4_6023657384570783067.mp3
6.39M
#مداحی
⏰ 6 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ #نوحه فوق العاده زیبا و جانسوز
به زبان ترکی و فارسی و عربی
🔹مهلامهلا اکبر لیلا
🎤 #حاج_محمود_کریمی
🔹 #نشر_دهید
#داستان_غلام_سیاه_ارباب
تو آمریکا مراسم روضه بود
شب اول یه سیاه پوست هم اومدمراسم،براش یه مترجم گذاشتیم.....
شبای بعد همینجور هی تعداد سیاه پوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه را هم مراسم بگیریم شب آخر ۱۵۰ تا سیاه پوست گفتن که میخان شیعه بشن...
پرسیدم برای چی میخایید شیعه بشید؟!!!
همه نگاه کردن به سیاه پوستی که شب اول اومده بود روضه !
ازش پرسیدم برای چی شیعه؟
گفت شب اول یه تیکه از روضه ی جوانی را خوندی!!!!👈 غلام سیاه امام حسین (علیه السلام)....
همونی که وقتی امام حسین سر جوان را گذاشت رو پای خودش جوان سه بار سرش رو انداخت و گفت جایی که سر علی اکبر(ع) بوده جای سر غلام سیاه نیست!!!
ولی امام حسین(علیه السلام ) سرش رو گذاشت رو پاهاش و جوان شهید شد....
من رفتم و گفتم بیایید که دینی را پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره...
▪️✨▪️✨▪️✨▪️✨▪️
زمعصیت سیه است روی نوکرت ارباب
بیا و بار دگر روسیاه را دریاب..🖤💔
نام:" بچه هیئتی" ✨
صدا:"گرفته" ☘
خوراک:"غذای هیئت"☺️
خانه ی مادری:"هیئت،کربلا"😢
ورزش:"سینه زنی ،پیاده روی اربعین"❤️
کوله بار:"غم عشق ارباب"😞
وطن:"بین الحرمین" 😍
رهبر:"مهدی زهرا و نایب بر حقشان"🌹💚
تکه کلام: "یا علی مدد"✨👌
آرزو:"ظهور مولا ، شهادت در رکاب حسین ع"
شغل:"نوکر بودن درخانه ی خانم رقیه(س)"😊
مال وثروت:"فقط غلام الحسین(ع)بودن"🌹
زندگی:"نذررقیه(س)"✨
#حب_الحسین_یجمعنا
#جانم_زینب💚✨
آمَدی شَمس و قَمَرْ پیشِ تو سوسو بِزَنَندْ
تـا کِـه مَـردان جَــهـانْ پـیشِ تو زانو بِزَنَندْ
#یااباعبدالله
[با دستِ تهی
آمـدنم عیبی نیست
حیف است که با
دستِ تهی بر گردم]
لبیک به ندای هل من ناصر اباعبدالله.mp3
760K
♨️ما هم به ندای ابیعبدالله (ع) میتوانیم لبیک بگوییم
🔹سبک زندگی حسینی
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام طاهر قلیزاده محمدی
📡حداقل برای یک👆نفر ارسال کنید.
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺زمينه زیبا با مداحى حاج محمود كريمى
مراسم عزادارى شب هشتم ماه محرّم
شنبه ١٦ شهريور ١٣٩٨
ببین حالمو موهام شده.mp3
6.46M
سبک:زمینه
عنوان:ببین حالم موهام شده برگ خزون
مداح:کربلایی:حمیدعلیمی
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس_علیه_السلام
علقمه موج شد، عکسِ قمرش ریخت به هم
دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم
تا که از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشک
کیـسویِ دختـرکِ منتـظرش، ریخت به هم
تیـر را با سـرِ زانـوش کشیـد از چشـمش
حیف از آن چشم، که مژگانِ ترش ریخت به هم
خواهرش خورد زمین، مادرِ اصغر غش کرد
او که افتاد زمیـن، دور و برش ریخت به هم
قبـل از آنیـکه بـرادر بـرسـد بـالیـنش
پـدرش از نجف آمـد، پدرش ریخت به هم
به سـرش بـود بیـاید به سـرش ام بنـین
عوضش فاطمه آمـد به سرش ریخت به هم
کِتـف ها را کـه تکان داد، حسیـن افتـاد و
دست بگذاشت به رویِ کمـرش، ریخت به هم
خواست تـا خیمه رساند، بغـلش کـرد، ولی
مـادرش گفت به خیـمه نبرش، ریخت به هم
نـه فقط ضـرب عمـود آمـد و ابـرو وا شد
خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم
تیـر بود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید
نیزه از سینه که ردّ شد، جگرش ریخت به هم
بـه سـرِ نیـزه ز پهـلو سرش آویـزان بود
آه بـا سنگ زدنـد و گـذرش ریخت به هم
(حسن لطفی)
🖤 برای دسترسی به محتوای شب نهم از هشتک زیر استفاده کنید:
#شب_نهم_محرم
#التماس_دعا ✨🙏