هر طور بود آمدم اینجا گمان نبود
اصلاً اُمیدِ آمدنِ کاروان نبود
من زینبم نه زینب وقت وِداعمان
زینب به زیر جامهاش این داستان نبود
من زینبم نه زینب تا عصر یازده
موی سپید و این همه قَدِ کمان نبود
ای برادر چقدر بر نوک نی
سنگ از دست شاميان خوردی
شرمسارم میان بزم شراب
ایستادم تو خیزران خوردی
قرارمون نبود زینبت آواره بشه
قرارمون نبود چادر من پاره بشه
قرارمون نبود سایهی من دیده بشه
قرارمون نبود لشکرت پاشیده بشه
قرارمون نبود از تنور سر در بیاری
قرارمون نبود روی نی پر در بیاری
قرارمون نبود همسفر با خولی بشم
قرارمون نبود برای دیدنت از سنان...
زَینَبُنشاندادکه ...
گفتمانانقلابلازماست
تافضیلتهایکَرِبُوَبَلٰا
هیچگاهفراموشنشود ...
سَـلامٌ عَلى مَن عَجِبَت مِن صَبـرِها مَلائِكَةُ السَّماء...
زَينُ أَبْ؛ بَطَلَةُ کَربَلاء اُمَّ المَصَائِبِ یَا زَینَبُ الکُبری...