قرار بده یا یک رفعت و درجة میخواد بخاطر این به ما
بده لذا در هر دو صورت این شکر داره تنبیه باشه شکر داره ترفیع هم باشه شکر داره اینکه تو روایات ما رو این نکته خیلی تأکید شده است که شما مواظب باشید نگاهتون به بلاها به آزمونها یه وقت نگاه منفی نباشه روایت داریم اِنَّ البَلاءَ لِلظّالِمِ اَدَبٌ وَ لِلمُؤمِنِ اِمتحانٌ وَ لِلانبیاءِ دَرَجَة وَ لِلاولیاءِ کرامَة؛ بلا برا ظالم ادب است ظالم در اینجا به معنای حاکم ستمگر نیست یعنی گنهکار این یک ادبی است برمیگرده گاهی ممکنه این بیماری فرزندش این داغ این مصیبت این حادثه او را منجر به توبه کنه بله وَ لِلمُؤمِنِ اِمتحانٌ وَ لِلانبیاءِ دَرَجَة وَ لِلاولیاءِ کرامَة؛ برا مؤمن درجه است رتبة او را بالا میبره برای انبیاء کرامت برای اولیاء کرامت است فرق میکنه بالأخره برا بعضیها آزمون میگیرند که ببیند جبران شده یا نه این خطای قبلیش درس نخوندن قبلیش آزمون بعضیها برای تشخیص جبران گذشته است بعضیها را نه آزمون میگیرند به یک رشتة تخصصی راهشون بدن این بره تو یک رتبة بالاتر تحصیل کنه این آزمون برای امتحان از این نیست که جبران کرده گذشته را یا نه میخواهند به آینده به المپیات به تخصص راهش بدن آزمونها با هم تو دنیا هم آزمونها با هم فرق میکنند یکسان نیست بعد از آنکه ابیعبدالله این شکر در واقع عالی را به جا آوردند گفتند خدایا من تو را بر پنج نعمت امشب شکر میکنم اللهم انی أحمدک
انواع نعمت
نعمت دو جور است
نعمتهای ظاهری
نعمتهای باطنی نعمتهای مادی داریم نعمتهای معنوی نعمتهای معنوی شما اگر یک نگاهی به قرآن بیاندازید یه نگاهی به روایات دعای عرفه اکثراً تو دعاها آیات قرآن یکی از شکرهای بزرگ بر نعمتهای معنوی است خدا هم که منت میذاره گاهی تو قرآن نعمتهای معنوی است میفرماید: «الرَّحْمَنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (2) خَلَقَ الْإِنسَانَ (3) عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»؛ ببین از کجا شروع کرده بله بعدا هم «الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ» میگه اما شروعش «عَلَّمَ الْقُرْآنَ»؛ قرآن را ذکر میکنه تازه قبل از «خَلَقَ الْإِنسَانَ»؛ قرآن با اینکه آموزش قرآن قبل از خلقت انسان امکان نداره باید انسانی باشه که قرآن یاد بگیره ولی از نظر رتبه «الرَّحْمَنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ»؛ بعد «خَلَقَ الْإِنسَانَ»؛ حالا این انسان غذا میخوره آب میخوره خواب داره ولی «عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»؛ نعمت بیان ببینید تأکید روی نعمتها به چگونه است این 31 مرتبه که تو قرآن «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ»؛ (رحمن: 13) هست شروع نعمتهای سورة الرحمن با نعمت قرآن و خلقت و بیان است یاد بگیریم نحوة شکر را آمده بود خدمت امام هادی ابوهاشم گله کنه از وضع اقتصادی بدی که داشت از زندان آزاد شده بود فقر برش عارض شده بود اومده بود گله کنه تا نشست امام البته هنوز چیزیم به زبان نیورده بود فقط نشست بگه امام دیگه امام از نیتهای ما هم با خبر است فرمودند: ابوهاشم یه چیزی امام فرمود که دیگه اون گله نکرد
یک: نعمت سلامتی
فرمود: سه تا نعمت خدا بهت داده شکر اینارو به جا آوردی یکی نعمت سلامت خب حالا همة ثروتهای عالم برا تو باشه شما را با یک عرض میکنم که با یک دستگاهی نگه دارند نتونی غذا بخوری نتونی ارزشی نداره انسان سالم باشه با یک تیکه نان هم سیر میشه چقدر آدم الان ما داریم که عرض میکنم مشکل بیماری دارند وضع خوبی هم داره ممکنه اما نمیتونه استفاده کنه فرمود: سلامت بالاترین نعمت است شما سلامت را شکرش اول به جا آوردی اگه سلامتی نداشته باشی حرم میتونی بیای نماز میتونی بخونی
دوم ایمان خوب امام فرمودند: ایمان خوب بود حالا کافر باشی آدم داریم تو این دنیا بت میپرسته حیوان میپرسته این خوب خدای واحد میپرستی خدای قادر «هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ»؛ (حشر: 17) و سوم صفت قناعت حرص در وجودت نیست خدا را شکر کن حرص خودش یک درد است حرص خودش یک بیماری این سه تا نعمت سلامت و ایمان و قناعت و اول شکر کردی که حالا اومدی براش برا بقیه گله کنی دیگه هیچی نگفت البته آقام پولم بهش داد صد دینار بهش داد ولی تذکر داد که انسان نباید تو زندگی اهل شکوه باشه نباید اهل گله باشه پیغمبر گرامی اسلام عبور میکردند از یک جایی حالا قبل از اینکه این فرمایش اباعبدالله را بگم این حدیث یادم افتاد دیدند یک گروهی نشستند خب این آدمهای مؤمنی بودند متدینی بودند حضرت فرمود: من أنتم؛ شما کی هستید؟ گفتند ما مؤمنیم به ما میگن مؤمن آقایون میدانید حدیث قدسی داریم خدا فرمود: مؤمن اسم منه این اسم را رو آدمهایی گذاشتم که به من ایمان دارند از بس این اسم اسم قشنگی است چون صفت خداست آخر سورة حشر نگاه کنید «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَب
َّارُ الْمُتَکبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِکونَ»؛ هفده تا صفت خدا آخر سورة حشر آمده که خواندن سورة حشر هر شب توصیه شده امام به فرزندشون آسید احمد آقا مینویسند هر شب حشر را بخوان و بخواب اگر هر شبم همشو نتونستی پنج تا آیة آخر سورة حشر را حتماً بخوان این پنج تا آیه خیلی مهم است یکیش همینه دیگه «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِکونَ»؛ (حشر: 23) هفده تا صفت خدا اونجا اومده یکیش مؤمن است فرمود: سمیت المومن بإسمی؛ من مؤمن به اسم خودم گذاشتم چون دوستش دارم مؤمن حضرت فرمود: شما کی هستید؟ گفتند ما مؤمنیم فرمود که مَا عَلَامَةُ إِیمَانِکُمْ؛ علامت ایمانتون چیه؟ یکی میگه من پایه یکم میگه بشین پشت کامیون بشین پشت اتوبوس یک کسی میگه من عرض میکنم مهندسم میگن یه نقشه بده برا این ساختمان من پزشکم طبابت کن در تشخیص یک بیماری من سخنرانم بسم الله این بلندگو این تریبون شما صحبت کنید ادعا اثبات میخواد شما که میگید
علامات مومن
ما مؤمنیم علامت ایمانتون چیه؟ گفتند: یا رسول الله ما سه تا علامت داریم سه تا نشانه داریم
یک: «وَ نَصْبِرُ عَلَى الْبَلَاءِ»؛ در بلاء و مصیبتهایی که تو زندگی پیش میاد صبوریم شکوه نمیکنیم فریاد نمیزنیم گله نمیکنیم
دو: شکر تو زندگی ماست «نَشْکُرُ عَلَى نعمائه الرَّخَاءِ»؛ خدا را بر نعمتهایی که به ما داده مادی معنوی شکر میکنیم سپاسگزاریم امام صادق فرمود: همین قدر که انسان «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ (فاتحه: 2) بگه بعد از غذا بعد از هر نعمتی گاهی ائمة ما سوار مرکب بودند پیغمبر یک وقت سوار مرکب بود پنج مرتبه پیاده شده سجدة شکر کرد سجدة شکر بهترین نوع شکر هست حتی تو بعضی روایت دیدم اگر سوار مرکبی بودید نتوانستید پیاده بشید یه وقتی آدم مثلاً تو هواپیماست تو ماشین حالا مرکبهای سابق امکان پیاده شدنش راحتتر فرمود: یاد یک نعمتی افتادی یا نه زنگ زدند آقا فرزند به دنیا اومد مریض خوب شد یا نه یادی یه نعمتی یک مریضی دیدید یاد سلامتی خودتون کردید روایت دارد اگر مرکبی سوار بودید یاد یک نعمتی افتادید جبهتک؛ یعنی پیشانیتو بذار به کف دستت همین قدر شکر کن شکرلله شکرلله شکرلله روایت دارد نگذارید خب حالا میریم خانه رو مهر سجده میکنیم نه فرمود: بلافاصله پیشانیتو بذار روی کف دستت شکر کن شکر اینقد اسلام خب قرآن میفرماید: اصلاً شیطان همة تلاشش اینه شاکرین را این صفت ازشون بگیره چون صفت شکر اگر از انسان گرفته شد اونوقت نفوذ میشه برا شیطان شکوه میاد گله میاد حس تقدیر از بین میره عبادت از بین میره لذت عبادت از بین میره حضرت فرمود: علامت مؤمن بودن شما چیه؟ گفتند: آقا سه چیز صبر و یکی هم شکر
سوم راضی بودن به قضای الهی بالأخره تو زندگی انسان یه اتفاقاتی میاد حالا قضای الهی که میگم امشب نمیخوام اینو باز کنم چون بحث پیچیدهای است معنای قضای الهی رضایت الهی نیست همة حوادثی که تو عالم پیش میاد معناش این نیست که حالا خدا قرار تو منی هفت هزار نفر کشته شدند اینا خدا قضائش بر این بود که این اتفاق بیفته نه بیتوجهی بیدقتی اینها بحثهای دیگری است اتفاقاتی که میافته منشأشو ما کار نداریم چون یزید هم امام حسین را کشت گفت قضای الهی است و خدا خواسته نه تفکر جبر غلط است نه اتفاقاتی که میافته مقصر کیه باید قیامت جواب بده کوتاهی بوده باید جواب بده ولی بحث اینه بعد از اتفاق افتادن به هر دلیلی ظالم این کار کرده کوتاهی بوده به هر دلیلی در واقع رضایت به وقایع معناش محاکمه نکردن سران وقایع نیست پیگیری نکردن نیست شکایت نکردن نیست آقا زدن جوان انسان کشتن باید بری دادگاه شکایت کنی قصاص کنی کار طبیعیاتو انجام بده ولی این بچه که دیگه زنده نمیشه رضایت به قضای الهی یعنی اینکه انسان اینها را گردن خدا نیندازه نخواد خدای ناکرده محاکمه بکشه دین و دیانت را گفتند
صدیق بالاتر از مؤمن
یا رسول الله ما سه تا ویژگی داریم صبر و شکر و رضا فرمود: پس چرا میگوئید ما مؤمنیم نه شما بالاترید شما صدیق هستید صدیق از مؤمن بالاتر است چون قرآن چهار گروه ویژه شمرده انبیاء صدیقین شهدا صالحین فرمود: أنتم الصدیقون؛ شما صدیقید نه فرمود کادوا أن تکونوا من الأنبیاء؛ شما به پیغمبران نزدیک هستید این گروهی که این ویژگیهای سه گانه را داشتند که صبر و شکر و خیلی مهم این سه تا یک مثلث ترقی است
بیش از آن چیزی که نیاز دارید نسازید و نخرید
بعد یک تذکری حضرت به اینها داد فرمود: اگر این ادعایی که میگید درسته پس مواظب باشید بیش از اونیکه نیاز دارید نسازید چند تا ساختمان چند تا خونه چقد بیشتر از اون نخرید هی زیادی زمین بندازید خانه بندازید متن روایت حالا من ترجمهاشو عرض میکنم فلا... چیزی که نمیتوانید بیشتر از این ما افرادی داریم گاهی دهها دستگ
ان: 33 ) آیهای که راجع مقام اهلبیت است آیهای که بالا سر شهداء میخوانده «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَي نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»؛ (احزاب: 23) آیهای که مربوط به مقام شهید است حتی آیهای که بالا نیزه خوانده دو تا آیه از سر مقدس اباعبدالله شنیده شده که مرحوم شیخ مفید در ارشاد آورده آقایون ارشاد کتاب معتبری است آقایونی که میخواد یه دوره تاریخ اسلام بخونید ارشاد مفید را بگیرید دو جلد کتاب تاریخ بیش از هزار سال نوشته شده شیخمفید از اجلای علمای شیعه است کتابهاش همش مورد تأیید شیعه است ایشون در آنجا مینویسد که در کوفه این آیه را خوند سر مقدس «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَکوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ»؛ (عنکبوت: 2) یکی هم تو مسیر سر به یه درختی بسته بودند عدهای از همینهایی که سر میبردند چون سر امام حسین غیر از شهدای دیگه جداگانه آوردند شام این چند نفری که سر میآوردند نشسته بودند یک شخصی به نام ابراهیم دیزج که بعداً هم ظاهرا مسلمان شده ایشون میگوید که من دیدم از این سر یه صدای میاد و ایشون اصلشم مسلمان نیست یهودی دیدم این صدا از سر میاد که «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»؛ (شعراء: 227) این آیة قرآن را میخونه دو تا آیه از سر نقل شده میخوام اینو عرض کنم چرا ابیعبدالله آغاز نهضتش با قرآن سر بریدهاش هم «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»؛ (شعراء: 227) میخواهد بگوید آقایون، جوانها، به این قرآن اهمیت بدهید بد یه جوان بلد نباشه قرآن بخوانه بد تو خونهها صدای قرآن بلند نباشه خوب نیست ما با قرآن عرض میکنم مأنوس نباشیم فرمود: شابی جوانی که در جوانی قرآن با گوش و پوستش مخلوط بشه این جوان را خدا دوست داره عاقبت بخیر میشه امشب اصلاً آقا بخشی از وقت برا قرائت قرآن گذاشت سید بن طاووس میگه از هر خیمهای که امشب رد میشدی هر کسی مشغول بود یکی رکوع بود یکی سجده بود یکی قرآن میخوند یکی ذکر میگفت مثل کندوی زنبور عسل از خیمههای ابیعبدالله امشب صدای مناجات بلند بود خدایا تو را شکر میکنم یکی بر نعمت نبوت دوم قرآن
سوم فقهتنا فی الدین؛ شکر میکنم که ما دینمون را یاد گرفتیم تفقه در دین امام صادق فرمود: من دوست دارم جوانهای شیعه در دین تفقه کنند بروند دین را بفهمند دین را یاد بگیرند این تعبیر امام صادق خیلی عجیبه فرمود: اگر جوانی از جوانان شیعه با تازیانه زده بشه خیلی تعبیر عجیبی است میدانید شما دین اجباری نیست زوری نیست فرمود: اگر بزنن ببرنش پا کلاس دین به زور که دین یاد بگیره ارزش داره میدونی یعنی چی؟ چطور یک آدمی که از هوش رفته تو صورتش سیلی میزنند این سیلی تو صورت آدم بیهوش برا بدی نیست یا قلب از کار افتاده دستگاه میذارن شوک وارد میکنند این برای اینکه این بیدار بشه به هوش بیاد چند تا روایت من دیدم که امام میفرماید: جا دارد اینها با زور حتی بروند در دین تفقه کنند یعنی گاهی آدم یه تغیری پدر مادر گاهی رسالهای یک احکامی آشنایی با مسائل دینی فرمود: خدایا تو را شکر میکنیم بر سومین نعمت یعنی فهم دین
چهارم ببینید از کجا شروع کرد از نبوت قرآن دین سه تا نعمت معنوی بعد هم دو تا نعمت مادی و جعلت لنا اسماعا؛ خدایا تو را شکر میکنیم به ما گوش دادی
پنجم و أبصارنا و جعلتنا أسماعن و أبصارا؛ به ما بصر دادی چشم دادی بعد آخرش فرمود: فجعلنا من الشاکرین؛ خدایا ما را شاکر این خطبة ابیعبدالله است امشب حالا بگه خدایا زن و بچه تشنه است خدایا آب نداریم خدایا أبدا اصلاً سخن از هیچ مشکلی امشب نشده سخن از هیچ رنجی امشب در اوج تنهایی نشده حمد و سپاس شکر بر پنج نعمت معنوی این بخشی از خطبة ابیعبدالله که من عرض کردم اما یک آیهای را امشب امام حسین خیلی میخواند خب این آیه را نوشتند با صوتم میخواند بلند هم میخواند به گونهای که بریر میگه شمر این آیه را شنید آمد جلو گفت چی میگید شما چه کار میکنید مثلاً قرآن میخوانید یک اعتراضی کرد بریر بهش گفت که إنما أنت بهیمه؛ حسین داره قرآن میخوانه سخن میگه برا انسانها تو حیوانی مخاطب ما حیوانها نیستند برو خیلی جواب تندی بهش داد إنما أنت بهیمه؛ یعنی تو اصلاً انسان نیستی ما خطاب ما به انسانهاست نه با تو عصبانی شد یه توهینی کرد یه تندی کرد ابیعبدالله فرمود: بریر برگرد کارش نداشته باش اینها حرف نمیپذیرند میخوام بگم این آیه اینقد بلند و رسا امشب خونده میشد که سپاه دشمنم شنید اتفاقاً این آیه آیهای است که در مجلس یزید زینب کبری هم خواند یعنی آیه هم مورد استناد امام قرار گرفته هم مورد استناد خواهر بزرگوارش آیة 178 سوره آل عمران است بسیار دقیق و رسا انتخاب شده این آیه آیه اینه «وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ کفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ ل
اه ساختمان خالی میاندازند مردم گرفتار هستند مستأجر
نیاز دارند خب اینها به هر حال زمینة همیاری و همکاری با مردم داشته باشید همه نگاهها نگاههای اقتصادی نباشه فرمود: حالا که اینطور دو تا ویژگی هم حالا تعبیر منه من میگم اینارو باید داشته باشیم شما که مؤمن هستید صدیق هستید یکی بیش از حد برا خودتون نسازید دوم بیش از اونیکه مصرف میکنید جمع نکنید ببینید چقد میخورید چقد بچهات میخواد چقد خانوادهات میخواد عیب نداره به بهترین نحو مطابق شأنی که دارید هر کسی یک شأنی تو زندگیش اما بقیهاشو به مصرف برسانید یعنی در واقع حضرت خواست بفرماید شما که میگید ما مؤمنیم منم مدال صدیق بهتون دادم مدال انبیاء بهتون دادم برای تأکید بر این ویژگیهای سه گانهای که گفتید این دو تا را هم داشته باشید بیش از نیاز نسازید و بیش از نیاز جمع نکنید استفاده کنید بفرستید برای آخرتتون کمک کنید به دیگران خب اینو میخوام عرض کنم امشب ابیعبدالله در جمع خانواده و اصحابش که همه گوش میکردند این سخنرانی را میدانید کربلا من شبهای قبل هم گفتم یکسری اصلاً کارشون خبرنگاری بود از جمله خود عرض میکنم ضحاک بن عبدالله مشرقی که فردا بعداظهر از کربلا رفته ایشون امروز امشب بوده فردا هم جنگیده عصر عاشورا هم با اجازة امام حسین از کربلا خارج شده غلام رباب از کسانی است که امشب جز اصحاب بوده فردا هم بوده من یک شب دیگر هم گفتم اینو ایشون هیچ شرکت تو جنگ نداشته اول تا آخر روز عاشورا تو خیمه بوده و عصر عاشورا هم دستگیر شد منتهی عمرسعد گفت آزادش کنید یکی از خبرنگاران کربلا ایشون هست که خیلی از جاها را این شخص عقبه اسمشه عقبة بن سمعان میگه من اشعار را خواند این حرفها را زد چون بعضیها میپرسند این ریز موضوعات را کی ثبت کرده اینآ خود کربلا دقیق ثبت شده و اولین کسی هم که اینها را مکتوب کرده ابیمخنف است خود لشکر دشمن هم یکسری آدم داشت که اینها نمیجنگیدن فقط خبرنگار بودند مثل هلال بن نافع هلال نجنگیده بود روز عاشورا فقط حتی نزدیک ابیعبدالله هم آمده میگه لبهای ابیعبدالله که تکان میخورد تو قتلگاه چی میگفت با دقت اینها را ثبت کردند علاوه بر اینکه یک گزارشگر قوی معصوم محکم به نام امام سجاد 34 سال تمام اینها را یاد کرده عمویم عباس چی گفت کنار نهر علقمه چی گفت چه اشعاری اینها همه تو مقاتل خدا رحمت کنه شیخصدوق یک مقتلی داشت که از جمعآوری شده دوباره چون از بین رفت ولی بعضیها پیدا کردند تیکههاشو جمعآوری کردند مقتل شیخصدوق تمامش گزارش حوادث کربلا از زبان امامهای معصوم است یعنی مقتلی است که از زمان امام صادق است از زمان امام باقر و امام سجاد است این خطبه را امشب بسیاری از ارباب مقاتل نقل کردند
نعمت هایی که اباعبدالله در شب عاشورا به آنها شکر کرد
اباعبدالله فرمودند: خدایا من تو را بر پنج نعمت شکر میکنم حالا یاد بگیریم نعمتهایی که ابیعبدالله شکر کرده چی بوده
یک: اللهم انی أحمدک علی کرمتنا بالنبوه؛ اولین نعمت نعمت نبوت است یه پیغمبر مهربان دلسوز عالم عرض میکنم تعلیم دیدة چهل ساله در مکتب الهی برا ما فرستاده این شکر نداره شما ببینید تو دنیا امروز مذاهب دیگه به کی استناد میکنند شما پیغمبری دارید که خدا تو قرآن یکبار به نام صداش نزده «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ» «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ»؛ پیغمبری که خدای مساوی گذاشته هر چی اون بگه مثل اینکه من گفتم ما «وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ»؛ (حشر: 7) پیغمبری که میگه هر چی خدا را دوست داری حرف او را گوش بده «قُلْ إِن کنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي»؛ (آل عمران: 31) پیغمبری که امیرالمؤمنین میفرماید: من عبد او هستم أنا عَبدٌ مِن عَبيدِ؛ تعبیر حضرت امیر عبد پیغمبرم رأس عالم خلقت این شکر اول
دو: و علمتنن القرآن؛ دومین نعمتی که خدایا شکر میکنم اینکه به ما قرآن یاد دادی آقایان، خواهران، ابیعبدالله ـ علیه السلام ـ از مدینه که حرکت کرد تا سرش که بالای نیزه رفت اینو دقت بفرمائید من اتفاقاً یکی از این دانشجوها یک پایاننامهای میخواست بنویسه اینو موضوع بهش دادم خودم راهنماش بودم نوشت و چاپم کرد کتابش تو بازار هست به نام امام حسین و قرآن گفتند بیا اینو کار کن از مدینه که ابیعبدالله حرکت کرد تا سر که بالای نیزه رفت تمام جاهایی که وارد شده خارج شده اصحاب میدان رفتن در طول این پنج شش ماه از مدینه تقریباً آقا ماه رجب خارج شده دیگه تا محرم ببینید چند ماه میشه این پنج ـ شش ماه هر کجا یه آیه قرآن خوانده تمام این آیات را حساب شده انتخاب کرده یعنی آیهای که در خروج از مدینه خوانده همون آیهای که حضرت موسی در خروج از شهر فرعون خوانده آیهای که به مکه رسیده خوانده همون آیهای که حضرت موسی به مریم رسید خواند آیهای که پشت سر علیاکبر خوانده «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ»؛ (آل عمر
ِّأَنفُسِهِمْ»؛ (آل عمران: 178) دشمنها کافرها فکر نکنند اگر ما یک میدانی بهش میدیم دوسشون داریم نه فرعون 400 سال ادعا خدایی کرد هارون این همه برا خودش ثروت کسب کرد تو زمان ما صدام این همه جنایت کرد عرض میکنم که فکر نکنند آدم بدآ چون ما یک عذابی داریم به نام املاء امحال؛ یعنی مهلت دادن فرصت دادن خدا میفرماید: روایت هم داریم آدمهای خوب وقتی یک خطایی میکنند زود تو همین دنیا به سرعت با یه خوابی با یه حادثهای با یه مریضی به خودشون میآیند توبه میکنند اینو بهش میگویند عذاب أدنی عذاب نزدیک قرآن میفرماید: «وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَي»؛ (سجده: 21) مؤمن نمیذاریم به اونجایی برسه که تو رود نیل غرق بشه یا مثل قارون تو زمین بره یا مثل صدام اونطور ذلیل و خوار بشه نه مؤمن اگر هم یک خطایی تو زندگیش است با یک به هر حال گوشمالی یه دانشآموز یه وقتی من یه مثال ساده بزنم یه دانشآموز هجدهاش میشه شانزده میگه باباتو بیار یکی هم صفر میشه کاریش ندارند تک میاره کاریش ندارند کلاس نمیاد کاریش ندارند این اعتراض میکنه جناب معلم من دو نمره کم آوردم میگی بابات بیاد تعهد بده این صفر شده این بچه متوجه نمیشه تورو دوستت دارند میخوان المپیات بری میخواد قبول بشی اونو میخوان ول کنند مردود بشه دانشآموزی که باباشو نمیخوان تعهد ازش نمیگیرن هر چی دیر میکنه اشتباه میکنه تک میاره باهاش برخورد نمیکنند رهاش کردند این آخر سال که مردود به حسابش میذارن ولی تو را میخوان نگهت دارن.
آنکه در این باب مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند
ابراهیم میگیرن تو آتش ذبح فرزند این خیلی مهمه دقت کنید گاهی از اوقات گوش مالیهای تو دنیا برا دوستداشتن است لذا روایات داریم افرادی که بد جان میدهند برای اینکه تو برزخ دیگه اذیت نشند برای اینکه تو قیامت دیگه سختی نکشند کفارة گناهانشون بشه این آیه میفرماید: امام حسین آی کافرآ آی دشمنانها فکر نکنید خدا به شما مهلت داده دوستتون داره نه «إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا»؛ (آل عمران: 178) فرصت داده پیمانهاتون پر بشه «وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ»؛ نه علیم مهین با هـ دو چشم ما عذاب عظیم داریم عذاب ألیم داریم عذاب مهین اگه بگیره سفت میگیره کما اینکه فرعون سفت گرفت اگه بگیره محکم میگیره کما اینکه قارون محکم گرفت اگه بگیره با ذلت میگیره کما اینکه صدام را با ذلت گرفت اگه بگیره محکم زمین میزنه کما اینکه آل بنیامیه را محکم زمین زد تنها هزار نفرشون را ابوالعباس سفاح کشت یک شب گفتم از سرهاشون یک جایی درست کرد فرش انداخت روش تخت زد و نشست جنازههای بنیامیه را بیرون کشید آتش زد با یه فلاکتی عمرسعد با یه فلاکتی به درک واصل شد بله این آیه میخواد بفرماید یه امیدی بده به لشکر خودش و یه وعیدی به دشمن که بدانی عرض کردم آیه 178 سوره آل عمران اگه خدا به شما جولانی مهلتی داده فکر نکنید دوستتون داره نه میخواد این پیمانه پر بشه یک مرتبه «أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً»؛ (انعام: 44) این عرضی که امشب پیرامون خطبة اباعبدالله و آیه خطبه پنج نعمت یادآوری کرد آیه هم فرجام کافران را بیان کرد که خدمت شما عرض کردم خب شب عاشوراست شب مصیبت عظمی شهادت اباعبدالله ـ علیه السلام ـ است.
ذکر مصیبت
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
دلها را روانه کنیم کربلا کنار مضجع شریف اباعبدالله ـ علیه السلام ـ کربلا هم به فضل خدا به لطف خدا شلوغ جمعیت زیادی در کنار مضجع اباعبدالله امشب و فردا حضور دارند انشاءالله یه عاشورایی هم ما از نزدیک اونجا عرض ارادت داشته باشیم شب سختی بود امشب برا ابیعبدالله با همة اون چیزهایی که عرض کردم ولی خب ابیعبدالله ـ علیه السلام ـ تا صبح شاید یه لحظات کوتاهی فقط به خواب رفت امشب گاهی به خیمة اصحاب آمد گاهی به خیمة زینب کبری اومد گاهی به خمیة عرض میکنم که امام سجاد ـ علیه السلام ـ آمد گاهی تو این بیابانهای اطراف ارزیابی میکرد جنگ را چه جور شروع کنند از کجا آغاز کنند گاهی خم میشد این خارهای تو بیابان را امشب جمع کرد فردا این بچهها پای برهنه تو این خارها پراکنده نشوند گاهی از بعضیها میخواست برگردند میفرمود: برید منو محاصره کردند اینا به من راضیاند برید نمیرفتند به هر کدام میگفتند نمیرفتند هیچکدام آماده نبودند نافع بن هلال نافع نه هلال بن نافع نافع بن هلال از اصحاب ابیعبدالله است خیلی به امام حسین علاقه داشته امشب با آقا قدم میزد تو میدان که به ایشونم گفت آقا فرمود: از این راهی
که بهت نشون میدم میتونی فرار کنی برو گفت آقا این حرف را نزنید من شما را تنها نمیذارم امشب من باید خونم ریخته بشه تو کربلا ماند ایشون میگه ما همینطور که تو میدان قدم میزدیم رسیدیم جلو خیمة زینب کبری و من بیرون ایستادم امام رفت داخل خیمه با زینب کبری صحبت میکرد میگه من از صدای گریة حضرت زینب این جمله را شنیدم که به برادرشون امام حسین عرض کردند برادر فراد اینا شما را تنها نگذارند نکنه خودت بمانی اینا که امشب آمدن میمانند واقعاً این یاران نافع میگه من از این جملة حضرت زینب احساس کردم دختر علی نگرانه پا شدم اومدم تو خیمة حبیببنمظاهر پیرمرد این سپاه گفتم حبیب تو بزرگ ما هستی بنیهاشم جای خودش اما زینب کبری نگرانه اصحاب فردا تنها بذارن تو این نگرانی را باید رفع کنی امشب گفت باشه بلافاصله از خیمه آمد بیرون گفت اصحاب بیان بنیهاشم نه بریر بیاد نافع بیاد انس بن حارث بیاد اصحاب را جمع کرد آورد جلو خیمة زینب اجازه خواست زینب کبری یه چند دقیقهای بیاد بیرون حضرت اومد بیرون دید این اصحاب صف کشیدن فرمود دختر علی ما تا یک قطره خون در بدن داریم نمیذاریم برادرت فردا لطمهای بهش وارد بشه از ما نگران نباش خیالت راحت باشه امشب اباالفضل العباس یه لحظه این سه تا برادراشو تو خیمه صدا زد گفت یا بنی امی بچههای امالبنین بیائید تقدموا آمدند فرمود ببینید اگر نظر نظر منه تا ما زندهایم به پسر فاطمه نباید لطمهای وارد بشه تقدموا حتی أراکم؛ برید من جان دادنتون فردا ببینم خودمم میرم و لذا اباعبدالله ـ علیه السلام ـ آخرین شهید تمام اینها حتی عبدالله بن حسن فردا جان فشانیهای خودشون کردند یه آرامشی امشب به زینب دادند اما نیمههای شب وقتی شنید اباعبدالله داره شعر میخونه:
یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ
کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ
مِن طالب وَ صاحِب قَتیل
وَ الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیلِ
و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل
ما اَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیلِ
وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیلِ
امام سجاد میگه من این شعرها را شنیدم بغض گلمو گرفت ولی خودمو نگه داشتم بالأخره مردها تحملشون بیشتر خودم نگه داشتم نگذاشتم گریة من را دیگران بشنوند اما میگه وای از اون لحظهای که عمه جانم شنید دوید دوید پیش ابیعبدالله گفت برادر: لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِي الحَياةَ؛ کاش امشب زینب بمیره این حرفها را نشنوه برادر من چهار تا داغ دیدم مات امی؛ مادر از دست دادم جلو چشمم تو دل شب مادرم غسل دادم مات ابی مات أخی داداشم برادرم امام حسن فرق شکافتة بابام جدم رسول خدا بابا تو یادگار پنج تنی آی یادگار پنج تن تو اگه بری من چه کنم نمیدونم این تیکههای مقتل آدم چه جوری نقل کنه هر چی ابیعبدالله اصرار کرد میدانید چه کرد سیدآ دو تا دست زد تو صورت لطمت علی وجهها و شقت جیبها؛ گریبانشو چاک داد ابیعبدالله دست رو سینهاش گذاشت زینبم من راضی نیستم شما صبور باش زینب را امشب صبور و صبر نمیدانم این دست چه کرد چه کرد با زینب که فردا دیگه تمام شد فردا دیگه شد شریک حسین کنار علیاکبر آمد کنار قاسم آمد از نهر علقمه اباعبدالله برگشت اومد ایستاد زینب فردا شد یار شد یاور صبور علیاصغر آورد پیراهن کهنه را آورد صبر کرد صبر کرد اما یه جا فردا عنان از کف داد یه جا مثل امشب دیگه فردا نتونست میدانید کجا آنجائیکه آمد دید و الشمر جالس علی صدره؛ کاری نکرد فقط دستارو رو سر گذاشت گفت وامحمدا واعلیا... هذا حسین دوید به طرف عمرسعد نمیدانم چه شد این حرکت از زینب کبری چقد سخت گذشت گفت عمر... آی خبیث این پسر پیغمبر سر میبرن ابیعبدالله غیرت الله چشمهارو باز کرد فرمود: خواهرم برگرد برگرد منو نبین به طرف خیمه برگرد زیر تیغ دشمن منو نبین برگشت آمد تو خیمه شاهد سر بریدن برادر نبوده چون امر امام بوده اومد تو خمیة امام سجاد اما لحظاتی نگذشت دید زمین کربلا آسمان متغیر صدای الله اکبر هی فریاد میزنند حسین کشته شد علی قد قتل هر کجا نشستید امشب با زینب کبری هم ناله یا حسین...
(صبح و مسا گریه می کنی با ، مصیبتای ، جد غریبت
برا ظهورت دعا می کنم ، تو روضه های ، جد غریبت
کار مادرت گریه و آهه
جد غریبت دیده به راهه)
گریونی دائم فقط برای
اون بدنی که تو قتلگاهه
آجرک الله امام زمان
بقیه الله امام زمان
یه جرعه ی آب بدید به بَچَّم ، این خواهش یک ، بابای پیره
رحمی کنید به عزیز جونم ، که از تلذی ، داره میمیره
کار مادرش ، گریه و آهه
میون خیمه ، چشمِش به راهه
داره میمیره ، پیشِ نگاهم
همه می دونید ، که بی گناهه
عزیز مادر - لالایی اصغر
یه چشم من رو به سمت میدون ، یه چشم من رو ، به حنجر تو
نمی دونم که چی ها گذشته ، اون لحظه بابا ، به مادر تو
ازین زمونه ، ای دادِ بیداد
مونده تو سینم ، صدای فریاد
هنوزم حرفام ، نیمه تموم بود
سر تو روی ، دست من افتاد
عزیز مادر - لالایی اصغر
بین دوراهی موندم عزیزم ، چیکار کنم با ، قلب کبابم
منتظر آب بودم تو میدون ، که حرمله داد ، آخر جوابم
شبیه غنچه ، شدی تو پرپر
رو دست بابا ، علیِ اصغر
تیر سه شعبه ، با تو چیکار کرد
شدی رو دستِ ، بابایی بی سر
عزیز مادر - لالایی اصغر
*محتوای منبر پیرامون نماز*
*شب عاشورا*
راجع به نماز چند نکته عرض مي کنم. تعبير من به نماز نسبت به ساير عبادات اين است که نماز گذرنامه است. وقتي ما ازاين دنيا مي رويم و وارد محشر مي شويم درست مثل کسي که ميخواهد از کشور خارج بشود. اگر ارز داشته باشد، وسايل هم داشته باشد، بليط هم داشته باشد، باز مي گويند: گذرنامه ات کجاست ؟ و اين را مي خواهند. نماز اساس است. اگر اين گذرنامه بود، وسايل ديگر هم به درد مي خورد ولي اگر گذرنامه نبود، بقيه کارها هم مقيد نخواهد بود. آيه 238 بقره داريم: از نمازتان محافظت کنيد مخصوصا نمازي که برايتان سخت است مخصوصا نماز عصر که خيلي گرم است. جاي ديگر داريم: مسلمان کسي است که از نمازش محافظت مي کند. تمام سفارش انبياء و آخرين سفارش انبياء نماز بوده است و روايت هم داريم. پيامبر فرمودند: چطور گرسنه شَديد، غذا برايش لذيذ است ؟ تشنه شَديد، آب برايش لذيذ است ؟ همين طور نماز پيش من محبوب است. با يک فرق، گرسنه وقتي ميخورد سير ميشود ولي من هيچ وقت از نماز سير نمي شوم. وقتي ابراهيم فرزند و همسرش را به بيابان آورد گفت: خدايا اين ها را به اين سرزمين آورده ام که نماز برپا بشود. اين نشان دهنده اهميت نماز است. در روايت داريم: نماز يک قلعه اي است که ما را از آسيب پذيري شيطان حفظ مي کند.
براي انس با هر چيزي، مقدماتي لازم است. در دعاي جوشن مي گوييم: اي خدايي که انيس آنهايي هستي که بخواهند. اگر انسان نخواهد با هيچ چيزي اُنس پيدا نمي کند. انس خواستن است و اولين قدم است. اينکه بگويي من که حال نماز را حس نمي کنم و براي خودت صغري و کبري بچيني، خير. شما اگر بعضي از غذاها را نخوري، هيچ وقت هم لذت آنها را حس نمي کني. نکته بعدي اين است که در دعا ميگوييم: اي کسي که انس داري با کسانيکه يادت کنند. اگر با او ارتباط پيدا کردي و نماز خواندي، لذت پيدا ميشود. نکته بعدي اينکه در دعا مي گوييم: اي خدايي که انس داري نسبت به کسانيکه به تو آگاهي دارند. اگر بچه اي گريه کندو شما سند خانه به اوبدهيد باز هم گريه مي کند. چون آنرا نمي شناسد و درک نميکند. انسان بايد نماز و آثار نماز را درک کند. پيامبر فرمود: نماز مثل نهري است که شما خودتان را
روزي پنج بار در آن شستشو مي دهيد. مثل کسي که تابحال حمام نرفته و مي گويد: حمام به چه دردي ميخورد ؟ حالا شما يکبار برو. تميز مي شوي و احساس سبکي مي کني. انسان بايد به آثار نماز توجه کند. نماز فحشا و منکر را از بين مي برد. روايت داريم: حرص تو را از بين مي برد. انسان حريص است الا نماز گزار. براي ايجاد لذت در نماز، ارتباط، شناخت و مفهوم نماز لازم است. الان کتابهاي خوبي درباره نماز نوشته شده و به بازار آمده است. نکته اي درباره نماز، آثار نماز مهم است. اگر من بدانم وقتي در مقابل خدا مي ايستم و سوره حمد را مي خوانم و چهارمرتبه رحمت خدا را مي خوانم و اگر بدانم من چقدر به رحمت خدا نياز دارم. اگر رحمت نباشد من هيچ هستم. درک معناي سوره حمد، انسان را به لذت به نماز ميکشد.
https://chat.whatsapp.com/4UCAhfT4P32AlYV0jPsBa0
وقتي ميگويم: غير المغضوب عليهم، بدانم چه کساني مورد غضب خدا هستند. راه کار عملي، همين توجه به معني نماز است. توجه به کلمات نماز و اسراري که در آن نهفته است، اين حالت لذت را ايجاد مي کند.
چه چيزهايي باعث سستي در نماز ميشود؟
در روايت بحثي بنام استخفاف نماز و بحث تضييع نماز. روايت داريم: کسي که نماز مي خواند و نماز را خوب ادا نکند، نماز او را نفرين مي کند. مي گويد: تو مرا ضايع کردي، خدا تو را ضايع کند. واي به انساني که نماز او را نفرين کند. و اگر نماز را خوب ادا کند مي گويد: مرا حفظ کردي، خدا تو را حفظ کند و خود نماز دعا ميکند. در روايت تعبيري بنام سرقت از نماز داريم. سارق ترين مردم کسي است که از نمازش سرقت کند. يعني از نماز کم بگذارد. رکوع را کم بگذارد. سجده را کم بگذارد. کسي پيش پيامبر رفت و پيامبر گفت: دعايي بکن که برآورده شود. او گفت: در بهشت همسايه تو باشم. پيامبر گفت: تو هم قول بده با سجده هاي طولاني مرا ياري کني.
کسي خيلي سريع نماز مي خواند. مثل کلاغي که به زمين نوک مي زند. پيامبر گفت: اگر اين بميرد بر دين من نمرده است. اين خيلي مهم است که ما سرقت از نماز نکنيم. يعني آن چيزي که وظيفه است انجام بدهيم. نماز را تضييع نکنيم. استخفاف و سستي به نماز نداشته باشيم. فرض کنيد مي خواهيم نماز ظهر بخوانيم. چند ساعت وقت داريم ولي فردي آمد آخر وقت را براي نماز خواندن پيدا کرد. همه کارهايش را کرد، فيلم هايش را نگاه کرد، غذايش را خورد و خوابش را انجام داد و وقتي مي خواهد نماز قضا بشود، شروع به خواندن نماز مي کند، اين ها استخفاف است. شما مي خواهيد غذا بخوريد، دقيقه آخر مي خوريد ؟ و يا مي خواهيد ثبت نام کنيد در دقيقه آخر ثبت نام مي کنيد ؟ يکي از مصاديق استخفاف به نماز استخفاف به اول وقت است. فضليت نماز اول وقت مثل فض
بينند از چه اهرمي مي شود استفاده کرد تا آنها را به سوي نماز بکشانند. گاهي از اهرم تشويق استفاده کنيد. جواني با تشويق. يا خانمي شوهرش را تشويق به نماز بکند. فردي اهل نماز و روزه نبود و به عالمي ارادت داشت و هر روز او را مي ديد. روزي عالم به او گفت: جوان ما بايد کمي مثل هم بشويم. من که نميتوانم مثل تو بشوم، تو بيا کمي مثل من باش. گفت: نه آقا ما يک سلام به شما ميکنيم و اگر ناراحت هستي يک سلام هم نميکنيم. ما ارادتي به شما داريم. دوستي مان را بهم نزن. عالم ديد از اين راه نمي شود. چند روز بعد ايشان را ديد. گفت: جوان اگر خواهشي از شما داشته باشم انجام مي دهي ؟ گفت: بله من نسبت به شما ارادت دارم. قول بده امشب بلند شوي و دو رکعت نماز شب بخواني. گفت من نماز صبح نمي خوانم چطور نماز شب بخوانم. گفت: قول دادي. گفت بيدار نمي شوم. گفت: بيدارت مي کنم. نصف شب بلند شد و نماز خواند. اشکش سرازير شد و در نماز صبح و ظهر و شب عالم شرکت کرد. گفتند: با ايشان چه کرديد ؟ گفت: او را با خدا صلح دادم. دزدي در خانه عارفي براي دزدي رفت. چيزي پيدا نکرد. عارف هم بيدار بود و گفت: در اين خانه چيزي پيدا نمي کني. اگر پول مي خواهي من به تو صد درهم مي دهم بشرطي که از اين چاه آب بکشي و وضو بگيري و نماز شب و نماز صبح بخواني. او گفت: بد نيست. وضو گرفت و نماز شب را خواند و بعد نماز صبح را خواند و ديد حال خوشي به او دست داد. عارف گفت بيا به تو پول بدهم. دزد گفت: نمي خواهم. تو مرا به جايي بُردي که ديگر با پول قابل مقايسه نيست. آنهايي که نماز نميخوانند با خدا قهر هستند. بايد با خدا آشتي بکنند. چطور مثلا تا تصادفي مي کند و يا بچه اش مريض بشود سريع با خدا آشتي ميکند.
براي جذب نيکي به مردم بايد چه کار کنيم ؟
يکي از راههاي اين است که زبان شما نبايد زبان سرزنش باشد. زبان خيلي از پدرها و مادرها، زبان سرزنش است. خجالت بکش مردم نماز شب مي خوانند تو نماز صبح را هم نمي خواني. يا اينکه پسر خاله ات دائم در مسجد است و تو نماز نمي خواني. اين مقايسه است. هرکس يک روحيه اي دارد. بايد از زبان سرزنش و مقايسه پرهيز بشود. ويژگي که ائمه ما در بحث امر به معروف و نهي از منکر داشتند. فردي نمازش را اشتباه مي خواند و در نماز صحبت مي کرد. وقتي نمازش تمام شد، پيامبر به او گفت: نماز از سه چيز تشکيل ميشود: ذکر، دعا، قرآن. او خودش فهميد يعني در نماز حرف نزن. مستقيم نگفت: در نماز حرف مي زني. اين تذکر غير مستقيم است. برنامه سازان مي توانند بگونه اي فرهنگ نماز را القا کنند که نخواهند مستقيما روي آن دست بگذارند. گاهي ممکن است پسري بخاطر لجبازي با پدر و مادرش به حرفهاي آنها گوش نکند. بايد از اهرم دوست استفاده کرد. چون ممکن است از دوست تاثير بپذيرد.
رابطه نماز و ساير عبادات چگونه است ؟
سوره معارف را ببينيد. هشت صفات براي نماز گزار ذکر کرده است. مي گويد: نمازگزار وفاي به عهد مي کند، امانت دار و. .. است. در قرآن کنار نماز، زکات هم هست. امام رضا (ع) فرمودند: کسي که زکات ندهد نمازش درست نيست. نمازگزار انفاق مي کند. امام علي(ع) در حال رکوع انگشتر داد. من نمي توانم نمازگزار باشم و نسبت به فقير بي اهميت باشم. اگر طلبکار آمد بايد نمازت را قطع کني و طلب طرف را بدهي. اگر خطري براي کسي پيش آمد، نماز را بشکن. نماز بايد حس دگر خواهي را در انسان بيدار کند. چرا مي گويد: وقتي نماز مي خواني لباست رسمي نباشد ؟ يعني مال مردم را اهميت بدهيد. هرکس به پدر و مادرش با خشم نگاه کند، نمازش پذيرفته نيست. زني که با زبان شوهرش را آزار بدهد، نمازش پذيرفته نيست. مردي که به همسرش آزار برساند، نمازش پذيرفته نيست. يعني يک نمازگزار بايد خوش خلق باشد، دگر گرا باشد، به پدر و مادر نيکي کند، انفاق بکند و همه را با هم ببينيم.
ليت آخرت به دنيا است. رييس قبيله صابعين آمد و با امام رضا (ع) وارد بحث شد. بحث اوج گرفت و داشتند به نقطه اي مي رسيدند که او داشت نرم ميشد. داشت مي پذيرفت در همين لحظه صداي اذان بلند شد و امام رضا (ع) هم بلند شد و به نماز رفت. عده اي گفتند: کار را تمام ميکرديد. امام فرمودند: الان وقت نماز است. به زيارت کننده هاي حرم امام رضا مي گوييم در هنگام اذان زيارت نرويد و حرم را خالي کنيد. يعني يکنفر دور ضريح نباشد. کعبه با آن عظمتش موقع نماز خالي ميشود. خيلي بد است. موقع نماز جماعت ما داريم زيارت مي کنيم. از آرزويها ي من است که روزي به جايي برسيم که هر وقت صداي اذان بيايد، همه در حرم به نماز بايستيم چون خود اين آقا در اوج بحث با صابعي، بحث را قطع کرد و به نماز ايستاد. شما مي خواهيد ثواب زيارت ببريد ؟ اين به ما درس مي دهد. همسر پيامبر ميگويد: پيامبر با ما صحبت ميکرد به محض اينکه موقع نماز مي شد با ما بيگانه مي شد گويي ما را نمي شناخت. ما پيرو همين ائمه هستيم. اما حسين (ع) در روز عاشورا اول وقت در صحراي کربلا نماز خواند. هم خطر بود و هم تير و دشمن بود و موقعيت خاص بود. اين به شما پيام ميدهد. استخفاف به نماز جماعت است. در حرم ها مي بينيم نماز جماعت است و عده اي در گوشه اي نماز فرادي ميخوانند. اينکار نادرستي است. ائمه ما در نماز جماعتهايي شرکت مي کردند که گاهي آنها را هم قبول نداشتند به دلايلي. امام خميني فرمودند: در مکه و مدينه شما به آنها اقتدا کنيد با اينکه مذهب ما با آنها فرق دارد. استخفاف به اداي نماز و برپاکردن نماز است. در روايت داريم: کسي که شاداب وضو مي گيرد، سريع تر از صراط عبور مي کند. در صراط گذرگاه هايي هست که به آن مرصاد مي گويند. وقتي وضو ميگيريد بگوييد: خدايا من را از توابين و پاکيزگان قرا بده. سوره انا انزلناه بخوانيد. موقع وضو با هم حرف نزنيد و شادابي را از همين جا شروع کنيد. حالا مي خواهيم نماز بخوانيم. آقا حواسش به تلويزيون هست به بچه اش هست، به جايي که رفت و آمد هست، هست. نماز دست و پا شکسته مي خواند. اين استخفاف نماز است. مکاني پيدا کنيد که خلوت باشد. زماني پيدا کنيد که واسع باشد يعني وقت زياد باشد. فراغت قلب داشته باشيد يعني چيزي در ذهنتان نباشد. با اين حال نماز بخوانيد. با اذان و اقامه و ذکري و يک حمد و سوره شمرده. در رکوع حداقل سه تا سبحان الله يا سبحان ربي العظيم و بحمده باشد. بعضي ها اين را خيلي تند ميگويند. استخفاف در ادا يعني بدون توجه ميخواند. اگر براي هر رکعت دو دقيقه وقت بگذاريم خوب است زيرا يکساعت پاي سريال مي نشينيم. با اين توجه ها لذت را هم مي چشيم و اين نماز، جلوي منکر را مي گيرد.
چطور مي توانيم خانواده و نزديکانمان را به نماز توجه دهيم ؟
يکي تارک الصلاة است. بعضي ها مي گويند: فرزند من نماز نمي خواند. مسئله دوم بي توجهي و سهو در نماز است که اين ها دو تا موضوع هستند. بي توجهي به نماز يا حق نماز را ادا نميکنند يا اينکه گاهي مي خواند و گاهي نمي خواند. مادري به من گفتند: دو تا دختر دارم که بيست و هفت سالشان است و نماز نمي خوانند و من به آنها مي گويم: شيرم را حلالتان نمي کنم. گاهي که خيلي عاطفي مي شوم مي گويند: باشد و چند روز ميخوانند و دوباره نميخوانند. اين در جامعه ما معظلي است. اين بحث بايد از جهات مختلفي مورد توجه قرا گيرد. خطاب به کسانيکه يا نمي خوانند و يا بي توجهي مي کنند. ببينيد عزيزان در اين قرن که مي گويند: قرن بحران معنويت است پيشرفت علمي زياد بوده است ولي تعداد کساني که مبتلا به افسردگي، ياس و نااميدي هستند و احساس پوچي مي کنند، رو به افزايش است. اينکه قرآن مي فرمايد: الا بذکرالله تطمئن القلوب و اينکه نماز باعث آرامش ميشود خودتان را از اين آرامش محروم نکنيد. واقعا تمام تفريحات عالم را شما برويد و تمام راهها را هم برويد، خدا مي فرمايد: متاع دنيا قليل است. اولين اثر نماز روي خود شماست. نه روي پدر و مادر شماست و نه اينکه خدا از نماز شما بهره اي مي برد. همه هم که کافر بشوند به خدا لطمه اي وارد نمي شود. نماز باعث ميشود تعديل بشويد. آرام بشويد. احساس ياس وافسردگي نکنيد. ما با ساير موجودات فرق ميکنيم. ما عقل و فهم داريم و عمر ما محدود است. ما دنيا ديگري غير از اين دنيا داريم. براي دنياي ديگر هم بايد ذخيره اي داشته
باشيم. شما هر چه هم که برنج و گوشت مصرف کنيد، از بين رفته اند و چيزي که ماندگار است، اعمال شماست. روايت داريم: وقتي انسان وارد قبر ميشود، نماز يکطرف، روزه يکطرف، حج يکطرف، جهاد يکطرف، خدمت به مردم يکطرف ولايت يکطرف است. وقتي شما نماز ميخوانيد، نشاط بدست مي آوريد و خودتان را از اين نشاط محروم نکنيد. حالا روي سخن با اطرافيان کساني است که نماز نميخوانند. بيشتر اعمال اين افراد از روي انکار نيست. در موقع گرفتاري به سمت خدا ميآيند. اينها از روي غفلت است نه از روي انکار. از اطرافيان مي خواهم که ب
*روضه علی اصغر سلام الله علیه شب عاشورا*
مرغ دلم پر مي زند ، اندر هوايت يا حسين
دارد دل بشگسته ام ، شوق لقايت ياحسين
من عاشق دل خسته ام ، بر مهر تو دل بسته ام
از قيد دنيا رسته ام ، گريم برايت يا حسين
هر گه کنم ياد غمت ، گريم براي ماتمت
دارم به سر شور نوا ، در ماجرايت ياحسين
اکنون زپا افتاده ام ، بيمار و زار و خسته ام
يک دم قدم نه بر سرم ، دارم هوايت يا حسين
*ابی عبدالله اومد برا وداع*
*کسی برا حسین نمونده*
*علی اصغر تشنه هست قطره ابی به لبان تشنه علی اصغر برسان*
*ابی عبدالله بچه از مادر گرفت*
*اومد طرف لشکر*
از گریه های اصغر
دلم به غم اسیره
یه قطره آب بیارید
بچه ام داره می میره
ازون همه اقاقی
یه گل نمونده باقی
زندگیه گل من
بسته به دست ساقی
غنچه های گل یاس
با خواهش و التماس
تا که علیم نمرده
یه قطره آب بیارید
بچه ام داره می میره
فَالتَفَتَ الحُسَينُ عليه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ يَبكي عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى يَدِهِ، وقالَ: يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ
سپس امام حسين عليه السلام، به سوى يكى از كودكانش كه از تشنگى مى گريست رفت . او را بر سرِ دست گرفت و گفت: «اى قوم ! اگر بر من رحم نمى كنيد، بر اين كودك رحم كنيد».
عمر سعد صدا زد حرمله چرا جواب حسین و نمی دی
پدر را نشانه بگیرم یا پسر
الهي حرمله دستت قلم شه
كبوتر بچه مو از من گرفتي
گلي نشكفته از گلشن گرفتي
تموم عمرمو دشمن گرفتي
*امان از دل مادرش رباب آی مادرا*
الا ای بلبل شیرین زبانم
زدی با خنده ات آتش به جانم
لای لای علی اصغر
رباب از دیده می بارد ستاره
نشسته در کنار گاهواره
لای لای علی اصغر
غمش آتش به جان ماسوا زد
به روی دست بابا دست و پا زد
لای لای علی اصغر
*اومد پشت خیمه ها علی اصغر دل خاک گذاشت*
چرا پس علی اصغر روی سینه باباست
اون زمانی که اومدن برا غارت خیمه ها
نیزه بر زمین زدند بدن علی اصغر به سر نیزه امد
سر علی اصغر هم جدا کردن
امام سجاد اون زمانی که اومد بدن دفن کنه
بدن علی اصغر روی سینه بابا گذاشت
*زبانحال رباب*
گهواره خالی قنداقه خونین!
لایی لایی از سفر برگشته رودم..
من در خیام شاه شهیدان…
از مرگ اصغر با آه وافغان!
ای اصغر من آرام جانم..
رفتی و بردی تاب و توانم!
بعد از تو دیگر من نتوانم…
ای بلبلان باغ پیمبر!
ای کودکان باغ نبوت
گوید لایی لایی از بهر اصغر!
لای لای از سفر برگشته رودم..
گهواره خالی قنداقه خونین!
لایی لایی از سفر برگشته رودم…
نام تو را همین که صدا میزند رباب/ آتش به جان کرب و بلا میزند رباب
*علی لعنه الله علی القوم الظالمین*
لایی لایی از سفر برگشته رودم
گهواره خالی قنداقه خونین
لایی لایی از سفر برگشته رودم
من در خیام شاه شهیدان
از مرگ اصغر باآه وافغان
ای اصغر من آرام جانم
رفتی و بردی تاب و توانم
بعد از تو دیگر من نتوانم
لایی لایی از سفر برگشته رودم
گهواره خالی قنداقه خونین
لایی لایی از سفر برگشته رودم
من در خیام شاه شهیدان
از مرگ اصغر باآه وافغان
ای اصغر من آرام جانم
رفتی و بردی تاب و توانم
بعد از تو دیگر من نتوانم
ای بلبلان باغ پیمبر
ای کوکان باغ نبوت
گوید لایی لایی از بهر اصغر
لایی لایی از سفر برگشته رودم
گهواره خالی ،قنداقه خونین
لایی لایی از سفر برگشته رودم
ای بلبلان باغ پیمبر
ای کوکان باغ نبوت
گوید لایی لایی از بهر اصغر
لایی لایی از سفر برگشته رودم
گهواره خالی ،قنداقه خونین
لایی لایی از سفر برگشته رودم
لایی لایی از سفر برگشته رودم
گهواره خالی قنداقه خونین
لایی لایی از سفر برگشته رودم
من در خیام شاه شهیدان
از مرگ اصغر باآه وافغان
ای اصغر من آرام جانم
رفتی و بردی تاب و توانم
بعد از تو دیگر من نتوانم
لایی لایی از سفر برگشته رودم
گهواره خالی قنداقه خونین
لایی لایی از سفر برگشته رودم
من در خیام شاه شهیدان
از مرگ اصغر باآه وافغان
ای اصغر من آرام جانم
رفتی و بردی تاب و توانم
بعد از تو دیگر من نتوانم
https://chat.whatsapp.com/4UCAhfT4P32AlYV0jPsBa0
مقتل خوانی روز عاشورا
به قربانگاه میدان شهادت
روان جمع شهیدان است امروز
حسین تشنه لب سلطان خوبان
بریز تیغ عدوان است امروز
علی اکبر جوان مه لقایش
به خون خویش غلطان است امروز
دو دست از پیکر عباس محزون
فتاده در بیابان است امروز
https://chat.whatsapp.com/4UCAhfT4P32AlYV0jPsBa0
آمد جلوی خیمه بچه ها را صدا زد ، سکینه را صدا زد ، هشتادو چهار زن و بچه ، همه از خیمه بیرون آمدند دور امام حسین را گرفتند . سکینه دارد حال بابا را می بیند زینب دارد حال برادر را می بیند ، گریه می کند ، فرمود : خواهرم ، جدم ، پدرم ، مادرم ، برادرم از دنیا رفتند تو در مصیبت آنها صبر کردی ، دوست دارم که در مصیبت من هم صبر کنی ، صدا زد حسینم همه رفتند ولی دلم به تو خوش بود ، همه را امر به صبر کرد ، خواهر را آرام کرد ، سکینه را آرام کرد .آمد خیمه امام سجاد ، سر مبارک امام چهارم را به دامن گرفت تا چشمش به رخسار پدر افتاد از اصحاب سؤال کردند ، بابا ، اَینَ بَریر ؟ اَین َ زهیر ؟ فرمود : پسرم شهید شدند بابا عمویم عباس چه شد ؟ فرمود :«قَد قُتِلَ» کشته شد .یک وقت صدا زد : بابا اَینَ اَخی علی ؟ برادرم علی اکبر چه شد ؟ دیگر حضرت جواب را با کنایه دادند فرمود پسرم دیگر این زن و بچه غیر من و تو محرمی ندارند۱ .
سید مهدی شمس الدین ، در عزای مظلومان ، قم ، شفق ، ص۶۵ -۶۶ .
منبع: کتاب گلچین احمدی
و قتی که حضرت سید الشهداء از بالای اسب روی زمین قرار گرفت ذوالجناح (اسب حضرت) چند لحظه ای اطراف حضرت می گردید و دشمنان را از حضرت دور می کرد
ثُمَّ تَمَرَّغَ فی دَمِ الحُسَینِ علیه السلام وَ قَصَدَ نَحوَ الخَیمَهِ وَ لَهُ صُهَیلٌ عالٍ وَ یَضرِبُ بِیَدِهِ الاَرضَ
یعنی سپس خود را به خون امام حسین علیه السلام آغشته نمود و به سمت خیمه ها حرکت نمود و با صدای بلند صیحه می زد و دستش را به زمین می کوبید، و با زبان خود می گفت:
اَلظَّلیمَه اَلظَّلیمَه مِن اُمَّهٍ قَتَلَت اِبنِ بِنتِ نَبیِّها
یعنی فریاد از ظلم فریاد از ظلم امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند
وقتی به نزدیک خیمه ها رسید صدای او را اهل حرم شنیدنداز روزنه خیام نگاه نمودند، ذو الجناح را بی صاحب، با لجام رها شده و زین وازگون و یال غرق به خون دیدند که گاهی صیحه می زند گاهی شیون می کندو گاهی سر بر زمین می کوبد و گاهی سم بر زمین می ساید در حالیکه در حالیکه بدنش پر از خون و تیر است. ناگاه اهل حرم از خیمه بیرون دویدند و در میانشان ولوله افتاد لطمه به صورت می زدند، گریبان می دریدند گریان و اشک ریزان وا اماما، وا سیدا، وا ابتا، وا رسول الله ، وا علیا و وازهرا گویان گرد ذو الجناح حلقه زدند و از احوال ابا عبد الله می پرسیدند. بعضی رکابش را می بوسیدند و بعضی تیر از بدنش در می آوردند و بعضی دست به یال خونی ذو الجناح می کشیدند (که به خون ابا عبد الله آغشته شده بود) و به سر و صورت خود می مالیدند.
ام کلثوم دستها را بر سر نهاده بود و از سوز دل فریاد می زد:
وا محمداه، وا جَدَّاه، وا نَبیّاه، وا اَبا القاسِماه، وا عَلیاه، وا جَعفَراه، وا حَمزَتاه، وا حَسَناه، هذا حُسینٌ بِالعَراء، صَریعٌ بِکَربَلا
یا محمد، یا جدا، ای پیامبر، ای اباالقاسم، یا علی ،یا جعفر، یا حمزه، ای امام حسن این حسین توست که در معرکه افتاده و در کربلا کشته شده
ام کلثوم بعد از این جملات غش کرد
حضرت سکینه سلام الله علیها فریاد می زد: ای وای که فخر اولاد آدم کشته شد، ای مرگ چرا مرا نمی بری؟ من زندگی بی پدر را نمی خواهم.
و نیز دختر کوچک حضرت (رقیه) خود را بر روی دستهای ذو الجناح انداخت و پرسید:
یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً
ای اسب پدرم آیا به پدرم آب دادند یا او را لب تشنه شهید کردند؟ ای اسب باوفای پدرم چرا پدرم را نیاوردی؟ ذو الجناح آنقدر صیحه زد و سر به زمین کوبید تا جان داد.
________________________________
منابع:
ریاض القدس ص۱۷۳و۱۷۷و۱۷۸.
مناقب آل ابی طالب ( ابن شهر آشوب) ج۳ ص۲۱۵.
مدینه المعاجز ( سید هاشم بحرانی) ج۳ ص۵۰۶.
بحار الانوار( علامه مجلسی) ج۴۵ ص۵۶و۶۰.
العوالم الامام حسین (علیه السلام) (شیخ عبد الله بحرانی) ص۳۰۰
کتاب الفتوح ( احمد بن اعثم کوفی) ج۵ ص۱۱۹.
موسوعه شهادت معصومین (لجنه الحدیث فی معهد باقر العلوم (علیه السلام)) ج۲ ص۲۹۳.
روضه الواعظین ص۱۸۹.
معالی السبطین (الحائری) ج۲ ص۵۰.
اشکی بر سه ساله.
زیارت ناحیه.
دیگه به زانو شد حضرت،به عنوان یک انسان،تشنگی دیگه غلبه کرد،چون زخم ها زیاده،عددش بالاست،حضرت به زانو شد،ولی رو زانو قامت داشت،همین باعث شد،تیر سه شعبه تو قلبش خورد،روایت مقتل این طوریه،میگه هر کاری کرد،چون عمیق فرو رفته بود،نتوانست حضرت،از جلو تیر رو بیرون بیاره،اینجاست مادرش داد میزنه،آی….میفرماید: دست برد،عقب سر،تیر و بیرون آورد،مثل فواره خون میزد بیرون،خونها رو گرفت:رو صورتش مالید،فرمود: بسم الله و بالله و فی سبیل الله و عل
ی مله رسول الله،یه وقت دیدن حضرت صورتش رو گذاشت رو خاک،تا حضرت صورتش و گذاشت رو خاک، ریختن همه، یکی انگشت جدا میکرد، روایت میگه:برای اینکه حضرت دیگه نتونه از خودش دفاع کنه، دستاشو از مچ بریدند.حسین…..
بهانه دارد این دلم
به کربلا سفر کند
بر آن ضریح محترم
به چشم تر نظر کند
میکُشی مرا حسین
فدای خاک کربلا
حریم قتلگاه تو
همان مکان که بوده است
به خیمه ها نگاه تو
از اون جا به خیمه ها نگاه میکرد
جان مادرت حسین
جان خواهرت حسین
کن به من عطا حسین
میکُشی مرا حسین
فدای تشنگی تو
که سوخته گلوی تو
فدای زخم خنجری
که مانده است به روی تو
قاری بریده سر
روی نیزه در به در
کشته ی خدا حسین
حسین……..
متن روضه روز عاشورا
تموم زندگيم مال حسينه
دلم همواره دنبال حسينه
كجائيد اى شهيدان خدائى
بلاجويان دشت كربلائى
كجائى ياحسين محبوب زينب
كجائى بنگرى احوالم امشب
وداع
داری میری پناه من، خدا نگهدارت
رفیق نیمه راه من،خدا نگهدارت
یه قرارایی داشتیم با هم حسین
رفیق نیمه راه من،خدا نگهدارت
این دم آخر نذار به قلبم آرزوتو
سرت رو بالا بگیر، تا ببوسم گلوت رو
شب عاشوراست،اجازه دارم روضه بخونم،امام زمان (عج) من رو ببخشه
انگشترت رو داداش،بذار پیشم بمونه
اگه ببری فردا،تو دست ساربونه
پیغمبر اکرم(ص) هر وقت حسین رو میدید،از نوک پا تا موهای سر ابی عبدالله رو غرق بوسه میکرد،سئوال میکردند یا رسول الله(ص) این چه کاری است شما با این آقازاده میکنید؟مینشست گریه میکرد،میفرمود:دارم محل شمشیرها و نیزها و تیرها و دشنه ها و سنگا رو میبوسم. یازهرا بی بی جان چی شد سفارش فرمودید فقط زیر گلو رو ببوس،دلیلش رو گمان کنم به خود زینب هم نگفته فاطمه،فقط بی بی فاطمه سلام الله علیها فرمود:زینب جان خواست بره،وداع آخربود،علامتش اینه،پیراهن کهنه رو ازت میخواد،پیران رو که خواست یادت باشه زیر گلوش رو ببوسی،دلیل این بوسه برا زینب روز عاشورا معلوم شد،از بالای تل زینبیه نگاه میکرد،دید ملعون وارد گودال شد،هر کاری کرد….حسین……
داداش تو رو قسم میدم، به چادر زهرا
زینبت رو تنها نذار،تو این بیابونا
نامحرم های نامرد،نقشه دارن برامون
داری میری پس لااقل این کارو بکن
خودت بیا و وا کن،خلخال و از پاهامون
خودت این کارو بکن،…حسین…
نامحرم های نامرد،نقشه دارن برامون
خودت بیا و وا کن،خلخال و از پاهامون
اسیر شدن برا من،کشته شدن برا تو
اینا کبود میکنند،صورت بچه ها رو
یادته مادرم چقدر،دلش واست میسوخت
هر وقت نگات میکرد میزد زیر گریه
یادته مادرم چقدر،دلش واست میسوخت
اما
کاشکی به جای پیروهن،کفن برات میدوخت
دستای ذوالجناح و محکم گرفت سکینه
برای آخرین بار،میخواد رو پات بشینه
هرچی زد به ذوالجناح دید حرکت نمیکنه،ذوالجناح چرا من رو ازاین زن و بچه دور نمیکنی؟با سر اشاره کرد آقا،چه جوری برم، یه نگاه کن ببین، کی دست و پام رو بسته،نگاه کرد دید نازدانه، رو خاک ها نشسته، دید حالا که صداش نمیرسه،تو این این ضجه ها و ناله ها،هر کی یه چیزی میگه،حنجره سوخته از شدت عطش،راهی براش نمود،رفت دستای ذوالجناح رو بغل گرفت،همین که ابی عبدالله یه نگاه کرد،با اشاره گفت:بابا بیا پایین میخوام دورت بگردم، عزیز دلم بذار برم،گفت نمیشه، از اسب پیاده شد، رو خاک ها نشست حسین، آغوشش رو باز کرد،یعنی نازنین بابا،بیا تو بغلم بابا، بیا ببوسمت بابا، بیا بابات رو بو کن بابا، همین که حسین رفت دختر رو بغل بگیره،یه وقت دید سکینه دستاش رو گذاشت رو سینه ی بابا،بابا رو هُل داد عقب،گفت:بابا میخوای بری برو، قید بوسه رو زدم، دیگه نمیخوام بغلم کنی،دیگه نمیخوام رو پاهات بنشونی من رو،دیگه دلم نمیخواد ببوسی من رو،چه شد عزیز دلم؟ تو من رو از اسب پیاده کردی،گفتی بیا بغلم کن، حالا میگی نمیخوام،آروم بی جوهر،یه طوری که فقط خودش و بابا بشنوند،صدا زد بابا دلم لَک زده یه بار دیگه بغلم کنی،بابا جگرم پاره پاره است میدونم بری دیگه بر نمیگردی،بابا خیلی دلم میخواست یه بار دیگه دست رو سرم بکشی
دست نوازش بر سر دختر کشید و روانه میدان
امام حسين(ع) جنگ سختى با دشمن كرد، تشنگى بسيار شديد براو مسلط شد تصميم گرفت به طرف آب فرات برود، سوار بر اسب رهسپار فرات شد، به قلب لشگر چهار هزار نفرى )كه نگهبان آب فرات بودند حمله كرد، لشگر را از دو طرف پراكنده كرد. و خود را به آب رسانيد وقتى امام دست به طرف آب دراز كرد تا كفى از آب بردارد و بنوشد، شخصى از سپاه دشمن فرياد زد، اى حسين تو آب خوش مى نوشى با اينكه سپاه به سوى خيمه ها رفتند و حرمت حرم تو را هتك نمودند؟ و خيمه ها را آتش زدند، غيرت آن حضرت به جوش آمد و آب را ريخت و با سرعت به سوى خيمه بازگشت ولى دريافت كه كسى به خيمه حمله نكرده است و دشمن با اين حيله خواست حسين آب ننوشد(24)
در جنگ تن به تن امام حسين تعداد زيادى از سران لشگر و مردان جنگى را كشت يا مجروح كرد و در اينجا بود كه سپاه از هر سو به او حمله كرد و بدن امام را تيرباران كردند و امام باقر )ع( فرمود: بدن امام سيصدوبيست و چند زخم داشت از طر ف قسمت جلو چون آقا پشت به دشمن نمى كردند.(25)
مصيبت روز عاشورا روضه وداع
از امام پنجم(ع) روايت شده كه چون حسين(ع) ديد هفتاد و دوتن ياران و خاندانش به روى خاك افتاده اند، به خيمه اهل حرم رو كرد و فرياد كشيد اى سكينه و فاطمه و ام كلثوم، (عليكن منى السلام) سكينه فرمود:
اى پدرجان، تسليم مرگ شدى؟ فرمود: كسى كه ياروياورى ندارد چگونه تسليم مرگ نشود؟ گفت پدرجان، ما را به حرم جدمان برگردان فرمود: هيهات، زنان حرم شيون كردند و امام حسين (ع) آنها را آرام كرد و در همين مقتل روبه امّ كلثوم كرد و فرمود: تو را به نيك رفتارى سفارش. من به ميدان
ی دل)5 وای
نه قوتی نه توانی میان آن همه دشمن
نه مرحمی که نشیند به قلب مضطر زینب
امان( ای دل)5 وای
زحیرتم زه چه حالت، زهم نمی پاشد
به روی نیزه نشسته، تمام باور زینب
نمانده تن که نلرزد نمانده دل که نسوزد
مگر زقتلهگه آید صدای مادر زینب
نه مرکبی نه رکابی، امان زناقه عریان
چرا دوباره نیامد، امیر لشکر زینب
امان( ای دل)5 وای
------
مو که افسرده حالم چون ننالم
شکسته پرو بالم چون ننالم
همه گویند و زینب ناله کم کن
تو آیی در خیالم چون ننالم
------
چرا انگشت و انگشتر نداری
چرا عمامه ای بر سر نداری
مگو عمامه ای بر سر ندارم
چرا خواهر به سر معجر نداری
------
خودم دیدم غزالان حرم را
ز چنگ گرگ ها چون می رمیدند
گهی آتش به دامن می دویدند
گهی در دامن آتش فتادند
------
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
مى روم در اين حال سكينه(س) شيونكنان پيش حسين آمد، حسين(ع) او را بسيار دوست مى داشت، او را به سينه چسبانيد و اشكهايش را پاك كرد و او را دلدارى داد.(26)
نگاهى به جنگ امام حسين با دشمن
امام حسين ع يكه و تنها به ميدان آمد و دشمن را به جنگ دعوت كرد، هركس كه به ميدان او مى آمد، طول نمى كشيد كه به دست او به خاك هلاكت مى افتاد. بدين صورت امام به جمعيتى بسيار از دشمن حمله كرد در حالى كه چنين رجز مى خواندند (كشته شدن بهتر از رسوا شدن بر ننگ است) و شكست ظاهرى دنيا بهتر از ورود به آتش دوزخ است، و خداوند در هر حال پناه من است و حسين بن على)ع( هستم، سوگند ياد كرده ام كه در برابر ظالمين سرفرود نياورم، از پيوستگان به پدرم حمايت مى كنم، و در راستاى دين پيامبر اسلام گام مى نهم.(27)
روضه شهادت امام حسين
شمر به سپاه خود خطاب كرد و فرياد زد همه متوجه حسين (ع) شويد كار او را تمام كنيد. سپاه دشمن به امام حمله كردند، آن حضرت همچنان مى جنگيد تا اينكه بدنش پراز زخم شد سرانجام ظالمى به نام »صالح بن وهب« پيش آمد آن چنان بر ناحيه ران آن حضرت ضربه زد، كه آن مظلوم از پشت اسب به زمين افتاد، طرف راست صورتش به زمين برخورد كرد، سپس در همين حال برخاست و به جنگ ادامه داد. و لحظات آخر عمر امام حسين(ع) زينب (س) از خيمه بيرون آمد در حالى كه فرياد مى زد كاش آسمان برروى زمين ويران مى شدى و اى كاش كوهها از هم مى پاشيدندو به بيابانها مى ريختند آنگاه به امام حسين(ع) نزديك شد، امام درحال جان كندن بود، زينب (س) صدا زد: اى عمر آيا اباعبداللَّه، كشته مى شود و تو مى نگرى؟
اين سخن زينب (س) را نداد و از او روى برگرداند. زينب (س) صدازد:
آيا ميان شما يك نفر مسلمان نيست، امام از زمين برخاست ومانند شير شجاع به دشمن حمله كرد و فرمود: »آيا شما بر قتل من اجتماع كرده ايد، به خدا بعد از من بنده اى از بندگان خدا رانخواهيد كشت، خداوند بخاطر كشتن من بر شما غضب مى كند...«.
سوگند به خدا هر گاه مرا كشتيد خداوند خودتان را به جان خودتان مى افكند و خون همديگر را مى ريزيد سرانجام دستخوش عذاب سخت الهى خواهيد شد اين قدر جنگيد تا هفتادو دو زخم بر بدنش وارد آمد.(28)
»روضه شهادت امام حسين
امام كنار آمد تا اندكى استراحت كند، در كنار ايستاده بود، ناگاه سنگى از جانب دشمن آمد و به پيشانى آن حضرت خورد و خون جارى شد، دامنش را بلند كرد تا خون پيشانيش را پاك كند، و در اين هنگام تيرى سه شعبه زهرآلود آمد وبه سينه آن حضرت اصابت فرمود: بِسمِ اللَّه وَ بِاللَّهِ وَ عَلى مِلَةِ رسولِ اللَّه
سپس سرش را به طر ف آسمان بلند كرد و گفت »خدايا تو مىدانى مردى را مىكشند كه در روى زمين پسر پيغمبرى غيراونيست«.
روایت است كه چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حركت ذوالجناح وز جــــولان
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
كشید پــا ز ركـــاب آن خلاصه ی ایجـــــــــاد
به رنگ پرتو خورشید ، بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد ..
آنگاه آن تيررا گرفت واز پشت بيرون آورد و خون جارى شد.
دراين هنگام ضعف بر بدن آقا مسلط شد، سپاه دشمن دست از جنگ كشيدو مدت طولانى از اين جريان گذشت و كسى جرأت نمىكرد آخرين ضربه را بزند با فرياد شمر لعين دشمنان بىرحم به آن امام غريب حمله كردند و ضربات پى درپى شمشير و تيروسنان و نيزه محاسنش پرخون شد و فرمود اينگونه كه به خونم رنگين شده ام و حقم غصب شده با خدا ملاقات مىكنم. هلال بن نافع كه از سربازان دشمن بودمى گويد نگاه به قتلگاه كردم ديدم حسين(ع)به خود مى پيچيد و درحال جان دادن است. درخشندگى چهره و زيبايى قامت او مرا از فكر درمورد كشتن او بازداشت.
*امان از دل زینب*
زینب آمده
آندم بریدم از زندگی دل
که آمد به مسلخ شمر سیه دل
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او می کشید و من می کشیدم
او از کمر تیغ من آه باطل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
*روز عاشوراست امروز*
زبانحال امام حسین ه
سوی خیمه برگرد خواهر حزینم *تا به زیر خنجر ننگری چنینم
رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی*وقت جان سپردن آه آتشینم
رو که بهر قتلم اینک ایستاده***خولی از یسار و شمر از یمینم
نیزه سنانست کامده به پهلو***تیر بوالحنوق است خورده برجبینم
رو که تا نبینی وقت رفتن جان***از لگد شکسته سینه حزینم
قسمت منو تو از ازل چنین بود***تو بلاکش دهر من بلا نشینم
تو اسیر شام و من شهید کوفه***تو از آن به ناله من از آن غمینم
من به قتلگاهم پیش نعش اکبر***تو برو به خیمه پیش عابدینم
ی
ا بپوش دیده تا مرا نبینی***یا برو به خیمه تا ترا نبینم
*وای از دل زینب*
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین دست و پا می زد حسین
ناله ها میزد حسین واغربتا میزد حسین
از دل نوا میزد حسن زینب صدا میزد حسین
از عطش در زیر خنجر دست وپا میزد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
یا اخا روحی فداک یا اخا من لی سواک
یا اخا قلبی لداک
همچو بسمل زیر تیغ شمر میزد دست وپا
نیمۀ چشمش به قاتل نیمه ای در خیمه ها
دل پر از خون از نوای کودکان بی نوا
تکیه گه بر خاک گرم کربلا میزد حسین
ناله ها میزد حسین واغربتا میزد حسین
از عطش در زیر خنجر دست وپا میزد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
یا اخا روحی فداک یا اخا من لی سواک
یا اخا قلبی لداک
========
زیر خنجر گاه از سوز عطش رفتی زهوش
گاه بر آه زنان در خیمه گه میداد گوش
گاه از بی یاری زینب زدی از دل خروش
صیحه از بیماری زین العبا میزد حسین
ناله ها میزد حسین واغربتا میزد حسین
از عطش در زیر خنجر دست وپا میزد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
یا اخا روحی فداک یا اخا من لی سواک
یا اخا قلبی لداک
=========
پای چکمه یکطرف بر سینه اش شمر لعین
جا نموده بهر قتلش کرده بالا آستین
نالۀ اهل حرم رفته به چرخ چارمین
زآتش آهش شرر بر ماسوا میزد حسین
ناله ها میزد حسین واغربتا میزد حسین
از عطش در زیر خنجر دست وپا میزد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
یا اخا روحی فداک یا اخا من لی سواک
یا اخا قلبی لداک
======
گاه فرمودی به زینب کی بلا کش خواهرم
ناله کم کن جان خواهر باش صابر در حرم
جان تو جان سکینه داغدیده دخترم
ناله از بد عهدی قوم دغا میز دحسین
ناله ها میزد حسین واغربتا میزد حسین
از عطش در زیر خنجر دست وپا میزد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
یا اخا روحی فداک یا اخا من لی سواک
یا اخا قلبی لداک
==============
زیر خنجر گاه فرمودی به شمر ای شمر دون
تشنه من از بهر آب و تو مراتشنه به خون
تشنه لب ای بی حیا سر از تنم منما برون
نال] لا ُتشمِتی الاعدا بِها میزد حسین
ناله ها میزد حسین واغربتا میزد حسین
از عطش در زیر خنجر دست وپا میزد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
یا اخا روحی فداک یا اخا من لی سواک
یا اخا قلبی لداک
درجوانی پیر شد از داغ عباس جوان
داغ قاسم قامت سروش نمودی چون کمان
یک طرف از داغ اصغر همچو بسمل در فغان
از غم اکبر به سر دست عزا میزد حسین
ناله ها میزد حسین واغربتا میزد حسین
از عطش در زیر خنجر دست وپا میزد حسین
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
یا اخا روحی فداک یا اخا من لی سواک
یا اخا قلبی لداک
*راوى مى گويد خولى بنيزيد اصبحى خواست سرامام را جدا كند لرزه بر بدن نحسش افتاد و اجتناب كرد و آنگاه سنان بن اَنس نخعى از اسب پياده شد وقصد قتل فرزند رسول(ص) و نور ديده زهراى بتول(س) را نموده و شمشير ظلم و جفا برحلق خامس آل عبا فرود آورد و سرمقدس آن بنده خاص حضرت سبحانى را از بدن جدا نمود.(29)*
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
آخ
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
عزیز خواهر غریب مادر
عزیز خواهر غریب مادر
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
آخ
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
دیر رسیدم من ، سر تو رو بردند
دیر رسیدم من ، سر تو رو بردند
سر تو رو بردند ، دیر رسیدم من
یک گوشه گودال ، مادر رو دیدم من
که رفته بود از حال، دیر رسیدم من
صدا زدی من رو ، خودم شنیدم من
صدای رگ هات بود، دیر رسیدم من
به سمت گودال از خیم دویدم
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
عمامه ات رو بردند ، دیر رسیدم من
شمشیر ات رو بردند ، دیر رسیدم من
انگشتر اش هم بردند…
پیراهن رو بردند ، دیر رسیدم من
با بوسه از رگ ها ، به خون تپیدم من
میان خاک و خون ، دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
عزیز خواهر غریب مادر
عزیز خواهر غریب مادر
به سمت گودال از خیم دویدم
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند، دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
عزیز خواهر غریب مادر
عزیز خواهر غریب مادر
*امان از دل زینب*
روز عاشورا ست امروز
کربلا غوغاست امروز
سری به نیزه بلند است، در برادر زینب
خدا کند که نباشد، سر برادر زینب
امان( ا
شب_یازدهم_محرم
روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
شام_غریبان
متن روضه 1
🔸عالم همه محزون و پریشان حسین است
🔸شام است ولی شام غریبان حسین است
شام غریبان حسینه...
شب یتیمی بچه های حسینه...
شب بی برادری زینبه...
امشب مصیبت خیلی سنگینه...
امشب زمین و آسمان برا حسین گریه میکنند...
دیگه روضه خون نمیخواهی...
زیر لب آروم آروم بگو...
وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...
🔸از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب
🔸در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است
امشب مادرش فاطمه میاد کربلا...
🔸زینب نگهش بر قـد خمگشتۀ زهرا
🔸زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است
هی به بدن بی سر حسینش نگاه میکنه...
ناله میزنه...
اشک میریزه...
میگه وای غریب مادر حسین...
وای مظلوم مادر حسین...
🔸اگر کشتند چرا آبت ندادند
🔸چرا زآن دُرّ نایابت ندادند
حسین جان...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاکت نکردند
خواهرها.. امشب با مادرش زهرا هم ناله شید...
با زینب کبری هم ناله شید...
خدا میدونه امشب زینب کبری چه حالی داره...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
الله اکبر...
در نصف روز...
جلو چشماش...
همه عزيزانش رو سر بریدند...
🔸چه خون شد دل زینب
خدا به داد دل زینب برسه...
چه حالی داره وقتی میبینه...
یه طرف بدن بی سر حسینش...
توی گودی قتلگاه...
یه طرف دستهای قلم شده عباسش..
کنار شط فرات...
یک طرف بدن قطعه قطعه علی اکبر...
یه طرف بدن فرزندانش غرقه در خون روی زمین کربلا...
یه طرف دیگه هم خیمه های سوخته و...بچه های یتیم سیلی خورده...
خدایا چکار کنه زینب...
با اينهمه مصیبت...
🔸چه خون شد دل زینب
این زن و بچه های یتیم رو جمع کرده... داخل یه خیمه ی نیم سوخته...
هم پرستار امام سجاده...
هم زن و بچه های یتیم رو آروم میکنه...
مجسم کن...
هر کدوم از این بچه ها یه زبانحالی دارند...
اما... همه درد دل هاشون رو به زینب میگن...
یکی میگه عمه جان زینب بابام حسین کجاست...
وقتی میرفت خیلی تشنه بود...
آیا بهش آب دادند یا نه...
یکی میگه خانوم جان زینب...
عمو جانم عباس کجاست..
یکی میگه زینب، ببین گهواره علی اصغر خالیه...
امان... امان...
یکی جای تازیانه ها رو نشون میده...
یکی صورت سیلی خورده اش رو نشون میده...
یکی ميگه عمه جان زینب نبودی ببینی من آتیش گرفته بودم...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
چی کشید زینب...
از یک طرف مصیبت برادر...
از طرفی هم مصیبت اسارت...
امام سجاد فرمودند...
شام غریبان, اونقدر مصیبت برا عمه ام زینب سنگین بود...
دیدم عمه جانم نماز شبش رو نشسته خواند...
(رايتها تلک الليله تصلي من جلوس)
منبع: فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي. ص 641.
زبان حال خانوم زینب کبری است...
🔸سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
🔸غریبی و اسیری و غم یار
آخ... برادر خوبم حسین...
🔸غریبی و اسیری چاره داره
🔸ولی آخر کشد ما را غم یار
الا لعنت الله علی القوم الضالمین
-
﷽
#شب_یازدهم_محرم
🌾#روضه_شام_غریبان
🌾#شام_غریبان
🍁برشافع ما حسین زهرا صلوات
🍁بر کودک شیرخواره حسین علی اصغر صلوات
🍁بر قامت و دست و روی سقای کربلا ابالفضل صلوات
🍁بر یاور حق علی اکبر صلوات
🍁بر جمله حسینیان والا صلوات
🍁بر قلب صبور غم به زینب صلوات
🍁بر صاحب این عزا به مهدی صلوات
#السلام_علیک_یا_اباعبدلله
#یاحسین_یاحسین_یاحسین
▪️امشب که شب شام غریبان حسین است
▪️با فاطمه هم ناله یتیمان حسین است
▪️یا رب به سر سید سجاد چه آمد
▪️در خیمه سرا آن گُل بستان حسین است
▪️گلها شده پر پر زِ دُم نیزه و خنجر
▪️ بر روی زمین پیکر عریان حسین است
▪️در آن دل صحرا چه کند زینب کبری
▪️بی یار و معین خواهر گریان حسین است
▪️ای کرببلا اهل حرم را تو خبرکن
▪️ زهرا جنان آمده مهمان حسین است
⬅️شب شام غریبان...
آی دلای کربلایی..
امشب با زینب و امام سجاد ، برا غریبی امام حسین گریه کن ... ناله بزن به مظلومیت ابی عبدالله...
⬅️ قربون دل شکسته ات برم خانم جان....
⬅️زینب پرستار بچه های حسینه...
بچه ها رو آروم میکنه...
یکی سراغ بابا ازعمه میگیره..
عمه جان عمه ... بابام کجاست عمه
( عمه چرا بابام از میدان نیومد )
یکی سراغ عمورو از عمه میگیره...
عمه عمه... عمو جونم عباس چه شد عمه...
یکی سراغ علی اکبرو می گیره ...
یکی سراغ قاسم رو میگیره...
آخ یه وقت نگاه کرد دید رباب داره گریه میکنه ...
داره ناله می زنه ...
علی اصغرم... کجایی مادر...؟
قربون اون لبای تشنه ات برم علی جان...
علی جان قربان قنداقه پرخونت برم مادر ...
✨شکسته سنگ غم بال و پرم را
✨بسوزد داغ، از پا تا سرم را
✨الهی حرمله آتش بگیری
✨ که تو کشتی علی اصغرم را
(روضه علی اصغر ع)
⬅️نمیدونم امشب کربلا چه خبر بوده....
اما بین ماها رسمه اگه کسی داغ ببینه،،
داغدیده ها را تسلا میدن ...
آرومشون میکنند
اما می خوام بگم کربلا عوض تسلیت، زینبُ تازیانه زدن...
سکینه رو تازیانه زدن ...
بچه ها به بیابونا فرار می کردند...
⬅️ ذکر امشب همین باشه ...
با دل زینب هم ناله شو
🔳الهی خواهرت زینب بمیرد
🔳نماند بعد تو ماتم بگیرد
(دشتی)
آخ داداش
💔 اگر کشتن چرا آبت ندادند
💔چرا زان دُر نایابت ندادند
💔 اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
شام غریبان ابی عبدالله ست ...
دوست دارم با هم ،هم ناله شیم...
🖤شام غریبان حسین
( امشب است )3
💔اول درد و مَحَنِ
(زینب است)3
🖤طفل یتیمی زِحسین
(گم شده)2
💔زینب از این غُصه دلش
(خون شده)2
🖤حاجتم این است که تو ای
(ساربان)3
💔این شتران را تو به تندی مران (ساربان)3
(دشتی یا سینه زنی)
🔘از حرم تا قتلگه
🔘زینب صدا میزد حسین
🔘دست و پا میزد حسین
🔘زینب صدا میزد حسین
▪️یا اَخا روحی فداک
▪️یا اَخا من لی سواک
▪️از عطش در زیر خنجر
▪️دست و پا میزد حسین
▪️زینب صدا میزد حسین...
هر چقدر ناله داری.. به ناله های دل یتیمان ابی عبدالله صدای نالتو بلند کن بگو یا حسیــــن....
🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤
نوحه شام غریبان است، زینب پریشان است*
امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است
شام غریبان است
امشب نوای کودکان بر بام کیوان است
شام غریبان است
امشب به دشت کربلا نالان یتیمانند
تا صبح گریانند
امشب به روی کشته ها در ناله مرغانند
چون نی در افغانند
بر خاک بی غسل و کفن رعنا جوانانند
خوابیده عریانند
بر غربت اجسادشان عالم پریشان است
شام غریبان است
امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است
شام غریبان است
امشب عیال مصطفی در گوشهء صحرا
بی منزل و ماوا
اموالشان تاراج کین از فرقهء اعدا
ای آه و واویلا
خون می رود امشب ز چشم دختر زهرا
اف بر تو ای دنیا
آل علی ویران نشین اندر بیابان است
شام غریبان است