eitaa logo
هیئت محبان الائمه رزمندگان فردیس
408 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
7 فایل
🕌 مستقر در حسینیه امام خمینی رضوان الله علیه 🔶️ واقع در 🔹️ استان البرز، فردیس، فلکه سوم، انتهای خیابان ۱۱ شرقی قدیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستان حواسمون باشه ما روز قیامت باید جوابگوی این پدر و دختر باشیم ➖➖➖➖➖➖➖➖✅
هدایت شده از عبدالله ادریسی
؛﷽ 🔵 کاری کـه انجام می‌دهید حتـی نایـسـتـیـد کـه کسی‌ بـگویـد خـسـتـه نباشـیـد. از همان در پشتی بیرون‌بروید، چون اگـر تشکر کنند تو دیـگـر اجـرت را گـرفـتـه ای و چیـزی برای آن‌دنیایت باقی نمی‌ماند... ✍ شهید حسن طهرانی مقدم
📷 همکنون، شروع مراسم یادیاران استان البرز در محل حسینیه مستقر در مجموعه شهید سبحانی سپاه کرج پنج شنبه ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲
📷 مراسم یادیاران استان البرز پنج شنبه ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲
📣 🛑 حاج آقای مهدی طائب در فردیس 👇 💎 محفل تبیینی مسئله حجاب 🔺 بمناسبت فرا رسیدن 🌟 ولادت حضرت معصومه علیها السلام و روز دختر 🌸 🔸 نشست هشتم 🔻 🎙 توسط استاد ارجمند: 🔹 حجت الاسلام و المسلمین استاد 🔸 رئیس شورای قرارگاه راهبردی عمار 🎙 ارائه گزارش نماینده مردم شریف فردیس در مجلس شورای اسلامی دکتر 🎤 با اجرای هنرمند کشوری 🗓 جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ 🕰 شروع با نماز جماعت مغرب و عشاء 🛑 ویژه برادران و خواهران ⬅️ استان البرز، فردیس، فلکه سوم، انتهای خیابان ۱۱ شرقی قدیم، 🕌 حسینیه امام خمینی رضوان الله علیه 🚩 هیئت محبان الائمه علیهم السلام رزمندگان فردیس 📲 دریافت لوکیشن مراسم از طریق🔻 +۹۸۹۳۸۲۸۲۹۷۸۲ در ایتا و روبیکا 📲 آدرس کانال_ عضو شوید 👇 https://eitaa.com/mohebbanallemmehfardis
تجلیل از جانباز و پیشکسوت دفاع مقدس برادر علی لشگری در بیست و چهارمین گردهمایی یادگاران دفاع مقدس استان البرز. برادر لشگری در فروردین ماه سال ۱۳۶۶ (عملیات کربلای ۸ _ شلمچه) در ۳۰ سالگی بدلیل برخورد با مین ضد نفر از ناحیه پا به فیض جانبازی نائل آمد. ایشان اولین مسئول هیئت رزمندگان فردیس و حومه( محبان الائمه _ از سال ۱۳۷۳) بودند که برگزاری هییت هفتگی سخنرانی و قرائت زیارت عاشورا در منازل شهدای فردیس را با تلاش مجددانه عهده‌دار بودند. وی از فرماندهان پایگاه والفجر در دوران دفاع مقدس و همرزم بسیاری از شهیدان فردیس بود. سالها خدمت صادقانه و تکریم ارباب رجوع و رعایت بیت المال از دیگر افتخارات ایشان در طول سالها اشتغال در امور مشترکین اداره آب و فاضلاب فردیس می باشد. همسر مکرمه ایشان خواهر ۲ شهید(شهیدان مصطفی) از شهدای ساکن فردیس می باشد. 🌹 نثار ارواح طیبه شهدا صلوات... (اداره حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس شهرستان فردیس) https://eitaa.com/joinchat/2573402506C3ae7b1aca0
هدایت شده از حسین
💎 سلسله جلسات تفسیر و تحلیل دعای ندبه 💠 توسط استاد: حجت الاسلام و المسلمین آقا سید صدر الدین حسینی 🔶 همراه با قرائت دعای ندبه 🎤 توسط: حاج داود ابراهیمی        🗓 جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ 🕰 ساعت ۶:۳۰ صبح ⬅️ فردیس فلکه چهارم 🕌 مسجد جامع المهدی عجل الله تعالی
هدایت شده از وابستگان رهبری
هدایت شده از وابستگان رهبری
💠 *گلوله خمپاره 60 در بازوی رزمنده رامسری*‼️ 🔹فوری مقداری آذوقه تهیه کردیم و به اتفاق یکی از همرزمان، سوار بلم شدیم و به سمت سنگر یاسر به راه افتادیم. همین که از میان آب راه گذشتیم، ناگهان دریافتیم که انبوهی از نیزارها بر اثر اثابت گلوله خمپاره 60 دشمن، از بین رفته و سطح آب را گرفته اند. اندکی جلوتر رفتیم، سنگری بدون استتار نظرمان را جلب کرد؛ متوجه شدیم که آن سنگر، همان سنگر یاسر است که نیزارهای اطراف آن به دلیل آتش زیاد دشمن، از بین رفته است. کمی قایق را به طرف جلو راندیم، مشاهده کردیم دشمن از محل اولیه خود به طرف ما پیشروی کرده، موضع خود را تغییر داده و کاملاً بر سنگرهای ما مسلط شده است. ناچار غذا و آذوقه را در میان دو دستم قرار دادم و خود را به داخل آب انداختم. به برادری که قایق را هدایت می کرد، گفتم قایق را از دید دشمن استتار کن. سپس شنا کنان خود را به سنگر کمین یاسر رساندم. دشمن دقیقاً محل سنگر را شناسایی کرده بود. گلوله هایی که به سوی این سنگر پرتاب می شد، به نزدیک سنگر اصابت می کرد. گرد و خاک حاصل از برخورد گلوله ها با کیسه های خاکی که در اطراف سنگر چیده شده بود، بچه ها را آزار می داد، به همین دلیل مظلومانه در گوشه سنگر کز کرده و فقط با ائمه معصومین راز و نیاز می کردند و از آن بزرگواران استمداد می طلبیدند. خود را به درون سوله رساندم و موقعیت شان را بررسی کردم. برای ارسال پیام و گزارش وضعیت به گروهان، از سوله بیرون رفتم و روی پل شناور(آکاسیف) نشستم. گوشی بیسیم را برداشتم و مشغول ارسال پیام شدم. دکمه گوشی را فشار دادم. (یاسر... یاسر...یاسر...علی) در همین حین، ناگهان شی سنگینی به شدت به دستم اثابت کرد و من را روی پل شناور کوفت. بچه های داخل سنگر نیز بر اثر گلوله دیگری مجروح شده و دائم «حسین... حسین» می گفتند. چون مسئولیت آن ها را هم برعهده داشتم، جراحت خودم را فراموش کردم و به آنان گفتم: «ماندن در این سنگر خطرناک است، هر چه زودتر خودتان را به داخل آب بیاندازید و شناکنان از محل سنگر دور شوید.». آن ها هم همین کار را کردند. وقتی که می خواستم از جایم برخیزم و خود را به آب بیاندازم، ناگهان تیری به کمرم اصابت کرد و درد و سوزش آن سراسر وجودم را فراگرفت. اما با این اوصاف به درون آب پریدم اما متوجه شدم دست چپم قادر به حرکت کردن نیست. فکر کردم شاید دست چپم قطع شده! به هر حال حدود بیست متر از مسیر را با این وضعیت و به طور شناکنان پیمودم و خود را به همرزمانم رساندم. به یکی از بچه ها گفتم: پل شناوری را بیاورد تا با استفاده از آن به طرف پاسگاه بروم. دو نفر از همرزمانم یعنی (ایرج) و (رکنی) پل شناور را از دیگر پل ها جدا کرده و آن را نزد من آوردند، ابتدا دست راستم را روی پل قرار دادم. هر چه تقلا کردم نتوانستم دست چپم را بلند کنم. بالاخره به کمک بچه ها توانستم خودم را بالا بکشم. روی پل نشستم و به دست مجروهم با دقت نگاه کردم. با کمال تعجب یک گلوله خمپاره 60 را در قسمتی از ساعدم مشاهده کردم! سر خود را برگرداندم و دیدم، سر گلوله خمپاره از پشت بازویم خارج شده است، در واقع گلوله خمپاره، ساعد و بازویم را به همدیگر دوخته بود. این صحنه عجیب، حتی برای خودم که تماشاگر آن بودم، باورکردنی نبود. سپس به چاشنی و ماسوله ی گلوله خیره شدم، فهمیدم هر دو به وسیله سوزن مربوطه، ضربه خورده و آماده انفجار هستند. وحشت سراسر وجودم را فرا گفت. فوری به بچه ها گفتم: «از من دور بشید....!» همگی فاصله گرفتند. لحظه های بسیار سخت و نفس گیری بود و دلهره عجیبی بر من مستولی شده بود. هر لحظه احتمال داشت، تکه تکه شوم. بعد از حدود 3 ساعت، به قرارگاه خاتم الانبیا(ع) رسیدیم. در محل بهداری، همه کارکنان بهداری از ترس اینکه مبادا گلوله خمپاره منفجر شود، از من دور شدند. گلوله خمپاره حدود 9 ساعت در بازویم بود، تا اینکه بالاخره یکی از برادران تخریب چی سپاه را آوردند. آن برادر به طور دقیق گلوله را بررسی کرد اما جایی از گلوله را برای خنثی کردن نیافت. وی با حالت افسرده ای گفت: «متاسفم! هیچ کاری از دست من بر نمی آِید». در نهایت به دستور پزشکان، برای اقدام های بعدی وارد محل بهداری شدم. همه کارکنان دورم حلقه زده و با حال شگفت آوری به من خیره شدند. سپس عکس های متعددی از دستم که حاوی گلوله خمپاره بود، گرفتند. بعد از این مرحله مرا بیهوش کردند. وقتی چشم باز کردم در کمال ناباوری، دست چپم را دیدم که هنوز سرجایش بود اما خبری از خمپاره نبود، به هرترتیب تلاش فداکارانه تیم پزشکی نتیجه داد و آقای دکترمهاجر و سایر همکارانش، بدون اینکه دستم را قطع کنند، در جریان یک عمل جراحی حساس و نفس گیر، خمپاره را از دستم خارج کردند و کلیه عصب های دستم که بر اثر اصابت گلوله خمپاره قطع شده بود، به همدیگر پیوند زدند. یاد یاران یاد باد 🌹🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹
هدایت شده از اخبار قدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 رقص و جولان بر سر میدان کنند ؛ رقص اندر خون خود مردان کنند... 📡 @quds_sepah
هدایت شده از P R S
📸گزارش تصویری از ویژه برنامه ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر با حضور حجت اسلام طائب، دکتر حسینی امام جمعه محترم شهرستان فردیس و دکتر علیرضا عباسی نماینده مجلس در حسینیه امام خمینی هئیت رزمندگان شهرستان فردیس... عکاس خبرفردیس-پارسا ادامه تصاویر در 👇👇👇👇👇 @aksekhabarifardis
هدایت شده از P R S