💠رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
🔻براستى خداوند براى برادرم #على(علیه السلام) فضائل بىشمارى قرار داده است كه اگر كسى يكى از آن فضايل را از روى اعتقاد و اعتراف بيان نمايد، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مىبخشد.
🔻و اگر كسى يكى از فضائل آن حضرت را بنويسد، تا هنگامى كه آن نوشته باقى است، ملائكه براى او استغفار مىكنند. و اگر كسى يكى از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهانى را كه از راه گوش انجام داده است مىبخشد. و اگر كسى به نوشتهاى درباره فضائل على (علیه السلام) نگاه كند، خداوند تمام گناهانى كه از راه چشم كرده است مىپوشاند، و از آن در مىگذرد. (1)
منبع:
📚 خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 32.
جهل، قاتل عقل شد
🔸یک وقت میگوییم علی(ع) را "که" کُشت و یک وقت میگوییم "چه" کُشت؟ اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟!!
البته عبد الرحمن ابن ملجم، و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت، باید بگوییم "جمود"، "خشک مغزی" و "خشکه مقدسی"؛ همینهایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت میکردند، واقعاً خیلی تأثرآور است....
علی به جهالت و نادانی اینها ترحم میکرد، تا آخر هم حقوق اینها را از بیت المال میداد و به اینها آزادی فکری میداد....
🔹ابن ابی الحدید میگوید: اگر میخواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: ما میخواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون میخواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم....
📗استادمطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج ۱، ص۷۷
💠 مظلومیت علی علیه السلام در بین اهل سنت
همسرعلامه امینی:
شبی درکتاب خانه ایشان واردشدم، دیدم علامه نشسته واطرافش کتابهائی است، اما زارزار گریه می کند.
گفتم چه شده؟
فرمودند: تمام این کتب را اهل سنت نوشته اند وهمه درفضائل علی ع است اما با این همه، علی این قدرمظلوم است.
📚
هدایت شده از یا زینب(س)
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین 💞
↶ #نیمه_پنهان↷
#قسمت_اول
🔻راوی: همسر شهید
🍃من آخرين بچه از شش بچه ی يك خانواده معمولی بودم . تا راهنمايی هم آخرین بچه ماندم . هنوز كه حياط خانه نه چندان بزرگمان را در محله ی باجك قم می بينم ، ياد شيطنت های خودم و خواهرم می افتم .
يادم می آيد كه از انبار دوچرخه - فروشی پدر دوچرخه بر می داشتيم و در ساعت استراحت بين شيفت صبح و بعد از ظهر مدرسه مان بازی می كرديم .
🍃پدرم كه سرش به كار خودش بود . ما هم مثل خيلی ديگر از دخترها به مادر نزديك تر بوديم تا پدر . مادرم هوای بچه هايش ، مخصوصاً ما دخترها ، را زياد داشت . سعی كرد كه ما تا ديپلم گرفتن راحت باشيم و به چيزی جز درسمان فكر نكنيم ، آن هم در قم آن زمان ، كه تعداد كمی از دخترها ديپلم می گرفتند .
🍃اين توجه مادرانه را بگذاريد كنار اين كه من ته تغاری و عزيزكرده ی مادر هم بودم . هميشه بهترين لباسهايی را كه می شد برايم می خريد يا می دوخت . هرجا هم كه می رفت معمولاً مرا هم همراه خودش می برد .
🍃جلسه ی قرآن را كه خوب يادم هست ، با هم می رفتيم . سوره های ريز و درشت قرآن كه آن جا حفظ كردم از آن به بعد هميشه يادم بودند .
📝راوے: همسر شهید
#ادامه_دارد...✒️
🌹🍃🌹🍃