eitaa logo
محمدجواد کریمی
88 دنبال‌کننده
256 عکس
239 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🗣اینکه شنیده می شود فلسطینی ها قبلاً زمین های خود را به یهودی ها فروخته بودند،صحت دارد؟ ✍جواب اجمالی خیر، چنین مطلبی از پایه و اساسی خلاف واقع است و صحت ندارد. توضیح اینکه هنگام اعلان تشکیل حکومت یهود در فلسطین در سال ۱۹۴۸ میلادی،چیزی حدود 6٪ خاک فلسطین در مالکیت یهود قرار داشت. که 2.5درصد آن را در دوره امپراطوری 400 ساله عثمانی و 3.5درصد را در خلال 30 سال سلطه استعماری انگلیسی ها به دست آوردند و 94درصد باقی مانده همچنان در مالکیت فلسطینی ها باقی مانده بود؛ هرچند که صهیونیستها با اقدامات تروریستی خود علیه فلسطینیان و کشتار بی‌رحمانه آنان توانستند اراضی صاحبان اصلی فلسطین را با زور تصاحب کرده و آنان را از سرزمین آبا و اجدادی شان اخراج نمایند. ▪️میزان مالکیت یهود بر اراضی در ادوار گذشته : ۱- اراضی خریداری شده از مالکین فلسطینی در دوره حکومت عثمانی 65000 هکتار ۲- اراضی خریداری شده از ملاکین سوری و عراقی در دوره سلطه سیاسی و نظامی ارتش انگلیس 20000 هکتار ۳- اراضی خریداری شده از مالکین عرب فلسطینی در دوره سلطه سیاسی و نظامی انگلیس 25000 هکتار ۴- اراضی اهدایی انگلیسی ها به مهاجرین یهودی 50000 هکتار جمع کل 160000 هکتار بنابراین از کل 2 میلیون و 700000هکتار اراضی فلسطین، تنها 160000 هکتار ؛یعنی چیزی در حدود شش درصد آن در مالکیت یهود قرار داشت. 🚫علاوه براین انتقال مالکیت به فرض تمام بودن موجب انتقال حاکمیت یک ملت به اتباع بیگانه نمی شود. مثل اینکه مهاجرین ایرانی در ترکیه یا آمریکا با خرید املاک و مستغلات نمی توانند حق حاکمیت مردم ترکیه و آمریکا انکار و آنان را به بهانه خرید املاک از حق حاکمیت ملی شان محروم نمایند.
روزنامه شهروند 1402/07/30  💥ماجرای فروش زمین‌های فلسطینی‌ها به صهیونیست‌ها چیست؟   [ شهروند]  در سال‌های اخیر بعضی رسانه‌ها به انتشار اخباری دامن می‌زنند تا شبهات مختلفی در افکار عمومی ایجاد کنند. این شبهه‌ها در سال‌های اخیر، موضوعات مختلفی را هدف گرفته که یکی از آنها ماجرای غصب فلسطین است. عده‌ای شروع کردند به گفتن این جمله که فلسطینی‌ها زمین‌هایشان را به یهودی‌ها فروخته بودند و حالا ادعای باز پس گرفتنش را دارند! در واقع با این جمله می‌خواهند اینطور القا کنند که مردم فلسطین نباید بابت زمینی که قبلا فروخته‌اند، ادعای مالکیت داشته باشند! این جمله و مباحث جعلی بعد از آن، در حالی مطرح می‌شود که مرور تاریخ و محاسبه دقیق زمین‌های خریداری‌شده توسط یهودیان در فاصله‌ سال‌های 1917 به بعد، پاسخی قطعی به این شبهه خواهد داد. به همین دلیل، در این مطلب به همین موضوع پرداخته‌ایم تا حقیقت به‌وضوح روشن شود.بخشیدن زمین از جیب فلسطینی‌ها! شبهه‌ای که معاندان طرح و عده‌ای ناآگاه هم آن را تکرار کردند این بود که فلسطینی‌ها خودشان سرزمین‌هایشان را به یهودی‌ها فروختند، بعد پشیمان شدند و دبه کردند! در پاسخ هم می‌گویند خب می‌خواستند نفروشند که حالا ادعای مالکیت کنند! اما واقعیت چیست؟ برای بررسی این موضوع باید برگردیم به سال 1917؛ زمانی که بریتانیا طبق بیانیه معروف «بالفور» داشتن «خانه‌ای ملی» برای یهودیان را در سرزمین‌های امروز فلسطین مجاز دانست. آن زمان فلسطین هنوز جزء قلمرو امپراتوری عثمانی بود، اما مهاجرات یهودیان به فلسطین آغاز شد، چون اولین بار بود که یک ابرقدرت جهانی چنین مجوزی را برای اقوامی دیگر صادر کرد! اینکه بروند و در جایی که هیچ ارتباطی هم به کشور مربوطه (بریتانیا) ندارد، سکونت کنند! هرچند بیانیه بالفور حتی انتقاد بعضی یهودیان دنیا را هم به دنبال داشت، اما برخی تندروها که به صهیونیست معروف بودند، از آن استقبال کردند. آنها فلسطین را در رویایی خیالی، سرزمین موعود خود می‌دانستند و به همین بهانه شروع به مهاجرات به آن کردند. یک سال بعد هم که امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول شکست خورد و قیمومیت فلسطین به بریتانیا واگذار شد، این مهاجرت در ابعادی گسترده‌تر ادامه یافت. اینجا بود که ماجرای خرید زمین‌های فلسطینیان از سوی صهیونیست‌ها آغاز شد. فروش زمین توسط فلسطینیان بریتانیا که حالا قیمومیت فلسطین را هم به عهده داشت، اولین گام‌ها در جهت غصب سرزمین‌های فلسطین را برداشت، در سال 1920، حدود 600کیلومترمربع را در اختیار آژانس یهود قرار داد. در همین سال‌ها حدود ۶۷۸ کیلومترمربع هم توسط خانواده‌های عرب غیرفلسطینی به یهودیان فروخته شد. در سال‌های بعدتر هم این متراژ مربع به حدود 1620 کیلومتر رسید. حالا جالب است بدانید که مساحت کل فلسطین در آن زمان 27هزار کیلومتر بود، یعنی کل زمین‌هایی که مردم فلسطین به یهودیان فروختند، حدود 6درصد بود! جالب‌تر اینکه در فاصله سال‌های 1910 تا 1944، قیمت زمین‌های فلسطین حدود 5هزار برابر شده بود! با این حال، اما مردم فلسطین فقط حدود 6درصد از زمین‌هایشان را فروختند. چرا؟ چون عده‌ای از ملی‌گرایان و مسلمانان فلسطینی این ترفند را دریافته بودند. به این ترتیب، روحانیون مسلمان فتوا صادر کردند مبنی‌بر اینکه فروش زمین به یهودیان حرام است. مردم مسلمان فلسطین نیز این فتوا را مراعات کردند و دست از فروش زمین کشیدند. البته بسیاری از مردم فلسطین هم اصلا قصد فروش زمین‌هایشان را نداشتند، چراکه حتی در زمان امپراتوری عثمانی نیز سودای استقلال داشتند. این آمار، آمار فلسطینی‌ها نیست و خود اسرائیلی‌ها آن را عنوان کرده‌اند؛ به عنوان مثال می‌شود به بنی موریس (مورخ اسرائیلی و استاد سابق تاریخ در گروه مطالعات خاورمیانه از دانشگاه بن گوریون) و ایلان پاپه (مورخ و فعال اجتماعی اهل اسرائیل) اشاره کرد که هر دو بر همین 6 درصد تاکید کرده‌اند، هر دو هم اسرائیلی هستند. منابع دیگر هم همین آمار را اعلام کرده‌اند. فلسطینی‌هایی که آواره شدند در سال ۱۹۴۷، سازمان ملل متحد، طرح تقسیم فلسطین را تصویب کرد و پیشنهاد تقسیم فلسطین به کشور‌های جداگانه یهودی و عربی را داد. براساس این طرح، مردم فلسطین باید حدود ۴۸درصد از زمین‌ها را در اختیار می‌گرفتند. عدم‌توافق برای اجرای این طرح، در سال ۱۹۴۸ باعث آغاز نخستین جنگ میان اعراب و اسرائیل شد که اسرائیلی‌ها آن را با عنوان «جنگ استقلال» می‌شناسند و فلسطینی‌ها با عنوان «نکبة» به معنای فاجعه از آن یاد می‌کنند و آن را «یوم‌النکبة» می‌خوانند. ایلان پاپه در کتاب پاکسازی قومی می‌نویسد: «واکنش صهیونیست‌ها، اعتراض اعراب فلسطین نسبت به طرح سازمان ملل آغاز عملیاتی برای پاکسازی قومی بود که به موجب آن نیمی از جمعیت فلسطینی به بیرون رانده و نیمی از شهر‌ها و روستا‌ها تخریب شدند.◀️
⏪پاسخ دیرهنگام و ناکافی ملی‌گرایان عرب نتوانست مانع این شود که صهیونیست‌ها ۷۸درصد قلمرو فلسطین را در اختیار بگیرند.» در واقع اسرائیلی‌ها باقی زمین‌های فلسطین را که امروز در اشغال خود دارند، از زمان همین جنگ و توسط کشتار و ترور به دست آوردند. شروع ترور توسط گروههای تندروی اسرائیلی  این جنگ بهانه خوبی برای اسرائیلی‌ها بود و در ایام جنگ می‌توانستند زمین اعراب فلسطینی را غصب کنند. یکی از این گروه‌ها «لحی» نام داشت که بعد‌ها بدل به بدنه اصلی ارتش اسرائیل شد. اقدامات «لحی» به قدری موحش بود که حتی دولت بریتانیا آن را گروهی تروریستی اعلام کرد. گروه لحی در ۱۳ می ۱۹۴۸ سیاست خود را اینگونه اعلام کرد: «حمله شدید به مراکز جمعیتی اعرب باعث تشدید مهاجرت آوارگان می‌شود و تمام راه‌ها به سمت ماورای اردن و کشور‌های همسایه مملو از توده‌های وحشت‌زده می‌شود و حرکت نظامی [دشمن] را با مشکل مواجه می‌کند. همانطور که در زمان فروپاشی فرانسه [در جنگ جهانی دوم] اتفاق افتاد... فرصت بزرگی به ما داده شده است... تمام این سرزمین مال ماست!» همچنین «شلومو لاوی» از پیشکسوتان جنبش کیبوتص می‌گوید: «انتقال اعراب به خارج از کشور از نظر من یکی از عادلانه‌ترین، اخلاقی‌ترین و صحیح‌ترین کار‌هایی است که می‌توان انجام داد. من سال‌هاست که به این امر فکر می‌کنم.» به این ترتیب، در طول جنگ ۱۹۴۸، بیش از یک‌میلیون فلسطینی آواره شدند و بسیاری از آنها نتوانستند به خانه‌ها و سرزمین‌های خود بازگردند. نیرو‌های یهودی نیز سرزمینی فراتر از مرز‌های اختصاص داده شده توسط سازمان ملل را تصرف کردند. این تصاحب سرزمینی منجر به از دست دادن بخش‌های قابل توجهی از سرزمین اجدادی فلسطین شد. 🥀قتل‌عام دیریاسین قتل‌عام «دیریاسین» در ۹ آوریل ۱۹۴۸ رخ داد و فضای ارعاب را به اوج خود رساند. صهیونیست‌ها پس از این قتل‌عام، کنترل شهر‌های اصلی را در دست گرفتند. تروریست‌های هاگانا، حیفا را اشغال کردند و آنطور که موریس می‌گوید: «هدف نبرد بریگاد‌های جولان هاگانا، کشتن هر عرب بزرگسالی بود که در حیفا دیده می‌شد. پس از تصرف حیفا تنها ۳هزار تا ۴هزار نفر از ۷۰هزار ساکن عرب شهر باقی ماندند. بقیه اخراج یا کشته شدند. جفه، صعفاد و اکره نیز به چنین سرنوشت‌هایی دچار شدند.» این پاکسازی قومی حتی در میان خود صهیونیست‌ها نیز مخالفانی داشت. رهبر حزب کارگر اسرائیل در مصاحبه‌ای گفت: «در حقیقت، هزاران فلسطینی آواره شدند و مهاجرت کردند، اما نه به میل خودشان. اتفاقات شرم‌آور بسیاری رخ داد. هیچ ضرورتی وجود نداشت تمام روستا‌ها خالی شود.» گزارش خود ارتش اسرائیل نیز چنین مدعی می‌شود که «می‌توان گفت حداقل ۵۵درصد از کل مهاجرت‌ها ناشی از عملیات نیرو‌های نظامی ما بوده است، همچنین اثرات عملیات سازمان‌های یهودی مسلح، ۲۰درصد از مهاجرت اعراب را رقم زد.» اشغال زمین‌های فلسطینیان از دهه 70 صهیونیست‌ها تا اواسط دهه 70 بیشتر زمین‌های فلسطین را اشغال کردند. پس از این اتفاقات، اقلیت فلسطینی‌ که در سرزمین‌های تحت اشغال اسرائیل بودند، بدل به شهروندان درجه دو شدند و تحت سرکوب قرار گرفتند. به تعبیر «ایلان پاپه»، جهان نیز تنها به نظاره نشست و ادعای متظاهرانه اسرائیل را که تنها دموکراسی خاورمیانه است، هرگز به چالش نکشید. مرحله بعد در روند غصب فلسطین، دوران جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل بود. جنگ 6 روزه در ۱۹۶۷ رخ داد و به اسرائیل اجازه داد باقی‌مانده سرزمین فلسطین را به نوعی در اختیار خود بگیرد. اسرائیل پس از جنگ 6روزه مناطقی شامل «کرانه باختری، نوار غزه، بیت‌المقدس شرقی و بلندی‌های جولان» را اشغال کرد. بنابرین همانطور که دیدیم اسرائیل از زمان تشکیل تا به امروز بخش عظیمی از خاک فلسطین را غصب کرده است و تسلط بر فلسطین، نه با خرید زمین اعراب بومی، بلکه با ترور و کشتار و آواره‌سازی آنها میسر شده است. شورای امنیت سازمان ملل متحد در قطعنامه‌های متعددی، از جمله قطعنامه‌های ۲۴۲ و ۳۳۸ خواستار خروج اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی شده، ولی اسرائیل توجهی به این قطعنامه‌ها نکرده است. ©2012-2025 https://www.pishkhan.com
سرزمین های فلسطینی از ابتدا تاکنون + نقشه https://share.google/NbB8VLlniKjqYuJuW
🖋✒✍اندر احوالات آمریکا در پساجنگ ۱۲ روزه علیه ایران... 🔴شرط رفع تحریمها این بود که توان هسته ای نداشته باشه 🔴الان به گفته ما دیگه تاسیسات هسته ای برای ساخت ، نداریم پس دیگر بهانه ای هم برای تحریم بودن وجود نداره. 🔴از طرفی هم اذعان کرده که تمام تاسیسات هسته ای ما رو هم از بین برده پس باید غرامت پرداخت کنه 🔴 هم اومد اعلام کرد که بله ما خسارت خیلی زیادی دیدیم و تمام تاسیسات ما از بین رفته 🔴و این وسط اتفاق جالبی رخ داد 🔴نهاد های نظامی امنیتی به گزارش دادند که حمله ما به تاسیسات هسته‌ای  کمتر از ده درصد آسیب رسونده احمق هم با عصبانیت اعلام کرد که این مزخرفات چیه ، ما تمام توان هسته ای رو از بین بردیم 🔴به قول فیلم فارسی های قدیم ، ما زدیم شما هم بگو زدی الان ما میگیم زده ، صددر صد هم موفقیت آمیز بوده حالا هم باید غرامت پرداخت کنه هم باید تحریمها رو لغو کنه 🔴الان این وسط گیر کرده اگر قبول کنه که تاسیسات ما رو نابود کرده پس دیگه مذاکره معنایی نداره اگر بگه نه نتونستم بزنم ، اون همه تبلیغاتی که تو دنیا راه انداخت که ما تاسیسات هسته ای رو نابود کردیم دود میشه میره هوا 🔴و یک چیز جالب دیگه مجله اعلام کرده یکی از بمب افکن های فوق پیشرفته B2 آمریکا که به تأسیسات هسته ای حمله کرده ، به پایگاه برنگشته حالا نه این رو گردن میگیره نه 😁 🔴چون اگر اون رو نشونده باشه ، خاک بر سر تمام توان نظامی هواپیمایB2 عین ناموس آنهاست که الان معلوم نیست کجاست 😁 🔴 هم هیچ حرفی نمیزنه و سکوت سم مهلکه در این باره ! هم اگر اعلام کنه این هواپیما برنگشته باید به افکار عمومی دنیا جواب بده که خب پس سرنوشت این هواپیما چی شده 🔴اوضاع خیلی پیچیده ولی جالب شده اگر فردا دیدید یه پهپاد عین B2 و اف ۳۵ رونمایی شد ، اصلا تعجب نکنید 😉 🔴انصافا فقط خواننده نباشید و تا میتونید این کنفرانس ها رو برای دیگران منتقل کنید در جهاد تبیین که به زودی خیلی بیشتر بهش نیاز پیدا خواهیم کرد باید مردم بیشتری رو بتونیم روشن کنیم 🔴اوضاع سخت ولی خوب داره پیش میره ان شاءالله در چند ماه آینده گشایش خوبی در کشور ایجاد خواهد شد خبر هایی میرسه که ما در چند حوزه بشدت در حال پیشرفت هستیم که اگر به ثمر بنشینه از این گردنه بسیار مهم عبور میکنه و ما به نزدیکترین محل به قله می رسیم ان شاءالله ✅أللهُم عَجِّلْ لِوَلیّکَ الْفَرَج✅
نامعادلۀ ایران، زنگزور و ترامپ 🔹براساس توافق باکو و ایروان، ارمنستان حق انحصاری مدیریت گذرگاه زنگزور را برای ۹۹ سال به آمریکا واگذار می‌کند. ترامپ این مسیر را «مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی جهانی» نامیده. 🔹این گذرگاه، آذربایجان را به نخجوان متصل می‌کند و از خاک ارمنستان می‌گذرد، اما تحت مدیریت ارمنستان نخواهد بود. ایجاد این گذرگاه چه پیامدهایی دارد؟ 🔹حذف ایران از مسیر اتصال ترکیه به آسیای مرکزی 🔹کاهش نفوذ ایران و روسیه در قفقاز 🔹تقویت حضور ناتو در شمال ایران 🔹کاهش درآمدهای ترانزیتی ایران 🔹محدودکردن دسترسی ایران به بازارها و همسایگان @Farsna
با یه غوره سردی تون نشه 🔸️بعضیا نمی دونم چشونه هنوز اتفاقی نیفتاده و فقط یه پاراف روی کاغذ شده، میگن همه چیز از دست رفت. 🔸️تازه توافق باید تو پارلمان ارمنستان بررسی و تصویب بشه و برفرض که بشه ایران و روسیه اجازه نمیدن پای آمریکا به قفقاز جنوبی باز بشه. 🔸️دغدغه مندی خوبه ولی هنوز هیچی نشده ناله بدبخت شدیم شون کل فضا رو پُر کرده. 📌ما قضایای بدتر از این رو مدیریت کردیم و باید به مسئولان نظامی و امنیتی مون اعتماد کنیم. @taghaviniaa
دوستان نگران نباشید ما آمریکارو در عراق شکست دادیم ، ما آمریکا رو در افغانستان شکست دادیم ، ما آمریکا رو در یمن شکست دادیم ، اسرائیل بعد از ۲ سال هنوز نتونسته غزه رو بگیره ، ما رفراندوم دروغین جعلی کردستان رو از بین بردیم . علت سقوط سوریه هم حماقت بشار اسد و روسها بود نه تقصیر ما. بارها به بشار اسد پیشنهاد دادیم که حاضریم نیروی رزمی فاطمیون ، زینبیون ،حشد الشعبی و ... وارد کنیم و جولان را پس بگیریم؛ اما بشار اسد ترسید و قبول نکرد. حتی حاج قاسم قصد داشت ادلب را پاکسازی کند و جولانی و دار و دسته اش را از بین ببرد که پوتین برای رضایت اردوغان این اشتباه را مرتکب شد و اجازه پاکسازی ادلب را به بشار نداد و الان دارد چوبش را میخورد. پوتین در جنگ ۲۰۲۰ قره باغ اشتباه کرد و پشت ارمنستان را خالی کرد و الان فهمیده چه غلطی کرده و میخواهد جبران کند‌. بدون اغراق و صادقانه بگویم کمترین تقصیر تاکنون متوجه ایران بوده اما الان دیگر باید کمرهمت ببندیم و با کمک روسها اجازه تغییر ژئوپلیتیک منطقه را ندهیم. @taghaviniaa
فاجعه غزه و راز سکوت جامع الازهر مصر ؟ برای رازگشایی از این موضوع به گزارش زیر از شعوبا توجه کنید👇
 جامعه شناسی کشورهای اسلامی جامعه شناسی کشورهای اسلامی شمال آفریقا آیا الازهر هنوز ‘ام‌الدنیا’ است؟ نگاهی به تنش‌های دینی و امنیتی در مصر ۱۹ مرداد ۱۴۰۴ ۰ خواندن این مطلب ۸ دقیقه زمان می برد.  آنتروپولوژی نیوز    ترجمه : علیرضا شفیق من معمولاً از خیابان‌های شلوغ قاهره اسلامی در روزهای جمعه پرهیز می‌کردم، اما تصمیم گرفتم با ابراهیم و عمر، دو مسلمان بریتانیایی که چند هفته قبل با آن‌ها آشنا شده بودم، در نماز جمعه مسجد الازهر شرکت کنم. سوار مینی‌بوسی از نصر سیتی شدیم. ما را در خیابانی باریک پیاده کرد. حدود ده دقیقه پیاده رفتیم، در حالی‌که از میان دستفروشان و نان‌بران دوچرخه‌سوار عبور می‌کردیم. مسجد به زودی نمایان شد که منظره‌ای ویرانه‌مانند داشت: ردیف‌هایی از نیروهای امنیتی مجهز به باتوم، کلاه ایمنی و جلیقه‌های تاکتیکی، مسجد الازهر را احاطه کرده بودند. وقتی نزدیک‌تر شدیم، متوجه شدم که جوانان مصری که از ورودی‌ها بازمی‌گشتند، آشکارا ناراحت و خشمگین بودند. پلیس مخفی اجازه ورود به آن‌ها نداده بود. از عمر پرسیدم: «می‌دونی جریان چیه؟» او سرش را تکان داد و ما از میان جمعیت عبور کردیم. پس از بازرسی امنیتی کوتاه، به ما اجازه ورود داده شد؛ همان‌طور که به دانشجویان اندونزیایی و مالزیایی که با ما در مینی‌بوس بودند نیز اجازه داده شد. در حالی که در حیاط شلوغ مسجد به دنبال جایی برای نماز می‌گشتیم، با خودم فکر کردم آیا این نمایش امنیتی برای دلسرد کردن حرکات اعتراضی ناشی از بمباران غزه طراحی شده است؟ اعتراضاتی که برای مدتی کوتاه، سلطه سرکوب‌گرانه حکومت را به چالش کشیده بود. چند ماه از آن روز گذشته بود که معترضان حامی فلسطین از مسجد الازهر راهپیمایی کرده و پس از عبور از موانع امنیتی، برای مدتی کوتاه به میدان التحریر رسیده بودند. از زمان انقلاب، تظاهرات در میدان تحریر به ندرت دیده شده، چرا که خطر بازداشت‌های دسته‌جمعی و ناپدید شدن‌های اجباری همواره وجود داشته است. پس از نماز، از کنار نیروهای امنیت مرکزی که همچنان در ورودی‌ها مستقر بودند، عبور کردیم. عمر برای زیارت قبور محلی رفت و من و ابراهیم برای پیدا کردن کتابی در فقه شافعی ـ که استادش به او توصیه کرده بود ـ به جست‌وجو در کتابفروشی‌ها پرداختیم. ابراهیم و عمر در سال ۲۰۲۱ به قاهره مهاجرت کرده بودند تا در حلقه‌های درسی دینی تحت تعلیم عالم مشهور یمنی، حبیب عمر، شرکت کنند. آن‌ها در نصر سیتی ساکن شده بودند؛ محله‌ای متشکل از مصری‌های طبقه پایین تا متوسط و مهاجران، عمدتاً از جنوب شرق آسیا، اما در سال‌های اخیر شمار مهاجرانی از آسیای مرکزی و شرقی، قفقاز شمالی، اروپا و آمریکای شمالی افزایش یافته‌است . تنوع ملیت‌ها در میان دانشجویان، تجسمی بود از عبارت «مصر ام‌البلاد». جایی که پس از پرسیدن ملیت فرد و گفتن آن عبارت، با گرمی از خارجی‌ها استقبال می‌کردند. در حالی که در حیاط شلوغ مسجد به دنبال جایی برای نماز می‌گشتیم، با خودم فکر کردم آیا این نمایش امنیتی برای دلسرد کردن حرکات اعتراضی ناشی از بمباران غزه طراحی شده است؟ اعتراضاتی که برای مدتی کوتاه، سلطه سرکوب‌گرانه حکومت را به چالش کشیده بود. با این حال، در زیر این ظاهرِ جهان‌وطنی و بین‌المللی، متوجه شدم که مسلمانان غربی وابسته به محافل نوسنت‌گرا مانند عمر و ابراهیم، تا حد زیادی نسبت به فضای سیاسی اجتماعی‌ای که در آن زندگی می‌کردند، بی‌تفاوت بودند. آن‌ها قاهره را مکانی فرازمانی می‌دیدند؛ لوحی سفید برای کسب دانش و پیوندهای معنوی با فضای دینی تاریخی آن. بی‌تفاوتی آن‌ها نسبت به واقعیت‌های سیاسی مصر عجیب و تکان‌دهنده بود. بی‌توجهی آنان به  نظارت و سرکوبی بود که روی مردم مصر، و اخصا برخی از اعضای جامعه مسلمانان غیرمصری که «تندرو» شناخته می‌شدند، عجیب بود. دانش دینی و مهاجرت به نصر سیتی نزدیکی نصر سیتی به الازهر و وجود مدارس زبان عربی با شهریه‌ای مقرون‌به‌صرفه، این منطقه را به نقطه‌ی شروعی ایده‌آل برای مسلمانانی تبدیل کرده که در پی تحصیل علوم دینی و یادگیری زبان بودند و از کشورهای دیگر آمده‌بودند. رستوران‌های پرجنب‌وجوش جنوب شرق آسیایی، نانوایی‌های ازبک، و حتی رستوران‌های زنجیره‌ای آمریکایی مانند «سیزلرزSizzler’s»  درآنجا به چشم می‌خورد. حضور اندونزیایی‌ها و مالزیایی‌ها در الازهر به قرن بیستم بازمی‌گشت و اغلب با حمایت دولت‌هایشان تسهیل شده بود. در مقابل، مسلمانان غربی مانند ابراهیم و عمر به مصر مهاجرت کرده بودند تا از سیاست‌های کشورهای خود بگریزند و هویت دینی خود را در فضای دینی متنوع نصر سیتی بازسازی کنند. آن‌ها که غرق در مطالعه متون کلاسیک اسلامی در محضر علمای برجسته بودند، تعاملات محدودی با مردم محلی مصر داشتند.◀️
⏪ در حالی که برای غیرمصری‌ها، نصرسیتی مرکز علم و معرفت بود، این منطقه همچنین صحنه‌ی کشتار رابعه بود، جایی که دولت مصر به‌طور مداوم تلاش کرده بود جماعت اخوان‌المسلمین را سرکوب کند. دولت با ابزارهای مختلف، از جمله تبلیغات فراگیر انتخاباتی سیسی با شعار «همه ما یکی هستیم»، سعی داشت این تاریخ مرگ، ویرانی و حبس را از حافظه عمومی پاک کند؛ اما این روال همچنان در جریان است. در گفتگو با مصری‌هایی که از زندانی به زندان دیگر در جستجوی عزیزانشان سفر می‌کردند، یا کسانی که برای فرار از برچسب اخوان‌المسلمین ریش خود را می‌تراشیدند، این تاریخ پنهان آشکارا و برملا می‌شود.  مسجد ویران‌شده‌ی رابعه العدویّه، که همواره در محاصره خودروهای پلیس بود، همچنان به‌طور آشکار در برابر دیدگان باقی مانده بود. مسجد رابعه العدویّه پیش از انقلاب و در جریان آن، مرکز اصلی بسیج سیاسی برای اخوان‌المسلمین بود. در طول تحصن رابعه، این مسجد محل یک مرکز رسانه‌ای موقت بود و همچنین به‌عنوان یک بیمارستان صحرایی برای معترضان مجروحی که خواستار بازگرداندن محمد مرسی، رئیس‌جمهور منتخب مردم، بودند، خدمت می‌کرد. در مسیر بازگشت به نصر سیتی با ابراهیم، به نیروهای امنیتی اطراف الازهر فکر می‌کردم. شب فرارسیده بود و مینی‌بوس ما با سرعت از کنار زیرساخت‌های عظیم نظامی می‌گذشت که برج‌های مراقبت آن‌ها، مأمن سربازان مسلح و ناشناس بود. این صحنه‌ها کم‌کم برایم عادی شده بودند. هنگام پیاده‌روی به خانه، از ابراهیم پرسیدم که آیا از زندگی در مصر لذت می‌برد. او توضیح داد که زندگی روزمره در بریتانیا مملو از مناقشات فرهنگی پیرامون جنسیت و تمایلات جنسی شده بود و او به اینجا آمده تا فرزندش بتواند هویت اسلامی پایداری داشته باشد. به‌علاوه، مخارج زندگی در مصر بسیار کمتر بود و می‌توانست خدمتکار خانگی استخدام کند. او با تأکید گفت: «مصر سرزمینی پربرکت است. دو سال پیش صدای اذان را در سراسر قاهره شنیدم و تصمیم به هجرت گرفتم. باقی‌اش تاریخ است». من پس از تجربه‌ی سیاست‌های سیستماتیک مانع‌تراشی در فرانسه، قدردان نصر سیتی بودم، اما خوش‌بینی ابراهیم را نداشتم. برایم ناراحت‌کننده بود، چرا که می‌دیدم مصری‌ها از ورود به الازهر منع می‌شدند، در حالی‌که ما به‌عنوان غیرمصری از همه‌ی امکانات مصر بهره‌مند بودیم. ابراهیم توصیه کرد که «نگذارم سیاست‌ها روی [من] تأثیر بگذارند» چون این تدابیر امنیتی «برای ثبات کشور ضروری‌اند» او گفت: «قبل از بهار عربی، مردم برای علم دینی به سوریه و یمن می‌رفتند، اما حالا تنها جایی که باقی مانده، مصر است.» شرط امکان برای دانش دینی این بود که «فارغ» از سیاست باقی بماند، یا دقیق‌تر بگویم، از مبارزه سیاسی تهی گردد. ابراهیم و بسیاری از دوستانش علوم دینی را بزرگ می‌شمردند، در جستجوی آن بودند، و با دقت بسیار از آن مراقبت می‌کردند. آن‌ها از بی‌ثباتی در مصر واهمه داشتند، زیرا می‌توانست آن فضای در حال انقراض یادگیری دینی را از بین ببرد. با این حال، دانش دینی در خلأ وجود نداشت. این دانش توسط سیاست‌های ضدتروریسم مصر کنترل می‌شد و با رویکردهای آن درهم تنیده بود. سیسی با فراخوان خود برای «انقلاب دینی» در پی جایگزینی سیستماتیک شکلی از تربیت دینی بود که از از دل سیاست برآمده اما با دولت سازگار و همسو است. بنابراین، در حالی‌که رانندگان مینی‌بوس قرآن پخش می‌کردند و عکس‌هایی از محمد متولی الشعراوی را بر پنجره‌ها نصب کرده بودند، فرهنگ پرجنب‌وجوش کاست‌هایی که زمانی صدای موعظه‌های انتقادی علمایی چون عبدالحمید کشک را طنین‌انداز می‌کرد، مدت‌ها بود که از بین رفته بود. چند هفته پس از نمایش امنیتی در الازهر، یکی از دوستان مصری‌ام به من گفت آن شیخ قرّاء محبوب که قرائتش را دوست داشتیم، دیگر اجازه ندارد نمازهای شب ماه رمضان را اقامه کند. او در یکی از دعاهایش برای آزادی فلسطین دعا کرده و «ریاکاریِ حاکمان عرب» را نکوهش کرده بود. شرط امکان برای دانش دینی این بود که «فارغ» از سیاست باقی بماند، یا دقیق‌تر بگویم، از مبارزه سیاسی تهی گردد. یورش‌های پلیس، «سلفی‌ها» و نفاق دینی هنگامی که با مسلمانانی در ارتباط بودم که در محافل نوسنت‌گرا رفت‌وآمد داشتند، متوجه شدم که بی‌علاقگی آنان به «سیاست»، با نوعی تمایلات افراطی در اختلافات درون‌دینی همراه است. حمید، یک مسلمان آمریکایی که در رشته‌ی فقه شافعی تحصیل می‌کرد، اغلب به اظهار نظرهای دینی که «بوی سلفی‌گری» می‌دادند مشکوک بود و مرا نسبت به یک مرکز آموزش زبان در محل، که به گفته‌ی او گرایش «سلفی» داشت، هشدار می‌داد. این هشدارها درباره‌ی «سلفی‌ها» شباهت زیادی به گفتمان جنگ جهانی علیه تروریسم داشت که در آن مسلمانان «خوب» و «بد» از یکدیگر تفکیک می‌شدند.⏪
⏮همچنین، این نگرش نوعی بی توجهی به تاریخ پیچیده ی سرکوب دینی و مبارزات سیاسی ای بود که برخی دانشجویان را به مهاجرت به مصر سوق داده بود. مرکزی که حمید نسبت به آن مشکوک بود، جمعیت دانشجویی متنوعی از آمریکای شمالی، اروپا و به‌ویژه ازبکستان و چچن داشت. مانند اکثر مهاجران، ازبک‌ها و چچن‌ها نیز در جستجوی دانش دینی به مصر آمده بودند. با این حال، مهاجرت آنان نتیجه‌ی فرار از دولت‌گرایی سکولار و آزارهای روزمره در کشورهایشان بود. یکی از دوستان ازبکم توضیح داد که در ازبکستان «دین باید فقط در مسجد باقی بماند» و شدیداً تحت کنترل دولت است. پس از چند دهه حکومت کمونیستی شوروی که یادگیری دینی را سرکوب کرده بود، ازبک‌ها به دنبال بازیابی رابطه‌ی خود با سنت اسلامی بودند. دیدن پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های ازبکی که همراه فرزندان و نوه‌هایشان مهاجرت کرده و در مراکز قرائت قرآن و آموزش عربی در نصرسیتی مشغول تحصیل بودند، امری رایج بود. همین امر در مورد خانواده‌های مسلمان چینی نیز صدق می‌کرد که سه نسل از آنان را می‌شد در رستوران‌داری، یا اداره‌ی مدارس دید. حمید، یک مسلمان آمریکایی که در رشته‌ی فقه شافعی تحصیل می‌کرد، اغلب به اظهار نظرهای دینی که «بوی سلفی‌گری» می‌دادند مشکوک بود و مرا نسبت به یک مرکز آموزش زبان در محل، که به گفته‌ی او گرایش «سلفی» داشت، هشدار می‌داد با این حال، تلاش‌های آنان برای ساختن خانه‌ای در مصر، با دامنه‌ی «جنگ جهانی علیه تروریسم» تضعیف می‌شد. در میان دانشجویان، این مسئله معروف بود که مقامات مصری به‌ویژه نسبت به روس‌ها (به طور عام برای مردم چچن و آسیای میانه) مشکوک‌اند و آن‌ها را «افراطی‌» می‌دانند. این گروه‌ها تحت نظارت مشترک مصر، دانشگاه الازهر، و دولت‌های خودشان قرار داشتند. در سال ۲۰۲۱، حدود ۱۵۰۰ نفر ازبک به کشورشان بازگردانده شدند، پس از آنکه دانشگاه الازهر به دولت ازبکستان گزارش داده‌بود که برخی دانشجویان در کلاس‌ها حاضر نمی‌شوند؛ امری که باعث نگرانی دولت از شکل‌گیری آموزش‌های دینی خارج از چهارچوب رسمی شده بود. چهار سال پیش از آن، ۲۰۰ نفر از مسلمانان اویغور که در الازهر ثبت‌نام کرده بودند، با دستور دولت چین توسط پلیس مصر از آپارتمان‌هایشان ربوده شده و در فرودگاه بازداشت شدند. آنان پس از بازجویی توسط مأموران اطلاعاتی چینی در زندان‌های مختلف قاهره، به‌طور اجباری ناپدید شدند و به احتمال زیاد به اردوگاه‌های «بازآموزی» چین منتقل گشتند. در سال ۲۰۲۳، زمانی که مصری‌ها برای استقبال از رمضان، فانوس‌های تزئینی را آویزان می‌کردند، من با پیام‌هایی در گروه‌های واتس‌اپ بیدار شدم که از یورش‌های پلیس به مهاجرین خبر می‌داد. شایعات متعددی درباره‌ی علت این حملات مطرح می‌شد، اما رایج‌ترین آن‌ها این بود که یک مرد چچنی در پی مشاجره بر سر کرایه‌ی یک توک‌توک، آن را واژگون کرده و راننده‌ی مصری را زخمی کرده است. به مدت بیش از سه هفته، پلیس به مدارس زبان عربی و مساجد در هنگام نماز صبح یورش می‌برد و در حومه‌ی شهر پست‌های بازرسی برای کنترل اعتبار ویزای افراد ایجاد کرده بود. شبی، یکی از دوستانم که ظاهری مرتب و بدون ریش داشت، در بیرون مسجد با پلیسی گفت‌وگو کرد و پرسید دلیل بازداشت‌ها چیست؛ افسر پلیس بی‌پرده پاسخ داد که نیروهای امنیتی در پی مردانی با ریش هستند. این موضوع در مصر امری ناآشنا نبود. تصمیم برای نگه‌داشتن ریش، در جامعه‌ای عمدتاً بی‌ریش، باعث می‌شد مسلمانان مهاجر بیش از بقیه در معرض هدف قرار گرفتن باشند.  بعد از آن مدرسه‌ی کشتی‌گیری چچنی‌ها و نانوایی محبوب ازبکی که به خاطر سمسا و نان تندوری‌اش شهرت داشت، به مدت چند ماه بسته شد.  پایان یورش‌های پلیس نشان داد که زندگی پرجنب‌وجوش مسلمانان خارجی در مصر می‌تواند ناگهان به وضعیتی سخت و سرکوبگر تبدیل شود. این حملات همچنین نشان داد که نصرسیتی و قاهره بزرگ مکان‌هایی خالی برای ساختن هویت دینی دلخواه مهاجران نبودند؛ زیرا پشت تلاش‌های دینیِ جداافتاده‌ی آن‌ها، زندگی مصری‌های بومی جریان داشت که با زندان و تبعید به‌طور جبران‌ناپذیری آسیب دیده‌اند. در حقیقت، همین روند «ساختن با حذف کردن» باعث می‌شود نئوسنت‌گرایان نقش مهمی در جنگ مصر با تروریسم داشته باشند.