با وضعیت کله خیس عرق شده، هوای تاریک و خونه خالی از خواب بیدار شدم یه لحظه حس کردم رفتم تو دنیای موازی
وای میدونید به نظرم واقعا مهم نیست که تو ادم قوی یا ضعیفی باشی، اگر حس کنی موقع بدبختیات و مشکلاتت یکی کنارت هست، یکی که بهش باور داری، شرایط خیلی برات هموار تر میشه
دیگه نمیدونم باید چطوری ازش تشکر کنم که یه دوره از زندگیم کنارم بوده و کمکم کرده تا زندگی برام راحت تر شه
از بچگیم دلم میخواست یا یه اشپز خیلی خفن بشم یا تو صنعت هوافضا کار کنم(هنوزم دلم میخواد) ولی الان بجای تلاش کردن توی مسیر این دوتا کار نشستم دارم زیست میخونم✨
هیچوقت خودمو نمیتونم با یه آینده درخشان از سمت تجربی تصور کنم شاید مثلا از یه طریقی برم هوش مصنوعی یا کامپیوتر رو به صورت کامل یاد بگیرم و از این طریق به یه جایی برسم
موهیتو با عطر بلوبری」
ایخی ایخی
من درحالی که دارم تظاهر میکنم اینکه ازم تعریف کنن یه چیز خیلی عادیه
همون موقع:
طبیعیتا دیلی یه جاییه که ادم خودشو تخیله میکنه و حرفای تو دلشو میزنه ولی انقدررررر اینجا اشنا هست که کافیه یه حرفی بزنم تا مجبور شم یک ماه برم از همه دلجویی کنم و بگم توروخدا ناراحت نشید
وقتی خودم یه حرفی میزنم : وااااا مگه چیگفتم تو الکی حساسی
وقتی همون حرف من رو اون تکرار میکنه*
من:👺💔😡🤬🤯😢😭