eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
318 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 چقد سخت است... حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز... هوای او را دارد یا نه...😔 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🔷تشکر فرمانده معظم کل قوا از عملکرد سپاه «سردار شیرازی»، رئیس دفتر نظامی فرمانده معظم کل قوا در تماس تلفنی با «سردار سلامی» فرمانده کل سپاه، پیام رهبر انقلاب به مناسبت روز تاسیس سپاه را به وی ابلاغ کرد. ✍️متن پیام فرمانده معظم کل قوا به این شرح است: 🔸سلام من را به مناسبت روز تاسیس سپاه به آحاد کارکنان سپاه و خانواده های محترمشان برسانید. 🔸از عملکرد خوب و تلاش‌های سپاه تشکر می‌کنم و دعاگویشان هستم.
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت مادر 🔹صفحه ۴۶_۴۵ 🦋 《مسجد امام》 شب بود که همه، یکی یکی به خانه برگشتند؛ ولی محمّدحسین همراهشان نبود. من خبر نداشتم که ناصر هم در این تجمّع شرکت داشته، هنوز می خواستم آن ها را سین جیم کنم که درِ خانه با شدّت به صدا در آمد. شب پاییزی🍂 سردی بود و چون از عصر باران می بارید، خیس بودن زمین به سرمای آن افزوده بود! در را که باز کردم، انیس سراسیمه وارد خانه شد و سراغ ناصر را از ما گرفت! وقتی مارا بی خبر دید،شروع کرد به بی تابی: «مطمئن هستم برای او اتفاقی افتاده، تا به حال سابقه نداشته که ما را تا این وقت شب تنها بگذارد.»😰 بی تابی انیس همه را کلافه کرده بود؛ هرکسی ماتم زده، در گوشه ای نشسته بود. غلام حسین، محمّدهادی را صدا زد و از او خواست ماجرای حوادث مسجد را برای مادر و خواهرانش شرح دهد. او گفت:«مردم از سراسر شهر برای شرکت در این مراسم آمده بودند، کلانتری کنار مسجد از صبح پشت بلندگو اعلام می کرد هرگونه تجمّع و ✊ به شدّت سرکوب خواهد شد! آن ها به این وسیله از مردم میخواستند تا برای اقامه نماز به مسجد نیایند و متفرّق شوند. پیش نماز مسجد، آقای حجّتی کرمانی به مردم گفت: "علی رغم همه تهدید ها، به صورت منسجم و به شکل سازماندهی شده ای به طرف مزار شهدا حرکت می کنیم". اول چند تا اتوبوس آمدند،خانم هارا سوار کردند و به طرف حرکت کردند. وقتی اتوبوس ها از مسجد فاصله گرفتند، آقایان با پلاکارد های مختلف از مسجد بیرون آمدند؛ چیزی نگذشت که نیروهای کلانتری👮‍♂ از انتهای خیابان به طرف مردم آتش گشودند و سپس چند گاز اشک آور به سوی مردم پرتاب کردند.💣 ماشین های آتش نشانی آب قرمز رنگی به طرف مردم می پاشیدند تا بعد از درگیری ها افرادی را که در تظاهرات بودند، شناسایی کنند. تیر اندازی که شروع شد، هرکس به گوشه ای فرار کرد...صحنه وحشتناکی بود! مردم کوچه و خیابان،یکی یکی در خون خود می غلتیدند.😔 هیچ کس از حال دیگری خبر نداشت، من تا قبل از تیر اندازی، همراه و کنار محمّدحسین بودم؛ امّا وقتی درگیری شروع شد،دیگر او را ندیدم. مردم کمک کردند و مجروحان را به بیمارستان رساندند و بعد از آن جمعیّت متفرّق شد». حرف هایش تمام شد...... ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت مادر 🔹صفحه ۴۹_۴۸ 🦋 《شهادت فرامرز(ناصر)》 حرف هایش تمام شد؛ دوست داشتم با تمام وجود بلند بلند گریه کنم.😭 هوا بسیار سرد بود، با اینکه یخ کرده بودم توی خانه بند نمی شدم. حدود ساعت یازده شب🕚محمّدحسین،خسته و کوفته با سر و وضعی آشفته،در حالی که یک زیر پیراهن تنش بود،وارد خانه شد. وقتی از او سوال کردم:«هوای به این سردی؛...این چه وضعی است؟😳» گفت:«مجبور بودم برای اینکه شناسایی نشوم،لباسم را در بیاورم.» انیس از محمّدحسین جویای احوال همسرش شد؛ امّا او هیچ اطلاعی نداشت. بی تابی و دل نگرانی خانواده سبب شد آن شب غلام حسین و بچه ها تا پاسی از شب به همه بیمارستان ها سر بزنند؛ اما هیچ نشانی ای از او پیدا نکردند. 😔 آن شب تا صبح خواب به چشمم نیامد.دیدن انیس و بچه هایش قلبم را به درد می آورد: «خدایا چه اتفّاقی افتاده؟ خدایی نکرده او.......آن ها هر دو جوان هستند. امکان دارد کاشانه شان از هم پاشیده شود.»😞 تا صبح در همین اوهام به سر کردم. صبح روز بعد؛ درِ خانه به صدا در آمد و من فهمیدم اتفاقی که نباید می افتاد، افتاد. آقایی گفت:«تشریف بیاورید کلانتری جنازه آقای داد بین را تحویل بگیرید.» با شنیدن این خبر، اشک از چشمانم سرازیر شد.😭 شیرین دامادمان،مثل فیلم از جلوی چشمانم می گذشت. لبخند ها و متانت کلام دیروزش آخرین خاطره برای من بود. باورش خیلی سخت بود و از آن سخت تر اینکه چطور این خبر را به دخترم بدهم. چیزی نگذشت که..... ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت مادر 🔹صفحه ۴۹_۴۸ 🦋 《شهادت فرامرز(ناصر)》 چیزی نگذشت که نه تنها او، بلکه همه اعضای خانواده با خبر شدند. بهشت کوچک ما جهنمی شد که دل همه را می سوزاند. صدای گریه بچّه های او نمکی بود که روی زخم دلم پاشیده می شد.ضجّه های انیس مثل پتک بر سرم کوبیده شد و بذر تنفّر از حکومت ظالم شاهنشاهی در دلم جوانه زد و روز به روز بزرگ و بزرگ تر شد. ((شکوه حضور)) با نزدیک شدن انقلاب به ، تظاهرات گسترده تر و حضور مردم در کوچه و خیابان شفّاف تر و مخالفت های آنان به وضوح دیده می شد. محمّدحسین من، یکی از نیروهای فعّال این حرکت ها بود. دیدن گرد یتیمی بر چهره بچّه های خواهرش، شده بود نمادی به یاد ماندنی از ظلم . او می توانست این ظلم را با حروف بریده بریده بچّه هشت ماهه خواهرش که واژه بابا را ترسیم می کرد، تفسیر کند و در ذهنش بپروراند که دادبین ها زیاد هستند.....عِرق دینی و مذهبی او به جوش آمده بود و در برابر انجام فعل حرام ساکت نمی نشست. امر به معروف و نهی از منکر ورد کلامش بود. دنبال کردن حوادث انقلاب برای همه ما مهم شده بود. شنیدم در یکی از شب ها مردم تصمیم گرفتند به یک مشروب فروشی، حوالی چهار راه کاظمی حمله کنند و آن را به آتش بکشند. محمّدحسین و یکی از دوستانش به نام علیرضا رزم حسینی در این حادثه همراه مردم بودند. آن ها تمام صندوق های مشروب را یکی یکی به وسط خیابان می آوردند و می شکستند و مردم آنجا را به آتش کشیدند. یادم نمی رود آن شب که محمّدحسین با لباس های خیس و بوی بد و تند الکل وارد خانه شد. از او سوال کردم:«مادر!!...این چه قیافه ای است که برای خودت درست کردی؟» گفت:«من خیلی دوست داشتم کاری کنم که این خاطره همیشه در ذهن جوان های کرمانی بماند؛ شیشه های مشروب را بالا پرت می کردم و با شیشه ای دیگر آن را در هوا می شکستم.وقتی شیشه می شکست،محتویات آن روی سر و صورت و لباسم پاشیده می شد.» گفتم:«محمّدحسین خیلی مراقب خودت باش.» لباس هایش را عوض کرد و دوباره به بیرون از خانه رفت. واقعاً وقتی محمّدحسین خانه نبود، دلم هزار راه می رفت تا برگردد. بیست و شش دی 1357،شاه ملعون از ایران فرار کرد. خیال مردم از بابت کشت و کشتار راحت شد و نهال امید در دل مردم ایران جوانه زد. با ورود امام به ایران؛ قلب مردمی که خون جوانان شان برای برپایی یک کشور اسلامی ریخته شده بود، روشن و منوّر گردید. ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
. سالك الى الله كه باشى ، در طريـق قـرب الهـى همسفر آسمانى‌ات را خوب انتخاب میکنی ..، يعنى كه "الرّفِیق ثُمّ الطّرِیق" .. ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ✨ما مدت ۸ سال از حیثیت،ناموس،دین،تمامیت ارضی،مردم،انقلاب،حکومت،نظام اسلامی و قرآن دفاع کردیم و چنین دفاعی،مقدس است . پنجشنبه شد و یاد شهدا . خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با صلوات و وعجل فرجهم 🍃شادی روح شهدای خانواده 🍃شهدای محل زندگی 🍃شهدای شهر 🍃شهدای استان 🍃شهدای کشور 🍃شهدای بسیجی 🍃شهدای امنیت 🍃شهدای اطلاعات 🍃شهدای حزب الله 🍃شهدای گمنام 🍃شهدای مرزی و وطنی 🍃شهدای امر به معروف و نهی از منکر 🍃شهدای فتنه 🍃شهدای تفحص 🍃شهدای دفاع مقدس 🍃شهدای مدافعین حرم 🍃شهدای سپاه پاسداران 🍃شهدای ارتش 🍃شهدای هسته ای 🍃شهدای غواص 🍃شهدای فاطمیون و زینبیون و حیدریون 🍃 شهدای آتش نشان و..... 🌹صلوات +وعجل فرجهم ✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
در آنچه رفته ز شعبان اگر نگشتم پاک در آنچه مانده ز شعبان بیا و پاکم کن! .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺روایتی از حضرت آیت‌الله در مسجد جمکران 🎙گزیده‌ای از گفتگو با حجت‌الاسلام رحیمیان، مسجد مقدس
رزمایش همدلی و کمک مؤمنانه ، کمک های مردمی در اردوگاه رهبری
✅ پاره کردن برجام فضایی در زمانه ای که با برجام نانوشته ولی اجرایی شده فضایی ، در هفت سال دولت غربگرای حسن روحانی هیچ گونه موفقیت در عرصه فضایی کشور مشاهده نکردیم و در دومورد مشکوک با شکست در پرتاب ماهواره مواجه شدیم ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد عمل شد و اولین ماهواره نظامی کشور را با پرتابی موفق در مدار قرار داد و نمایش ناتوانی و خودباختگی غربگراها را برهم زد. این یک مصداق روشن از تفاوت مدیریت انقلابی با مدیریت غربگرا و لیبرالی است. ✍"قاسم اکبری"
🌸انالله و اناالیه راجعون متاسفانه ساعاتی قبل، سکینه واعظی مادر ۶شهید به فرزندان شهیدش پیوست. 🌸شادی روحشان صلوات 🍃🌸🍃
رفتنت را تقویم ها گفتہ اند اما من هنوز باور ندارم😔😔 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••💚🌿•• ﴿إِلَهِے إِنْ حَرَمْتَنِےفَمَنْ ذَا الَّذِے يَرْزُقُنِے﴾ معبود من! اگر تو محرومم ڪنے، ڪیست ڪه روزیَم دهد؟!🍂•~ 😭😭😭