▫️«... در غیبت امامتان،
چشمهای اهل ایمان برای او اشک خواهد ریخت!
در امواج حوادث واژگون خواهید شد؛
مثل واژگونی کشتیها در امواج دریا... »
هشدارهای امام صادق علیه السلام اشکهای مفضل را جاری کرد.
نگاه نگرانش دنبال چاره میگشت برای آن روزگار پر از تردید؛
خورشید تابیده بود به ایوان خانه.
شنید که امامش فرمود:
این آفتاب را میبینی؟
والله که امر ما از این آفتاب هم روشنتر است!
📚 الكافي، جلد1، ص 336.
#داستانک_مهدوی #امتحان_غیبت
▪️زائر کربلا بود.
دلش بیتاب دیدن امام غایب.
کنار ضریح ششگوشه از خدا توفیق تشرف خواست.
لحظهای بعد، سیّدی بزرگوار دید؛
ماهتر از ماه،
خورشیدتر از خورشید.
پرسید: شما؟!
شنید: مظلومترین فرد عالَم!
با خودش گفت:
«شاید اشتباه شنیدهام؛
حتماً عالِم بزرگواری است، دلآزرده از قدرنشناسی مردم».
به خودش که آمد، دیگر آن آقا را ندید.
تازه فهمید دعایی كه زیر قبه کرده بود مستجاب شده!
📚 شيفتگان حضرت مهدى علیه السلام، ج 3، ص160. تشرف مرحوم سید اسماعیل شرفی
#غربت_حضرت
#داستانک_مهدوی
▪️آمده بود مسجد سهله برای عبادت.
نزدیک اذان صبح، صدای مناجاتی شنید.
دلش رفت.
عجب صدای لطیفی!
چه سوز و گدازی!
صدا از سمت مقام امام زمان علیه السلام میآمد.
انگار در و دیوار سهله با او دعا میخواندند.
گوشهایش را تیز کرد.
میخواست ببیند کدام دعاست.
جملهای شنید که زبانش بند آمد:
" خدایا، شیعیان من را... "
فهمید صاحب سهله دارد برای شیعیانش دعا میکند.
خواست برود سمت مقام، اما نتوانست!
پاهایش نا نداشت.
صدای مناجات قطع شد.
در پاهایش رمق احساس کرد.
دوید سمت مقام امام زمان علیه السلام،
اما کسی را ندید!
📚 العبقري الحسان، ج۲، ص۵۵۹.
#مسجد_سهله
#داستان_تشرف
#داستانک_مهدوی
▪️سوالش را که پرسید امام جواد علیه السلام گریهاش گرفت.
آن هم چه گریهای!
تعجب کرد.
با خودش گفت: مگر چه پرسیدم؟
پرسیده بود:
بعد از نوهی شما (امام عسکری علیه السلام)، چه کسی قرار است امام شود؟
✦✦✦ـ
امام که آرام شد، فرمود:
بعد از او امامت میرسد به پسرش، قائم منتظَر.
پرسید:
قائم؟!
چرا به او قائم میگویند؟
فرمود:
چون وقتی قیام میکند که یادش در بین مردم مرده است!...
✦✦✦ـ
دوباره پرسید:
چرا به او منتظر میگویند؟
فرمود:
چون او غایب خواهد شد؛
غیبتش هم طولانی خواهد بود.
فقط اهل اخلاص هستند که منتظرش خواهند ماند.
اما آنها که اهل تردیدند وجودش را منکر میشوند.
آنها هم که اهل انکار هستند یادش را مسخره میکنند...
📚 برگرفته از کمال الدین، ج ۲، ص ۳۷۸.
#داستانک_مهدوی
#امام_جواد_علیه_السلام
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
▪️آمده بود مسجد سهله برای عبادت.
نزدیک اذان صبح، صدای مناجاتی شنید.
دلش رفت.
عجب صدای لطیفی!
چه سوز و گدازی!
صدا از سمت مقام امام زمان علیه السلام میآمد.
انگار در و دیوار سهله با او دعا میخواندند.
گوشهایش را تیز کرد.
میخواست ببیند کدام دعاست.
جملهای شنید که زبانش بند آمد:
" خدایا، شیعیان من را... "
فهمید صاحب سهله دارد برای شیعیانش دعا میکند.
خواست برود سمت مقام، اما نتوانست!
پاهایش نا نداشت.
صدای مناجات قطع شد.
در پاهایش رمق احساس کرد.
دوید سمت مقام امام زمان علیه السلام،
اما کسی را ندید!
📚 العبقري الحسان، ج۲، ص۵۵۹.
#مسجد_سهله
#داستان_تشرف
#داستانک_مهدوی
▪️از آسمان فرود خواهد آمد،
درست وقتی که مردم برای نماز پشت سر مهدی موعود صفها را بستهاند.
مهدی علیه السلام با دیدن پسر مریم عقب میرود تا مردم به او اقتدا کنند.
او ولی خواهد گفت:
شما اهلبیتی هستید که احدی بر شما مقدم نمیشود.
آن روز مسیح اذان خواهد گفت.
و طبق آیین محمد صلی الله علیه وآله، نمازش را به مهدی موعود اقتدا خواهد کرد.
وعده، وعدهی امیر مومنان علیه السلام است.
📚 روزگار رهايى، ج۱، ص: ۵۵۴.
#موعود_ادیان
#داستانک_مهدوی