eitaa logo
کانال محتوای تبلیغی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا سلام الله علیها
3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
3.4هزار فایل
*این کانال محتوای تبلیغ عمومی می باشد که توسط اساتید و مبلغان تولید شده و با توجه به مناسبت های تبلیغی بارگذاری می شود.* «کپی مطالب به همراه لینک» @mohtavayetablighJameaAlZahra «.« ارتباط با ادمین».» @admin_mobaleghan
مشاهده در ایتا
دانلود
رادیو بانور - حسرت پاسپورت.mp3
15.88M
🎧مجموعه پادکست دعوت ■ قسمت پنجم، حسرت پاسپورت 🔶️ «دوزانو و درحالی که به یکی از داربست‌های کنار دیوار تکیه داده بودم، روی زمین نشسته و وسایل داخل کوله را زیر و رو می‌کردم؛ اما هرچه می‌گشتم نبود که نبود...»
✨«دیدن دوباره تو!» صدای بهم خوردن درب ورودی خانه، زن را از پشت چرخ نخ ریسی بلند کرد و پی‌صدا فرستاد. دخترک سیه چهره که تازه رسیده بود با پر شال‌اش عرق پیشانی‌اش را چید به سمت مطبخ خانه رفت. زن جلوتر رفت و نگاه به داخل زنبیل دخترک کرد و با تعجب پرسید: چه شد سالمه؟! زنبیل‌ات که هنوز پر است‌! دخترک با ناراحتی گفت: بانوی من!.. زنی که بزرگ کاروان‌شان بود گفت صدقه بر ما حرام است و هرچه به کودکان داده بودم در زنبیل ریخت.. . چیزی در قلب ام‌حبیبه جا به جا شد!. با خود فکر کرد یعنی آن اسیران مسلمانند!؟ اما حتی اگر مسلمان باشند این حکم بر مسلمان عامی جاری نمی‌شود. بی فوت وقت به داخل برگشت و عبای سیاه برسر کشید و به همراه کنیزش که راه بلد اردوی آن کاروان بود، به سمت بازار کوفه روانه شد. در بازار، مردم دست از داد و ستد کشیده بودند و به تماشای اُسرا آمده بودند. زن و مرد، پیر و جوان چنان شادی و هلهله می‌کردند که گویی یزد جماعت یک شهر را اسیر کرده است اما هیهات که تعداد افراد آن کاروان که بیشترشان زن و کودک بودند به ۲۰ تن هم نمی‌رسید! ام‌حبیبه زنبیل خوراک را از سالمه گرفت و از میان جماعت برای خود راهی باز کرد و به اولین شرطه رسید و گفت: خدا عمرت دهد برادر!.. اینان کیانند؟ به کجا می‌بریدشان؟! جوانک تازه قبا که حسابی لباس شرطه الله به تنش گشاد بود گفت: خارجی‌اند! از حدود دین پیامبر خارج شده‌اند و بر خلیفه شوریده‌اند.. به شام می‌بریم‌شان.. ام‌حبیبه دوباره پرسید: مِهتَر این کاروان کدام است؟ میخواهم این زنبیل نان و خرما را به او بدهم.. جوانک به زنی که عبای سیاه نیم‌سوخته‌ای برسر داشت اشاره کرد و گفت: اوست.. اما خودت را خسته نکن از هیچکس خوراک قبول نمی‌کند. ام‌حبیبه سری تکان و به طرف زن رفت و به کنارش که رسید زنبیل را پیش پای‌اش گذاشت و گفت: چرا این نان و خرما را پس فرستادی؟ کودکانتان گرسنه نیستند؟ بانویی که غبار مصیبت چهره‌اش را شکسته‌تر کرده بود فرمود: صدقه بر این کاروان حرام است! ام‌حبیبه جلوتر رفت و گفت: بخدا قسم که صدقه نیست زن اسیر.. نذر است.. من نذر کرده‌ام به قدر وسعم هر اسیر و غریبی را سیر و سیراب کنم تا شاید خدا روزی آرزوی دلم را برآورد.. آن بانو که گویی ام‌حبیبه را شناخته بود پرسید: نذرت چیست؟! ام‌حبیبه که داغ دل‌اش تازه شده بود، دست روی قلبش گذاشت و گفت: آرزوی دیدن سرور و مولایم حسین بن علی را دارم!.. روزگاری که علی هنوز در محراب مسجد این شهر نماز می‌خواند من کنیز دخترش زینب بودم اما دست تقدیر مرا از آنان جدا کرد.. آرزو دارم پیش از مرگ یکبار دیگر دیدگانم به جمال نورانی اهل بیت پیامبر بینا شود. در همین اثنا ناگهان اشک از دیدگان مبارک عقیله بنی‌هاشم روان شد و با سوز دل فرمود: نذرت قبول شد ام حبیبه.. من زینبم ام‌حبیبه که به آنچه شنیده بود شک داشت گفت: اما زینب هیچگاه بدون حسین نبود.. اگر راست می‌گویی حسین‌ات کجاست؟ زینب کبری دست بلند کرد و دارالاماره کوفه را به ام حبیبه نشان داد و فرمود: آن سر که روی نی قرآن تلاوت می‌کند حسین فاطمه است.. ما از دشت کربلا می‌آییم.. ام‌حبیبه با دیدن سرهای بریده پای‌اش سست شد و روی خاک نشست؛ هیچگاه فکر نمی‌کرد دیدار دوباره‌ای که آنقدر انتظارش را کشیده بود این‌طور برآورده شود. حالا که سر ثارالله را روی نی می‌دید دل‌اش نمی‌خواست سر داشته باشد و بی‌اختیار شروع به لطمه‌زنی کرد. با خودش می‌گفت: سر مولایم بر نیزه باشد و من زنده باشم...اُف بر تو ای دنیا که سر حسین را بر نیزه راست کردند. اه ای قلب چرا از تپش نمی‌ایستی؟ ای چشمان چرا کور نمی‌شوید؟ ای زبان چرا به لکنت نمی‌افتی... چرا خورشید هنوز بر فراز آسمان است؟ مگر می‌شود یک آسمان و دو خورشید؟ کاش جان می‌دادم... کاش همین حالا روحم از تنم می‌رفت... شرمسارم که سرم بر بدن باشد و سر پسر فاطمه بر فراز نی... اما عقیله بنی‌هاشم دستان ام‌حبیبه را گرفت و او را آرام کرد؛ سپس در گوشش نجوا کرد:تا بُت‌خانه کفر یزید راه درازی در پیش داریم ام‌حبیبه! پوشیه.. برایمان پوشیه بیاور ما را از نگاه ناپاک این نانجیبان نجات بده! 🖋️ به قلم فاطمه قوامی
🏴 متن کامل بیانات رهبر انقلاب اسلامی در پایان مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی به مناسبت اربعین حسینی ✏️بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم مثل همه‌ی اربعینهای دیگر، امروز شما جوانان عزیز این حسینیّه را با حضور خودتان، با احساسات پاک خودتان، نورانی کردید؛ از همه‌ی شما تشکّر میکنم به خاطر حضورتان و برنامه‌ای که بحمداللّه به بهترین وجهی انجام گرفت. برنامه‌ها بسیار خوب بود، سرود خوب بود، تلاوت قرآن خوب بود، زیارتی که خواندند بسیار خوب بود، منبر بسیار خوب بود، برنامه‌ی آقای مطیعی  بسیار خوب بود؛ بحمداللّه همه‌ی برنامه‌هایی که شما اینجا اجرا کردید، برنامه‌های پُرمغز، پُرمعنا و آموزنده‌ای بود. ✏️در زیارت عاشورا، شما به امام حسین (علیه السّلام) عرض میکنید: یا اَبا عَبدِ اللّهِ اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَكُم وَ حَربٌ لِمَن حارَبَكُم اِلىٰ يَومِ القِيامَة.  «اِلىٰ يَومِ القِيامَة» یعنی چه؟ یعنی این کارزار میان جبهه‌ی حسینی و جبهه‌ی یزیدی تمام‌نشدنی است؛ این کارزار ادامه دارد. جبهه‌ی حسینی خودش را معرّفی کرده؛ امام حسین (علیه السّلام)، در همین سفر کربلا، در چند جا مشخّص کرده که حرفش چیست، هدفش چیست. فرمود: اِنَّ رَسولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ قالَ مَن‏ رَأَى سُلطاناً جَائِرا؛ مسئله، مسئله‌ی ظلم است، مسئله‌ی جُور است. مُستَحِلّاً لِحُرُمِ اللّهِ ناكِثاً لِعَهدِ اللّهِ ... يَعمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالجَورِ وَ العُدوان؛  مسئله این است. این جبهه‌ی حسینی است که در مقابله‌ی با ظلم فعّالیّت میکند و جهاد میکند. نقطه‌ی مقابلش هم جبهه‌ی جُور است، جبهه‌ِی ظلم است، جبهه‌ی شکستن عهد الهی است. ✏️امروز شما در دنیا این را می‌بینید، قبل از دوران امام حسین (علیه السّلام) هم این دوجبهه‌ای وجود داشت، در زمان بعد از ایشان هم وجود داشته، امروز هم وجود دارد، تا آخر هم وجود خواهد داشت. در همه‌ی اینها «اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَكُم»؛ با هر کسی که در جبهه‌ی شما است، من خوبم؛ «حَربٌ‏ لِمَن حارَبَكُم‏»، با هر کسی که با جبهه‌ی شما میجنگد، میجنگم. این جنگ اَشکال مختلفی دارد: در دوران شمشیر و نیزه یک جور است، در دوران اتم و هوش مصنوعی و امثال اینها یک جور دیگر است، ولی هست؛ در دوران تبلیغات به وسیله‌ِی شعر و قصیده و حدیث و بیان کلمات یک جور است، در دوران اینترنت و کوانتوم و امثال اینها هم یک جور دیگر است، ولی هست؛ در دوران دانشجو بودنِ انسان یک جور است، در دوران مدیر شدن و مسئول شدن یک جور دیگر است؛ در همه‌ِی احوال هست. «حَربٌ‏ لِمَن‏ حارَبَكُم» نباید فراموش بشود. «حَربٌ‏ لِمَن‏ حارَبَكُم» همیشه به معنای تفنگ به دست گرفتن نیست؛ به معنای درست اندیشیدن، درست سخن گفتن، درست شناسایی کردن، دقیق به هدف زدن است؛ «حَربٌ‏ لِمَن حارَبَكُم» این‌جوری است. بدانید وظیفه چیست، بشناسید راهی را که باید بپیمایید. اگر این‌جور فکر کردیم، این‌جور شناسایی کردیم، این‌جور همّت کردیم، زندگی معنا پیدا میکند، زندگی هدف پیدا میکند. پول لایق این نیست که هدف زندگی باشد؛ مقام و قدرت و موقعیّتهای اجتماعی حقیرتر از آن هستند که هدف زندگی انسان قرار بگیرند. هدف زندگی بندگی است، رسیدن به خدا است. راهش هم فقط همین است: سِلمٌ لِمَن سالَمَكُم وَ حَربٌ‏ لِمَن حارَبَكُم. ✏️جوانی‌تان را قدر بدانید؛ میدان وسیعی در مقابل شما است. ان‌شاءاللّه شصت سال دیگر، هفتاد سال دیگر شما در این دنیا حضور خواهید داشت و کار خواهید داشت؛ از این فرصت استفاده کنید؛ برای این فرصت طولانی برنامه‌ریزی کنید؛ برای اینکه برنامه‌ریزی‌تان درست از آب دربیاید فکر کنید؛ برای اینکه درست بتوانید فکر کنید با قرآن آشنا بشوید، قرآن را بخوانید، تأمّل کنید، از کسانی که پیش از شما و بیش از شما تأمّل کردند یاد بگیرید. یاد گرفتن ننگ نیست، افتخار است؛ همیشه باید یاد بگیریم، تا آخر عمر باید یاد بگیریم. فکر کنید، مطالعه کنید، شناسایی کنید، آنجایی که اقدام لازم است اقدام کنید. اقدام یک وقت در آزمایشگاه است، یک وقت در کلاس درس است، یک وقت داخل محیط دانشگاه است، یک وقت در محیط اجتماعی است، یک وقت در محیط سیاسی است، یک وقت در راه کربلا است، یک وقت در راه فلسطین است، یک وقت شعار برای اهداف عالیه‌ی اسلامی است. انقلاب اسلامی این راه را روی ما باز کرد. عزیزان من، جوانهای من! شماها آن روزگار را ندیدید؛ خوشحال باشید که ندیدید. ما دیدیم آن روزگار را؛ روزگار بدی بود، روزگار سختی بود، روزگار سیاهی بود، روزگار یأس بود. انقلاب ورق را برگرداند، انقلاب راه را باز کرد، انقلاب به ما فرصت داد. میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم؛ شما میتوانید از این فرصت استفاده کنید. میشود هم استفاده نکرد؛ اگر استفاده نکردیم، خسران است؛ اگر استفاده کردیم، فلاح است: قَد اَفلَحَ‏ المُؤمِنون‏. ان‌شاءاللّه که موفّق و مؤیّد باشید. والسّلام‌علیکم‌ورحمةاللّه‌وبرکاته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تـ❤️ـو باقی مانده حقی به زیتون و زمان سوگند تمام عصـرها با تـ❤️ـو معاصر میشود روزی سلام امـ❤️ـام عصر و زمان ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قال الصادق علیه السلام: 🔹لمْ يَكُنْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ لِشَيْءٍ قَدْ مَضَى لَوْ كَانَ غَيْرُهُ . 🔸رسول خدا (صلوات الله علیه) هیچ گاه نسبت به آنچه گذشته بود، نمی‌گفت ای کاش طور دیگری می‌شد. 📚الکافی باب ایمان و کفر جلد ۲ صفحه ۶۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅پاسخ جالب امام باقر (علیه السلام) به شخصی که در راه زیارت پاهایش زخم شده بودند ! 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6_144233937415522534.pdf
575.9K
📊 | نمودار درختی بیانات رهبر انقلاب اسلامی در پایان مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی(ره).👆 ۱۴۰۳/۶/۴. 🍂🍃🍂🍃🍂 https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra 🍃🍂🍃🍂
و یک اربعین دیگر را پشت سر گذاشتم و باز هم نشد که در مسیر کربلا همراه تو باشم. این آرزو به دلم ماند تا سال دیگری‌ که معلوم نیست زنده باشم. اما آقا! خدا هر چند سال که به من عمر بدهد و هر سال توفیق زیارت اربعین پیدا کنم، هر بار از ته دل آرزو می‌کنم که یک قدم هم که شده شانه به شانۀ تو به سوی کربلا قدم بردارم و هر بار که نشد، بی آن که امیدم حتی به اندازۀ ذره‌ای کم‌رنگ شود، برای سال دیگر با همین آرزو قدم در مشایه می‌گذارم. ممنونم از خدا که خیال را آفرید و ممنونم از تو که اجازه دادی در خیالم همۀ راه نجف تا کربلا را با تو قدم بردارم. شبت بخیر زائر اربعین!