فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تفاوت نگاه امام(ره)!
🔻داستان پیرزنِ کاسه به دستی که امام بارها تعریف کرد..
⚠️آخوند فاسد بدتر از شاه و ساواک
#استاد_پناهیان
4_5764698473261696879.mp3
5.28M
🎼 #زمـیـنہ_بسیار_جـانسـوز
🎧 حـسـن جــــان...
🎤 کربلایی مهدی رعنایی
#دوشنبہ_ها_امام_حسنے💚
4_5992451938904442628.mp3
8.76M
🎤•|محـــمدحسینپویانفر|•
🎼 سلامعشقم
سلامعمـــرم
دلتنگِواستــ
یهفڪریڪنبراۍ
ایندݪآشوبمن...
#عزیــــزمحسین
#ختم_براے_وسعت_روزے
♋️ شیخ بهایے فرمودہ است:
💚 اگر بـہ نیت وسعت رزق
☄️ هر روز سـہ مرتبـہ سورہ ے یس را تلاوت ڪند روزیش وسعت یابد.
☄️ این عمل مے تواند در یڪ مجلس باشد
☄️ یا بعد از هر یڪ از سـہ نوبت نماز روزانـہ ( صبح – ظهر و عصر – مغرب و عشاء ) باشد
📚 یاسین مغربے ص 51
#لبخندهای_خاڪی
🍃در سالهای دفاع مقدس ...
#چای مرهمِ #خستگی جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند.
🍃روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ) بودیم که در آن صحبت از #کنترل مناطق عملیاتی بود.
🍃حاج همت به آقا مهدی گفت :
نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها #سخت میگیرند و اجازه نمیدهند راحت عبور و مرور کنند مگر #ترکی بلد باشند
🍃آقای مهدی در پاسخ گفت:
شما #یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟! حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را میشناسم حتی حدّ خط #لشڪر_عاشورا را هم میشناسم!
🍃آقا مهدی با تعجب پرسید چطور چگونه میشناسید؟
حاج همت در جواب گفت :
شناختن حد و حدود لشکر شما
کاری ندارد، اصلاً #مشڪلی نیست!
🍃هر خطی ڪہ از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه #کتریهای_چای_لشکر شما روی آتش میجوشد ...
همگی خندیدیم ..
#سرداران_دفاع_مقدس
#شهید_ابراهیم_همت
#شهید_مهدی_باکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فاطمیه
🎥دل می تپد این شب ها
🎤میثم مطیعی
YEKNET.IR - shoor 2 - hafteghi 98.09.30 - mohamad hosein haddadian.mp3
2.57M
⏯ #شور احساسی
🍃یا سیدالشهدا ...
🍃به جنون می کشی مرا
🎤 #محمدحسین_حدادیان
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۹۱ )
#نجوای_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها:
فرشتگان بال در بال پرواز میکردند و فرود میآمدند، آنچنانکه آسمان را به تمامی میپوشاندند.
دو فرشته پیش روی آنها بودند که طلایه دارشان به نظر میآمدند.
آمدند سلام کردند و مرا در هودج بالهای خود به آسمان بردند، ناگهان بوی بهشت به مشامم رسید و بعد باغها و بوستانها و جویبارها چشمم را خیره کردند.
حوریهها صف در صف ایستاده بودند و ورود مرا انتظار میکشیدند.
اول خندهای بسان واشدن گلی و بعد همه با هم گفتند:
🕊❣️خوش آمدی ای مقصود خلقت بهشت و ای فرزند مخاطب «لولاک لما خلقت الا فلاک».
ملائکه باز هم مرا بالاتر بردند.
قصرهای بیانتها، حلههای بیهمانند، زیورهای بینظیر.
آنچه چشم از حیرت خیره و دهان از تعجب گشاده میماند.
و بعد نهر آبی سفیدتر از شیر، خوشبوتر از مشک.
و بعد قصری. و چه قصری!
گفتم:
- اینجا کجاست؟ این چیست؟ از آن کیست؟
گفتند:
- اینجا فردوس اعلی است، برترین مرتبهی بهشت. منزل و مسکن پدر تو و پیامبران همراه او و هر که خدا با اوست. و این نهر، کوثر است.
قصر انگار از در سفید بود و پدر بر سریری تکیه زده بود.
مرا که دید، از جا برخاست، در آغوشم گرفت، به سینهاش چسباند و میان دو چشمم را بوسه زد. به من گفت:
- اینجا جایگاه تو، شوی تو و فرزندان و دوستداران توست. بیا دخترم که سخت مشتاق توام.
من گفتم:
- بابا! بابا جان! من مشتاقترم به تو. من در آتش اشتیاق تو میسوزم.
زنده شدم وقتی که باز- اگر چه در خواب- پیامبر را، پدر را صدا کردم و صدای او را شنیدم. یادم آمد که این افتخار، تنها از آن من است که میتوانم او را بیهیچ کنیه و لقب، بابا صدا کنم. وقتی آن آیه نازل شد که:
«لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضُکُمْ بَعْضا...»
من پدر را پیامبر و رسول الله صدا کردم و او دستی از سر مهر بر سرم کشید و گفت:
- این آیه برای دیگران است فاطمه جان. تو مرا همان بابا صدا کن. تو به من بابا بگو. بابا گفتن تو قلب مرا زندهتر میکند و خدا را خشنودتر.
شاید او هم میدانست که چه لطفی دارد برای من، پیامبر با آن عظمت را بابا صدا کردن.
پدر گفت که همین امشب میهمان او خواهم بود.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۹۲ )
#نجوای_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها:
اکنون علی جان! ای شوی همیشه وفادارم! ای همسر هماره مهربانم!
من عازمم. بر من مسلم است که از امشب میهمان پدرم و خدای او خواهم بود.
گریزانم از این دنیای پر بلا و سراسر مشتاقم به خانهی بقا. تنها دل نگرانیام برای رفتن، تویی و فرزندانم، شما تنها پیوند میان من و این دنیائید که کار رفتن را سخت میکنید اما دلخوشم به اینکه شما هم آخرتی هستید، مال آنجائید.
شما جسمتان در اینجاست. دیدار با شما از آنجا و در آنجا آسانتر است.
علی جان! ولی جدا شدن از تو همین قدر هم سخت است. به همین شکل هم مشکل است.
به خدا میسپارم شما را و از او میخواهم که سختیهای این دنیا را بر شما آسان کند.
علی جان! من در سالهای حیاتم همیشه با تو وفادار بودهام، از من دورغ، خدعه، خیانت هرگز ندیدهای. لحظهای پا را از حریم مهر و وفا و عفاف بیرون نگذاشتهام. بر خلاف فرمان و خواست و میل تو حرفی نگفتهام، کاری نکردهام.
اعتقادم همیشه این بوده است که جهاد زن، رفتار نیکو با همسر است، خون شوهرداری است. و از این عقیده تخطی نکردهام.
علی جان! مرگ، ناگزیر است و انسان میرنده ناگزیر از وصیت و سفارش.
علی جان! به وصیتهایم عمل کن، چه آنها را که در رقعهای مکتوب آوردهام و چه اینها را که اکنون میگویم.
در آنجا باغهای وقفی پیامبر را نوشتهام که به حسن بسپاری و او حسین و حسین به امامان پس از خویش تا آخر.
و نیز سهمی برای زنان پیامبر و زنان بنی هاشم و بخصوص امامه دختر خواهرم قائل شدهام و اگر چیزی ماند برای امکلثوم دخترم.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
#شادی_روح_شهدا_صلوات
در مسیر خانه ی لیلا ز جان باید گذشت
تا وصال یار از صد امتحان باید گذشت
بِاَبی اُنتَ وَ اُمّی چونکه گفتی بر حسین (ع)
دیگر از فرزند و مال و خانمان باید گذشت
در طریق کعبه باید با مغیلان سر کنی
پس دگر از طعنه های این و آن باید گذشت
هر که شد گمنام تو، زهرا خریدارش شود
پس در این خانه، از نام و نشان باید گذشت
دل فقط جای حسین است و حسین است و حسین(ع)
از هر آنچه غیر او در دو جهان باید گذشت
ابر اگر باران نبارد، سایه می خواهد چکار
واقعاً از چشم بی اشک روان، باید گذشت
حمد و سوره بر سر قبر محبانش نخوان
از مزار سینه زن، سینه زنان باید گذشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 راز حکومت ۵میلیون #صهیونیست بر مردم دنیا
#احادیث_شیعه که دشمنان ما به آن عمل میکنند ولی ما...
آخه من غیر حرم کجا(1).mp3
2.96M
#شور
#امام_حسین
🎼 آخه من بی تو حسین چه کار کنم
🎤حاج حسین سیب سرخی
1523125291067.mp3
11.32M
#شور
#زیبادلنشین
🎼قرارمی پاییزمو و بهارمی
🎤کربلایی امیر برومند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 واکنش امام صادق(ع) به کتک خوردن عروسش از پسرش
🎙 حجت الاسلام والمسلمین #رفیعی
YEKNET.IR - shoor 2 - hafteghi 98.09.26 - hosein taheri.mp3
5.19M
⏯ #شور احساسی
🍃کربلا توی دار دنیا
🍃خونه ی بهشتی منه
🎤 #حسین_طاهری
👌فوق زیبا
#عاشقانہ_شهدا🌷
❣همسرم💞
شهید ڪمیل خیلے #با_محبت بود☺️
مثل یہ مادرے ڪہ از بچہ اش مراقبت میڪنہ
از من مراقبت میڪرد...😇 یادمه تابسـتون بود
و هوا #خیلے_گرم بود🌞
خستہ بودم،
رفتم پنڪہ رو روشن ڪردم
وخوابیدم😴
«من بہ گرما خیلے حساسم»😖
❣خواب بودم واحساس ڪردم هوا خیلے گرم شدہ
و متوجہ شـدم برق رفته☹️
بعد از چند ثانیہ
احساس خیلے #خنڪے ڪردم و به زور چشمم
رو باز ڪردم تا مطمئن بشم برق اومدہ یا نہ...
❣دیدم ڪمیل بالاے سرم یه ملحفہ رو گرفتہ و مثل پنڪه بالاے سرم مے چرخونہ تا #خنڪ بشم😊
ودوبارہ چشمم بسته شد ازفرط #خستگے...😴 شاید بعد نیم ساعت تا یکساعت⏰خواب بودم
و وقتے بیدارشدم دیدم ڪمیل #هنوز دارہ اون ملحفه
رو مثل پنڪہ روے سرم مے چرخونه تا خنڪ بشم...😳
❣پاشدم گفتم
ڪمیل توهنوز دارے مےچرخونے!؟
خستہ شدے⁉️😞 گفت:
خواب بودے و برق رفت و تو چون به گرما #حساسے
میترسیدم از گرماے زیاد از خواب بیدار بشے ودلم نیومد😍
#شهید_کمیل_صفری_تبار🌷
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۹۳ )
#نجوای_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها:
اینها را نوشتهام اما حرفهای مهمترم مانده است.
اول اینکه تو پس از من ناگزیری به ازدواج کردن، ازدواج کن و امامه، خواهر زادهام را بگیر که او به فرزندان ما مهربانتر است.
دوم اینکه مرا در تابوتی به همان شکل که گفتهام حل کن تا محفوظتر بمانم.
و سوم، مرا شبانه غسل بده- از روی پیراهن- بر من شبانه نماز بگذار و مرا شبانه و مخفیانه دفن کن و مدفنم را مخفی بدار.
مبادا مردمی که بر من ستم کردهاند، بخصوص آندو، بر جنازه و نماز و دفنم حاضر شوند و از مکان دفنم آگاهی بیابند.
یاران معدود و محدودمان با تو شرکت بجویند در نماز خواندن و تشییع جنازه و دفن، اما بقیه نه. از زنان، فقه امسلمه، امیمن، فضه و اسماء بنت عمیس و از مردان، فقط سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، عبدالله و حذیفه، حذیفه، همین...
وای گریه نکن علی جان!
من گریهام برای توست، تو چرا گریه میکنی. تو مظلومترین مظلوم عالمی، گریه بر تو رواتر است.
من آنچه کردم برای دفاع از حقوق مغصوب تو بود. من میدانستم که رفتنیام، پدر مرا مطمئن کرده بود ولی هم میدانستم و میدانم که پس از رفتنم بر تو چه خواهد رفت. این جگر مرا آتش میزد و مرا به تلاطموا میداشت.
پس تو گریه نکن علی جان!
عالم باید برای اینهمه مظلومیت تو گریه کند.
اکنون اول خلاصی من است، ابتدای راحتی من است اما آغاز مصیبت توست.
پس تو گریه نکن و جگر مرا در این گاهح رفتن، بیش از این مسوزان.
تو را و کودکانمان را به خدا میسپارم...
علی جان! سلام مرا تا قیامت به فرزندان آیندهمان برسان.
راستی علی جان! پسر عمو! تو هم میبینی آنچه را که من میبینم؟ این جبرئیل است که به من سلام میکند و تهنیت میگوید:
- و علیک السلام.
این میکائیل است که سلام میکند و خیر مقدم میگوید:
- و علیک السلام.
اینها فرشتگان خدایند. اینها فرستادگان خداوندند که از سوی خدا به استقبال آمدهاند.
چه شکوهی! چه غوغایی! چه عظمتی!
- و علیکم السلام.
این اما علی جان به خدا عزرائیل است که بر من سلام میکند.
- وعلیک السلام یا قابِضَ الْاَرْواح.
«خدای من! مولای من! به سوی تو میآیم، نه به سوی آتش.»
«سلام بابا! سلام به وعدههای راستین تو! سلام به لبخند شیرین تو! سلام به چشمهای روشن تو!».
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۹۴ )
نجوای حضرت علی علیه السلام:
چه شبی است امشب خدایا! این بنده تو هیچگاه اینقدر بیتاب نبوده است.
این دل و دست و پا هیچگاه اینقدر نلرزیده است. این اشک اینقدر مدام نباریده است. چه کند علی با اینهمه تنهایی!
ای خدا در سوگ پیامآور تو که سختترین مصیبت عالم بود، دلم به فاطمه خوش بود. میگفتم:
گلی از آن گلستان در این گلخانه یادگار هست. اما اکنون چه بگویم؟ اینهمه تنهایی را کجا ببرم؟ اینهمه اندوه را با که قسمت کنم؟
ای خدا چقدر خوب بود این زن! چقدر محجوب بود! چقدر مهربان بود! چقدر صبور بود!
گاهی احساس میکردم که فاطمه اصلا دل ندارد. وقتی میدیدم به هیچ چیز دل نمیبندد، با هیچ تعلقی زمین گیر نمیشود، هیچ جاذبهای او را مشغول نمیکند.
هیچ زیور و زینت و خوراک و پوشاکی دلخوشیاش نمیشود، هر داشتن و نداشتن تفاوتی در او ایجاد نمیکند، یقین میکردم که او جسم ندارد، متعلق به اینجا نیست. روح محض است، جان خالص است.
گاهی احساس میکردم که فاطمه دلی دارد که هیچ مردی ندارد استوار چون کوه، با صلابت چون صخره، تزلزل ناپذیر چون ستونهای محکم و نامرئی آسمان.
یکه و تنها در مقابل یک حکومت ایستاد و دلش از جا تکان نخورد. من مامور به سکوت بودم و حرفهای دل مرا هم او میزد.
چند سال مگر از جاهلیت میگذرد؟ جاهلیتی که در آن شتر مقام داشت و زن ارزش نداشت. جاهلیتی که در آن دختر، ننگ بود و اسب، افتخار.
زنی در مقابل قومی با این تفکر و بینش بایستد و یکه و تنها از حقیقت دفاع کند!
این دل اگر از جنس کوه و صخره وفولاد باشد، آب میشود.
گاهی احساس میکردم که فاطمه دلی از گلبرگ دارد، نرمتر از حریر، شفافتر از بلور.
و حیرت میکردم که چقدر یک دل میتواند نازک باشد، چقدر یک انسان میتواند مهربان باشد.
غریب بود خدا! غریب بود!
من گاهی از دل او راه به عطوفت تو میبرد7م.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 #به_قلم سید مهدی شجاعی