eitaa logo
محمدجواد کریمی
88 دنبال‌کننده
265 عکس
249 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
محمدجواد کریمی
سلام یکی از دوستان نقل می‌کرد یک نفر (فکر میکنم می‌گفت نانوا بود)از دفتر حضرت امام ره نامه توصیه آو
سلام علیکم این که شهید کریمی آدم محکم و استوار در موضع مدیریت و مسئولیت بود و در اجرای قانون به توصیه های خلاف احدی توجه و اعتناء نمی کرد حرفی نیست. اما این که کسی نامه ای توصیه ای از دفتر حضرت امام خمینی برای ایشان آورده باشند خبری نشنیدم. چرا گاهی از دفاتر و شخص ائمه جمعه لاهیجان و بخش های تابعه و بعدها رشت نامه هایی توصیه هایی می رسید که شهید کریمی به آن دسته از توصیه ها که خلاف قانون بود اعتنایی نمی کرد. البته یک مورد مربوط به یک شهر همجوار لاهیجان بود که شهید کریمی در مقابل اصرار ارباب رجوع - که از مرفهین و کارخانه داران منطقه بود- نامه را مشت کرده و در سطل زباله انداخت و یحتمل که به جمله معروف امام استشهاد کرد که اگر از دفتر من هم توصیه آوردند به دیوار بزنید. بعدها در ملاقات حضوری آن آقای روحانی رحمة الله علیه از این رفتار آقای کریمی گله کردند و توضیح دادند اگر در مواردی توصیه ای از ما بنا به ملاحظات صنفی و اجتماعی - خوب مردم به ما مراجعه می کنند و درخواست می کنند ما هم گاهی دست از باب کار گشایی درست به قلم می بریم و توصیه ای می نویسیم- توصیه ای از ما به دست شما رسید شما آنکه را که صواب تشخیص دادید عمل کنید اما در حضور آنان از رفتاری که متضمن یا مشعر بر تحقیر توصیه کننده باشد اجتناب کنید. شهید کریمی می گفت من هم جهت آن برخورد را برای ایشان توضیح دادم و توصیه اخلاقی و مدیریتی ایشان پذیرفتم. او هم بزرگواری کرد و عذرم را پذیرفت. رحمة الله علیهما ۱۴۹۲/۱۰/۲۵
وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ۱- آیا کسی که تقوا دارد لزوما به فلاح و رستگاری می رسد؟ ۲- تقوا مقدمه ، زمینه و بستر رسیدن به فلاح است یا علت آن است؟ ۳- اگر تقوا علت و فلاح معلول آن باشد، تقوا علت تامه است یا علت ناقصه؟ ظاهراً آیه بیانگر این است که تقوا نمی تواند علت تامه فلاح باشد چون تفکیک و جدایی بین علت تامه و معلول ممکن و متصور نیست. ۴- تقوای یک واقعیت مشکک و ذو مراتب است. مراتب پائین تقوا برای رسیدن به فلاح کافی نیست، تنها در صورت برخورداری از مراتب بالای تقواست که موجب رسیدن سالک به فلاح می شود. اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیة و عرفان الحرمة... ✍قم المقدسة, محمد جواد کریمی ۱۴۰۲/۱۰/۲۵
محمدجواد کریمی
🌴تدبر قرآن، آیه ۳ سوره نوح،جلسه دوم أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ خدا را بپرستید و
🌴تدبر قرآن، آیه ۴ سوره نوح, جلسه سوم. يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ ۖ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ [اگر چنین کنید] خداوند بخشی از گناهان شما را مورد مغفرت قرار می دهد و مرگ شما را تا اجل(زمان) تعیین شده به تأخیر می اندازد، یقیناً أجل الهی هنگامی که فرا رسد، به تاخیر نمی افتد اگر می دانستید. ✅نکته ها: ۱- حضرت نوح(ع) نتایج مهم اجابت این دعوت[ بندگی خدا و تقوای الهی ] را در دو جمله کوتاه بیان می کند و می فرماید: «اگر دعوت مرا اجابت کنید، خداوند گناهان شما را می امرزد و مرگ شما را تا زمان معینی به تأخیر می اندازد؛ زیرا هنگامی که آجل نهایی الهی فرا رسد، تأخیر بردار نیست.» ۲-کلمه«يَغْفِرْ» در اینجا مجزوم است، چون جواب فعل امر [أُعبُدُوا] است، و در قواعد عربیت فعلی را که در جواب امر قرار می گیرد به جرم می خوانند.(۲) ۳- کلمه «مِن» در این جمله به طوری که از سیاق استفاده می شود برای تبعیض است.(۳) ۳/۱- منطور از بعضی از گناهان، آن گناهانی است که قبل از ایمان و در حال کفر مرتکب شدند؛ به خدا شزک ورزیدند، و گناهانی کوچکتر[از شرک] مرتکب شدند، و اما گناهانی که بعد از ایمان آوردن در آینده مرتکب می شوند، منظور نیست، چون معنا ندارد گناهانی که هنوز رخ نداده آمرزیده شود.(۴) ۳/۲- در مقابل صاحب تفسیر نمونه «مِن» در آیه را من زائده گرفته و می گوید: این که بعضی از مفسران - مانند فخر رازی در تفسیر «کبیر» و علامه طباطبائی در «المیزان» احتمال داده اند «من» تبعیضیه و ناظر به گناهان گذشته است نه آینده, بعید به نظر می رسد؛ زیرا در آیه گناهان آینده مطرح نیست.(۵) ۴-«وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ ۖ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» در این آیه تأخیر مرگ تا اجلی معین را نتیجه عبادت و تقویٰ و اطاعت رسول دانسته، و این خود دلیل بر این است که دو اجل در کار بوده، یکی أجل مسمّیٰ؛ یعنی أجل معیّن که از آن دیگری دورتر و طولانی تر است و دیگری أجلی [معلّق=مشروط] که نامعین و کوتاه تر از اولی است.(۶) ۴/۱- [بنا بر این] انسان دارای دو اجل است؛ اجلی که با عبادت و تقوی به تأخیر می افتد و با گناه و خلاف جلو می افتد؛ اجل نهایی که قابل تغییر  نیست، نامش اجل مسمّیٰ است.(۷) ۵- نکته دیگری که به خوبی از این آیه استفاده می شود، تأثیر گناهان در کوتاهی عمر آدمی است؛ با توجه به این که گناهان همواره بر جسم و یا روح انسان ضربه های هولناک وارد می کند، درک این معنی آسان است.(۸) ۶- معنای « إنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ ۖ» این است که پیش از وقت باید جبران کرد. این به یک معنی همان بحث توبه است.(۹) ۷- جمله «لو کنتم تعلمون» مربوط به اول کلام است، و معنایش این است که: لو کنتم تعلمون أنّٕ لِلهِ إجلین، و إِنَّ أَجَلَه إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ إستجبتم دعوتی و‌عبدتم الله واتقیتموه و اطعتمونی: اگر می دانستید به این که خدا دو أجل دارد، و اجل او وقتی فرا برسد تأخیر انداخته نمی شود ، آن وقت مرا اجابت می کردید؛ یعنی خدا می پرستید و از او پروا می داشتید و از من اطاعت می کردید.(۱۰). ✅پیام ها: ۱-گناهان گذشته ، با ایمان آوردن بخشیده می شود.«أن عبدوا الله،،،یغفر لکم‌من ذنوبکم»(۱۱) ۲- تنها بخشی از گناهان که حق الله است، قابل بخشش است. «مِن ذنوبکم»(ولی حق الناس را باید صاحب حق ببخشد)(۱۲) ۳- ایمان و عمل صالح، سبب طول عمر و دفع بلا می شود.(۱۳) «یُؤخرّکم إلیٰ أجل» ۴- عمر را نهایت و پایانی است و قابل تغییر نیست.(۱۴)« إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ» 💠 قم المقدسة, دوشنبه ۲۵ دی ماه ۱۴۰۲ برابر با سوم رجب المرجب ۱۴۴۵ هجری قمری، محمد جواد کریمی 📚 منابع و مآخذ: ۱- آیت الله مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه، ج ۲۵, ص ۶۶. ۲- علامه طباطبائی، تفسیر المیزان ، ج ۲۰, ص ۴۰ ۳- همان. ۴- همان، ص ۴۱. ۵- نمونه، ج ۲۵, ص ۶۶. ۶-المیزان، ج ۲۰, ص ۴۲. ۷- استاد محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱۳ ص ۲۳۰. ۸- نمونه، ج ۲۵, ص ۶۷. ۹- استاد شهید مرتضی مطهری ، آشنایی با قرآن ، ج ۹, ص ۱۵۶. ۱۰- المیزان، ج‌۲۰، ص ۴۴. ۱۱- تفسیر نور، ج ۱۲,ص ۲۳۰. ۱۲- همان. ۱۳- همان. ۱۴- همان.
بسم الله الرحمن الرحیم اقدامات دفاعی امنیتی سپاه پاسداران در هدف قرار دادن لانه های جاسوسی و مراکز فرماندهی تروریست‌های ضدایرانی در عراق و سوریه و پاکستان قابل درک و تقدیر است‌. 🔸اما با توجه به پیوند نزدیک و متقابل میدان و دیپلماسی و رسانه لازم است از پیوست دیپلماسی و رسانه ای اقدام میدانی در داخل و منطقه و جهان غفلت نشود. 🔸 دستگاه دیپلماسی و رسانه های رسمی این روزها برای آگاهی دادن افکار عمومی وظیفه ای خطیر بر عهده دارند. 🔹 دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران درصددند از این رهگذر تمام تلاش ها و دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران در توسعه و گسترش روابط فی مابین ایران و همسایگان را نابود سازند. 🔸جمهوری اسلامی به جز تامین امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران هیچ هدف توسعه طلبی در ورای مرزهای های خویش ندارد. این واقعیت باید از طریق دستگاه دیپلماسی و رسانه های مکتوب و شفاهی رسمی به همگان تفهیم شود. ✍ محمد جواد کریمی ۲۸ دی ماه ۱۴۰۲
سلام علیکم لطفاً معنای دقیق جمله «و آمن سخطه عند کل شر » را بفرمائید که با توضیح مختصری همراه باشد. باتشکر سلام علیکم توضیح اجمالی و آمنُ سخطه عند کل شر در هر شری از خشمش ایمنی می جویم. آمَنُ صیغه متکلم وحده، از ریشه ثلاثی مجرد أَمن است که به باب افعال رفته و تبدیل به«آمن،یؤمن،ایمانا» شده است. فعل ثلاثی مجرد آن «أمِنَ، یَأمِن، أمناً» به معنای ایمنی و عدم ترس و بیم است. توضیح تفصیلی   آیت الله حائری شیرازی/ معنای «آمن سخطه عند کل شر» در دعای رجبیه چیست؟ ۶ اسفند, ۱۳۹۹ در سوره بقره می فرماید [ما شما را به امور مختلفی امتحان می کنیم]: «ولَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ». چرا؟ چون می خواهیم شما را بیدار کنیم. بعد می گوید: این تهدید نیست، این فرصت است: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» یعنی به چشم تهدید به این نگاه نکن. به چشم یک فرصت به آن نگاه کن. 🔸 شما در دعای ماه رجب هم عین همین را دیده اید. در دعای رجبیه اینطور می گوییم: «یا من ارجوه لکل خیر و آمن سخطه عند کل شر». نقل کرده اند از حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) در مورد قسمت دوم این فراز که ایشان فرموده اند: چطور می توانیم بگوییم «آمن سخطه»؟ گویا این ثقیل بوده برای ایشان. چون قرآن می فرماید که: «أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ». [وقتی قرآن اینطور می فرماید]، چه طور انسان «آمن سخطه» باشد؟ ایمن از سخط خدا باشد؟ ایشان گفته اند که این جمله، اِخباری نیست. ظاهر آن، اِخبار است اما باطن آن اِنشاء است. یعنی: «خدایا من را ایمن از سخط خود قرار بده». ایشان بزرگ هستند و بزرگوار. اما نه، معنای این فراز از دعا، این نیست. معنی آن این است که: «وقتی که شرّی به من می رسد، نشانۀ این نیست که تو از من بَدَت آمده و مورد سخط تو هستم. من ایمن هستم از اینکه شرّی که به من می رسد، از روی سخط تو باشد.» 🔸این فراز از دعا، ناظر به این آیه ی سوره فجر است: فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ . وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ . كَلَّا …»: یعنی این طور نیست که [وقتی شری به من می رسد معنایش] «اَهانن» باشد. لذا به همین جهت است که می گوید: «و آمن سخطه عند کل شر». یعنی [شر]، تهدید نیست، بلکه فرصت است. شرّی که به من می رسد برای این است که من خودم را جمع و جور کنم و از خواب غفلت بیدار بشوم. چیزهایی که ظاهرش شرّ است، اینطور نیست که خدا به انسان غضب کرده و به این شرّ مبتلا شده. 🔸 خدا، دکتر من است. می خواهد مداوایم کند. دکتر که سخط ندارد به مریضش! دکتر هر کار که بکند، اگر از مریض بپرسی نظرت درباره دکتر چیست، می گوید: «آمن سخطه عند کل شر». اگر قلبم را در بیاورد، اگر استخوان ترقوه ام را ارّه کند و قلبم را از وسط سینه بیرون بیاورد، باز می گویم: «آمن سخطه عند کل شر». چون می خواهد رگ قلبم را باز کند. می خواهد مداوایم کند. این حسن ظن به خداست.
💠 پذیرش آگاهانه 🔸 این رسانه‌ های گروهی یا نوشتاری، اینها وظیفه‌ شان این است که سخن بگویند تا جامعه را مضطرب و ملتهب نکنند؛ هم آنها موظف‌ اند که راست بگویند، هم مردم موظف ‌اند آگاهانه بپذیرند. اگر هر کسی هر چیزی را که شنید باور کند، این طبق بیان نورانی دارد او را عبادت می ‌کند: «مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق»؛ چقدر این کلمه وجود مبارک امام جواد بلند است! 🔸«مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ كانَ النّاطِقُ ینْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ»؛ فرمود هر کسی به رسانه‌ ها دارد گوش می ‌دهد یا روزنامه‌ ها و مجلّات را خوانده و دارد قبول می ‌کند، او باید همین حرف را داشته باشد؛ ولو این آیه درباره حجیت خبر واحد دلیل نباشد که غالباً گفتند دلیل نیست، ولی تأییدِ حرف عقلاست. عقلا می ‌گویند ما کذب مُخبری نباید داشته باشیم، کذب خبری هم نباید داشته باشیم. 🔸 این فنّ رجال و درایه را همه عقلا هم دارند؛ منتها در اسلام با سَبک خاص آن است. این بیان نورانی هم از یک نظر در حقیقت امضاست که فرمود مواظب باشید حرف رسانه ‌ها را که گوش می ‌دهید، حرف روزنامه ‌ها را که گوش می‌ دهید، حرف سخنران‌ ها را که دارید گوش می ‌دهید، «مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ»؛ حرف او را که شنید و عمل کرد، دارد او را عبادت می ‌کند! «فَإِنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ كانَ النّاطِقُ ینْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ»؛ فرمود اگر کسی به گزارش گزارشگری اعتماد کرده و حرف او را دارد گوش می ‌دهد، در حقیقت دارد او را عبادت می‌ کند. اگر او از خدا و پیغمبر می‌ گوید و راست می ‌گوید، «فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ» و اگر دروغ می‌گوید و خلاف حق می ‌گوید، «فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ». 📚 سوره مبارکه حجرات جلسه ۱۰
ادعیه   مفاتیح الجنان  مناجات  سه کلمه از امام علی (ع) در مناجات  ثَلاثُ کَلَماتٍ مِنْ مَوْلانا عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلام فِی الْمُناجاةِ: سه جمله از مولایمان علی (درود بر او) در باب مناجات: إِلهِی کفی بِی عِزّاً أَنْ أَکونَ لَک عَبْداً، وَکفی بِی فَخْراً أَنْ تَکونَ لِی رَبّاً، أَنْتَ کما أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کما تُحِبُّ. معبودم مرا این عزّت بس است که بنده تو باشم و برایم این افتخار کافی است که تو پروردگار من باشی، تو آنچنانی که دوست دارم، مرا هم چنان کن که دوست داری.
سؤال کلمه کان در آیه ۳۴ از سوره بقره «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ» به چه معناست؟ 🔸جواب اجمالی به نظر حضرت آیت الله جوادی آملی فعل«کان» در جمله«کان من الکافرین» نشان آن است که در درون شیطان، کفر مستتری بود، نه اینکه به معنای «صار» باشد. 🔸جواب تفصیلی معظم له در توضیح کلام می فرمایند: «کان» در جمله «کان من الکافرین» نشان آن است که در درون شیطان، کفر مستتری بود که بر اثر امتحان الهی آشکار گردید و به فعلیت رسید. از این رو در سوره اعراف آیه ۱۱ می فرماید:«لم یکن من الساجدین= ابلیس از سجده کنندگان نبود»؛ یعنی اساسا او اهل سجده نبود، نه این که «کان» به معنای «صار» باشد، نظیر «فکان من المغرمین»(سوره هود، آیه ۴۳) که به معنای«فصار من المغرمین» است؛ زیرا در موردی می شود کلمه ای را در معنای غیر خودش به کار گرفت که قرینه ای وجود داشته باشد و در مورد غرق شدن فرزند نوح پس از ردّ درخواست پدر و سوار نشدن او بر کشتی، دو قرینه وجود دارد که «کان» به معنای «صار» است: نخست این که, پیش از این جریان، فرزند نوح هنوز غرق نشده بود تا از غرق شدنش در گذشته خبر داده شود و دیگر این که کلمه«فاء» در «فکان» است که نشانه ترتّب غرق شدن بر بای استکباری است و معنایش این است که قبلا این صفت نبود و اکنون چنین شد. اما چنین قرینه ای در محل بحث[آیه ۳۴ سوره بقره] نیست، بلکه قرینه لفظیه منفصله ای بر خلاف آن موجود است و آن جمله «وَ مَا کنتُم تَکتُمون» در ذیل آیه قبل است که عده‌ای بر آنند که مراد از کتمان، تصمیم مخالفت شیطان با فرمان سجده است. معلوم می شود که او از قبل، کفر و استکباری را در درون خود داشت که آن را مخفی می کرد و نیز قرینه ای لبّی بر خلاف آن در کار است؛ زیرا اگر از قبل، کفر درونی برای شیطان نبوده و از لحظه إبا و استکبار ، جزو کافران شده،این سؤال مطرح می شود که پس عامل اغوای شیطان چه بود؟ در حالی که اگر این موجود از درون و از قبل, خبیث باشد دیگر جایی برای آن سؤال وجود ندارد. 📚تفسیر تسنیم ، ج ۳, صص ۲۸۲-۲۸۱ @mohammadjavad_karimi
زمان انتشار : ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ | ساعت : ۰۹:۲۷ | کد خبر : ۱۳۱۹۹۷۸ | پرینت آشنایی اجمالی با برخی از صفات و فضائل حضرت زینب کبری سلام الله علیها  شفقنا- بدون تردید، هدف از خلقت انسان عبودیت خداوند است. روشن است عبودیت فرع بر معرفت است. از سوی دیگر طبق فرموده امام باقر علیه السلام، معرفت و عبودیت خداوند تنها از طریق معرفت اهل بیت علیهم السلام و تعالیم و ارشادات آن‌ها امکان‌پذیر است. چکیده: طبق آیه قرآن، هدف از خلقت انسان، تنها عبودیت برای خداوند متعال است و عبودیت فرع بر معرفت است. از سوی دیگر مطابق روایات، تنها وسیله برای معرفت و عبودیت خداوند متعال اهل‌بیت علیهم السلام هستند. بنابراین ما باید نسبت به اهل بیت علیهم السلام و تعالیم و ارشادات آن‌ها معرفت و شناخت پیدا کنیم. ما در این نوشتار در صدد بیان اجمالی چند صفت از صفات حضرت زینب سلام الله علیها به عنوان یکی از مصادیق اهل بیت علیهم السلام هستیم. این صفات: علم، عبادت و صبر ایشان است. مقدمه بدون تردید، هدف از خلقت انسان عبودیت خداوند است. خداوند در قرآن در این باره می‌فرمایند: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُون»[۱] «جن و انسان را خلق نکردم مگر برای پرستش و عبودیتم». روشن است عبودیت فرع بر معرفت است؛ بدین معنا که اول باید نسبت به خداوند معرفت پیدا کنیم تا در مرحله بعدی بتوانیم او را پرستش کنیم و عبد و بنده او باشیم. از سوی دیگر طبق فرموده امام باقر علیه السلام[۲]، معرفت و عبودیت خداوند تنها از طریق معرفت اهل بیت علیهم السلام و تعالیم و ارشادات آن‌ها امکان‌پذیر است. از این‌رو شناخت حضرت زینب علیها السلام به عنوان یکی از اهل بیت علیهم السلام و شناخت تعالیم و سیره او در مقولات مختلف، نقش مهمی در راه کسب معرفت و عبودیت خداوند و رسیدن به کمال و سعادت اخروی ایفا خواهد کرد. بنابراین نوشته حاضر در صدد بیان آشنایی کوتاه و اجمالی با ایشان و برخی از صفات ایشان می‌باشد. نام و نسب و شرح حال اجمالی حضرت زینب علیها السلام فرزند سوم امیر المؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و نوه پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله هستند. ایشان در سال پنجم یا ششم هجری در مدینه متولد شدند.[۳] کنیه حضرت مورد اختلاف است؛ برخی می‌گویند کنیه ایشان ام‌الحسن است و برخی دیگر ام‌کلثوم را به عنوان کنیه برای این بانو ذکر کرده‌اند[۴]. القاب فراوانی برای این بانوی دو سرا ذکر شده است که از آن جمله می‌توان به صدیقه صغری، عقیله بنی‌هاشم، عالمه غیر معلمه، موثقه، عارفه، فاضله، کامله و عابده اشاره کرد. حضرت زینب علیها السلام با پسر عموی خود عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب ازدواج کرد که حاصل این ازدواج چهار پسر به نام‌های علی، عون اکبر، عباس و محمد و یک دختر به نام ام‌کلثوم بود[۵]. این بانوی بزرگ همراه با برادرش امام حسین علیه السلام در کربلا حضور داشت و شاهد و ناظر کشته شدن برادران و فرزندان و خاندانش بود. بعد از آن نیز همراه با دیگر زنان و فرزندان امام حسین علیه السلام و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله که در بین آن‌ها امام زین‌العابدین علیه السلام نیز حضور داشت، به سوی کوفه و شام به اسارت برده شدند. ایشان در نهایت در پانزدهم رجب سال شصت و دوم هجری چشم از این جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت.[۶] علم یکی از مهم‌ترین و بلکه مهم‌ترین فضیلت و صفت انسانی علم است؛ زیرا انسان به واسطه علم، حقائق هستی و نظام حاکم بر آن را کشف می‌کند، به وجود خالق و پروردگار حکیم پی می‌برد و به کمال و سعادت اخروی می‌رسد. از این رو در دین اسلام به علم و تعلیم و تعلم اهمیت فراوانی داده شده و بسیار بر آن تاکید شده است. خداوند در قران کریم در این باره می‌فرمایند: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یعْلَمُون»[۷] «بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند مساوی هستند؟» یا در جای دیگری درجه و مقام کسانی که به آن‌ها علم داده شده است را به مراتب بالا می‌برد «یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیر»[۸] این مطلب در احادیث نیز به وفور یافت می‌شود به طوری که نقل آن‌ها نیاز به کتابی مستقل دارد و در این مختصر نمی‌گنجد؛ ولی برای نمونه به چند حدیث اشاره می‌کنیم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی طلب علم را بر هر مسلمانی واجب دانسته و می‌فرماید: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم ألا إن الله یحب بغاة العلم»[۹] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایت دیگری می‌فرمایند: «فضل و برتری عالم بر عابد مانند فضل و برتری خورشید بر ستارگان است و فضل و برتری عابد بر دیگران مانند فضل و برتری ماه بر ستارگان است.»[۱۰]
💠 حدیث روز 💠 🚩 جایگاه عقیله بنی هاشم (س) 🔻پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: مَن بَکی عَلی مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَینَبَ بَنتِ عَلِیٍ علیهاالسلام) کانَ کَمَن بَکی عَلی أخَوَیهَا الحَسَنِ و الحُسَینِ علیهماالسلام ◼️هر کس بر مصیبت های این دختر (زینب علیهاالسلام) بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین علیهماالسلام گریسته باشد. 📚 وفیات الأئمه، ص ۴۳۱ @HawzahNews
3.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یلاحظ علیه اولا: آوردن و فرستادن چند نامزد احراز صلاحیت شده غیر بومی از استان های دیگر به یک استان برای رساندن نامزدها به حد نصاب رقابت مغایر فلسفه و روح انتخاب خبره از استان های کشور است. الزام مردم گیلان  به انتخاب خبره مازندرانی یا خراسانی چه ضرورتی دارد ؟ ثانیا: در حوزه انتخابیه ای مثل خراسان جنوبی چطور و چگونه یک نامزد انتقالی از آذربایجان شرقی و غربی یا خوزستان یا سمنان می تواند با تنها نامزد بومی احراز صلاحیت شده همان استان رقابت کند و اساسا شانس اقبال مردم را داشته باشد ؟ آیا این تدبیر چگونه راهبرد نظام در رقابتی بودن انتخابات را تامین می کند؟ ثالثا: چرا پس از پنج دوره از انتخابات مجلس خبرگان رهبری از استانی مانند گیلان به تعداد کافی نامزد احراز صلاحیت شده نداریم؟ این که گفته شود: تعداد داوطلبان محدود و قلیل بوده اند؛قانع کننده نیست. اصولا  چرا تعداد داوطلبان اندک است؟ انصافا استانی مانند گیلان با سابقه تاریخی خود و داشتن چهره های وزین علمی همچون آیات عظام میرزا حبیب الله رشتی(املشی)، حاج شیخ مهدی مهدوی لاهیجی، حاج شیخ عباس محفوظی رودسری، محمد تقی بهجت فومنی ، محمد محمدی گیلانی،آقا سید مجتبی حسینی رودباری، محمد علی فیض لاهیجی و... عالم دینی و فقیه در طراز مجلس خبرگان رهبری ندارد که باید از استان های مجاور وارد نماید؟!
محمدجواد کریمی
🌴تدبر قرآن، آیه ۴ سوره نوح, جلسه سوم. يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَىٰ أَجَل
🌴 تدبر قرآن ، آیات ۵ و ۶ سوره نوح، جلسه چهارم قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا «۵»فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا «۶» (نوح) گفت: پروردگارا ! من قوم خود را شب و روز دعوت کردم. ولی دعوت من جز بر فرار آنان نیفزود. ✅نکته ها: ۱- در این آیات،در ادامه رسالت و ماموریت حضرت نوح برای دعوت قومش، سخنانی از زبان خود او، هنگامی که به پرودگار شکایت می برد، نقل شده که بسیار آموزنده است.(۱) ۲-این که قرآن راز و نیاز های نوح با خدا در باره قومش را بازگو می کند، برای این است که نکاتی در گفته نوح بوده، نکات آموزنده ای است و از این جهت قرآن آنرا تکرار می کند که برای ما هم درس باشد.(۲) ۳- منظور از این که گفت:«شب و روز اینها را دعوت کردم»، این است که آنان را به عبادت خدا و تقوای او و طاعت رسولش خواندم، و خواندن در شب و روز کنایه از این است که دائما و به طور خستگی ناپذیر خواندم.(۳) ۴-« فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا »؛ یعنی فرار از اجابت دعوت من. پس تعبیر به «فرار» استعاره از تمرُد و نپذیرفتن است.(۴) ۵-از این که حضرت نوح در این جمله زیادتر شدن فرارشان را به دعوت خود نسبت داده و گفته دعوت من فرار ایشان را زیادتر کرد، برای آن است که در دعوت آن حضرت، شائبه سببیت است؛ چون وقتی خیر در غیر مورد صالح، واقع شود، خود آن مورد و محل به خاطر فسادی که دارد، آن خیر را فاسد نموده، شرش می سازد. همچنان که خود قرآن در توصیف خود می فرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ۙ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا »(۵) ۶-عجیب است که[چگونه] دعوت به چیزی سبب فرار از آن شود؛ اما با توجه به این که تاثیر دعوت‌ها، نیاز به یک نوع آمادگی و سنخیت و جاذبه متقابل دارد، جای تعجب نیست که دعوت در دل های نا آماده اثر معکوس و منفی ببخشد ؛ و به تعبیر دیگر افراد لجوج و دشمن حق، هنگامی که دعوت مردان حق را می شنوند، در مقابل آن مقاومت می کنند و همین مقاومت انها را از خدا دورتر می کند و کفر و نفاق را در آنها راسخ تر می سازد.(۶) ✅ پیام‌ها: ۱-ربوبیت خداوند مقتضی ارائه شکوائیه به درگاه اوست.(۷)«قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا» ۲- ارشاد و تبلیغ مرذم، باید مستمر باشد.(۸)«لیلاً و نهارا» ۳-تلاش مستمر نوح (ع) برای ایمان آوردن قومش، حاصلی جز فرار و دوری آنان نداشت.(۹) ۴-قوم نوح، مردمی حق ناپذیر و لجوج بودند.(۱۰) ۵-اگر زمینه پذیرش نباشد. دعوت شبانه روزی پیامبر هم اثری ندارد.(۱۱) طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نباشد که را دوا بکند 💠 کاشان ، مسجد حاج عبدالباقی، دوشنبه ۹ بهمن ماه ۱۴۰۲ برابر با هفدهم رجب المرجب ۱۴۴۵ هجری قمری محمد جواد کریمی 📚 منابع: ۱- تفسیر نمونه، ج ۲۵,ص ۶۹. ۲- آشنایی با قرآن، استاد شهید مرتضی مطهری ، ج ۹, ص ۱۶۲. ۳- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی ، ج ۲۰, ص ۴۴. ۵-و ما آنچه از قرآن فرستیم شفا (ی دل) و رحمت (الهی) برای اهل ایمان است و ظالمان را به جز زیان (و شقاوت) چیزی نخواهد افزود.(سوره إسراء, آیه ۸۲). المیزان، ج ۲۰, ص۴۴. ۶- تفسیر نمونه با اندکی تغییر و تصرف، ج ۲۰,ص ۷۰. ۷- تفسیر راهنما، آیت الله هاشمی رفسنجانی، ج ۱۹, ص ۳۹۳. ۸- تفسیر نور، استاد محسن قرائتی، ج ۱۲, ص ۲۳۲. ۹-تفسیر راهنما، ج ۱۹, ص ۳۹۳. ۱۰- همان. ۱۱- تفسیر نور، ج ۱۲, ص ۲۳۲.