eitaa logo
محمدجواد کریمی
88 دنبال‌کننده
265 عکس
249 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم لطفاً معنای دقیق جمله «و آمن سخطه عند کل شر » را بفرمائید که با توضیح مختصری همراه باشد. باتشکر سلام علیکم توضیح اجمالی و آمنُ سخطه عند کل شر در هر شری از خشمش ایمنی می جویم. آمَنُ صیغه متکلم وحده، از ریشه ثلاثی مجرد أَمن است که به باب افعال رفته و تبدیل به«آمن،یؤمن،ایمانا» شده است. فعل ثلاثی مجرد آن «أمِنَ، یَأمِن، أمناً» به معنای ایمنی و عدم ترس و بیم است. توضیح تفصیلی   آیت الله حائری شیرازی/ معنای «آمن سخطه عند کل شر» در دعای رجبیه چیست؟ ۶ اسفند, ۱۳۹۹ در سوره بقره می فرماید [ما شما را به امور مختلفی امتحان می کنیم]: «ولَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ». چرا؟ چون می خواهیم شما را بیدار کنیم. بعد می گوید: این تهدید نیست، این فرصت است: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» یعنی به چشم تهدید به این نگاه نکن. به چشم یک فرصت به آن نگاه کن. 🔸 شما در دعای ماه رجب هم عین همین را دیده اید. در دعای رجبیه اینطور می گوییم: «یا من ارجوه لکل خیر و آمن سخطه عند کل شر». نقل کرده اند از حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) در مورد قسمت دوم این فراز که ایشان فرموده اند: چطور می توانیم بگوییم «آمن سخطه»؟ گویا این ثقیل بوده برای ایشان. چون قرآن می فرماید که: «أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ». [وقتی قرآن اینطور می فرماید]، چه طور انسان «آمن سخطه» باشد؟ ایمن از سخط خدا باشد؟ ایشان گفته اند که این جمله، اِخباری نیست. ظاهر آن، اِخبار است اما باطن آن اِنشاء است. یعنی: «خدایا من را ایمن از سخط خود قرار بده». ایشان بزرگ هستند و بزرگوار. اما نه، معنای این فراز از دعا، این نیست. معنی آن این است که: «وقتی که شرّی به من می رسد، نشانۀ این نیست که تو از من بَدَت آمده و مورد سخط تو هستم. من ایمن هستم از اینکه شرّی که به من می رسد، از روی سخط تو باشد.» 🔸این فراز از دعا، ناظر به این آیه ی سوره فجر است: فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ . وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ . كَلَّا …»: یعنی این طور نیست که [وقتی شری به من می رسد معنایش] «اَهانن» باشد. لذا به همین جهت است که می گوید: «و آمن سخطه عند کل شر». یعنی [شر]، تهدید نیست، بلکه فرصت است. شرّی که به من می رسد برای این است که من خودم را جمع و جور کنم و از خواب غفلت بیدار بشوم. چیزهایی که ظاهرش شرّ است، اینطور نیست که خدا به انسان غضب کرده و به این شرّ مبتلا شده. 🔸 خدا، دکتر من است. می خواهد مداوایم کند. دکتر که سخط ندارد به مریضش! دکتر هر کار که بکند، اگر از مریض بپرسی نظرت درباره دکتر چیست، می گوید: «آمن سخطه عند کل شر». اگر قلبم را در بیاورد، اگر استخوان ترقوه ام را ارّه کند و قلبم را از وسط سینه بیرون بیاورد، باز می گویم: «آمن سخطه عند کل شر». چون می خواهد رگ قلبم را باز کند. می خواهد مداوایم کند. این حسن ظن به خداست.
💠 پذیرش آگاهانه 🔸 این رسانه‌ های گروهی یا نوشتاری، اینها وظیفه‌ شان این است که سخن بگویند تا جامعه را مضطرب و ملتهب نکنند؛ هم آنها موظف‌ اند که راست بگویند، هم مردم موظف ‌اند آگاهانه بپذیرند. اگر هر کسی هر چیزی را که شنید باور کند، این طبق بیان نورانی دارد او را عبادت می ‌کند: «مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق»؛ چقدر این کلمه وجود مبارک امام جواد بلند است! 🔸«مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ كانَ النّاطِقُ ینْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ»؛ فرمود هر کسی به رسانه‌ ها دارد گوش می ‌دهد یا روزنامه‌ ها و مجلّات را خوانده و دارد قبول می ‌کند، او باید همین حرف را داشته باشد؛ ولو این آیه درباره حجیت خبر واحد دلیل نباشد که غالباً گفتند دلیل نیست، ولی تأییدِ حرف عقلاست. عقلا می ‌گویند ما کذب مُخبری نباید داشته باشیم، کذب خبری هم نباید داشته باشیم. 🔸 این فنّ رجال و درایه را همه عقلا هم دارند؛ منتها در اسلام با سَبک خاص آن است. این بیان نورانی هم از یک نظر در حقیقت امضاست که فرمود مواظب باشید حرف رسانه ‌ها را که گوش می ‌دهید، حرف روزنامه ‌ها را که گوش می‌ دهید، حرف سخنران‌ ها را که دارید گوش می ‌دهید، «مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ»؛ حرف او را که شنید و عمل کرد، دارد او را عبادت می ‌کند! «فَإِنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ كانَ النّاطِقُ ینْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ»؛ فرمود اگر کسی به گزارش گزارشگری اعتماد کرده و حرف او را دارد گوش می ‌دهد، در حقیقت دارد او را عبادت می‌ کند. اگر او از خدا و پیغمبر می‌ گوید و راست می ‌گوید، «فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ» و اگر دروغ می‌گوید و خلاف حق می ‌گوید، «فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ». 📚 سوره مبارکه حجرات جلسه ۱۰
ادعیه   مفاتیح الجنان  مناجات  سه کلمه از امام علی (ع) در مناجات  ثَلاثُ کَلَماتٍ مِنْ مَوْلانا عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلام فِی الْمُناجاةِ: سه جمله از مولایمان علی (درود بر او) در باب مناجات: إِلهِی کفی بِی عِزّاً أَنْ أَکونَ لَک عَبْداً، وَکفی بِی فَخْراً أَنْ تَکونَ لِی رَبّاً، أَنْتَ کما أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کما تُحِبُّ. معبودم مرا این عزّت بس است که بنده تو باشم و برایم این افتخار کافی است که تو پروردگار من باشی، تو آنچنانی که دوست دارم، مرا هم چنان کن که دوست داری.
سؤال کلمه کان در آیه ۳۴ از سوره بقره «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ» به چه معناست؟ 🔸جواب اجمالی به نظر حضرت آیت الله جوادی آملی فعل«کان» در جمله«کان من الکافرین» نشان آن است که در درون شیطان، کفر مستتری بود، نه اینکه به معنای «صار» باشد. 🔸جواب تفصیلی معظم له در توضیح کلام می فرمایند: «کان» در جمله «کان من الکافرین» نشان آن است که در درون شیطان، کفر مستتری بود که بر اثر امتحان الهی آشکار گردید و به فعلیت رسید. از این رو در سوره اعراف آیه ۱۱ می فرماید:«لم یکن من الساجدین= ابلیس از سجده کنندگان نبود»؛ یعنی اساسا او اهل سجده نبود، نه این که «کان» به معنای «صار» باشد، نظیر «فکان من المغرمین»(سوره هود، آیه ۴۳) که به معنای«فصار من المغرمین» است؛ زیرا در موردی می شود کلمه ای را در معنای غیر خودش به کار گرفت که قرینه ای وجود داشته باشد و در مورد غرق شدن فرزند نوح پس از ردّ درخواست پدر و سوار نشدن او بر کشتی، دو قرینه وجود دارد که «کان» به معنای «صار» است: نخست این که, پیش از این جریان، فرزند نوح هنوز غرق نشده بود تا از غرق شدنش در گذشته خبر داده شود و دیگر این که کلمه«فاء» در «فکان» است که نشانه ترتّب غرق شدن بر بای استکباری است و معنایش این است که قبلا این صفت نبود و اکنون چنین شد. اما چنین قرینه ای در محل بحث[آیه ۳۴ سوره بقره] نیست، بلکه قرینه لفظیه منفصله ای بر خلاف آن موجود است و آن جمله «وَ مَا کنتُم تَکتُمون» در ذیل آیه قبل است که عده‌ای بر آنند که مراد از کتمان، تصمیم مخالفت شیطان با فرمان سجده است. معلوم می شود که او از قبل، کفر و استکباری را در درون خود داشت که آن را مخفی می کرد و نیز قرینه ای لبّی بر خلاف آن در کار است؛ زیرا اگر از قبل، کفر درونی برای شیطان نبوده و از لحظه إبا و استکبار ، جزو کافران شده،این سؤال مطرح می شود که پس عامل اغوای شیطان چه بود؟ در حالی که اگر این موجود از درون و از قبل, خبیث باشد دیگر جایی برای آن سؤال وجود ندارد. 📚تفسیر تسنیم ، ج ۳, صص ۲۸۲-۲۸۱ @mohammadjavad_karimi
زمان انتشار : ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ | ساعت : ۰۹:۲۷ | کد خبر : ۱۳۱۹۹۷۸ | پرینت آشنایی اجمالی با برخی از صفات و فضائل حضرت زینب کبری سلام الله علیها  شفقنا- بدون تردید، هدف از خلقت انسان عبودیت خداوند است. روشن است عبودیت فرع بر معرفت است. از سوی دیگر طبق فرموده امام باقر علیه السلام، معرفت و عبودیت خداوند تنها از طریق معرفت اهل بیت علیهم السلام و تعالیم و ارشادات آن‌ها امکان‌پذیر است. چکیده: طبق آیه قرآن، هدف از خلقت انسان، تنها عبودیت برای خداوند متعال است و عبودیت فرع بر معرفت است. از سوی دیگر مطابق روایات، تنها وسیله برای معرفت و عبودیت خداوند متعال اهل‌بیت علیهم السلام هستند. بنابراین ما باید نسبت به اهل بیت علیهم السلام و تعالیم و ارشادات آن‌ها معرفت و شناخت پیدا کنیم. ما در این نوشتار در صدد بیان اجمالی چند صفت از صفات حضرت زینب سلام الله علیها به عنوان یکی از مصادیق اهل بیت علیهم السلام هستیم. این صفات: علم، عبادت و صبر ایشان است. مقدمه بدون تردید، هدف از خلقت انسان عبودیت خداوند است. خداوند در قرآن در این باره می‌فرمایند: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُون»[۱] «جن و انسان را خلق نکردم مگر برای پرستش و عبودیتم». روشن است عبودیت فرع بر معرفت است؛ بدین معنا که اول باید نسبت به خداوند معرفت پیدا کنیم تا در مرحله بعدی بتوانیم او را پرستش کنیم و عبد و بنده او باشیم. از سوی دیگر طبق فرموده امام باقر علیه السلام[۲]، معرفت و عبودیت خداوند تنها از طریق معرفت اهل بیت علیهم السلام و تعالیم و ارشادات آن‌ها امکان‌پذیر است. از این‌رو شناخت حضرت زینب علیها السلام به عنوان یکی از اهل بیت علیهم السلام و شناخت تعالیم و سیره او در مقولات مختلف، نقش مهمی در راه کسب معرفت و عبودیت خداوند و رسیدن به کمال و سعادت اخروی ایفا خواهد کرد. بنابراین نوشته حاضر در صدد بیان آشنایی کوتاه و اجمالی با ایشان و برخی از صفات ایشان می‌باشد. نام و نسب و شرح حال اجمالی حضرت زینب علیها السلام فرزند سوم امیر المؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و نوه پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله هستند. ایشان در سال پنجم یا ششم هجری در مدینه متولد شدند.[۳] کنیه حضرت مورد اختلاف است؛ برخی می‌گویند کنیه ایشان ام‌الحسن است و برخی دیگر ام‌کلثوم را به عنوان کنیه برای این بانو ذکر کرده‌اند[۴]. القاب فراوانی برای این بانوی دو سرا ذکر شده است که از آن جمله می‌توان به صدیقه صغری، عقیله بنی‌هاشم، عالمه غیر معلمه، موثقه، عارفه، فاضله، کامله و عابده اشاره کرد. حضرت زینب علیها السلام با پسر عموی خود عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب ازدواج کرد که حاصل این ازدواج چهار پسر به نام‌های علی، عون اکبر، عباس و محمد و یک دختر به نام ام‌کلثوم بود[۵]. این بانوی بزرگ همراه با برادرش امام حسین علیه السلام در کربلا حضور داشت و شاهد و ناظر کشته شدن برادران و فرزندان و خاندانش بود. بعد از آن نیز همراه با دیگر زنان و فرزندان امام حسین علیه السلام و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله که در بین آن‌ها امام زین‌العابدین علیه السلام نیز حضور داشت، به سوی کوفه و شام به اسارت برده شدند. ایشان در نهایت در پانزدهم رجب سال شصت و دوم هجری چشم از این جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت.[۶] علم یکی از مهم‌ترین و بلکه مهم‌ترین فضیلت و صفت انسانی علم است؛ زیرا انسان به واسطه علم، حقائق هستی و نظام حاکم بر آن را کشف می‌کند، به وجود خالق و پروردگار حکیم پی می‌برد و به کمال و سعادت اخروی می‌رسد. از این رو در دین اسلام به علم و تعلیم و تعلم اهمیت فراوانی داده شده و بسیار بر آن تاکید شده است. خداوند در قران کریم در این باره می‌فرمایند: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یعْلَمُون»[۷] «بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند مساوی هستند؟» یا در جای دیگری درجه و مقام کسانی که به آن‌ها علم داده شده است را به مراتب بالا می‌برد «یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیر»[۸] این مطلب در احادیث نیز به وفور یافت می‌شود به طوری که نقل آن‌ها نیاز به کتابی مستقل دارد و در این مختصر نمی‌گنجد؛ ولی برای نمونه به چند حدیث اشاره می‌کنیم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی طلب علم را بر هر مسلمانی واجب دانسته و می‌فرماید: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم ألا إن الله یحب بغاة العلم»[۹] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایت دیگری می‌فرمایند: «فضل و برتری عالم بر عابد مانند فضل و برتری خورشید بر ستارگان است و فضل و برتری عابد بر دیگران مانند فضل و برتری ماه بر ستارگان است.»[۱۰]
💠 حدیث روز 💠 🚩 جایگاه عقیله بنی هاشم (س) 🔻پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: مَن بَکی عَلی مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَینَبَ بَنتِ عَلِیٍ علیهاالسلام) کانَ کَمَن بَکی عَلی أخَوَیهَا الحَسَنِ و الحُسَینِ علیهماالسلام ◼️هر کس بر مصیبت های این دختر (زینب علیهاالسلام) بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین علیهماالسلام گریسته باشد. 📚 وفیات الأئمه، ص ۴۳۱ @HawzahNews
3.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یلاحظ علیه اولا: آوردن و فرستادن چند نامزد احراز صلاحیت شده غیر بومی از استان های دیگر به یک استان برای رساندن نامزدها به حد نصاب رقابت مغایر فلسفه و روح انتخاب خبره از استان های کشور است. الزام مردم گیلان  به انتخاب خبره مازندرانی یا خراسانی چه ضرورتی دارد ؟ ثانیا: در حوزه انتخابیه ای مثل خراسان جنوبی چطور و چگونه یک نامزد انتقالی از آذربایجان شرقی و غربی یا خوزستان یا سمنان می تواند با تنها نامزد بومی احراز صلاحیت شده همان استان رقابت کند و اساسا شانس اقبال مردم را داشته باشد ؟ آیا این تدبیر چگونه راهبرد نظام در رقابتی بودن انتخابات را تامین می کند؟ ثالثا: چرا پس از پنج دوره از انتخابات مجلس خبرگان رهبری از استانی مانند گیلان به تعداد کافی نامزد احراز صلاحیت شده نداریم؟ این که گفته شود: تعداد داوطلبان محدود و قلیل بوده اند؛قانع کننده نیست. اصولا  چرا تعداد داوطلبان اندک است؟ انصافا استانی مانند گیلان با سابقه تاریخی خود و داشتن چهره های وزین علمی همچون آیات عظام میرزا حبیب الله رشتی(املشی)، حاج شیخ مهدی مهدوی لاهیجی، حاج شیخ عباس محفوظی رودسری، محمد تقی بهجت فومنی ، محمد محمدی گیلانی،آقا سید مجتبی حسینی رودباری، محمد علی فیض لاهیجی و... عالم دینی و فقیه در طراز مجلس خبرگان رهبری ندارد که باید از استان های مجاور وارد نماید؟!
محمدجواد کریمی
🌴تدبر قرآن، آیه ۴ سوره نوح, جلسه سوم. يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَىٰ أَجَل
🌴 تدبر قرآن ، آیات ۵ و ۶ سوره نوح، جلسه چهارم قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا «۵»فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا «۶» (نوح) گفت: پروردگارا ! من قوم خود را شب و روز دعوت کردم. ولی دعوت من جز بر فرار آنان نیفزود. ✅نکته ها: ۱- در این آیات،در ادامه رسالت و ماموریت حضرت نوح برای دعوت قومش، سخنانی از زبان خود او، هنگامی که به پرودگار شکایت می برد، نقل شده که بسیار آموزنده است.(۱) ۲-این که قرآن راز و نیاز های نوح با خدا در باره قومش را بازگو می کند، برای این است که نکاتی در گفته نوح بوده، نکات آموزنده ای است و از این جهت قرآن آنرا تکرار می کند که برای ما هم درس باشد.(۲) ۳- منظور از این که گفت:«شب و روز اینها را دعوت کردم»، این است که آنان را به عبادت خدا و تقوای او و طاعت رسولش خواندم، و خواندن در شب و روز کنایه از این است که دائما و به طور خستگی ناپذیر خواندم.(۳) ۴-« فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا »؛ یعنی فرار از اجابت دعوت من. پس تعبیر به «فرار» استعاره از تمرُد و نپذیرفتن است.(۴) ۵-از این که حضرت نوح در این جمله زیادتر شدن فرارشان را به دعوت خود نسبت داده و گفته دعوت من فرار ایشان را زیادتر کرد، برای آن است که در دعوت آن حضرت، شائبه سببیت است؛ چون وقتی خیر در غیر مورد صالح، واقع شود، خود آن مورد و محل به خاطر فسادی که دارد، آن خیر را فاسد نموده، شرش می سازد. همچنان که خود قرآن در توصیف خود می فرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ۙ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا »(۵) ۶-عجیب است که[چگونه] دعوت به چیزی سبب فرار از آن شود؛ اما با توجه به این که تاثیر دعوت‌ها، نیاز به یک نوع آمادگی و سنخیت و جاذبه متقابل دارد، جای تعجب نیست که دعوت در دل های نا آماده اثر معکوس و منفی ببخشد ؛ و به تعبیر دیگر افراد لجوج و دشمن حق، هنگامی که دعوت مردان حق را می شنوند، در مقابل آن مقاومت می کنند و همین مقاومت انها را از خدا دورتر می کند و کفر و نفاق را در آنها راسخ تر می سازد.(۶) ✅ پیام‌ها: ۱-ربوبیت خداوند مقتضی ارائه شکوائیه به درگاه اوست.(۷)«قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا» ۲- ارشاد و تبلیغ مرذم، باید مستمر باشد.(۸)«لیلاً و نهارا» ۳-تلاش مستمر نوح (ع) برای ایمان آوردن قومش، حاصلی جز فرار و دوری آنان نداشت.(۹) ۴-قوم نوح، مردمی حق ناپذیر و لجوج بودند.(۱۰) ۵-اگر زمینه پذیرش نباشد. دعوت شبانه روزی پیامبر هم اثری ندارد.(۱۱) طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نباشد که را دوا بکند 💠 کاشان ، مسجد حاج عبدالباقی، دوشنبه ۹ بهمن ماه ۱۴۰۲ برابر با هفدهم رجب المرجب ۱۴۴۵ هجری قمری محمد جواد کریمی 📚 منابع: ۱- تفسیر نمونه، ج ۲۵,ص ۶۹. ۲- آشنایی با قرآن، استاد شهید مرتضی مطهری ، ج ۹, ص ۱۶۲. ۳- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی ، ج ۲۰, ص ۴۴. ۵-و ما آنچه از قرآن فرستیم شفا (ی دل) و رحمت (الهی) برای اهل ایمان است و ظالمان را به جز زیان (و شقاوت) چیزی نخواهد افزود.(سوره إسراء, آیه ۸۲). المیزان، ج ۲۰, ص۴۴. ۶- تفسیر نمونه با اندکی تغییر و تصرف، ج ۲۰,ص ۷۰. ۷- تفسیر راهنما، آیت الله هاشمی رفسنجانی، ج ۱۹, ص ۳۹۳. ۸- تفسیر نور، استاد محسن قرائتی، ج ۱۲, ص ۲۳۲. ۹-تفسیر راهنما، ج ۱۹, ص ۳۹۳. ۱۰- همان. ۱۱- تفسیر نور، ج ۱۲, ص ۲۳۲.
پایگاه اینترنتی اسلام کوئست نت خلاصه پرسش آیا روایت معتبری وجود دارد که بر اساس آن، اگر مردم از رازهای یکدیگر باخبر می‌شدند، هیچ فردی در تشییع جنازه دیگری شرکت نمی‌کرد؟! پرسش آیا حدیث «اگر مردم هم را بشناسند آن‌قدر از هم متنفر می‌شوند که پشت تابوت هم راه نمی‌روند» وجود دارد؟ و سلسله راویانش مقبول و مورد اعتمادند؟ تفسیر این حدیث چیست؟ پاسخ اجمالی آنچه که در بسیاری از تعالیم و آموزه­های دینی مشاهده می‌کنیم ناظر به آن است که خداوند «ستار العیوب» بوده و در بیشتر موارد عیب­های بندگان خود را پوشانده و از نگاه دیگران مخفی نگه­می­دارد و اگر چنین اتفاقی رخ نمی‌داد، روال زندگی انسان‌ها به خطر می‌افتاد. در این زمینه عبدالعظیم حسنی روایتی از امام جواد(ع) و ایشان از پدرانشان و آن‌حضرات از امام علی(ع) نقل می‌کند که حضرتشان فرمود: «...لَوْ تَکاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُم‏...»؛[1] اگر شما مردم به رازهای یکدیگر آگاه می‌شدید، همدیگر را به خاک نمی‌سپردید...». یعنی بعد از آگاهی از اسرار هم، آن‌قدر از یکدیگر بیزار و متنفّر می‌شدید که حتی جنازه یک دیگر را به خاک نمی‌سپردید.[2] باید دانست که انسان‌ها هرچند دلگیری‌هایی از یکدیگر داشته باشند؛ اما معمولا هنگام بیماری سخت به عیادت هم رفته و بعد از مرگ در تشییع جنازه هم شرکت می‌کنند. تمام اینها بدان دلیل است که آنها از تمام آنچه در دل طرف مقابل می‌گذرد و تمام رفتار و کردارهایی که از او سر زده است، آگاه نیستند، اما اگر آگاهی کامل نسبت به رازهای هم پیدا کنند، دیگر از همین مقدار نیز دریغ خواهند کرد. این روایت اگرچه به دلیل ناشناخته بودن راویانی مانند محمد بن هارون صوفی و عبیدالله بن موسی رویانی از نظر سند دچار ضعف است؛ اما به دلیل ذکر شدن این روایت در کتاب‌های معتبر و نیز منافات نداشتن محتوای با عقل و شرع و عقائد شیعی می‌توان مورد پذیرش و توجه باشد. [1]. شیخ صدوق، الامالی، ص 446، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 53، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق. [2]. ر. ک: «ویژگی‌های شهروند مسلمان»، 332؛ «معنای مدارا و آثار آن از نگاه روایات»، 55401؛ «سنت‌های پسندیده الهی»، 61973. @mohammadjavad_karimi
☑️ تعداد ثبت‌نام و تأیید صلاحیت انتخابات خبرگان در استان‌ها 🔸از بین ۵۰۴ نفری که برای انتخابات خبرگان ثبت‌نام کرده‌اند، شورای نگهبان صلاحیت ۱۳۸ نفر را تأیید کرد(یک نفر در استان هرمزگان پس از تأیید صلاحیت انصراف داد). 🔸 تاکنون و در شرایط فعلی در ۱۰ استان که با رنگ قرمز در جدول مشخص شده‌اند به دلیل کمتر یا مساوی بودن تعداد افراد تأیید صلاحیت شده به نسبت تعداد کرسی‌های استان، امکان برگزاری انتخابات وجود ندارد. 🔸 ۱۲۰ نفر از داوطلبان به رد صلاحیت خود اعتراض کرده‌اند که پرونده آ‌ن‌ها در حال بررسی مجدد است. احتمال تأیید صلاحیت تعدادی از این افراد در رسانه‌ها مطرح شده است. 🔸 نامزدهای خبرگان از ۲۰ تا ۲۲ بهمن فرصت دارند تا حوزه انتخابیه خود را تغییر دهند.
سؤال به نظر شما چرا تعداد داوطلبان اندک است؟
محمدجواد کریمی
سؤال به نظر شما چرا تعداد داوطلبان اندک است؟
جواب واصله سلام چرا نباید اندک باشد؟؟ مجلس خبرگان همانطور که از اسمش پیداست نیاز به افراد خبره برای انتخاب رهبری است؛ یعنی رهبری که قراره نائب امام زمان عج باشد و به تعبیری، رهبر مسلمانان جهان...... حالا سوال اینه میشه به هرکسی این مسئولیت رو داد؟ احترام اقاسید حسن خمینی و دیگران سر جاش محفوظ ولی زمینه تایید باید باشد تا شورای نگهبان تایید کند....