رود را تا به ابد تشنهی مهتاب گذاشت ؛
داغِ لبهای خودش را به دلِ آب گذاشت ..
جناب آقای مصطفی حسنی تعریف کرده اند:
▫️ روزی همراه بعضی از دوستان جهت زیارت آقای مجتهدی به قزوین رفتیم.
بعد از اینکه لحظاتی را در خدمتشان سپری کردیم، خطاب به جناب حاج فتحعلی فرمودند:
کاغذ و قلمی تهیه کنید تا یک رباعی درباره ی حضرت ابوالفضل(ع) بگویم.
حاج علی آقا یک برگ کاغذ و قلمی به ایشان دادند. پشت کاغذ مقداری خط خوردگی داشت، هنگامی که آقا آن را گرفته و مشاهده نمودند؛ با ناراحتی فرمودند:
اسم حضرت را بر روی کاغذ قلم خورده نمینویسند!
این بیان نشانگر نهایت ادب و احترام نسبت به اهل بیت علیهم السلام بود.
به هر حال حاج علی آقا کاغذی کاملاً تمیز مهیا نمودند آنگاه آقای مجتهدی گفتند:
🔸حضرت ولی عصر میفرمایند:
هر کس با این شعر متوسل به عمویم حضرت عباس(ع) شود حتماً حاجتش برآورده خواهد شد.
و سپس شروع به خواندن بیت اول کردند و در فاصلهی بین بیت اول و دوم حدود نیم ساعت با شدت تمام میگریستند، آنگاه بیت دوم را خوانده و باز حدود نیم ساعت شدیداً گریه کردند، سپس شعر را نوشتند:
یادم ز وفای اشجع ناس آید
وز چشم ترم سوده ی الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عباس آید
⬅️ لاله ای از ملکوت، جلد اول، ص۲۲۹
#حضرت_ابالفضل علیهالسلام
#حضرت_عباس علیهالسلام
🔶 جهت دریافت بیش ۸۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇
💠 @mohtava_tab
🌱امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
وَ قَالَ (عليه السلام) فِي كَلَامٍ لَهُ: وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ، فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ، حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ.
امام عليه السلام در كلام خويش فرمود: يك والى (الهى) بر مسلمانان حكومت كرد و حق را برپا داشت و خود در جاده حق گام برداشت تا آن جا كه شتر دين گلوگاه خود را بر زمين نهاد و اسلام استقرار يافت (اين سخن اشاره زيبايى است به وضع شتران هنگامى كه به مقصد مى رسند و از پيمودن راه راحت مى شوند، استراحت مى كنند آن گونه كه گلوگاه خود را بر زمين مى نهند).
✍️نهجالبلاغه، حکمت۴۶۷
#حکمت_های_نهج_البلاغه
💠 @mohtava_tab
شمشیرها در کنار فرات؛
از خون سیراب میشوند
و پهلوانان بر زمین میافتند؛
زیرا خداوند در کنار فرات ذبحی دارد!
- تورات؛ سفر ارمیا؛ فصل۴۶؛ بند۱۰ -
عباس(ع)، اَشِّداءُ عَلَی الکُفاری بود که
هرگز به باطل، رویِخوش نشان نمیداد.
#استکبارستیزی
▪️حضرت عباس علیه السلام
از کارش این گره بسته وا نشد
باب الحوائج همه حاجت روا نشد
(منبع: بحار الأنوار، ج45، ص: 41
لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟
وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مىدهى؟
فبكى الحسين ع بكاء شديدا
امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد
ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد)
نزار که اسمم از قلم بیوفته
منم نمیزارم علم بیوفته
نمیزارم تا وقتی زنده هستم
چشم حرومی به حرم بیوفته
🔶 جهت دریافت بیش ۸۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇
💠 @mohtava_tab
و امّا
هنوز معتقدیم آب است
که سخت تشنهی حضرت دریاست!
💠 @mohtava_tab
4_5812456095821601299.mp3
2.48M
من آدم اشکیای نیستم، وقتی میرم مجالس از خودم بدم میاد. چیکار کنم؟
#اشک
🔶 جهت دریافت بیش ۸۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇
💠 @mohtava_tab
آب ميخواهد چه كار؟ آب آورش را پس دهيد
آی مردم! زود عموی دخترش را پس دهيد
هدایت شده از شین حا الف...🇮🇷🇵🇸🇱🇧
ماه محرم به این نیســــــت
بری مراسم فقط گریه کنــــــی برگردی...
«درس..!»
از مکتب امام حســـــین چی یاد گرفتی؟
یاد گرفتی چجوری امام زمانــــت
رو تنها نذاری؟
زمانه همون زمانه اســــــــت!
«کلیومعاشوراوکلارضکربلا»
@sh_hosein
گر نخیزی تو زجا، کارِ حسین سخت تر است
نگران حَرَمَم، آبرویم در خطر است
قامتِ خم شده را هر که ببیند گوید:
بی علمدار شده، دستِ حسین بر کمر است
داغ اکبر رمق از زانوی من بُرد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است
دست از جنگ کشیدند و به من میخندند
تو که باشی به بَرَم باز دلم گرم تر است
🔶 جهت دریافت بیش ۸۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇
💠 @mohtava_tab
طاهری - شب عاشورا- 1445.pdf
296.1K
روضه مکتوب شب عاشورا
حجت الاسلام طاهری
محرم ۱۴۴۵ | مسجد جامع شهر خورموج
مخصوص تلفن همراه 📱
#روضه_مکتوب
#شب_عاشورا
#طاهری
🏴روضه #شب_عاشورا
🏴#طاهری
🏴#محرم_۱۴۴۵
بیبی زینب شب عاشورا دل نگرانه
السلام علیک یا اباعبدالله
این عاشقا از خیمه امام حسین اومدنم بیرون
اصحاب رفتن تو خیمهی حبیب
خاندان اومدن تو خیمهی عباس
علی اکبر قاسم عبدالله، اینا اومدن تو خیمه عباس
بریر و زهیر اینا رفتن تو خیمه حبیب همه دور هم اونور نشستن همه تو یه خیمه
بی بی زینب نگرانه نکنه اینا فردا کم بیارن حسینمُ تنها بزارن
چیکا بکنم؟
همیجور دست رو دست میزاره بیبی زینب و دور خیمه ها میچرخه
رسید به خیمهی حبیب دید حبیب داره با اینا صحبت میکنه
میگه زهیر، بریر اینا بچههای فاطمه هستن اینا اولاد زهرا هستن، اینا دلشون برا نجات بشریته ما باید زودتر خودمون رو فدا بکنیم
تا بیبی زینب اینو شنید خوشحال شد
خدا خیرتون بده دل زینبُ آروم کردین
آی زن و مرد یه کاری کنیم دل زینب شاد بشه
یه جوری کنار هم زندگی کنیم
بگذریم به خاطر حسین
اگه کسی خطا کرد، آدمِ عاشق بود خطا رو میبخشه
اگه شوهرت خطا کرد ببخش
اگه خانمت خطا کرد ببخش
اگه دوستت خطا کرد ببخش
حسین بخشید
حسین کجا بخشید؟
حسین اصلا ندید
شمر رو سینه اش نشسته
نگفت شمر تو اصغرمُ گرفتی، اکبرمُ گرفتی، عباسمُ، بی برادرم کردی
گفت شمر تو خودتُ بدبخت نکن
تو خنجر به حنجر نذار
کجا این اربابُ پیدا میکنی؟
چطو دلتون اومد این حسینُ غریب...
بیبی زینب اومد کنار خیمه عباس
اونجا هم وِلوِله بلنده، اونجا هم غوغاست تو خیمه عباس
(باید خونه این رقمی باشهها، خیمههایی باشه که وقتی زینب نگاه میکنه خوشحال بشه)
اومد کنار خیمه عباس
عباس هم یه جورایی داره با اینا صحبت میکنه
قاسم فردا، آی برادرای عباس فردا یادتون نره
آی بچهها باید شما زودتر از این اصحاب و حبیبها برید، فدایی بشید
ما خویش و قومهای حسینیم، ما زودترها
باز بیبی زینب خوشحال شد
خداخیرتون بده
این شبا دیگه میشه امان از دل زینب
یه کاری کنید که زینب دعاتون کنه، بیبی دعاتون کنه
آی دخترا، آی خانوما، آی پسرا، آی جوونا
نمیدونم چیکار کنید خودتون بلدید من بلد نیستم من نمیدونم
اما یه خیمه دیگه هست
تو این خیمه میدونید چه خبره؟
تو این خیمه یه شش ماهه هست
فهمیدید دلهارو کجا میخوام ببرم
هی بال و پر میزنه
هی دست و پا میزنه از عطش
خوابش نمیبره
هی میدن به دست رقیه، رقیه نمیتونه آرومش کنه هی میدن به دست سکینه
هی میدن به دست زینب
هی میدن به دست رباب
هی نگاه میکنه به این قد و بالای کوچک اصغرش
هی داره ناله میزنه
▪️بسوز ای دل که اصغر در تب و تاب است
▪️درون خیمهها امشب گمانم قحطی آب است
▪️زمین کربلا امشب بسان لاله میسوزد
▪️رقیه نوحه میخواند به سینه ناله میسوزد
▪️رباب از سوز دل گوید چرا اصغر نمیخوابی
چرا اصغر تو بی تابی
▪️رسیده جان من بر لب چرا مادر نمیخوابی
روز عاشورا شد امام حسین اومد کنار خیمه
تا نگاه کرد به لب تشنهی علی اصغر گفت: قنداقهی اصغرم بدید سیرابش کنم
عمامهی پیغمبر به سر گذاشت
عبا رو دوش گذاشت
این قنداقهی شش ماهه زیر عبا
آفتاب نزنه بچم تشنه تر بشه
همینجور اصغرم داره تشنه لب میشه
اومد مقابل دشمن
گفتن حسین قرآن آورده ما رو قسم بده
اما یه وقت دیدن قنداقه شش ماه رو آورد بالا
ببینین چطو اصغرم داره تَلَظّی میکنه
تَلَظّی میدونین چیه؟
ماهی رو که از آب میگیرن میندازن کنار ساحل
لب باز و بسته میکنه و هی دیگه عمرش کم میشه تا اینکه جون بده
گفت: ببینین اصغرم از تشنگی هی لبها رو باز و بسته میکنه
اگه باور ندارین خودتون برین اصغر رو سیرابش کنین و بیارین
شیرازهی لشکر به هم ریخت
حسین راست میگه ما که با اصغر سر جنگ نداریم
اصغر که با ما سر جنگ نداره
عمر سعد رو کرد به حرمله
حرمله چرا جواب حسینُ نمیدی
یه وقت حرمله میگه باد شروع کرد به وزیدن
لباس اصغر کنار رفت، قنداقه یه کم بالا پایین شد
سفیدی زیر گلوی اصغر رو دیدم
آخ بمیرم
دیدم سفیدی زیر گلوی اصغر داره برق میزنه
اگه داغ اصغر رو به دل حسین، بابا، بگذاری دیگه کار حسین تمومه
نشست حرمله کمونُ آورد بالا
خدا، حسین همینجور داره حرف میزنه
اما یه وقت دید تیر سه شعبه
آی حسین جان
یه سید حیدری هست عاشق امام زمونه، اهل حله است
خدایا من هرکاری کردم امام زمان رو ببینم نتونستم چیکا بکنم
چندتا بیت شعر خونده
گفت این شعرها رو میرم کربلا برا امام زمانم میخونم ایشالا آقامُ ببینم
چندتا بیت شعرِ من یه تیکه اش رو میخونم، تو هم دلهاتو آماده کن
آی مادرا، آی پدرا، آی جوونا بسم الله
و رضیعُه بِدَمِ الوَرید
مُخضَبٌ فَالطلُب رضیعَه
امام زمان جدت حسین، کربلا عاشورا شیرخوارهاشُ با خون سیراب کردن
آب ندادن با خون سیراب شد اصغر
یا امام زمان بیا انتقام اصغر شش ماههی حسینت رو بگیر
یه وقت دیدم امام زمان دست زد روی شونهام
گفت سید حیدر دیگه روضهی اصغر رو نخون
طاقت ندارم
گرفتی چی میگم؟
یعنی امام زمان اگه امشب روضه اصغر رو گریه کن باشی برای امام حسین و اصغر یه جور دیگه نگاه میکنه
یا صاحب الزمان شما فقط شنیدی تو آغوش حسین سید حیدر برات روضه خوند که خدایا شیرخواره رو با خون سیرابش کردن، طاقت نداشتی
اما جد غریبت حسین
یه وقت دید اصغرش داره دست و پا میزنه
اصغر یه نگاه کرد به بابا، لبخند زد
یعنی بابا منم سربازت بودم دیگه
▪️در غمت داده ام از دست عنانم چه کنم
▪️خنده ی آخر تو برده امانم چه کنم
ای لبخندت منو کشته بابا
یک طرف خنده ی لشکر، طرفی اشک رباب
مانده ام من بروم یا که بمانم چه کنم
حسین خجالت میکشه برگرده خیمهها
مختار گفت حرمله کجا دلت کربلا سوخت؟
گفت اون لحظهای که دیدم حسین روش نمیشه برگرده خیمهها
شرمنده است جواب ربابُ چی بده
امان از دل حسین
اصغرُ زیر عبا گذاشت
مادرش رباب نبینه،دل سوخته میشه، آخ تا قیومت
آروم آروم اومد پشت خیمهها
اصغرُ گذاشت رو زمین
شروع کرد قبر کردن که اصغرُ تو قبر بذاره، حالا دلیلش بماند
اما یه وقت ناله بلند شد، خواهر اومد
آخ برادرم حسین رباب داره میاد
مادر دلسوختهی اصغر داره میاد
بذار یه بار دیگه مادر شش ماهاش رو ببینه
آرزو به دل نمونه
آخ رباب اومد آی امان، کربلا غوغا شد
همه دارن به سر و سینه میزنه
همه دارن گریه میکنن
مادر اومد، اصغرُ رو پاش گذاشت
اصغرم دیشب نخوابیدی اما حالا برات لالایی میخونم بخواب تا قیومت
▪️بخواب ای اصغر ناخورده شیرم
▪️غم لعل لبانت کرده پیرم
▪️بخواب ای نوگل از کینه پر پر
▪️بخواب ای غنچه ی زیبای مادر
اگر برای ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمی» را باز کنیدو از رو بخوانید، برای مستمع گریهآور است و همان عواطفِ جوشان را بهوجود میآورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلسآرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعیاش دور بماند؟! ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
حسینجان!
خدا تو را برای خودش
کنار گذاشته بود! آغوشش را باز کرد
و گفت: ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ
🔶 جهت دریافت بیش ۸۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇
💠 @mohtava_tab
حسین(علیهالسلام) رفت، تا اسلام بمونه و حفظ بشه،
تا پایه های دین بمونه...
#مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) دیگه اینجوری نمیاد ها!
امام زمان بدون یار نمیاد ها..
امروز اسلام یجور دیگه باید حفظ بشه،
جامعه همون جامعه است،
روشِ #هدایت خدا فرق کرده!
«کلیومعاشوراوکلارضکربلا»
#امام_زمان
🔶 جهت دریافت بیش ۸۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇
💠 @mohtava_tab
و امام علیهالسلام؛ در آن
غروب غمگین به برادرش فرمود:
أنت صاحب لوائي یا أخي
تو پرچمدار منی برادر
اگر بروی سپاه از هم میپاشد؛
رفاقت با عباسبنعلیعلیهالسلام
یعنی مانند او پای پرچم حسین؛
تا لحظهی آخر بمانی...
📸 اعمال روز عاشورا
التماس دعا از همگی🙏🏻🖤
🔶 جهت دریافت بیش ۸۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇
💠 @mohtava_tab