جانپناهِ عاشق و معشوقـی که تکخطـی
هاشون، تو ایتا غوغا کرده🙂🙆🏻♥️🤌🏻
𝙿𝚘𝚝𝚘\𝙹𝚘𝚒𝚗
➺ https://eitaa.com/joinchat/3678208389C34678fec6d
کنجِ دل آرومِ بیقرارۍ که نوت بھ نوتِ
حرفاش، عِشق موجمکزیکـی میزنه😌💆🏻👇🏻
𝙿𝚘𝚝𝚘\𝙹𝚘𝚒𝚗
➺ https://eitaa.com/joinchat/3678208389C34678fec6d
# ستاره_دارِ_ایتاامه .🌳🌚👆🏻🌚👆🏻
ـ دلداده ارباب
جانپناهِ عاشق و معشوقـی که تکخطـی هاشون، تو ایتا غوغا کرده🙂🙆🏻♥️🤌🏻 𝙿𝚘𝚝𝚘\𝙹𝚘𝚒𝚗 ➺ https://eitaa.com/jo
از لحاظ روحـی دلم میخواد، فاصله رو
صِفر، و اینجارو لمس کنم : >>> 💙✨
- https://eitaa.com/joinchat/3678208389C34678fec6d
- https://eitaa.com/joinchat/3678208389C34678fec6d
# ایتا_اینجارو_بھ_خودش_ندیده🤍🤌🏻
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يا اَبَاالْقاسِمِ يا رَسُولَ اللّهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 1
يا اَبَا الْحَسَنِ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ يا عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 2
يا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهتاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْی لَنا عِنْدَاللّهِ 3
يا اَبا مُحَمَّدٍ يا حَسَنَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الْمُجْتَبى يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 4
يا اَبا عَبْدِاللّهِ يا حُسَيْنَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الشَّهيدُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 5
يا اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يا زَيْنَ الْعابِدينَ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 6
يا اَبا جَعْفَرٍ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الْباقِرُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 7
يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 8
يا اَبَا الْحَسَنِ يا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ اَيُّهَا الْكاظِمُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 9
يا اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ مُوسى اَيُّهَا الرِّضا يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 10
يا اَبا جَعْفَرٍ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 11
يا اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 12
يا اَبا مُحَمَّدٍ يا حَسَنَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 13
يا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَيُّهَا الْقاَّئِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ 14
3650234_AUD.m4a
14.22M
#دعای_توسل🌱
#روزِهفتم
بهنیابتازشهید:محمودرضابیضایی(:
چارهیآتشِعشقیکهبهجانافتاده
خُنکاایستکهدرسنگِحرمموجوداست...
#حسیــنعزیزدلم
وچہ کوچك است نعمتهای فراوان دنیا در برابر نعمتهای آخرت
''نہجالبلاغہ،خطبه۱۰۹"🌱
وسطِعملیات ، زیرِآتش؛
فرقیبراشنداشت!
اذانکهمیشد..میگفت:
[منمیرمموقعیتِالله..!]
_شہیدحاجحسینخرازی
✨ #مثل_هیچکس✨
📚#قسمت_چهاردهم
دایی مسعود و شاهین و عمو هادی (شوهرخاله مهناز) یکی دو باری همراه پدرم به کافه رفتند..
اما من سعی می کردم به بهانه های مختلف همراهشان نباشم. حوصله ی شلوغی را نداشتمو از حضور در این جمع ها لذت نمیبردم.
آخرین شب سفر برای شام به یکی از بهترین و گران ترین رستوران های شهر رفتیم. بعد از ورود فهمیدیم تنها نوشیدنی که آنجا سرو می شد انواع گران ترین #مشروب های دنیا بود.
در خانواده و فامیل ما استفاده از مشروب سالی چند بار در عروسی و سفرهای خاص و مراسم های ویژه مجاز بود.
به اصرار عمو هادی که سنم بالاتر از هجده سال شده و میتوانم مثل بزرگتر ها از این نوشیدنی ها لذت ببرم #پدر یکی از آن ها را برایم انتخاب کرد.
در فاصله ی آماده شدن غذا نوشیدنی ها را آوردند...
ذهنم بهم ریخته بود. مرتب با خودم فکر می کردم باید چه کار کنم. صدای هیچ کدامشان را نمیشنیدم. با خودم گفتم
" آنها خانواده ام هستند، چیزی را #توصیه نمی کنند که به #صلاحم نباشد. شاید زیادی حساس شده ام. این فقط یک نوشیدنی است مثل بقیه نوشیدنی ها. اگر باز هم مخالفت کنم حتما پدر و مادرم شاکی می شوند. من بزرگ شده ام و همه ی بزرگترهای فامیل گاهی از این نوشیدنی ها استفاده می کنند. اگر خوب نبود #دفعه_ی_بعد نمی خورم..."
هرچقدر با خودم #کلنجار می رفتم خودم را قانع کنم نمی توانستم....
گر گرفته بودم.
صدای خنده هایشان توی سرم می پیچید.
به عمو هادی که روبرویم نشسته بود نگاه کردم. مشغول جک گفتن و خندیدن و نوشیدن بود. تا متوجه شد نگاهش می کنم به لیوان مقابلم اشاره کرد و با دست علامت داد که بردار. #مادر نگاهی به چهره ام انداخت و فهمید تحت فشارم. رو به عمو هادی گفت :
" هروقت تشنه اش بشه میخوره. "
دایی مسعود که کنارم نشته بود گفت : "نه بابا طفلی گناهی نداره یادش ندادین دیگه. شاهین قبل هجده سالگیش منت می کرد براش بریزیم ما نمیذاشتیم. " دایی مسعود لیوان را بلند کرد و دستم داد. شاهین و شهلا شروع به دست زدن کردند و #باتمسخر تشویقم کردند.
من گیج و منگ شده بودم و چهره ها را تار میدیدم. لیوان را نزدیک دهانم بردم. هرم نفس هایم آنقدر زیاد بود که لبه ی لیوان بخار گرفت....
چشمهایم را بستم....
ناگهان #بوی_گلابی که بعد از شستشوی قبر شهدای گمنام فضا را فرا گرفته بود به مشامم رسید....
بلافاصله تصویر آن #دخترچادری جلوی چشمم آمد :
"ببخشید آقا ممکنه این شیشه گلاب رو باز کنید...".
یاد آن #نیروی_درونی و حرف های محمد افتادم :
"بعضی چیزا #حس_کردنیه..."
چشمهایم را باز کردم...
و بی اختیار لیوان را پرت کردم روی زمین و به سرعت از رستوران خارج شدم. پدرم دنبالم آمد.
داد زدم و گفتم :
_" ولم کنین میخوام تنها باشم".
و شروع کردم به دویدن.
احساس می کردم سینه ام تنگ شده و به اکسیژن نیاز دارم.
آنقدر دویدم تا کنار ساحل رسیدم. جلوی دریا نشستم.
دریا آرام و بی صدا بود. بغضم ترکید. نفهمیدم چقدر زمان گذشت.
ناگهان دیدم یک مرد جوان ایرانی کنارم نشست و گفت :
_چی شده هم وطن؟ تنهایی؟ اینجا غریبی؟ چرا اینجوری بهم ریختی؟
ظاهرا نزدیک ساحل دکه داشت و نوشیدنی می فروخت.
وقتی فهمیده بود حال خوبی ندارم آمده بود دلداری ام بدهد. اشکهایم را با آستینم پاک کردم و گفتم :
+ با خانوادم اومدم. اما... غریبم... شما اینجا چیکار می کنین؟
_ کاسبی می کنم. بیا بریم یه قهوه بخور یکم حالت بهتر شه. با خانوادت حرفت شده؟
+ تقریبا... میخواستن #مجبورم کنن کاری رو انجام بدم که #دلم_نمیخواست. ولی من نتونستم.
ادامه👇
_میدونم چی میگی.نمیخوام بپرسم چی شده و چی نشده. بعنوان یه آدمی که بعد از کلی شکست خوردن با بدبختی خودشو سرپا کرده بهت میگم، دنبال چیزی برو که #قلبت میگه درسته حتی اگه همه دنیا بگن اشتباهه. منم اگه پی اونی رفته بودم که که دلم میگفت، الان اینجوری و با این وضع اینجا نبودم...
از حرف هایش فهمیدم..
زندگی سختی داشته و برای فرار از مشکلات به آنجا پناه آورده اما آرزوهایش درهم شکسته بود و راه بازگشتی نداشت.
وقتی آرام تر شدم خداحافظی کردیم و به سمت هتل برگشتم....
دستهایم توی جیبم بود و آرام آرام قدم میزدم.
ویترین مغازه ای توجهم را جلب کرد. یک گوی چرخان که داخلش یک نیمکت و یک درخت پاییزی بود. وقتی میچرخید آهنگ میزد و برگ ها بالا و پایین میفتادند. زیبا بود.
داخل مغازه رفتم ، چشمم به تابلوی زیبایی افتاد. برای محمد خریدم و از مغازه خارج شدم.
اما فکرم پیش گوی موزیکال مانده بود. هنوز دور نشده بودم که دوباره برگشتم و گوی را خریدم.
همانطور که حدس میزدم وقتی رسیدم با #قهرمادر و #خشم_پدر مواجه شدم.
فردایش به ایران برگشتیم اما جر و بحث ها همچنان ادامه داشت...
#نویسنده✍
#فائزه_ریاضـی
ادامه.دارد...
هدایت شده از آرامش ِحـضرت ِ¹²⁸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و تمام ِ افتخار من..
دوست داشتن ِ شماست آقای ِ امام حسین(:!