eitaa logo
Mohebdesign
765 دنبال‌کننده
485 عکس
51 ویدیو
159 فایل
سید محمدرضا موسوی اَوِندین◀️ گالری کارهای هنری/ دلنوشته ها/ اندیشه ها/ کودکانه ها ارتباط با بنده🔽 @mohammadrezamousavi نشانی صفحه اینستا 🔽 @mohebdesign1 نشانی کانال تلگرام و ایتا 🔽 Mohebdesign
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Mohebdesign
هدایت شده از Mohebdesign
هدایت شده از Mohebdesign
هدایت شده از Mohebdesign
هدایت شده از Mohebdesign
هدایت شده از Mohebdesign
هدایت شده از Mohebdesign
هدایت شده از Mohebdesign
هدایت شده از Mohebdesign
هدایت شده از Mohebdesign
هدایت شده از Mohebdesign
👆🏻منتخب مجموعه قاب های خاطرات اربعین از سال های گذشته 👆🏻
کربلا کربلا ما داریم می آییم...
هدایت شده از ..: برای ایران :..
🖼 به پویش بپیوندید 🏴 🗣 خبرنگاران، تصویربرداران، عکاسان و فعالان رسانه‌ای و کنشگران فضای مجازی که در ایام اربعین زائر اباعبدالله الحسین علیه‌السلام هستند، می‌توانند با شرکت در این پویش، راوی این رستاخیز عظیم باشند 📲 برای شرکت در پویش عدد 100 را به شماره 30001515 ارسال نمایید. 📽 همچنین علاقمندان به شرکت در این پویش می‌توانند روایت خود از اربعین امسال را به کانال های ارتباطی ما در پلتفرم های داخلی بله و ایتا به شماره (0999221401) ارسال نمایند و محتواهای خود را در کانال ( raviearbaeen@ ) در ایتا و بله مشاهده نمایند. 🔺 @AraNews_ir 🔻 @foriran1401 |
هدایت شده از ..: برای ایران :..
به سوی خانه پدری نجف ان شالله
✅ قسمت اول در راه نجف، حدود ۵ عصر، سر یک پیچ جاده چند کودک قد و نیم قد عراقی جلوی ون را گرفتند. شبیه حرکت نرمش پروانه بالا و پایین می پریدند. یک پذیرایی غافلگیرکننده به زوار می دادند. «اجبری» ! اجبری در رنگ ها و طعم های مختلف. سید محمدامین و پسر عمویش امیرعلی خیلی ذوق زده شده بودند. «سایقنا» (اگر اشتباه نکنم همان شوفر یا راننده خودمان) شیشه ون را پایین داد. به هر نفر هر چند تا می خواست اجبری می دادند. خنک . لابد تا الان برایتان گنگ است که اجبری چیست 😊 اجبری یعنی نوشمک. سعی کردم با ایما و اشاره و دست پا شکسته به راننده بفهمانم که نوشمک یعنی چه و از دو بخش تشکیل شده. _ حبیبی نوش یعنی بالعراقی شرب راننده سرش را به نشانه تایید تکان داد _مک یعنی یعنی... نشد که نشد. عربیش را بلد نبودم. با ایما و اشاره و خوردن نوشمک هم جواب نداد. همه مسافران ون زدند زیر خنده.😂 @mohebdesign
✅ قسمت دوم از اواسط مسیر مهران نجف میشد کم کم فهمید که راننده ون چندان آشنا به مسیر های فرعی که می رود نیست. ظاهرا می خواست مسیر را نزدیک تر کند اما خب این شد که ساعت ۸ و نیم شب رسیدیم نجف. در مرز مهران هم بعد یکی دو ساعت معطلی در ماشین ون ، البته با «تبرید» کولر نه چندان جاندار ، خسته ترمان کرده بود‌‌. مسیر با اینکه مسیر اصلی مهران نجف نبود موکب ها به فواصل مناسبی بر پابود. چای، آب خنک و غذا معمولا در موکب ها وجود داشت. با تجربه زیارت اربعین چهار سال پیشم، نجف را پر از موکب و امکانات پذیرایی تصور می کردم. اما خب برای ما اینطور نشد. @mohebdesign
✅ قسمت سوم ما از درب غربی وارد حرم امیرالمومنین علیه السلام شدیم. سلام دادیم به محضر پدر مهربانمان. خستگی و گرسنگی بعضی همراهان نمی گذاشت توقفمان طولانی تر شود. آخر در مسیر هم اکثرا غذا نخورده بودند. گفتیم نیمه شب یا صبح انشالله می آییم برای زیارت درست حسابی. امین الله خواندیم و به سمت شارع الرسول از حرم خارج شدیم تا موکبی برای استراحت و پذیرایی انتخاب کنیم.اما نشد که نشد. غذا هم چند جایی بود اما خیلی زودتمام شد. به سمت ثورة العشرین که احتمال وجود موکب های بیشتری در آن بود هم رفتیم. اما خب باز قسمت نشد اسکان و غذا تهیه کنیم. آب هم آن ساعات ۱۰ -۱۱ شب توزیع چندان مناسبی نداشت. شاید باید به سمت دیگری از حرم می رفتیم. اما این شاید ها و تصمیمات ما ظاهر ماجراست. «عطای دوست با منعش چه فرقی می کند» رنجی که می کشیدم بیشتر به خاطر کوچکترهای زیارت اولی مان بود. مدام گریز به روضه ها در ذهنم می آمد. این همراهان ما پسرند. ده دوازده سال دارند. در امنیت اند. سایه پدر و عموهایشان بالای سرشان است. کسی با اهانت با آنها برخوردنمی کند. تازه می دانند به زودی سیر و سیراب می شوند. اما کربلای سال ۶۱ اینطور نبود 😞. این آوارگی موقت آن هم در محضر امیرکائنات حیدر کرار حتما پر از درس هایی بود که شاید برای ساعتی به ظاهر خوش نبود اما قطعا خوب و خیر بود. @mohebdesign
✅ قسمت چهارم در ذهنم غوغا بود. هر چه به این حال توجه می کردم گویا نداهایی در درونم بلندتر می شد. یاد سخنرانی های حاج آقای امینی خواه افتادم. حین تصویرسازی گاهی سخنرانی می شنوم. دوگانه خوبی و خوشی یکی از مباحث محرم امسال استاد بود. یاد ظاهر و باطن افتادم. که خیلی وقت ها دنیا حسابش اینطوری است. دنیا طلبی یعنی باطن را فدای ظاهر کردن . باطن با امام بودن و در راه امام بودن همه اش سیرابی و بهجت و نشاط است. باطن با حسین بودن اوج خوشی و لذت است. اما ظاهر گاهی شکل و شمایلش فرق دارد. این یک معمای لذت بخش است که باید دائما به آن اندیشید و در دل فریاد کرد ما پای عشق عمیق شما ایستاده ایم. اما این جز با مدد خودتان شدنی نیست. حسین جان التماست می کنیم هوای ما ضعیفان را داشته باشید. تا بتوانیم تا آخر زیر خیمه فرزندتان مهدی صاحب الزمان علیه السلام باشیم.😭😭😭 @mohebdesign
01 Az Heyvaniyat Ta Hayat _ Doganegiye Khoobi Va Khoshi (1402-05-11) Mashhade Moghadas(1).MP3
19.1M
🔈 🔰 فصل دوم؛ دوگانگی «خوبی» و «خوشی» | جلسه اول پیشنهاد می کنم بقیه این سلسله جلسات را در کانال استاد دنبال کنید عالی است و پر مغز 🔔@Aminikhaah_Media
✅ قسمت پنجم قدم زنان در ثورة العشرین پیش می رفتیم و در حال دور شدن از حرم مولا امیرالمومنین علیه‌السلام بودیم. غم در چهره ها نمایان بود. تمنای دلمان یک زیارت مفصل ایوان با صفای نجف بود. اولین بارم نبود که در اربعین این حالت های پر چالش را تجربه می کردم می دانستم گشایشی حاصل خواهد شد. تصورم این است که این بالا پایین ها یک سناریوی تربیتی است که تحت نظر خود امام رخ می دهد. تشنه تر شده بودیم که ناگهان موکب پذیرایی حرم مولا را دیدیم. شربت آب لیمو خنک گواراترین چیزی بود که آن لحظات می شد به آن فکر کرد. حالمان جا آمد. دوباره راه افتادیم تا به اولین محل استقرار ون ها و موترهای سه چرخ مسافر بری رسیدیم. برادرم سید علی سرش در گوشی بود. ظاهرا داشت به چیزی فکر می کرد . دنبال چیزی می گشت. بعد از چند لحظه گفت:« می شود رفت در یکی از موکب های محل کربلا استراحت کرد. در گوشی ام زده عمود ۲۸۵ موکب امام رضا امکانات اطعام و اسکان خوبی دارد.» یاد حال خوب موکب امام رضا در زیارت های قبلی افتادم. یک ون دربست گرفتیم تا آنجا ۲۵ هزار دینار حدودا ۸۰۰ هزار تومان ایران. بعد از یک ترافیک نسبتا سنگین و در نیمه های شب رسیدیم آنجا. @mohebdesign