✍️ عجب روزگاری شده، نفت ایران را تحریم کردند، نفت جهان ۲۱ دلار شد، انگار نفت هم بدون ما قیمتی ندارد
🔺ایران در تحریم داروست، آنوقت در بیمارستانهای آمریکا، از پلاستیک زباله لباس پرستاری میسازند.
🔸میگفتند ایرانی فقط میتواند آفتابه بسازد اما حالا مدیران بحرانشان برای رفع قحطیِ دستمال توالت، آفتابه ایرانی را تجویز کردند و ما مجبوریم کارخانه آفتابهسازی ویژه صادارات به اروپا و آمریکا راهاندازی کنیم.
🔺 قم و ایران را مرکز کرونای جهان اعلام میکردند اما حالا نام آمریکا بر صدر جدول میدرخشد.
🔸 یک عمر، هالیوود فیلم ساخت که آمریکا، جهان را نجات میدهد اما حالا آمربکا به کل جهان میگوید به من عاجز بینوا کمک کنید
🔺به صفهای ۲۰ متری ما میخندیدند، اما حالا ماندهاند صفهای خود را چطور کیلومتر بزنند
🔸 گفتند ۵۰ نقطه ایران را میزنیم؛ حالا دقیقاً از ۵۰ ایالت آنها دود بلند میشود.
🔺اسلام، دعا و قرآن را مسخره میکردند اما حالا روز ملی دعا و نیاش اعلام کردند، تازه صبحها برخی از مردم آمریکا با اذان صبح بیدار میشوند.
✅ اگر ما ایرانیها کمی صبر کنیم و در خانه بمانیم، این «موریانه» هرچه قطعنامه و تحریم صادر کردند را هم از بین میبرد.
❇️ ایرانی عزیز، برای تبدیل تهدید کرونا به یک فرصت، تلاش کن
شهید آیه الله دستغیب نماینده امام و امام جمعه شیراز را بهتر بشناسیم
آگاهي شهيد دستغيب از شهادت خود وحوادث پس ازآن
نحوه گفتار و رفتار آيتالله دستغيب قبل از شهادت بيانگر آگاهي ايشان از شهادتش ميباشد. بعد از شهادت هم پيغام دادند كه اجزاي باقيمانده بدن من را جمع كنيد و به من ملحق نماييد.حكايت استاد سيد محمد هاشم فرزند مرحوم شهيد دستغيب فرموده است: نيمههاي شب بود پيش از وقت معيني كه براي شبزندهداري از خواب برميخواست، ناگهان سراسيمه از بستر بلند شد و زانوها را بلند كرده نشست، دستهايش را بر پيشاني نهاد و مرتب ميگفت: «لا حول و لا قوة الا بالله»، حالتش از يك خواب هولناك خبر ميداد. و من هرچه ميپرسيدم، چه ميخواهيد و شما را چه ميشود؟ جواب نميداد، چون اصرار من زياد شد فرمود: امروز ديگر جز با اشاره با شما سخن نميگويم آنگاه كمي دراز كشيد و براي تهجّد طبق معمول برخاست.
آخرين دقايق هنگامي كه از پلكان منزل جهت بيرون رفتن پايين آمد، دست چپ را به سينه اشاره كرد و سپس رو به آسمان بلند نمود، بدين ترتيب خداحافظي نمود، آن وقت من نفهميدم با اشاره چه گفت،اما لحظاتي بعد صداي انفجار از معني اين اشاره پرده برداشت، يعني من هم پرواز نمودم و به ملكوت اعلا رفتم. از اين شگفتتر نواري است كه روز پنجشنبه 19 آذر ماه 60 يعني درست يك روز پيش از شهادتش در جلسه درس اخلاق جهت طلاب علوم ديني از او باقيمانده كه دومرتبه با تأكيد ميفرمايد: من روزهاي آخر عمرم را طي ميكنم.
دقائقي قبل از حادثه كه خودم در كنارش بودم و حالت غيرعاديش را كه كمي گرفته بود و به سختي ميكوشيد خودش را عادي نشان بدهد و كمتر صحبت ميكرد پس جلب توجهم كرد پس از صحبتهاي خصوصي گفتم: فلان شخص كه براي مصاحبه از پيش به او وعده داده بوديم در وسط هفته برايش وقت ملاقات معين كردهام و از تهران به شيراز ميآيد ناگهان با حالتي كه برايم بيسابقه بود بدون اينكه صحبتي كند با دست محكم به علامت نفي (جواب رد) اشاره كرد. من تعجب نمودم گفتم: خودتان قبلا موافقت كرده بوديد، مجدداً جواب رد دادند، شگفتتر اينكه از رفقا و پاسداراني كه (همراهش بودند) و جان سالم به در برده بودند مكرر شنيده و نقل شده كه هنگام خروج از درب منزل (براي اقامه نماز جمعه) برخلاق روش هميشگي لحظهاي در آستانه درب منزل توقف ميكند، شالش را كه بسته بود محكمتر ميكند و آيه استرجاع (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) ميخواند آنگاه به سوي قتگاه به راه ميافتد.
همچنين همسر ايشان ميگويد: هنگامي كه خلعتي ايشان را بيرون آوردم در ميان پارچههاي كفن كيسهاي از پارچه دوخته شده و بند قيطان آن طبق معمول يافتم، متحير شدم كه اين ديگر براي چيست؟ آن را كنار گذاشتم و بقيه تكه و پارچهها را [براي تكفين]دادم .يك هفته گذشت، اربعين حسين (عليه السلام) و عاشوراي ديگر هفتم شهداي جمعه 20 آذر خونين شيراز بود. قضيه خوابهائي كه شب پيش ديده شده بود (كه پارههاي بدن آقا هنوز لاي ديوارها و پشتبامها و بر سر درختهاي خانههاي مجاور باقيمانده است)، ولولهاي در شهر افتاد. وقتي معلوم شد اين خوابها درست است آن تكه گوشت را جمعآوري نموده و از من كيسهاي جهت جا دادن ان خواستند، فوراً به ياد آن كيسه همراه خلعتي افتادم رفتم آن را آوردم به يكي از بستگانم داده و گفتم: اين را آقا خودش از پيش تهيه و همراه كفنش گذاشته بود. گويا به او الهام شده بود كه براي تكههاي بدنش كيسه لازم خواهد شد. شب هنگام (شب جمعه بعد از اربعين امام حسين(ع)) با حضور دستجات عزادار پائين قبر را شكافتند و كيسه مزبور را دفن كردند. (1)
آقاي سيد محمد هاشم فرزند مرحوم آيتالله شهيد دستغيب در مقدمه كتاب معاد آن مرحوم مينويسد: به مناسبت اين كتاب و بحث معاد و همچنين فرموده خودش (مرحوم دستغيب) كه بارها ميفرمود : شهدا زنده جاويدند، قضيهاي كه در هفتمين روز شهادتش (مرحوم دستغيب) پيش آمد و بيشتر اهالي شيراز از آن آگاه شدند و حتي در روزنامههاي تهران نيز به چاپ رسيد بازگو نمايم:
بامداد اربعين حسين(ع) سال 1402 قمري طبق برنامه روزانهام به منزل پدر شهيدم رفتم مسئول دفتر به استقبالم امد و سلام و تعارفات نخستين جملات را با گزارش خواب يك زني از سادات كه من او را ميشناسم و خانهاش نزديك خانه ماست ميگويد: ديشب مرحوم آقا را در خواب ديدم به من فرمودند قطعاتي از بدن من لاي آجرهاي ديوار كوچه باقيمانده است به من ملحق كنيد، من نخست اهميت ندادم و به ساير گزارشها گوش دادم و تا دو ساعت برنامه رفت و آمد و كارهاي معمولي ادامه يافت ، سپس براي شركت در مجلس فاتحه با جمعي بيرون آمديم. نزديكيهاي محل شهادت كه رسيديم به ياد آن خواب افتادم. به بعضي از همراهان جريان را گفتم كه چنين خوابي نقل شده، ضرري ندارد نگاهي بكنيم. به همان نظر نخست همه ديديم ذرات مفصّل از گوشت لابلاي آجرهاي كوچه ميباشد.
دو نفر از رفقا مأمور شدند اين ذرات
قطعهقطعه شده از پيكر شهيد محراب را جمعآوري نمايند، در دو كيسه پلاستيك آنها را جا دادند، قضيه به سرعت در شهر شايع گرديد مخصوصاً كه روز اربعين حسيني و هفتم شهداء بود و شيراز يكپارچه تعطيل بود شب جمعه در مسجد جامع طبق معمول و برنامه ساليانه شهيد محراب مجلس دعاي كميل برقرار و انبوه جمعيت عزادار گزارش مزبور را شنيدند در اينجا اعلام شد كه در ساعت ده امشب تشييع دوم از باقيمانده پيكر آيتالله شهيد بعمل ميآيد.
دستهجات عزاداري تا پاسي از شب در صحن حضرت احمد بن موسي (عليه السلام) سرگرم عزاداري بودند و بالاخره به ياد ملحق كردن بقيه بدن ابي عبدالله الحسين (عليه السلام)- بنا بر روايتي در روز اربعين- دو كيسه محتوي اجزاء قطعه قطعه شده را به ميان جمعيت آوردند پائين قبر را شكافتند و به بدن شريف ملحق كردند. و آن خانم علويه خوابش را چنين نقل كرده است: در باغ بزرگي بودم كه آيتالله دستغيب درجلو ميرفتند و من عقب ايشان بودم آنجا باغ بود ولي آن قسمتي كه آيتالله دستغيب بودند در وسط چمن بودند كه آقا عباي قهوهاي روي دوششان بود و به من گفتند كه برو و به آنها بگو كه من تكه گوشتم لاي ديوار است و چند دفعه تكرار كردند كه وقتي من از خواب بيدار شدم خيلي نگران بودم. (2)
پاورقي1. مقدمه كتاب بهشت جاويدان و تفسير سوره الرحمن، شهيد دستغيب به قلم استاد سيد محمد هاشم دستغيب. 2. كتاب معاد، آيتالله شهيد دستغيب، ص 5 مقدمه.منبعمردان علم در ميدان عملنويسندهسيد نعمتالله حسينيناشرمؤلفمحل چاپقمسال چاپ1377نوبت چاپدومجلدسوم
سلام علیکم.
آمارها می گویند: ۵۰۰ هزار نفر دختر معلول در کشور (در ۹ رده معلولیتی) داریم که از ازدواج محروم هستند.
البته ۲۳ درصد آنها که در مناطق سنی نشین و... هستند همسردار شده اند اما معلولان شیعه!؟! بسیار گرفتارند😰
آنها دوست دارند مادر شوند!
آنها دوست دارند حس محبت همسر را احساس کنند!
بعضی شان هم درگیر مسائل مالی هستند به خصوص درمورد درمان!
《آنها هم انسان هستند》
لطفا درباره مسائل مربوط به ازدواج آنها همفکری کنیم، ایده دهیم و این قشر مخرومی که دیده نمی شوند را زیر پا له نکنیم😔😔😔
یادداشت روز
👇
جشن سالروز کشتار ایرانیان بر اساس کتاب مقدس مسیحیان
جشن پوریم
پوریم یا فوریم از کلمه «پور» به معنی «قرعه» آمدهاست که اشاره به قرعهای است که هامان وزیر خشایار شاه برای مشخص کردن مناسبترین روز و ماه برای نابودی یهودیان انداخت.(عهد قدیم؛ کتاب استر،باب 9،بند24) پوریم جشنی است که هر سال روزهای 13، 14و 15ماه ادار(فروردین ) توسط یهودیان برگزار میشود در روز 13 فروردین در زمان خشایارشاه 77هزار ایرانی بدست یهودیان قتل عام شدند این تعداد بر اساس مستنداتی است که از تورات استخراج شده. ولی برخی مورخان این آمار را جعلی و آمار واقعی را 500 هزار نفر می دانند.
یهودیان این جشن را سالروز خنثی شدن توطئه کشتن یهودیان در زمان خشایار شاه می دانند و از این رو آن را جشن می گیرند . اما بنا بر اطلاعات موجود از متون کهن؛ این جشن یادآور قتل عام و نسل کشی بزرگی است که در زمان خشایارشاه یهودیان بر ایرانیان روا داشتند و در عرض ۳ روز در حدود ۷۰ هزار ایرانی را با عنوان دشمن یهود بودن به قتل رساندند.
خلاصه داستان
براساس داستانی در کتاب اِستَر از مجموعه عهد قدیم خشایار شاه در روز جشن تاجگذاری در حال مستی از ملکه وشتی میخواهد در برابر مردان بیاید تا زیبایی او را به رخ مهمانان بکشد اما ملکه به دلیل حجب و حیا و عفت ایرانی اش قبول نمیکند و به همین دلیل پادشاه خشمگین شده و تصمیم میگیرد شخص دیگری را به عنوان ملکه انتخاب کند. در این بین یک دختر یهودی به نام هَدَسَّه (اِستَر) مورد توجه شاه قرار میگیرد و به عنوان ملکه انتخاب می شود.ومَردِخای که عموی استر بوده نسبت به هامان وزیر خشایار شاه سجده نمی کند که هامان غضب کرده وتصمیم قتل عام همه هم کیشان مردخای را می گیرد ولی این تصمیم به گوش استر رسیده وی به حمایت یهودیان از خشایارشاه، در حال مستی، اجازه کشتن هامان ودشمنان یهود را در ۳ روز متوالی می گیرد.
جشن پوریم در دنیای معاصر
حاخام های یهودی نیز در این جشن ها مراسم ویژه ای برگزار می کنند. حاخام های صهیونیست با برگزاری جشنی، در نوشیدن شراب و رقص و پایکوبی با یکدیگر رقابت می کنند.( برگرفته از درسنامه آشنایی با ادیان(یهودیت و مسیحیت)، احمد منصوری ، ص 52.)
۱۳/فروردین/۱۳۹۹
👌👌👌 کاملا درسته.
من خودم شاهد عینی هستم. چون خودم هم مبتلا شدم و با درمان طب اسلامی دگر طی ۱۷ ساعت درمان شدم😳😂