eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.3هزار دنبال‌کننده
535 عکس
57 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قطعه زیبای مرحوم علامه طهرانی
کار خوبان را قیاس از خود مگیر گر چه باشد در نبشتن شیر، شیر...
امسال هم ماتم به اوج خود رسیده یکبار دیگر اضطرابِ اصغر و تیر ای کاش از این غصه آخر دق کنم تا دیگر نبینم خون اصغر را سرازیر از آن طرف یک اضطراب دیگری نیز هر سال خیمه می‌زند بر جان ماها آن اضطراب مادر و نوازد خونین از پا درآورده خدا این غصه ما را ای کاش در مقتل نبود این ماجرا که تیر آمد و سر را برید از گوش تا گوش سر واژگون شد آه اصغر دست و پا زد مولا عبایش را برایش کرد آغوش از داغ اصغر می‌رود این سوی و آن سوی میلی به سوی خیمه‌ها دیگر ندارد اصغر امانت بود در دستش خدایا پاسخ برای پرسش مادر ندارد در پشت خیمه‌ دورتر از چشم مادر می‌گشت تا پیدا کند یک خاک نرمی می‌کَنْد قبری کوچک آقا با دلی خون آهسته چون دشمن ندارد هیچ رحمی... @MohsenAlikhanySher
وقتی که تیر، قدرت خود از کمان گرفت وقتی گلوی نازک او را نشان گرفت وقتی که قطره قطره‌ی خون از گلو چکید وقتی که خون ریخته را آسمان گرفت... ...دنیا به پیش چشم ربابش سیاه شد! رنگ بهار زندگی‌اش را خزان گرفت نزدیک بود خاک جهان زیر و رو شود انگار قطره قطره‌ی خون هاش جان گرفت... در گیر و دار جنگ خدا لحظه‌ای گریست وقتی حسین نو گل خود در میان گرفت اصغر بدون آب تلظّی‌کنان شده است دشمن چگونه از لبش آب روان گرفت؟ دیگر بس است روضه اصغر تمام کن! از سوز روضه ات دل صاحب زمان گرفت آمد که باز روضه‌ی اصغر ادا کند دستی ز غیب دامن آن روضه‌خوان گرفت آمد که ناله سر دهد از ناله‌ی علی از آه مادرانه، زبان بر دهان گرفت در حین روضه شبنم غم گونه‌اش نشست از آسمان چه بارش غم ناگهان گرفت! چشمان مادرش پُرِ اشک است؛ ای خدا! با روضه‌هاش گریه‌ی او بی‌امان گرفت شوری به پا گرفته از این ماتم عظیم! باید که روضه‌ در همه جای جهان گرفت... @MohsenAlikhanySher
این حکم فقهی سوال توست ای جانم! اما «ادب» یک داستان دیگری دارد... @MohsenAlikhanySher
شعر | محسن علیخانی
وقتی که تیر، قدرت خود از کمان گرفت وقتی گلوی نازک او را نشان گرفت وقتی که قطره قطره‌ی خون از گلو چک
شما را نمی‌دونم ولی من هر سال شب هفتم، خیلی برام سخته!😭😭😭 قلبم میخواد از جا کنده بشه!😭 هر سال شب هفتم اضطراب منو میگیره و فقط میخام زود تموم بشه!😔 امان از دل رباب! امان از دل ارباب!😭😭😭 یا علی اصغر😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر سال شب هفت محرم غوغاست در سینه ما بلکه به عالم غوغاست این غصه مرا می‌کُشد آخر یک روز من مضطربم در دل تنگم غوغاست😭 @MohsenAlikhanySher
جانم فدای نعش علی اکبر حسین مُردم برای نعش علی اکبر حسین پرپر شدن همیشه چرا قسمت گل است؟! جان‌ها فدای نعش علی اکبر حسین دق می‌کند میان سرودن ز ماتمش نوحه سرای نعش علی اکبر حسین از تشنگیِ پیکر پرخون بگویمت؟ یا دست و پای نعش علی اکبر حسین؟! مغرب که شد صدای اذانی بلند شد از لابلای نعش علی اکبر حسین می‌آید از میان بدن‌های چاک‌چاک آری صدای نعش علی اکبر حسین در ماتمش زمین و زمان گریه می‌کنند حتی خدای نعش علی اکبر حسین آهنگِ گوش ما شده فریاد العطش! از جای‌جای نعش علی اکبر حسین این کهکشانِ روی زمین است ای خدا؟ یا پاره‌های نعش علی اکبر حسین؟! باور نما که مُرده‌‌ی ما زنده می‌کند دارالشفای نعش علی اکبر حسین در زیر بار بارش غم‌ها پناه ماست ماتم‌سرای نعش علی اکبر حسین امشب ندای عالمیان گشته یک‌صدا: «جانم فدای نعش علی اکبر حسین...» @MohsenAlikhanySher
امشب شب آه و ناله و احساس است چشمان همه به روضه‌اش حساس است بر سر زنم و ناله‌کنان می‌گویم: ای وای دوباره روضهٔ عباس است😭😭 @MohsenAlikhanySher
دستی که بر کرانه‌ی دریا گذاشتی... یا پیکری که بر کف صحرا گذاشتی... یا قطره‌های آب که شرمنده‌ی تو اند... یا حسرتی که بر دل دریا گذاشتی... یا مشک پاره پاره که بر خاک دشت‌ها... با صد هزار تیر جفا جا گذاشتی... ...داغی است پر گدازه و دردی است جانگداز این آتشی‌ که بر دل ماها گذاشتی آغوش باز کرد به دیدار تو فرات هر موج را ولی به تمنا گذاشتی آب‌آوری بلای تو در دشت نینواست نام خودت برای چه سقا گذاشتی؟! رفتی تو از شریعه که باران بیاوری داغی عجیب بر دل مولا گذاشتی هنگام رفتنت قد زینب شکسته شد او را غریب در دل اعدا گذاشتی با رفتنت رقیه عمویی ندارد و او را میان قافله تنها گذاشتی امشب عزای توست علمدار کربلا پا در عزا و مجلس زهرا گذاشتی خوش آمدی به محفل دل‌های چاک‌چاک بر چشم اشک‌بار جهان پا گذاشتی @MohsenAlikhanySher
دل ما در طلب طلعت زیبارویش چشم و خال و لب و لبخند و کمان‌ابرویش زلف بر باد دهد هیچ نماند از ما وه از آن پیچش پر تاب و خم گیسویش یوسف و لیلی و مجنون و زلیخا هستند همه مشتاق و خریدار رخ دلجویش زور بازوش تداعی‌گر حیدر باشد شده‌ام محو همان دست و همان بازویش در بلندی قدش نقل شده چون که نشست روی اسبی، برسد تا سر او زانویش در وفاداری او هیچ کسی نیست شبیه چون که آورده به میدان همه نیرویش پیروی کردنِ او شد مَثَل عامی و خاص جز حسین بن علی نیست کسی الگویش هر چه گویم ز کمالات و‌ جمالش کم هست همه تصویر گلی هست نه هرگز بویش! چه بگویم که نچرخید فلک وفق مراد نیزه و سنگ عدو آه رها شد سویش! چون حریفش کسی از لشکر نامرد نبود تیزی تیر سه‌شعبه شده پاسخگویش قصه کوتاه کنم چهره زیباش چه شد؟! چه شد آن چشم و لب و لعل و قد جادویش ما ندیده رخ او عاشق رویش شده‌ایم دل ما در طلب طلعت زیبارویش... @MohsenAlikhanySher