به نظر حسن بن علی الطبری[۵] ، اهل بیت را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند،
شهر را زیور بستند،
به گونهای كه چشمی ندیده بود.
سپس پانصد هزار نفر از مردم شام از زن و مرد با دف و طبل و بوق و دهل از خانههایشان بیرون آمدند،
در حالی كه جامه نو پوشیده بودند و خود را آراسته بودند به دیدن اسرار رفتند.
آن روز شانزدهم ربیع الاول بود و بیرون شهر،
محشری به پا شد.
مردم میان هم موج میزدند.
چون روز برآمد سرها را به شهر وارد كردند. و هنگام ظهر با رنج فراوان از ازدحام جمعیت به در خانه (قصر) یزید بن معاویه رسیدند.
شیخ عباس قمی مینویسد:
«اسرای كربلا را پس از ورود به دمشق در پله كان مسجد (محلی كه توقف گاه اسیران بود) نگه داشتند،
پیرمردی از اهل شام نزد اسرا آمد و گفت: حمد، خدا را كه شما را كشت و نابود كرد و آشوب را خاموش كرد... چون سخنش تمام شد،
امام سجاد(ع) به او فرمود: قرآن خدا را خواندهای. گفت: آری فرمود: این آیه را خواندهای:
«قل لا اسئلكم علیه اجراً الا المودةَ فی القربی»[۶]
«بگو من بر اجر رسالتم چیزی از شما جز مودت و دوستی با اهل بیتم و خویشانم نمیخواهم»؟
گفت: آری فرمود: ما خویشان پیامبریم ... سپس حضرت فرمود: این آیه را خواندهای:
«انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا»[۷]
«خداوند میخواهد رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاكیزه گرداند»؟
گفت: بله خواندهام.
حضرت فرمود: اهل بیت ما هستیم ... مرد شامی دستانش را به سوی آسمان بلند كرد و گفت: خدایا من از دشمنان آل محمد و كشندگان آنان بیزاری میجویم».[۸]
بدون شك همین برخوردها و روشنگریها و سخنرانیهای امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) موجبات رسوایی بنی امیه را فراهم آورد.
و آنها را از كرده خویش پشیمان ساخت.
ابن اعثم مینویسد:
«سرهای شهدای كربلا را به همراه امام سجاد(ع) و مغدرات اهل بیت نزد یزید بردند.
آن لعین اشاره كرد سر امام حسین(ع) را درطشتی زرین نهادند.
سپس ازفرستادگان ابن زیاد سؤالاتی كرد و آنها تفصیل واقعه را برای او بیان كردند».[۹]
وقتی مردم، اسرای كربلا را شناختند و به عظمت مقام آنان پی بردند،
از كردار یزید بدشان آمد و او را لعن كردند و دشنام دادند و روی به اهل بیت آوردند.
چون یزید چنین دید خواست خود را از خون حسین بركنار دارد لذا قتل امام را به گردن ابن زیاد گذاشت و او را بر این كردار لعن كرد...[۱۰]
سپس یزید نعمان بن شبیر یكی از اصحاب رسول خدا(ص) را خواست و به او دستور داد كه اهل بیت را آماده سفر به سوی مدینه كند.
با دستور یزید اسیران خاندان حسین(ع) را به وطنشان،
مدینه الرسول برگرداندند.[۱۱]
منابع:
...........................................................................................
۱]- طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، ج۷، ص ۳۰۷۲.
[۲]- دینوری، احمد ب داود؛ اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی، تهران، نی، ۱۳۷۱، ص ۳۰۵.
[۳]- آیتی، محمدابراهیم؛ بررسی تاریخ عاشورا، تهران، صدوق، ۱۳۷۲، چاپ هشتم، ص ۱۴۰.
[۴]- سید بن طاووس، لهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، ۱۳۸۱، چاپ دهم، ص ۲۰۷.
[۵]- طبری، حسن بن علی؛ كامل بهایی، بیجا، مكتب مرتضوی، بیتا، ج۲، ص ۲۹۳-۲۹۲.
[۶]- شوری، ایه ۲۳
[۷]- احزاب، آیه ۳۳.
[۸]- قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ترجمه محمدباقر كمرهای، قم، مسجد مقدس جمكران، ۱۳۷۰، ص ۵۵۶-۵۵۵.
[۹]- كوفی، احمد ابن اعثم؛ الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تهران، آموزش و انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲، ص ۹۱۵.
[۱۰]- قمی، شیخ عباس؛ پیشین، ص ۵۹۱.
[۱۱]- سید بن طاوس، پیشین، ص ۲۳۱.
▪️▪️▪️▪️▪️▪️