eitaa logo
هیئت محبان علی اکبر(ع) قزوین
139 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
330 ویدیو
5 فایل
ارتباط با هیئت جلسات هفتگی:دوشنبه ها قرائت قرآن، زیارت عاشورا، سخنرانی، مداحی میعادگاه:خ منتظری جدید خ تبریز کوچه شهید حبیب یزدی مسجد بلور تلفن: ۰۹۱۹۶۶۱۳۶۰۶ سامانه پیامکی: ۵۰۰۰۲۶۲۰۸ وب سایت: www.m-aliakbar.ir ایمیل: info@m-aliakbar.ir لطفا اطلاع رسانی شود
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌹یا اباصالح (عج) 😭 هیچ کس را به اندازه ے شما اذیت نکرده ایم، بیش از یازده قرن منتظر ماندے تا ما بفهمیم: بے همگان به سر شود بے تو به سر نمے شود ⛅️تا بفهمیم بے تو هیچیم و کارے نمیتوانیم بکنیم، ♨️ تا باور کنیم تا تو نباشے همیشه گرفتار رنج و فساد و ظلم هستیم ✨منتظر ماندے تا براے آمدنت کارے کنیم، ✨منتظر ماندے تا لیاقت پیداکنیم 😔و دردمندانه و دلسوزانه فرمودے: « اگر شیعیان ما که خداوند بر انجام طاعت،موفقشان بدارد در وفا کردن به عهد ما همدل بودند،ملاقات ما از آن ها به تاخیر نمے افتاد و سعادت دیدار همراه با معرفت ما به سوے آن ها مے شتافت پس ما را از آن ها پوشیده نمے دارد مگر همان چیز هایے که از آن ها به ما مے رسد و ما دوست نداریم و از آن ها انتظار نداریم. » ✋دستمان را بگیر و ما را امام زمانی کن!! 😭 در خوابے سنگین هستیم،بیدارمان فرما!! 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @mohebanaliakbar_qazvin
✨مظلومیت و شهادت آقا و اربابمان باری دیگر زمزمه آفاق می شود و به یادمان خواهد ماند اسلامی که امروز در فضای امن آن نفس میکشیم را مردمانی شریف و بزرگ با خون پاکشان حفظ کرده اند.💪 ✨راستی...ما برای حفظ دینمان چه کرده ایم؟🙁 و تو ای دوست اگر گوشه و کناری لحظه ای ❌دلت لرزید ❌بغضت گرفت به یاد مظلوم اربابمان اشکی ریختی گوشه چادرت و شاید بازوان مردانه ات از هق هق گریه ای تکان خورد یادت نرود برای ✨دلهایمان تنگ و بی قرار و داغ فراغش عمری است بر دلمان است... ✨کسی چه میداند... شاید محرم سال بعد با آقایمان را گرفتیم ✨ وجعلنا من خیر انصاره و اعوانه... والمستشهدین بین یدیه... ❌ای دل تو چه میکنی؟ ❌میمانی یا می روی؟ داد از کسی که تو را از حسین (ع) جدا کند‼️ 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @mohebanaliakbar_qazvin
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 آری... حالا من هم از همان اهالی‌ام... از اهالی کوی غافلان... از اهالی سطرهای نقطه ‌نقطه...!⚡ اما با همه ی نداشته‌هایم، با همه ی نقطه ‌چین ‌هایم...! هر از گاهی،  گرمی آفتاب مهربانی را،از پشت پنجره ی نیمه بسته ی دلم،احساس می‌کنم. خورشیدی که به آهستگی،  با قدومی آرام و بی‌صدا... بر داخل کلبه ی سرما زده‌ام،گرمی می‌چکاند...🌞 باز هم مثل مردم زمانه‌ام...!🎭 اما نمی‌دانم چه می‌شود که در جستجوی تابش بیشتر،  و آن‌همه حرص و ولع بیش از پیش، داشته‌هایمان را هم پشت گوش می‌اندازیم...➖ بیش خواستن کجا و اندک را هم ز کف دادن کجا؟😔 آقاجان...❣   چه می‌کنی با ما نامردمان؟😞 چه می‌کنی با این‌همه پنجره ی بسته و مهر و موم شده؟😣 ✨چگونه از روزنه ی پنجره‌های سنگی، بر ما نااهلان می‌تابی و گرمیت را دریغ نمی‌کنی؟ مولاجان دلم برایت تنگ است... تنگ‌تر از پیش... بر من بتاب ای خورشید... بر کلبه ی محقّر دلم باز هم بتاب... باز هم بر همه ی مردمان زمانه‌ام بتاب...! تا شاید گرمی نگاهت،خواب زمستانی را از چشمهای خواب‌زده ی مان بزداید... بر ما بتاب... ✨التماس دعا✨ 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @mohebanaliakbar_qazvin
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 : 🌹حرف آخر🌹 ‍ میگوینــد خواستن توانستـن است... امــا... امـا مـن کـه میخواهـم پـس چـرا نمیشـود...؟❓❓❓❓ کجــای کار من میلنگـد کـه سال هاسـت پریشانم...؟⛔️ نـه توانِ مثـل "عاشقانِ دنیا" زندگـی کـردن هست و نـه توانِ مثـل "تارکان دنیا" زیستـن...🚷🚷 نــه تاب می آورم یزیـدی بودن را و نه راهی هسـت برای حسینی "مـاندن"...😭 نـه زیستـن را طاقت دارم و نه مُـردن را...🤐 چند قدمـی بیشتر از راه را نرفتـه ام کـه ابن السبیل و وامانده شـده ام...🚶❌ نه میخواهـم برگـردم و نه میتوانم ادامه دهـم!♻️⛔️ نه جــرات دارم باخــدا بـودن را ✨✅ و نه طاقت دارم بی خدا گشتـن را..✨❌ ائمه کاری کنید خسته ام ازاین بیقراری ها...😣 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @mohebanaliakbar_qazvin
✍هستید ولی نیستید... و این غم انگیزترین نوع بودن است. راستش از اینکه به بودنی اینچنین عادت کنیم می‌ترسم.از عادت به ظلم و جنگ و بی‌عدالتی و از عادت به روزمرگی و دلخوش بودن به آن می‌ترسم.من اصلا از شاد بودن بی‌شما می‌ترسم! مگر نه اینکه امام حیّ و حاضرید؟پس چرا ما شما را لا‌به‌لای شیرینی‌ها و تلخی‌های زندگیمان فراموش کرده‌ایم؟ یاد ما از خاطر شما نمی‌رود ولی من از اینکه یاد شما را از خاطر ببریم می‌ترسم. چه کنیم؟! ضعیفیم و فراموشکار... برگردید تا بیش از این بنده دنیا نشده‌ایم. @mohebanaliakbar_qazvin
احساس انتظار، مثل احساس تشنگی است: احساس تشنگی،آدم را،به آب می رساند و احساس انتظار، انسان صاحب نظر آگاه دین باور حقیقت جوی را،به حجت بالغه ی الهی! از نگاه «شیعه»،عدالت،اصل دین است: نخستین پیشوای او،در محراب،به گناه عدالت،به قتل می رسد! و آخرین پیشوایش،برای این كه به داد عدالت برسد قیام می كند؛ و آخرین حلقه،از مجموعه ی حلقات مبارزات حق و باطل را كه از آغاز جهان، بر پای بوده است به سامان می برد. همه ی حرف «انتظار»،همین است: سفری دور و دراز،برای رسیدن. با چشمان «آینده»،تكلیف «حال» را، روشن كردن. در آستانه ی سقوط و ابتذال،دست انسان را گرفتن؛ و او را،تا درگاه نگاه خدا،بالا كشیدن؛و بر تحقّق آرمان والای همه ی انبیاء و اولیاء و مردان رزم آور راه حق،نظر داشتن! و در آخرین رزم پیروزمندانه حیثّیت عادلانه ی خاك را از نگاه بلند «بقیة الله»به نظاره برخاستن... و این،حرف كمی نیست! 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @mohebanaliakbar_qazvin
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 جهان در تپش آمدنت به لرزه در آمده است. بادها پراکنده در هر سو،ستم‌باره‌های خویش را بر دوش می‌کشند. اهل زمین،ثانیه شمارها را مرتب نگاه می‌کنند. یک منجی،فقط یک منجی است که می‌تواند آنها را از درد و رنج و غم خلاصی بخشد. درختان گیسوان پریشان خویش را فصل به فصل به دست زمان می‌سپارند تا زردی و سرمای زندگی را به ساعت سرسبزی جوانه‌هایشان برساند. دل‌ها در غربت خاک،غریبه و تنها جان می‌دهند. ماهیان قلب‌ها، خشک‌سالی محبت و مهربانی را تاب نمی‌آورند. ۱ چشم‌ها چشمه‌های خشکی شده‌اند که کمتر به اشک شوق می‌اندیشند که گریه‌های فراق،آنان را امان نمی‌دهد. تشنگی بر اعماق و ریشه این دیار نفوذ کرده و تندیس‌ها تاب ایستادن را بیش از این ندارند. کشتی‌های عدالت و انصاف در هیاهوی بی‌امواج صدایشان به گِل نشسته‌اند و ناخدایان خدانشناس،هنوز در ادعای حق‌طلبی خویشند. هر روز که عرش از صدای ضجه ستم‌دیدگان به لرزه درمی‌آید،زمین،چهار ستونش فرو می‌ریزد. ۱ لرزش بر اندام آدمیان افتاده. قدم‌هایشان سست شده،ایستاده‌اند؛اما غبارهایی را می‌مانند در هوا. هستند؛ولی گویی کسی جز خودشان نیست! نیستند؛ولی چنان در خویش حل شدند که گویی هستی،جز آنها نیست. خندانند؛ولی در اعماق روح خویش چیزی ندارند جز اشک و عذاب. جاده‌های کشیده شده تا آن طرف انتظار. چشم‌های خیره شده به روبه‌رو...‌. گریانند؛ولی نمی‌دانند بهانه این همه سختی و اشک چیست؟! فضا،زمین،زمان،آسمان،دریا،انسان و هر آنچه در هستی است،در خلاءی عظیم غوطه‌ور است. همه چیز در حال غرق شدن است.همه چیز در حال از بین رفتن است. همه چشم به نجات دهنده‌ای دوخته‌اند که دست‌های رها و خالی را بگیرد و از این فضای در حال سقوط نجات بخشد. سخت است؛سخت است هر روز چشم بگشایی و خورشید را ببینی که طلوع کرده،بی‌آنکه خبری از آمدن تو آورده باشد. سخت است هر روز به سرخی غروب بکشانی و در تیرگی شب فرو روی، بی‌آنکه به آرامشش دست‌یابی. سخت است تا آخر هفته روز شماری کنی و روز هفتم بلند شوی و باز هم هیچ کس را در آن سوی جاده نبینی. 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @mohebanaliakbar_qazvin
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ❤️ تمام هستي ‏ام را خاك قدمت مي ‏كنم تا شايد نظرى به جاده دلم بيندازى، چرا كه تو آفتاب يقينى، كه اميد فرداها هستى...  تو بهار رؤيايى كه مانند طراوت گل ‏سرخ مي ‏مانى و نرم و سبز و لطيفى...  تو معنى كلمات آسمانى هستي كه دستهايش براى آمدنت به زمين دعا مي ‏كند. اى تجسّم مهربانى غيرت آفتاب و جلوه زيبايى ماه تو را توصيف مي ‏كنند و نفس آب تو رامعنى مي ‏كند و نبض خورشيد تو را وصف مي ‏كند. خوب مي ‏دانم كه تو مي ‏آيى؛ آرى تو مي ‏آيى همانطور كه وعده كرده ‏اى و آنگاه است....كه كلمه انتظار را از لغتنامه ‏ها پاك خواهيم كرد. پس اى تمام زيبايى! بيا تا براى هميشه فرياد رس عاشقان موعود باشى. یا ابا صالح المهدی ادرکنی💚 🌹 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @mohebanaliakbar_qazvin
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 !❤️ درست است که چشمانم لیاقت دیدن روی ماهت را ندارد،اما می پرسم احوال تو را هر روز از خورشید که تلالو نورش را از تو وام دارد... می پرسم احوال تو را از قرآن که بدون شما روی آیه هایش را خاک گرفته... می پرسم احوال تو را از کاشی های حیاط حرم که برای زیارت جدت بر آنها قدم می گذاری... می پرسم احوال تو را از ضریح که شاید سر انگشتم با نقش انگشتانت گره بخورد... می پرسم احوال تو را از پیرمردی که در کوچه باغی تنها نشسته،شاید که روزی با او همکلام شده باشی... اگر در این روزگار احوال تو را می پرسم، می دانم که تو هر روز جویای حال من هستی و در رعایت حال من کوتاهی نمی کنی. 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @mohebanaliakbar_qazvin
❤ سرانجام در پس تمامی چشم براهی ها در سپیده دمان یکی از این آدینه های منتظر... تو از راه می رسی و عطر ملیحت مشام جهان را نوازش خواهد داد و لبخند دلربایت، غم را از جان عالم،خواهد زدود و طنین صدایت،در گوش خسته ی دنیا خواهد پیچید و چشم براهانِ بیقرار،از اندوه فراق، نجات خواهند یافت... روزِ آمدنت،روزِ خوبِ زندگی است... روزِ زیبای مهر و صلح و امید و آرامش 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @mohebanaliakbar_qazvin
🌸 ❤ آرام جانم ...‍ می بینی؟ شده ایم همان که میخواستید! درست شبیهِ کسی که به ستوه آمده است... خیلی وقت است؛ که قحطی به ما زده؛ یوسف زمان قحطی آرامش قحطی عاطفه قحطی لبخـــند قحطی دلِ خـــوش...💔 تازه این حکایتِ دل ماست؛ از حال زمین و آسمان مپرس، که سنگِ تمام گذاشته اند... قحطی آمده، یوسف عزیزمان... و ما همان مصریانِ بی چیزیم؛ که پیمانه ی خالی را به امید کرامتِ عزیزِمان، پیش آورده ایم! یوسف اگر نبود... حُکمِ پایانِ ماجرایِ اهلِ مصر، جز نابودی نبود! از ما نیـــز تا انحطاط ،راهـــی نمــــانده است!💔 🌼 أیْـــنَ فَرَجُـــــــکَ الْقَــریـــبْ؟ 🌼 العجل مولا مولا @mohebanaliakbar_qazvin
💚 💔حسرتی به دل‌هایمان مانده برای دیدنتان؛قلب‌هایی بی‌قرار مانده برای آمدنتان؛ به خدا که این روزها فهمیده‌ایم به این طبیب و آن طبیب رو زدن،تنها عمق جراحت را بیشتر می‌کند. درد ما یک درمان دارد و آن شمایید، ای حضورتان مرهمی بر زخم‌های عالَم! ⚠️کاش ماسک های فراموشی را برمی داشتیم تا در هر دیدار،یاد شما را به صورت واگیر دار به یکدیگر انتقال دهیم،یاد و نام شما تنها اتفاقی است که هر چقدر پخش شود آسوده تر می شویم... 💔چه روزهایی که به جای طلوع روی ماهتان،غروب آسمان را تماشا کردیم... 🤲کاش این شب‌های فراقمان یک روز سحر شود..... 🤲کاش روزی این زمینِ خالی از حیات با قدم‌های شما جان بگیرد. 🌹جهان از اضطرار،لبالب است و منتظرانت لحظه شمار و امیدوار که ثانیه ثانیه‌ی غیبت،بر سر وفای به عهد شما سپری شود. چرا که قلب‌هایمان به ما وعده می‌دهند، چیزی تا ظهورتان باقی نمانده. 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @mohebanaliakbar_qazvin