"🌹✨"
برای زمینه سازی ظهور امام زمان عجلالله تنها شعار دادن کافی نیست ، باید حرکت کرد،و در عمل ارادت خود را نشان داد ..
#شهیدرسولخلیلی
#شهیدانه♥️
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
هدایت شده از محبان الزهرا سلام الله علیها
#دعاےفرج🌱
#قرارِهرشبمون♥
-بسمالله...🌸
بخونیمباهم...🤲🏻
اللهم کن لولیک...🍃
#امام_زمان 🕊
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
محبان الزهرا سلام الله علیها
بسم الله🌿
هر روز یک صفحه با ترجمه🦋
📌صفحه ۱۱۸
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپکوتاه
توقیمتداری!
اینجورآدمهاانگیزهدارن
ازخودشونمراقبتکنن ..!!(:✨
#استادپناهیان🎤
🍃به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
#حدیثگرافی
◾️امام رضا علیه السلام :
حقیقت ایمان انجام واجبات و دوری از محرمات(گناهان) است.
📚تحف العقول ص۴۹۵
🍃به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
هدایت شده از محبان الزهرا سلام الله علیها
برنامه کتابخوانی📚🤓
رمان قصه دلبری، زندگینامه شهید محمدحسین محمدخانی است که از زبان همسرشون نوشته شده....
🔰هر روز دو پارت از این رمان در کانال قرار داده میشود که امیدوارم دوست داشته باشید😍😍
📢تازهههه
از این کتاب هم قراره ان شاءﷲ بزودی یه مسابقه خیلی عالی برگزار کنیم که جوایز نفیسی داره 🎊
📌یادتون نره کانال رو به دوستان و اطرافیانتون معرفی کنید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🔸سپاس از همراهی همه شما بزرگواران💐🙂.
محبان الزهرا سلام الله علیها
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 #رمان_قصه_دلبری #پارت_۲۴ فردای روز عقد رفتیم خانهٔ خاله
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#رمان_قصه_دلبری
#پارت_۲۵
سر جلسه امتحان، بچه ها با چشم و ابرو به من تبریک می گفتند. صبرشان نبود بیایم بیرون تا ببینند با چه کسی ازدواج کرده ام. جیغی کشیدند، شبیه همان جیغ خودم وقتی که خانم ابویی :((گفت محمدخانی آمده خواستگاریت!))
گفتند :((ما رو دست انداختی؟»
هر چه قسم و آیه ،خوردم باورشان نشد.
به من زنگ زد آمده نزدیک دانشگاه پشت سرم آمدند که ببینند راست میگویم یا شوخی میکنم.
نزدیک در دانشگاه گفتم: «ایناها! باور کردین؟ اون جا منتظرمه. گفتند: «نه! تا سوار موتورش نشی باور نمی کنیم.
وقتی نشستم پشت سرش، پرسید «این همه لشکرکشی برای چیه؟»
همین طور که به چشمهای باباقوری
بچه ها می خندیدم گفتم اومدن ببینن واقعاً تو شوهر می یانه!))
البته آن موتور تریل معروفش را نداشت. کلا آن موتور وقف هیئت بود عاشق موتورسواری ،بودم ولی بلد نبودم چطور باید با حجاب کامل بنشینم روی موتور خانمهای هیئت یادم دادند. راستش تا قبل از ازدواج سوار نشده بودم.
چند بار
با اصرار دایی ام را مجبور کرده بودم که من را بنشاند ترک ،موتور همین.
باهم رفتیم خانه دانشجویی اش در یک زیرزمین که باور نمیکردی خانه
دانشجویی باشد، بیشتر به حسینیهای نقلی شبیه بود ولی از حق نگذریم خیلی کثیف بود.
آنقدر آنجا هیئت گرفته بودند و غذا پخته بودند که از در و دیوارش لکه و چرک میبارید.
تازه میگفت به خاطر تو اینجا رو تمیز کرده م!
گوشه یکی از اتاقها یک عالمه جوراب تلنبار شده بود معلوم نبود کدام لنگه برای کدام است.
فکر کنم اشتراکی میپوشیدند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❌#کپی_ممنوع
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#رمان_قصه_دلبری
#پارت_۲۶
اتاقها پر بود از کتیبه های محرم و عکس شهدا. از این کارش خوشم آمد.
بابت شکل و شمایل و متن کارت عروسی خیلی بالا پایین کرد. خیلی از کارت ها را دیدیم، پسندش نمیشد.
نهایتاً رسید به یک جمله از حضرت آقا با
دستخط خودشان:
بسم الله الرحمن الرحيم
همسری
شما جوانان عزیزم را که پیوند دلها و جسمها و
سرنوشت هاست صمیمانه به همه شما فرزندان عزیزم تبریک
می.گویم
"سید علی خامنه ای"
دستخط را دانلود کرد و ریخت روی گوشی، انتخابمان برای مغازه دار جالب بود.
گفت:(( من به رهبر ارادت دارم، ولی تا به حال ندیدم کسی خط ایشون رو داخل کارت عروسیش چاپ کنه!))
از طرفی هم پافشاری می کرد که نمیشود و از متن های حاضر، یکی را انتخاب کنیم.
محمد حسین در این کارها سررشته داشت. به طرف قبولاند که میشود در فتوشاپ این کارت را با این مشخصات، طراحی و چاپ کرد.
قضاوت دیگران هم درباره کارت متفاوت بود.
بعضی ها می گفتند قشنگ است، بعضی ها هم خوششان نیامد.
نمیدانم کسی بعد از ما از این نوع کارت استفاده کرد یا نه، ولی بابش باز شد تا چند نفر از بچه های فامیل، عقدشان را داخل امامزاده برگزار کنند.
از همان اول با اسباب و اثاثیه زیاد موافق نبود. میگفت این همه تیروتخته به چه کارمون میاد؟؟؟؟؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❌#کپی_ممنوع
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ
سلام علیکم
بر خود وظیفه می دانم از کلیه عزیزانی که در برپایی موکب حضرت زهرا سلام الله علیها در دهه آخر صفر زحمت کشیدند تقدیر و تشکر کنم.
این مهم با لطف حضرت زهرا سلام الله علیها و زحمات دوستان عزیز و حمایت بانیان خیر و مسئولین محترم که همگی دل در گرو اهل بیت علیهم السلام دارند امکان پذیر شد.
اکنون در جوار بارگاه ملکوتی امام مهربان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام نایب الزیاره و دعاگوی همه عزیزانی که قدمی حتی کوچک در برپایی موکب برداشتند، هستم.
ان شاءالله به زودی زیارت حضرات معصومین علیهم السلام روزی همه محبان شان بشود.
علی پرچمی
صحن گوهرشاد
۱۴۰۲/۶/۲۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز در طلوع سومین روز ماه ربیع الاول پرچم سبز مزین به آیه شریفه «نصرمن الله و فتح قریب» بر فراز گنبد مطهر به اهتزاز در آمد و جایگزین پرچم سیاه عزاداری شد.
🍃 به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
محبان الزهرا سلام الله علیها
بسم الله🌿 هر روز یک صفحه با ترجمه🦋 📌صفحه ۱۱۸ https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
بسم الله🌿
هر روز یک صفحه با ترجمه🦋
📌صفحه ۱۱۹
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
#سلام_مولای_من✨
با هرنفسۍسلام ڪردن عشق است
آقا به تو احترام ڪردن عشق است
اسم قشنگت به میان چون آید...
از روی ادب قیام ڪردن عشق است :)
تعجیـلدرظهـور #امام_زمان صلـوات❤️
#سهشنبههایجمکرانی
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 « ماجرای کفاشی که کفش
امام زمان رو واکس نزد! »
🔸 وجه مشترک تمام کسانی که به محضر حضرت مشرف شدن مدارا با مردم بود...
👤 استاد رائفی پور
اللهمعجللولیڪالفرج🌱
#امام_زمان🕊️
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
محبان الزهرا سلام الله علیها
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 #رمان_قصه_دلبری #پارت_۲۶ اتاقها پر بود از کتیبه های محر
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#رمان_قصه_دلبری
#پارت_۲٧
از هر دری سخنی گفتم و چند تا منبر رفتم برایش تا راضی اش کنم موقع خرید حلقه, پایش را کرده بود در یک کفش که به جایش انگشتر عقیق بخریم.
باز باید میز مذاکره تشکیل می دادیم و آقا را قانع میکردیم.
بهش گفتم انگشتر عقیق باشه برای بعد, الان باید حلقه بخریم.
حلقه را خرید ولی اولین بار که رفتیم مشهد, انگشتر عقیقی انتخاب کرد و دادیم همان جا برایش ساختند.
کاری به رسم و رسوم نداشت هر چه دلش میگفت همان راه را می رفت.
از حرکات و سکنات خانواده اش کاملاً مشخص بود هنوز در حیرت اند که آیا این آدم همان محمد حسینی است که هزار رقم شرط و شروط داشت؟
روزی موقع خرید جهیزیه خانم فروشنده به عکس صفحهٔ گوشی ام اشاره کرد و پرسید: «این عکس کدوم شهیده؟»
خندیدم که:((این هنوز شهید نشده شوهرم!. ))
کم کم با رفت و آمد و بگو بخندهایش توجه همه را جلب کرد .
آدم یخی ،نبود سریع با همه گرم میگرفت و سر رفاقت را باز میکرد .
با مادر بزرگم هم اخت شد و بروبیا پیدا کرد. چند وقت یک بار یکی دو شب خانه اش میماندیم با آن خانه انس پیدا کرده بود,خانهای قدیمی با سقفهای ضربی زیاد. میرفت به گوسفندهایشان سر میزد.
طوری شده بود که خیلی از جوانهای فامیل می آمدند پیشش برای مشاوره ازدواج. بعضی شان میخندیدند که:((زیر لیسانس حرف بزن بفهمیم چی
میگی!))
دختر خاله ام میگفت :((الان داره خودش رو رحیم پور ازغدی میبینه!))
من هم مسخره اش میکردم :((ازغدی رو میشناسی؟ ایشون محمد حسین شونه!))
خدایی اش قلمبه سلمبه حرف میزد,ولی آخر حرفهایش به این میرسید که :((طرف به دلت نشسته یا نه؟)) زیاد هم از ازدواج خودمان مثال میزد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❌#کپی_ممنوع
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#رمان_قصه_دلبری
#پارت_۲٨
یک ماه بعد از عقد جور شد رفتیم حج عمره.
سفرمان همزمان شد با ماه رمضان.
برای اینکه بتوانیم روزه بگیریم عمره را یک ماهه به جا آوردیم. کاروان یک دست نبود؛ پیر و جوان و زن و مرد ما جزو جوان ترهای جمع به حساب می آمدیم.
با کارهایی که محمد حسین انجام میداد, باز مثل گاو پیشانی سفید دیده میشدیم. از بس برایم وسواس به خرج میداد.
در مدینه گیر داده بودم که کوچه بنی هاشم را پیدا کنیم.
بلد نبود, به استاد تاریخ دانشگاهمان زنگ زدم و از او سؤال کردم.
ایشان نشانی را دقیق ترسیم کرد.
از باب جبرئیل تا بقیع و قشنگ توضیح داد که حد و حریم کوچه از کجا تا کجاست.
هروقت میرفتیم, عربها آنجا خوابیده یا نشسته بودند. زیاد روضه میخواند, گاهی وسط روضه ها شرطه های سعودی می آمدند و اعتراض میکردند.
کتاب دستش نمی گرفت از حفظ میخواند.
هروقت مأموران
سعودی مزاحم میشدند، وسط روضه میگفت:((بر پدر همه تون لعنت)).
چند بار هم در مسجد الحرام نزدیک بود دستگیرش کنند. با وهابیها کل کل میکرد.
خوشم می آمد اینها از رو بروند.
از طرفی می دانستم اگر نصیحتش بکنم که بی خیال اینهاشو، تأثیری ندارد.
دوتایی بار اولمان بود میرفتیم مکه.
میدانستیم اولین بار که نگاهمان به خانه کعبه بیفتد، سه حاجت شرعی ما برآورده میشود.
همان استاد تاریخ گفت :((قبل از دیدن خانه کعبه اول سجده کنید بعد که تقاضای خودتان را از خدا خواستید، سراز سجده بردارید!))
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❌#کپی_ممنوع
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبهای پرستاره ویژه برنامه نکوداشت چهل و سومین سالگرد هفته دفاع مقدس
🎙با روایت حسین یکتا
🎤با نوای سیدرضا نریمانی
🗓 ۳۰ شهریورماه لغایت ۲ مهرماه
🚩 محوطه گلستان شهدای اصفهان
🍃به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282