eitaa logo
محمدجواد کریمی
88 دنبال‌کننده
265 عکس
249 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت شیخ مفید از مکارم اخلاق حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در حسن اخلاق آن حضرت نسبت به ناصبی بدکردار شیخ مفید و دیگران روایت کرده اند که در مدینه طیّبه مردی از اولاد خلیفه دوم بود که پیوسته حضرت امام موسی کاظم علیه السلام را اذیت می کرد، ناسزا به آن جناب می گفت. و هر وقت که آن حضرت را می دید به امیرالمؤمنین علیه السلام دشنام می داد تا آنکه روزی بعضی از کسان آن حضرت عرض کردند که بگذارید ما این فاجر را بکشیم. حضرت ایشان را از این عمل نهی فرمود، نهی شدیدی کرد. و پرسید که آن مرد کجاست؟ عرض کردند در یکی از نواحی مدینه مشغول زراعت است. حضرت سوار شد و برای دیدن او از مدینه خارج شد. وقتی رسید که او در مزرعه خود توقف داشت. حضرت به همان نحو که سوار بر حمار خود بود، داخل مزرعه شد. آن مرد صدا زد که زراعت ما را نمال, از آنجا نیا. حضرت به همان نحو که می رفت رفت تا به او رسید و نزد او نشست، و‌ با گشاده رویی و خنده با او سخن گفت و از او سؤال کرد که چه مقدار خرج زراعت خود کرده ای؟ گفت: صد اشرفی. فرمود چه مقدار امید داری از آن بهره ببری؟ گفت: غیب نمی دانم. حضرت فرمود من گفتم چه اندازه امیدواری عایدت بشود؟ گفت: امیدوارم دویست اشرفی عاید شود.. پس حضرت کیسه زری بیرون آورد که در آن سی صد اشرفی بود و به آن مرد مرحمت کردند و فرمودند: این را بگیر و زراعتت نیز باقی است و حق تعالی روزی خواهد فرمود ترا در آنچه امیدواری. آن مرد برخاست و سر آن حضرت را بوسید و از آن جناب درخواست کرد که از تقصیرات او بگذرد و او را عفو فرماید؛ حضرت تبسم فرمود و برگشت. پس از آن عمری را در مسجد دیدند نشسته، چون نگاهش به آن حضرت افتاد گفت: « أللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»(۱) اصحابش با وی گفتند که قصّه تو چیست تو پیش از این غیر این می گفتی! گفت: شنیدید آنچه گفتم باز بشنوید. پس شروع کرد به آن حضرت دعا کردن، اصحابش با او مخاصمه کردند، او نیز با ایشان مخاصمه کرد. پس حضرت به کسان خویش فرمود که کدامیک بهتر بود، آنچه شما اراده کرده بودید یا آنچه من اراده کردم؟ همانا من امر او را به مقدار پولی اصلاح کردم و شرّ او را به آن کفایت کردم.(۲) 📚 منابع: ۱- سوره انعام، آیه ۱۲۴.« خداوند بهتر مى‌داند كه رسالت خود را كجا (و نزد چه كسى) قرار دهد» ۲- منتهی الآمال،محدث قمی، عباس، ج‌۲, صص ۱۲۴-۱۲۵.
اسلام کوئست نت خلاصه پرسش سند روایت «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» را بررسی کنید؟ پرسش سند و توضیح روایت «إنما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» چیست؟ پاسخ اجمالی روایت موجود در پرسش «به‌راستی که من مبعوث شدم تا شرافت‌های اخلاقی را کامل و تمام کنم [و به مردم بیاموزم]» در کتاب‌های مختلف بدون ذکر سند به پیامبر اسلام(ص) نسبت داده شده است،[1] اما در متون حدیثی اهل سنت این روایت دارای سلسله سند می‌باشد.[2] و درباره این حدیث، همین مقدار از جهت سندی برای ما کافی است. البته مفهوم و محتوای آن - حتی بدون داشتن سند - نیز قابل تأیید بوده و همین محتوا در آیات و روایات فراوان دیگری وجود دارد. از ویژگی‌های بارز انبیای الهی داشتن اخلاق نیکو است. آنان همان‌طور که در دیگر زمینه‌ها به عنوان الگوی مردم و اجتماع هستند، در زمینه اخلاق نیکو - چه اخلاق فردی و چه درباره اخلاقیات مربوط به مسائل اجتماعی - به عنوان الگوی مردم مطرح بوده‌اند. در طول زندگانی پیامبر اسلام(ص) نیز به خوبی دیده می‌شود که پایبندی به اخلاق و رشد و تعالی اخلاقی مردم در صدر کار ایشان بوده است و در همه زمینه‌های اخلاقی؛ مسلمانان را به رشد و تعالی رساندند و پیام‌های بلند ایشان و اهل بیتشان، تا انتهای تاریخ، منادی شرافت و فضائل اخلاقی برای بشریت است. روایتی در کتاب کافی از امام صادق(ع) و با سند متصل و صحیح روایت شده است که ایشان فرمودند: «خداى عزّ و جلّ پیغمبرانش را به "مکارم اخلاق" زینت داد، شما نیز خود را بیازمائید، اگر چنین اخلاق والایی در وجود شما هم بود، خدا را سپاس گوئید و بدانید که بودن آنها در شما خیر است و اگر در شما نبود، از خدا بخواهید و نسبت به آنها رغبت جوئید. امام سپس ده مصداق از مکارم اخلاق را بیان فرمود: یقین، قناعت، صبر، شکر، خویشتن دارى، خلق نیکو، سخاوت، غیرت، شجاعت و مروّت».[3] سرآمد همه پیامبران الهی حضرت پیامبر خاتم(ص) است که خداوند در این زمینه ایشان را به «خُلق عظیم» ستوده و درباره‌اش فرموده: «و اخلاق نیک برجسته‌اى در اندرونت وجود دارد».[4] اسلام دین بزرگ اخلاق است، و آموزش‌هاى اخلاقى این دین از مهم‌ترین آموزش‌هاى اخلاقى تاریخ تعلیم و تربیت بشرى است، و در قرآن کریم، آیاتى اخلاقى و تربیتى آمده است که از معجزات آشکار در معرفت نفس انسانى و توّجه دادن انسان به فضایل است‏. یکی از رموز موفقیت پیامبر اسلام در جذب مشرکان و منافقان سخت دل، همین خلق و خوی مهربانانه ایشان بود به حدی که خداوند؛ بهره‌مندی از این نعمت بزرگ را برای پیامبرش رحمتی از جانب خود می‌داند و می‌فرماید: «به [برکت] رحمت الهى، در برابر آنان (مردم) نرم [و مهربان] شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن...».[5] انگیزه بعثت انبیاء از انگیزه‌های مهم بعثت انبیا تزکیه نفوس و جان مردم از بیماری‌های روحی است که سر منشأ همه بد اخلاقی‌ها است تا بدین سبب مکارم اخلاق در بین جامعه نمایان شود. در قرآن می‌خوانیم: «خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند».[6] بنابراین، خود انبیا بویژه پیامبر اسلام(ص) دارای بلندترین مکارم و فضائل اخلاقی بودند و هم یکی از علل بعثت آنان، تزکیه مردم از رذائل اخلاقی و روحی بوده است. 📚منابع و مآخذ: [1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 68، ص 382، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق. [2]. «أَخْبَرَنا أبو محمّد بن یوسُف الاصبَهانی، أنبأ أبو سعید بن الأعرابیّ، ثنا أبو بکر محمّد بن عُبَید المَرْوَرّوذیّ، ثنا سعید بن منصور، ثنا عبد العزیز بن محمّد، أخبرنی محمّد بن عَجْلان، عن القَعْقاع بن حکیم، عن أبی صالح، عن أبی هُرَیْرَة، قال: قال رسول الله(ص): إِنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلاقِ»؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 10، ص 323، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق. [3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 56، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش. [4]. قلم، 4: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیم». [5]. آل عمران، 159. [6]. آل عمران، 164؛ بقره، 129.
🎙 آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی: «مردم نه استقلال داشتند چون استعمارزده بودند، نه آزادی داشتند چون استبدادزده بودند، نه سهمی از رأی داشتند چون گرفتار سلطنت موروثی بودند... برای اينكه همه اين رذایل تلخ برود و فضايل شيرين بيايد...يك حرف مستدل منطقی نفوذناپذير می‌خواهد و آن اسلام بود؛ اين آمد... خطبه های نماز جمعه ۷۹/١١/٢١ @HawzahNews
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 قطره دریاست اگر با دریاست ورنه او قطره و‌ ‌دریا دریاست من‌ نیز در ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۲ همراه ملت مسلمان ایران در راه پیمایی پیروزی انقلاب اسلامی ایران شرکت خواهم کرد.یدالله مع الجماعة.🌹🌺🌴🌳 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @mohammadjavad_karimi
بسم الله 🟣اثرگذاری ظاهر انسان بر باطن او «وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِناً عَلَى مِثَالِهِ فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ» و بدان كه هر آشكارى را پنهانى است همانند با آن، پس هر چه ظاهرش پاكيزه شد باطنش نيز پاكيزه شد و آنچه ظاهرش ناپاك شد باطنش نیز پلید ‌شد. 🔸در جمله‌ی «ما طاب ظاهره طاب باطنه» به دو نکته باید توجه داشت: یکی این‌که در این اسلوب، «طاب باطنه» نتیجه و ثمره‌ای برای «طاب ظاهره» قلمداد شده و دیگری آن‌که کلمه‌ی «طاب» دارای معنای حدوثی است. یعنی پاک شدنِ حدوثیِ باطن (صیرورت) را بر پاک شدنِ حدوثیِ ظاهر (صیرورت)، مترتب کرده است. بنابراین، معنای سیاقی این جمله به جملات زیر نزدیک است: «وَمَا تُقَدِّمُوا لأنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ» / «مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ اَلسُّوءِ اُتُّهِمَ» و ... 🔻نتیجه آن‌که: جمله «فما طاب ظاهره طاب باطنه» نمی‌خواهد بگوید که ظاهر خوب، نشانه باطن خوب است بلکه می‌خواهد بفرماید که "ظاهر، وقتی پاک شد بر روی باطن تاثیر می‌گذارد." توجه شود که اگر می‌خواست صرفاً از نشانگی ظاهر برای باطن سخن بگوید باید جمله‌ی خودش را به این شکل صورت‌بندی می‌کرد: «ما کان ظاهره طیبا کان باطنه طیبا» یعنی باید در ناحیه مسند، اسلوب ثبوتی به کار می‌گرفت. نکته‌ای که بسیاری از مترجمان و شارحان از کنارش گذشته‌اند! ▫️در هر حال، این جمله، جمله عجیبی است که بالمطابقه می‌خواهد از "شکل‌دهیِ ظاهر انسان به باطن انسان" سخن بگوید و بالالتزام نیز "امکان اثرپذیری باطن انسان از ظاهر انسان" را تأیید می‌کند. ➿ یکی از متغیرهای مهم ظاهر انسان، لباس انسان است. این‌که کمیت و کیفیت لباس هر کس، می‌تواند شخصیت او را به دیگران معرفی کند، مسأله‌ای است که در مباحث مربوط به نظریه‌ی «لباسِ مفهومی» و نظریه‌های معناداری لباس و دلالت‌کنندگی آن مورد بحث قرار گرفته ولی این جمله‌‌ی امیرالمؤمنین درصدد بیان آن نیست بلکه می‌خواهد از نکته دیگری سخن بگوید که کمتر مورد بحث قرار گرفته و آن نکته، این است ‌که نحوه لباس پوشیدن انسان، می‌تواند بر روی باطن او تأثیر بگذارد. البلاغه 273
هدایت شده از خبر فوری قم
1.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️علی اکبر صالحی در پاسخ به سوال کامران نجف زاده مبنی بر اینکه توان ساخت «بمب اتم» داریم یا نه: همه اجزای آن را ساختیم -------------- ☑️اولین نفر از قم با خبر شوید اخبارموثق |جذاب |فوری قـم👇 💢 http://eitaa.com/joinchat/1031798786C1a8f8517c9
هدایت شده از میرکریمپور
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استقبال باشکوه ،پرشور وشدید از حسن فریدون در جمع راهپیمایان۰۰۰ عاقبت کسی که به کشور و ملتش خیانت کند و با فریب افکار مردم خود منافع خود و هم حزبانش را تامین کند... @akh_moq_is
محمدجواد کریمی
استقبال باشکوه ،پرشور وشدید از حسن فریدون در جمع راهپیمایان۰۰۰ عاقبت کسی که به کشور و ملتش خیانت کن
یلاحظ علیه ۱-این رفتار با روحانی و غیر روحانی فعلی قبیح و زشت و مشمئز کننده و محکوم است. روحانی و غیر روحانی اگر نه به عنوان یک مسلمان اقلا به عنوان یک هموطن حق دارد در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کند تا عشق و علاقه و پیوستگی خود را در چهل و پنجمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی به نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام نماید. وقتی که نظام جمهوری اسلامی ایران و رهبری معظم انقلاب از آحاد ملت ایران صرف نظر از مذهب ، زبان و تعلقات سیاسی و اجتماعی و گروهی حتی از اقلیت های دینی برای مشارکت و حضور در راه پیمایی ۲۲ بهمن دعوت می کنند چطور عده ای به خود حق می دهند با هجمه تبلیغاتی و روانی اسباب آزار و اذیت یک شهروند ولو رئیس‌جمهور سابق را فراهم سازند؟ اگر روحانی متهم است، اگر خلاف کرده، مملکت قانون دارد، مملکت نظام قضایی و امنیتی دارد.رسیدگی به این اتهامات برعهده دستگاه های نظارتی و قضائی کشور است نه این که عده ای از شهروندان در یک دادگاه خیابانی کیفر خواست صادر کرده و در جا با صدور حکم اعدام خواهان اجرای حکم شوند ؟!! این بازی در زمین دشمن و ناامن جلوه دادن کشور و دادن خوراک تبلیغاتی به امپراطوری خبری استکبار جهانی است که با توسل به آن شکوه مشارکت مردم ایران در راهپیمایی ۲۲ بهمن را به زیر سؤال ببرند. این گونه حرکات ناصواب و نامعقول حاصلی جز التهاب آفرینی در صفوف ملت و خوشحالی دشمن در بر ندارد. ۲- این حرکت نقض فاحش حقوق شهروندی مصرح در قانون اساسی از جمله اصول ۲۲و ۳۶ و ۳۷ آن است.
محمدجواد کریمی
یلاحظ علیه ۱-این رفتار با روحانی و غیر روحانی فعلی قبیح و زشت و مشمئز کننده و محکوم است. روحانی و غ
اصول مورد نظر: ۱- اصل بیست و دوم: حیثیت ، جان،مال، حقوق ، مسکن و شغل اشخاص، از تعرض مصون است، مگر در مواردی که قانون تجویز کند. ۲- اصل سی و ششم: حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد. ۳-اصل سی و هفتم: اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح اثبات گردد.
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی (قسمت اول) شرح زیارت جامعه کبیره -37  وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ اِلَيْكُمْ { وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ اِلَيْكُمْ } « [ما اعتراف مي‌ كنيم كه] حقّ با شما و در سراسر زندگي شما و از جانب شما و بازگشتش به سوي شماست». حقّ چيست؟ حقّ يعني موجودي كه واقعيّت و ثبات دارد.در مقابلش، كلمه‌ي باطل است كه واقعيّت و ثبات ندارد و در معرض زوال و فناست و لذا كلمه‌ي حقّ از اسماء مقدّس خداست؛يعني، آن ذات اقدس كه حقّ به معناي واقعي كلمه است و هستي و ثبات و بقاء عين ذات اوست، الله جلّ جلاله است.بقيّه‌ي كائنات، از هر قبيل كه باشند، ذاتاً واقعيّتي ندارند،مگر از طرف او پرتوي به هر مخلوقي افاضه شود؛وگرنه،خود مخلوق از آن جهت كه مخلوق است، ذاتاً نه واقعيّتي دارد نه ثبات و بقايي؛به هر مقدار كه او افاضه‌ي هستي كند، تحقّق و ثبات و بقايي مي ‌يابد و سپس به اراده‌ي او فاني مي ‌گردد.پس، حقّ به معناي واقعي كلمه،منحصر به ذات اقدس خداست و لذا در قرآن كريمش به همين عنوان از خود تعبير مي‌ كند: { فَذلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ...}؛[1] «آن الله[كه با صفات قبلي توصيف شده است]پروردگار حقّ شماست...». { فَتَعالَي اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ...}؛[2] «بلند مرتبه است الله كه سلطان حقّ است...». { ذلِكَ بِأنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ...}؛[3] «حقيقت اين كه، تنها الله حقّ است و آنچه جز او[بدون اذن او]مي ‌خوانند باطل است...». آنچه ماندني است حقايق آسماني است خداي متعال، در قرآن كريم، حقّ و باطل را كنار هم گذاشته و با هم مقايسه كرده است: { أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَة بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَة أوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ...}؛ «خداوند از آسمان آبي فرستاد و درّه‌ها و نهرها، هر يك به قدر ظرفيّت خود، از آن آب در خود جاري ساختند و سپس سيل بر روي خود، كفي حمل كرد...خدا اين ‌چنين حقّ و باطل را مثل مي ‌زند...». گاهي نهر آلوده است و قهراً قذارات و كثافات آن بر اثر فشار آب، از جا كنده و روي آب سوار مي ‌شوند و همراه آب به حركت در مي ‌آيند. اين زبد و كفِ روي آب است و دوامي ندارد. {...فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي اْلاَرْضِ...} «...امّا كف‌ها به بيرون پرتاب مي ‌شوند ولي آنچه نافع به حال مردم است، در زمين باقي مي‌ ماند...». هميشه در عالم اين طور بوده است؛ باطل‌ها موقّتاً جلوه ‌اي داشته‌ اند.فرعون و شدّاد و نمرود و معاويه و يزيد و بني‌اميّه و بني‌عبّاس آمده ‌اند و رفته ‌اند. اينها همه باطل‌ هايي بودند و مانند كفِ روي سيل جلوه‌ي موقّتي داشتند و رفتند.آنچه نافع به حال مردم است و آب حيات است،همان حقايق آسماني است،آنها مي ‌مانند.زَبَدها رفتند، تا روز قيامت هم زبدها مي ‌روند و حقايق وحي و نبوّت و امامت، كه خدا خواسته باقي بمانند، مي ‌مانند. {...كَذلِكَ يَضْرِبُ اللهُ اْلاَمْثالَ}؛[4] ...خدا اين ‌چنين مثل‌ ها مي‌ زند تا مردم حقّ و باطل را از روي تشبيه به سيل و زبد بشناسند و فريب جلوه‌ هاي موقّت باطل را نخورند. حقّ با شما اهل بيت (علیهم السلام)همراه است حال، خطاب به اهل بيت (علیهم السلام)عرض مي ‌كنيم : (وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ)؛ حقّ به معناي واقعي ‌اش با شما همراه است.تنها شما هستيد كه بلاواسطه مورد عنايت حضرت حقّ مطلق قرار گرفته ‌ايد و از همه سو مورد حمايت و پشتيباني او هستيد. (وَ فِيكُمْ)؛ حقّ در سراسر زندگي شما جلوه‌ گر است،در افكار و عقايد و اخلاق و اعمال شما بارز است. (وَ مِنْكُمْ)؛ حقّ در عالم خلق از شما نشأت گرفته و در تمام كائنات تجلّي كرده است.البتّه، شكّي نيست در اين كه منبع فيّاض و مبدأ هستي ذات اقدس الله(جَلَّ جَلالُه و عَظُمَ شَأنُه) است ولي خداوند از طريق اسباب، امور خلق را تدبير مي ‌كند و فرموده است: {...وَ ابْتَغُوا إلَيْهِ الْوَسِيلَة ...}؛[5] «...براي رسيدن به [فيض بركات] او ابتغاء* وسيله كنيد [و از طريق وسايل به او تقرّب بجوييد]...». افاضه‌ي بركات عالم از طريق مقام اعظم اهل بيت (علیهم السلام) مولاي ما هم فرموده است: (يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ)؛[6] سيل بركات هستي از منبع فيّاض بر قلّه‌ي كوه وجود من نازل مي ‌شود و از دامن من سرازير گشته به ساير موجودات عالم مي ‌رسد.هر چه بركات وجود، اعمّ از تكويني و تشريعي، در عالم هست،از طريق مقام اعظم و اقدس ولايت اهل بيت (علیهم السلام) افاضه مي‌ گردد.◀️
قسمت دوم ( وَ‌ إلیکمْ)؛ حقّ عاقبت به سوي شما باز مي‌ گردد. يعني، در واقع، هر جا و در نزد هر كسي،اثري و نمونه ‌اي از حقّ،اعمّ از علوم و معارف و فضايل، ديده شود،اگر تحليل و ريشه ‌يابي گردد، عاقبت به شما خاندان عصمت منتهي مي‌ شود و اگر علم و دانشي از شما نشأت نگرفته باشد،باطل است و سرانجام، بطلان آن برملا مي ‌گردد.چه بسا فكر باطلي در مغز دانشمندي پيدا شود و قرن‌ها افكار دانشمندان را بر محور خود بچرخاند و بعد،بي‌اساس بودنش معلوم گردد. از باب مثال، طرز تفكّر هيئت بطلميوسي راجع به مسائل نجومي و اجرام آسماني قريب هزار سال بر جوامع علمي بشر حاكم بود؛ به افلاك نه گانه‌ي پوست پيازي قائل بودند و ستارگان را فرورفته در ثِخَن* فلك مي ‌پنداشتند و خَرْق و التيام را محال و غير ممكن مي ‌دانستند. بعد، معلوم شد كه اين تفكّر از اساس اشتباه بوده است.تنها كساني كه جز حقّ نمي ‌بينند و جز حقّ نمي‌ گويند، اهل بيت رسولند كه خدا آنها را مرجع علمي بشر معرّفي كرده است و انحراف از آنها انحراف از حقّ است و لذا حضرت امام باقرالعلوم (ع) درباره‌ي حسن بصري مي ‌فرمود: (فَلْيَذْهَبِ الْحَسَنُ يَمِيناً وَ شِمَالاً فَوَ اللهِ مَا يُوجَدُ الْعِلْمُ إلاّ هَاهُنَا)؛[7] «حالا حسن به چپ و راست برود،به خدا قسم، علم جز اينجا[نزد اهل بيت رسول]جاي ديگري يافت نمي‌ شود». همچنين درباره‌ي سلمة بن كهيل و حكم بن عتيبه فرمود: (شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِيحاً إلاّ شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أهْلَ الْبَيْتِ)؛[8] «به مشرق برويد و به مغرب برويد.هرگز علم صحيحي نخواهيد يافت، مگر آنچه از نزد ما اهل بيت بيرون بيايد». آنگاه فرمود: (بَلِيَّة النّاسِ عَلَيْنا عَظِيمَة اِنْ دَعَوْناهُمْ لَم يَسْتَجِيبُوا لَنا وَ اِنْ تَرَكْناهُم لَمْ يَهْتَدوا بِغَيْرِنا)؛[9] «ما از ناحيه‌ي مردم مبتلا به محنت بزرگي هستيم. اگر آنها را به سوي خود بخوانيم، اجابتمان نمي ‌كنند و اگر به حال خودشان رها كنيم،از غير طريق ما راه نمي ‌يابند». تأكيد رسول خدا…بر محور حقّ بودن علي (ع) رسول خدا… از وقتي كه به نبوّت مبعوث شد تا وقتي كه از دنيا رحلت فرمود،علي ‌الدّوام مي‌ كوشيد حضرت علي (ع) را محور حقّ معرّفي كند.اين جمله را نه تنها راويان شيعه، بلكه راويان سنّي نيز از رسول خدا… نقل كرده‌اند كه مي‌ فرمود: (اَلْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ يَدوُرُ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ كَيْفَ ما دارَ)؛[10] «حقّ با علي و علي با حقّ است؛ حقّ با علي مي‌ چرخد، آن‌گونه كه علي بچرخد». و جالب اين كه فخر رازي، صاحب تفسيركبير، در جلد اوّل تفسيرش راجع به اين كه آيا در نماز، "بسم الله الرّحمن الرّحيم" بلند گفته شود يا آهسته، مي ‌گويد: (وَ اَمّا عَلِيُّ بْنُ اَبيطالب(رَضِيَ اللهُ عَنْهُ)كانَ يَجْهَرُ بِالتَّسْمِيَه)؛ «عليّ بن ابيطالب بسمِ الله را بلند مي‌ گفته است». (فَقَدْ ثَبَتَ بِالتَّواتُرِ)؛ «اين مطلب براي ما به تواتر* ثابت شده است». (وَ مَنِ اقْتَدَي فِي دِينِهِ بِعَلِيِّ بْنِ اَبيطالِبٍ فَقَدِ اهْتَدَي)؛ «و هر كس در دينش دنبال عليّ بن ابيطالب برود، راه يافته است». (وَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِ قَوْلُهُ عَلَيْهِ السَّلام اللّهُمَّ اَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُ ما دارَ)؛[11] «دليل بر اين مطلب، گفتار رسول خداست[كه فرموده است] خدايا حقّ را با علي بچرخان، آن‌ گونه كه علي مي‌ چرخد». اين اعتراف يك عالم سنّي است،امام فخر رازي كه در ميان اهل تسنّن، به داشتن شخصيّت عظيم علمي شناخته شده است. اعتراف امام فخررازي به حقّانيّت علي (ع) اين جمله را هم در جاي ديگر مي ‌گويد: (وَ مَنِ اتَّخَذَ عَلِيّاً اِماماً لِدينِهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَة الوُثْقَي في دينِهِ و نَفْسِهِ)؛[12] «هر كس در دينش علي را امام و پيشواي خود برگزيند، به ريسمان محكم الهي چنگ زده [كه ناگسستني است]». حال، آيا تعجّب‌آور نيست كه همين آدم از اقتدا به امام علي (ع) استنكاف ورزيده و سر به آستان ديگران نهاده و دين خود را از آنها گرفته است؟ آيا اين همان بيماري طبع قلب نيست كه خدا فرموده است: {...طَبَعَ اللهُ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ}؛[13] «...خدا [به كيفر اعمالشان] مهر بر قلبشان نهاد[و از پذيرفتن حقّ محرومشان كرد]؛در نتيجه، آنها نمي ‌فهمند». ولي ما شاكريم كه دشمن هم به حقّانيّت مذهب ما اعتراف مي‌ كند.رسول خدا…به عمّار فرمود: (اِذا سَلَكَ النّاسُ كُلُّهُمْ وادِياً وَ عَلِيٌّ سَلَكَ وادِياً فَاسْلُكْ وادِياً سَلَكَهُ عَلِيٌّ وَخَلِّ النّاسَ طُرّاً)؛ «اگر زماني پيش آمد كه ديدي همه‌ي مردم از يك راه مي‌ روند و تنها علي از راه ديگري مي‌ رود، تو از همان راه برو كه علي مي‌ رود و مردم را عموماً رها كن». (يا عمّار لا يَزالُ عَلِيٌّ عَلَي هُدَي)؛
دانشنامه اسلامی ولادت حضرت عباس علیه السلام ولادت :۴ شعبان سال ۲۶ هجری قمری حضرت عباس علیه‌السلام مکنّی به "ابوالفضل"، فرزند امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، در چهارم شعبان سال ۲۶ قمری و در مدینه منوره دیده به جهان گشود.[۱] مادر گرامی‌اش حضرت فاطمه بنت حزام معروف به "اُم‌البنین" همسر مکرمه امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام است. حضرت علی علیه‌السلام از این بانوی مکرمه دارای چهار فرزند پسر به نام‌های: عباس، جعفر، عثمان و عبدالله شد که همگی آنان در روز عاشورا و در یاری برادر و امامشان حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام به شهادت رسیدند.[۲] روایت شده که امیرمومنان علیه‌السلام روزی به برادرش عقیل بن ابی‌طالب علیه‌السلام فرمود: تو به نَسَب‌های عرب دانا می‌باشی، همسری برایم برگزین که فرزندانی بیاورد که همگی دلیر، قوی و رزمنده باشند. عقیل پس از تأمل در انساب عرب و زنان و بانوان شایسته، به برادرش امیرمومنان علیه‌السلام پیشنهاد کرد که با فاطمه ام‌البنین دختر حزام کلبی ازدواج کند زیرا از پدران وی، شجاع‌تر و دلیرتر در میان عرب‌ها کسی نمی‌شناسد. امیرمومنان علیه‌السلام نیز به توصیه برادرش عقیل با ام‌البنین ازدواج کرد و از وی دارای چهار فرزند پسر رزمنده و دلیر گردید.[۳] پس از تولد مبارک حضرت عباس علیه‌السلام، وی در مکتب پدر مهربان و مادر فهیمش پرورش یافت و به رشد و تکامل رسید. همچنین در همراهی برادرانش امام حسن‌ و امام حسین علیهماالسلام، رادمردی و رزمندگی را تجربه کرد. وی در آغاز خلافت پدرش امام علی علیه‌السلام، ده ساله بود و در همین سنین در تمام نبردهای آن حضرت حضور فعال داشت و همچون مردان کارآزموده و رزم‌آور با دشمنان پدرش به نبرد می‌پرداخت. پس از شهادت پدرش امیرمومنان علیه‌السلام، لحظه‌ای از یاری و همراهی برادرانش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام غافل نشد و حفاظت آنان را بر عهده داشت. اوج دلیری، فداکاری و وفاداری عباس بن علی علیه‌السلام در واقعه کربلا آشکار گردید. وی در تمام لحظات سرنوشت‌ساز واقعه کربلا در کنار برادرش امام حسین علیه‌السلام بود و نیرومندترین، دلیرترین و اندیشمندترین فرمانده سپاه امام حسین علیه‌السلام بشمار می‌آمد و آن حضرت به وی علاقه وافر داشت و از نظرات و دیدگاه‌هایش استفاده می‌نمود. به هر روی این مرد بزرگ و دلیر در روز عاشورا فداکاری عظیمی از خود بر جای گذاشت و تا زنده بود، نگذاشت آسیبی به امام حسین علیه‌السلام و خیمه‌گاهش وارد گردد و سرانجام در حالی که برای کودکان خیمه‌گاه آب می‌آورد، به دست دشمنان خدا به شهادت رسید. حضرت عباس علیه‌السلام به هنگام شهادت، دارای ۳۴ سال بود و از وی پسر خردسالی به یادگار ماند که نامش عبیدالله بود و نسل بابرکت آن حضرت از همین فرزند خردسال توسعه و تکثیر یافت.[۴] پانویس پرش به بالا↑ مستدرک سفینه البحار (علی نمازی)، ج ۵، ص ۲۱۱. پرش به بالا↑ الارشاد (شیخ مفید)، ص ۳۴۲؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج ۱، ص ۱۸۷. پرش به بالا↑ منتهی الآمال، ج ۱، ص ۱۸۷. پرش به بالا↑ منتهی الآمال، ج ۱، ص ۱۸۹