6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مقصران واقعی ضربوشتم کودکان کار در البرز چه کسانی هستند؟
@Farsna
هدایت شده از خط شهدا ( شهیدانه)
گرامیداشت هفته دفاع مقدس
با روایتگری سرداران و یادگاران دفاع مقدس
حاج اصحاب کریمی
حاج اسماعیل کوثری
استان بوشهر شهرستان جم، شهرک پتروشیمی
https://eitaa.com/shahid_khat
#اطلاع_رسانی
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
💠یادواره شهدای محله شهید بخارایی💠
🟢قاری ممتاز:
استاد مصطفی پیاله خوانی
🟡مجری:
حاج علی حسنی
🟣سخنران:
حاج اصحاب کریمی
🔴بانوای:
حاج علی پورکاوه
🕕زمان:
پنجشنبه ۵ مهر ماه بعد از نماز مغرب و عشاء
🕌مکان:
مسجد جامع شهید بخارایی (خزانه)
https://eitaa.com/Patogh_bache_sheah
#پایگاه_مقاومت_بسیج_شهدای_خیبر
#مسجد_جامع_محله_شهید_بخارایی
هدایت شده از نشر شهید هادی
باخبر شدیم کتاب بی خیال، خاطرات شهید علی حیدری در ترکیه منتشر شد.
اخلاص اینگونه است. تو برای خدا کار کن، خدا نام و آوازه ات را جهانی می کند.
علی حیدری در محله خزانه تهران بزرگ شد، در گروه تخریب لشکر فعالیت داشت و در اسفند ۶۳ در عملیات بدر به شهادت رسید. روحمان با یادش شاد.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از نشر شهید هادی
🔰غیبت
یادم هست علی چهارده یا پانزده ساله بود. توی منزل بحثی شد و کار به بدگویی در مورد یکی از همسایه ها رسید. در همین گیر و دار بود. که علی با لباس خانه به حیاط رفت و شروع کرد دوچرخه بازی اون هم در وسط زمستانهای آن موقع تهران!
پدر و مادر آمدند تو حیاط که علی جان بیا تو بیرون خیلی سرده مریض میشوی علی گفت شما غیبت میکنید تا وقتی غیبت میکنید، من توی خانه نمی آیم.
خلاصه این قدر پافشاری کرد که پدر و مادرم گفتند باشه بیا ما دیگه ادامه نمی دهیم.
وقتی من سن کمی داشتم، علی به من می گفت: وقتی در مورد مثلاً اصفهانی ها یا ترکها جُک خنده دار تعریف میکنی چون در مورد همه اصفهانی ها یا تُرک ها صحبت کردی باید بروی از همه کسانی که اصفهانی یا ترک هستند حلالیت بطلبی به همین خاطر من یاد گرفتم هیچ وقت راجع به شهر خاصی بدگویی نکنم.
می گفت: غیبت نکن، میگفتم غیبت نمیکنم راست میگویم می گفت چون راست میگویی غیبت است اگر دروغ بگی میشود، تهمت.
✅ این حرفها برای زمانی بود که او هنوز مسجد را نشناخته بود و بنده هم سن کمی داشتم.
🔰شهید علی حیدری
📚کتاب بیخیال. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از نشر شهید هادی
🔷 هر روز بعد نماز صبح مسیر طولانی از محل استقرارش تا تبلیغات لشکر را پیاده می آمد. یک کتاب حدیثی بر می داشت. یک حدیث می خواند و بر می گشت.
یکبار بهش گفتم: علی آقا این همه راه را می آیی و فقط یک حدیث می خوانی؟ خوب بیشتر بخوان.
گفت: روزی یک حدیث می خوانم. وقتی عمل کردم سراغ حدیث بعدی می روم.
🔷 خطاط بود. یکبار در حال نوشتن پارچه ای بود. اذان شد. چون عاشق نماز بود بلند شد برود نماز.
فرمانده گفت: این کار خیلی ضروری است و باید سریع آماده شود. کار را تمام کن بعد برو نماز.
از فرماندهی اطاعت کرد. ولی به خاطر اینکه نماز سر وقت را از دست داده بود سه روز مریض شد و در بستر بیماری افتاد.
🔷 برادرش می گوید: از مشهد که برگشت به من گفت: در مشهد خواب امام رضا علیه السلام را دیدم. کلی با هم صحبت کردیم. در آخر حضرت به من گفت: شما سال آینده اسفند ماه می آیی پیش ما. همین طور هم شد. در عملیات بدر سال 63 به شهادت رسید.
هدایت شده از نشر شهید هادی
🔷اسمش علی بود. علی حیدری
🔷 خواهرش می گوید: یکبار آمد منزل ما.
تب شدیدی داشت. من رفتم نان بگیرم. آمدم دیدم خانه نیست. بعد که برگشت گفتم با این حالت کجا رفته بودی؟
گفت: با یک نفر وعده گذاشته بودم باید می رفتم و خلاف وعده عمل نمی کردم.
🔷 اهل خانه مشغول بحث بودند. کار به غیبت کشید. با اینکه هنوز ۱۵ سالش نشده بود. رفت داخل حیاط و شروع به دوچرخه سواری کرد. در هوای سرد زمستان.
گفتند: علی بیرون سرد است. بیا داخل. گفت: آخه شما غیبت می کنید و گناه است. گفتند باشه یبا داخل ما دیگه غیبت نمی کنیم.
🔷 روز روشن وقتی به خانه خواهرش می رفت پرده اتاق را می کشید و لامپ را روشن می کرد.می گفت: زن های نامحرم داخل حیاط هستند و نمی خواهم چشمم به آنها بیفتد.
حالا این زنهای نامحرم کیا بودند؟
زنانی که در همان خانه سکونت داشتند؛ در اتاق های دیگر
هدایت شده از نشر شهید هادی
اهل محله خزانه بود. جنوب تهران.
🔷 وقتی تصویر شهدا را می کشید (نقاش و خطاط بود) ابتدا مدتی به تصویر شهید نگاه می کرد.
خودش می گفت: با شهید حرف می زنم و او نیز با من.
می گفت: اگر می خواهید شهدا را ببینید باید به این آیه باور داشته باشید: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا...
ماجراهای بسیاری از ارتباط با شهدا داشت...