eitaa logo
مجردان انقلابی
14.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 #پارت۱۳۵ چند روزی میگذشت و نازنین تمام تلاشش رو میکرد که من به خانواده ی حاجی نز
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 ۱۳۶ _الوبفرمایید _سلام خوبید سوجان خانم؟ _بله ممنون _روجا چیزیش شده؟ _نه فقط کمی بهونه گیر شده و الان هم تو تنبیه هست بهتره فعلا پارک براش ممنوع باشه _باشه ؛ هرجور خودتون صلاح میدونید ولی میشه بگیدچه بهونه ای بوده که تنبیه شده؟ دقیقه ای سکوت کرد شاید نمیخواست جواب بده ولی من میخواستم بدونم هم میخواستم وادارش کنم باهام هم کلام بشه _خب چیزی میخواد که از توان من خارجه _لحظه ای تصور اینو کردم خودم تو کودکی حسرت خیلی چیزا رو داشتم ولی همیشه چون یتیم بودم و عمو هم همچین پولی برام خرج نمیکرد سکوت میکردم. با همین تصورات که روجا چنین حسرتی نداشته باشه سریع گفتم: _مگه چی میخواد؟ بگید من براش بگیرم حالا صدای این عروس اخمو عصبی هم شده بودکه کمی صداشو بلند تر شد و گفت: _آقا محمد من و خانوادم از نظر مالی توان این رو داریم خواسته های روجا رو برآورده کنیم نیاز روجا مالی نیست... برای اینکه عصبانیتش کمتر بشه گفتم: _الحمدالله حالا چرا عصبی میشی؟ _عصبی نیستم! _ آخ ببخشید انگار مشکل از گوشی بود آخه صداتون خیلی بلند و با جذبه برام اکو شد! خودم پوزخند میزدم ولی خدارو شکر نمیدید _ببخشید این چند روز روجا واقعا من رو حرصی کرده من سریع از کوره در میرم _خواهش میکنم خداببخشه ولی یه سوال _بفرمایید _شما در حالت عادی زندگی هم وقتی عصبی میشید همین شکلی میشید؟ حالااحتمالا از دست منم حرص میخورد که فقط گوش میکرد و چیزی نمی‌گفت وقتی سکوتش بیشتر شد خودم گفتم: _خیر ان شاالله ولی اگر اجازه بدید و حاج آقا خونه باشن من یه سر بیام پیش روجا خانم ! _بابا تا قبل از اذان خونه هستند منزل خودتونه در دلم گفتم: کاش واقعا اونجا منزل خودم بود ولی به زبان گفتم: _ممنونم خدمت @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 ۱۳۷ بین راه مغازه ی اسباب بازی فروشی وایستادم ولی مغازی کناریش گل سرهای خوشکلی داشت لحظه ای یاد موهای بافته شده سوجان افتادم و پا سمت مغازه ی کناری تند کردم چند تایی گل سر و کش مویی و سنجاق سر برداشتم اینها همه هدیه برای روجا بود ولی به این امید که شاید سوجان هم ازشون خوشش بیاد و به موهاش بزنه با ذوق و ، وسواس خاصی خریدم _سلام روجا خانم اجازه هست بیام اتاقتون؟ صدایی نیومد دوباره دو تا تَک آرومی به در،زدم و گفتم: _یعنی روجا خانم گل خوابیده که جواب عمو رو نمیده؟ حالا من با این کادویی که خریدم باید چیکار کنم ؟ در آروم باز شد دختر کوچولوی اخمو سر به پایین گفت: _سلام عمو _سلاااام خوشگل خانم عموووو بیاد اتاقت؟ از جلوی درکنار رفت وارد شدم روی تختش نشستم و کادو رو سمتش گرفتم _این کادو واسه روجا خانمه دوست داری بازش کنی؟ _بله عمو اومد و نزدیکم نشست و سریع کادو رو باز کرد جعبه ی گل سرهارو که باز کرد چشماش خندید و یک لبخند خوشگل رو لبهاش نمایان شد دیگه چشمهاش غم نداشت بله از خوشحالی برق میزد _عمووووو اینا همه اش مال منه؟ دستی به موهاش کشیدم و گفتم: و با مهربونی گفتم _بله عمو حالا برو یه شونه بیار من موهای قشنگتو با گل سرها خوشکل کنم سریع رفت و با شونه برگشت روی زمین نشستیم جلوم با کمی فاصله پشت به من نشست... وقتی بچه بودم همیشه زن عمو موهای آیه رو شونه میکردو کلی قربون صدقش میرفت لحظه ای یاد اون روزها تو ذهنم جون گرفت تو عالم بچگی حسودی میکردم دلم میخواست منم موهام بلند بود و زن عمو بدری اونارو شونه کنه و کلی قربون صدقم بر @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 ۱۳۸ آروم آروم موهای لختش رو شونه میکردم حالا که سرگرم گل سرها بود بهترین موقعیت برای پرسیدن دلیل ناراحتیش بود _روجا عمو میشه بگی حالا چرا ناراحت بودی ؟ _عمو مامانم دعوام کرد _ عه چرا عمووو _چیکار کردی که دعوات کرد؟ _عمو تو مهد جشنه منم قرار شده اونجا شعر بخونم لباس فرشته هارو بپوشم _به به تو خود فرشته ای عزیزم _ولی عمو من نمیرم به اون جشن _چرا آخه؟ _چون همه با پدرو مادرشون میان ولی مامان تنها میاد من نمیخوام برم حالا متوجه عصبانیت سوجان شدم پس این دختر کوچولو باباش رو میخواست چیزی که از دست همه خارج بود یتیمی بَد دردیه درد یتیمی رو اونیکه که پدرومادر نداره خوب میدونه که همیشه قلبتو فشار میده هیچ کس هم نمیتونه این فشار رو برداره مگر اینه کمی کمتر بشه. موهاش رو بافتم و یک گل سر قشنگ زدم پایین موهاش ؛ دو تا گل سر نگین دار هم زدم دوطرف موهاش _روجا خانم من خوشکل بود الان خوشکل ترهم شد بلند شد و رفت سمت در _عمو من برم به مامان و باباحاجی نشون بدم چند دقیقه بعد وقتی وارد سالن شدم سوجان سمتم امد _دست شمادرد نکنه زحمتتون شد _خواهش میکنم میشه یک خواهشی داشته باشم؟ _بفرمایید _من میتونم فردا همراه شما و روجا به جشن بیام؟ _نه... چشمام گرد شد از این جواب سریعش _چرا؟ من به عنوان عموی روجا میام! _آقا محمد روجا باید قبول کنه که پدر نداره فردا شما اومدید روزهای بعد چی...؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
6171530083.mp3
11.3M
「‌‌‌‌ 𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂 」 ۲۱ ⚡️آنان که اهل تحمیلِ میل خود، به دیگرانند، و اگر میل‌شان برآورده نشود؛ با پرخاش، یا زورنجی، یا قهرکردن، روحِ دیگران را می‌آزارند؛ ✘بشدت دافعه در دیگران ایجاد می‌کنند! 🔚 انقباض درون این دسته از افراد، حتی اگر نمودِ خارجی نداشته باشد، ارتباطات‌شان را به فاصله و جدایی، محکوم می‌کند. - ‌‌ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خرم از فروغ رُخت لاله زار عمر بازآ که ریخت بی گل رویت بهارِ عمر همین فصل سبز را که ما بهـــارش نامیده‌ایم بی‌تو ... نبضِ حیاتــش نمی‌زند! السلام علیک یا "عَیْنَ الحَیاة " 🌱 ❤️ @mojaradan
پرسش : سلام . دخترى ٢١ ساله هستم و با آقايى ٣٦ ساله كه شراب مى خورد و سيگار مى كشد رابطه دارم و عاشقش شده ام . مى خواهم با او ازدواج كنم ؛ ولى خانواده ام راضى نيستند ؛ آيا ازدواج با اين آقا اشكالى دارد ؟ # پاسخ : با سلام و احترام خدمت دختر بزرگوارم . اين گونه رابطه ها بسيار خطرناك است و آسيب هاى بسيارى دارد . يكى از آسيب هاى مهمش همين است كه آدم ، عاشق و شيداى طرف و كر و كور مى شود و دست از اصولش برمى دارد ؛ مثل جنابعالى كه الان دچار همين آسيب شده ايد و شرابخورى و سيگار كشى اين آقا و فاصله سنى زياد و رضايت خانواده ها برايتان مهم نيست . خواهش مى كنم رابطه را قطع كنيد و از اين تصميم نادرست منصرف شويد ؛ اين ازدواج هرگز به صلاحتان نيست . موفق باشيد . 🌺 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 📝 ✖️ چرا وقتی ما رو دعوت می‌کنن، چند نفر دیگه رو هم، همزمان دعوت میکنن؟ ✖️ چرا باید فلانی هم، همراه ما بیاد بیرون؟ ✖️ من فقـط می‌خوام خودم و خودت بریم مسافرت، چرا باید پدر و مادرت رو هم ببریم؟ ✖️ حالا یه شب خواستیم دوتایی بریم رستوران، حتماً باید آبجی‌ جانت هم بیاد؟ و ......... بدچیزیه این خودخواهی! که آدم بلد نباشه لذت‌هاش رو با بقیه تقسیم کنه، و یا از همراه شدنِ آدمای بیشتری با جریانِ نعمت‌هاش، شادتر و آرام‌تر بشه! اگه در ❌اکثر مواقع❌ و نسبت به اغلب نعمت‌هاتون اینطوری هستید؛ مجموعه‌ی رو مرتب دنبال کنید @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••『⏰🎞』•• * مومن منتظر رمضان است...! مانند انتظار عزیزی که مدت‌ها او را ندیده..!! * او غم دوری رمضان را دارد،؛ که نکند به این ماه نرسد..! و دلمشغولی دیدارش را دارد،؛ که آنرا باانجام اعمال غنیمت شمارد!! * یارب العالمین... مارا به رمضان برسان و رمضان را[با بهرهٔ کامل] به مابرسان... پروردگارا ! صدای پای رمضان مبارکت بیش از پیش به گوشمان می رسد!! * مهربانا! ما را نمیران و به الطاف و برکات رمضان برسان... * پروردگارا! مارا برای رمضان سالم و نیرومند بگردان... و رمضان را برای ما سالم و مبارک گردان... * آغاز شمارش معکوس برای رسیدن ماه خیر و برکت و احسان 🌸ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺑَﺎﺭِﻙْ ﻟَﻨَﺎ ﺷَﻌْﺒَﺎﻥَ، ﻭَﺑَﻠِّﻐْﻨَﺎ ﺭَﻣَﻀَﺎﻥَ * خداوندا! ماه‌ شعبان را برای ما پر برکت گردان و ما را به ماه رمضان برسان... آمیـــــــــــن یارب العالمین 🥥•• @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 🔴معرفت و شناخت نسبت به امام زمان ارواحنافداه.... 📍قسمت هفدهم : ✅ ادامه بحث ویژگی ه
🔴معرفت و شناخت نسبت به امام زمان ارواحنافداه..‌. 📍قسمت نوزدهم: ✅ ادامه بحث ویژگی های امام عصر ارواحنا فداه که موجب وجوب دعا بر ایشان است. ✅ حرف " دال " 💠دعای آن حضرت برای مومنین.... سید ابن طاووس در کتاب مهج الدعوات گفته: من در سامرا بودم ، پس سحرگاهان دعای آن بزرگوار را شنیدم که میفرمود: و آنان را زنده بدار در روزگار عزت ما و ملک ما و حکومت ما و دولت ما. امام صادق علیه السلام از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله روایت کرده است که: سه چیز است که قلب هیچ مسلمانی در آن خیانت ندارد: 1⃣ اخلاص در عمل برای خدا 2⃣ نصیحت و خیراندیشی برای امامان و پیشوایان مسلمان 3⃣ ملازمت جماعت آنها (مقصود، دعوت و دعای امامان است) 💠دعوت آن حضرت به سوی حق.... در زیارت آن جناب آمده: سلام بر تو ای دعوت کننده الهی و ای مظهر صفات ربانی. امام رضا علیه السلام فرمودند: امام، امین خداوند در خلق اوست، و حجت اوست بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت کننده به سوی او و مدافع از حقوق او است. 💠دفع بلا از ما به برکت وجود آن حضرت.... شخصی به نام علان از ظریف از نصر خادم نقل کرده که گفت: بر صاحب الزمان وارد شدم در حالی که در گهواره بود، پس به من فرمود: آیا مرا می شناسی؟ من خاتم اوصیا هستم و تنها به وسیله من بلا از خانواده و شیعیانم دفع می شود. رسول اکرم صلی الله علیه واله نیز فرمودند: ستارگان برای اهل آسمان امان هستند که اگر ستارگان از بین بروند، آنها هم از بین می روند. و خاندان من برای اهل زمین امان هستند، پس اگر اهل بیت من از میان بروند، برای اهل زمین ناگواریها پیش خواهد آمد. 💠دفع بلا و عذاب از مردم به برکت شیعیان آن حضرت ..... این نیز از آثار و برکات وجود شخص آن جناب است. امام باقر علیه السلام می فرماید: زمانی بر مردم ما فرا می رسد که امام آنها از نظرشان غایب می شود، خوش به حال آن کسانی که در آن زمان بر امر ما ثابت بمانند. کمترین چیزی که به آنان می رسد ، عفو و بخشش گناهان و دفع بلا از آنان به برکت شیعیان آن حضرت.... 📚منبع: مکیال المکارم ▫️نور حق می آید و ظلمت به پایان میرسد اصل دین می آید و بدعت به پایان میرسد ▫️با ظهورش حل شود هر سختی و آشفتگی وجه حق می آید و خفت به پایان میرسد 📍با مرور کتاب مکیال‌المکارم با ما همراه‌باشید. ✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫 @mojaradan ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وسیع باش...♥️✨ دلتنگ که شدی؛ منتظرنباش کسی دل گرفته‌ات را بازکند بلند شو و قدمی بردار، دل کسی را شاد کن دلت خود به خود باز می‌شود😍 @mojaradan
دنبال آدم های سیر باش ....(: @mojaradan
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #تواب💗 #پارت۱۳۸ آروم آروم موهای لختش رو شونه میکردم حالا که سرگرم گل سرها بود بهترین
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 ۱۳۹ حرفیه که میخواستم بگم قلب خودم رو به درد می اورد ولی برای قانع کردن این خانم اخمو باید تلاش میکردم به خاطر وجود شنود درخونه ،کمی قدم هامو نزدیکش برداشتم و سمتش رفتم و خیلی آروم جوری که خودم به سختی میشنیدم دم گوشش گفتم: _آخرش چی؟ شما که بالاخره ازدواج میکنید و ان شاالله خوشبخت میشید اون موقع همسرتون میشه جای پدر روجا... فکر کنم فعلا که همسر اصلی و واقعی شما نیست من به عنوان عموی روجا میتونم بیام چیزی نگفت منم سکوت رو ترجیح دادم که روجا طرفم اومد _عمو بابا حاجی گفت ازتون تشکر کنم چون من مثل فرشته ها شدم رو زانو نشستم و بوسه ای به پیشونیش زدم و گفتم: _فرشته خانم اجازه میدید من فردا برای دیدن جشنتون بیام؟ _ وااای عموووو یعنی: منو مامان شما ؟ _بله نگاهی به مادرش کرد و گفت خیلی خوبه عمو _مامان عمو هم میاد؟ حالا دیگه منم میرم و اون شعر رو تو جشن میخونم _ آفرین منم بعد از خوندن شعرت برات ایستاده دست میزنم دوتامون خندیدیم بلند شدم نگاهم سمت سوجان رفت از چهره اش مشخص بود که ناراحت و عصبی ولی چیزی نمیگفت وقتی از کنارش داشتم رد میشدم بازم آروم دم گوشش گفتم: _شرمنده خانم فردا همسفرتون شدم... @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 ۱۳۰ این مشکل امروز منو روجا نبود روجا بیشتر مواقع با این موضوع که پدر نداره کنار نمی اومد وفردا همراهی آقا محمد یک اشتباه بود چون روجا باید قبول کنه چه شرایطی داره خواستم دوباره از حضور آقا محمد خوداری کنم ولی خوشحالی دخترکم این اجازه رو بهم نداد. امروز روجا زودتر از همیشه بیدار شده بود... بدون هیچ اذیتی صبحانه اشو خورد و برای پوشیدن لباسهاش به اتاقش رفتیم. مامان از این گیره ها هم به موهام بزن همه ی اینا واسه خودمه ببین عمو محمد برام خریده گیره های قشنگی بودند در دلم به این سلیقه نمره ی بیست دادم و موهای روجا رو درست کردمو چند گیره به موهاش زدم دخترکم راضی شد. صدای زنگ آیفون اومد این یعنی آقامحمد هم رسید. در راه ساکت بودم و به گذشته و آینده ی روجا فکر میکردم. بر خلاف سکوت من روجا و آقا محمد مدام با هم حرف میزدند و برای امروز نقشه میکشیدند. داخل سالن مهد پر بود از پدر و مادرهایی که همراه بچه ها شون ایستاده بودند. صمیمیت و نزدیکی خانواده قشنگ مشخص بود چشمم به روجا افتاد داشت دوستش رو نگاه میکرد که کنار پدرش ایستاده بود و براش حرف میزد. آقا محمد متوجه خیره شدن نگاهم بود که به ثانیه نکشید که روجا رو بغل گرفت و ازش خواست نقاشی های جدیدش که داخل کلاسش هست رو بهش نشون بده. چندی بعد تمام بچه ها برای اجرای نمایش رفتند و پدر و مادر ها کنار هم روی صندلی ها نشستند من و آقا محمد هم روی اولین صندلی های خالی ؛ منتظر اجرای نمایش روجا نشستیم. @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 ۱۴۱ _ میشه بگیداین همه اخم واسهء چیه؟ سرمو برگردونم سمت آقا محمد مخاطبش من بودم که سریع با اعتماد یک نفس عمیق کشیدمو گفتم: _من اخم ندارم فقط... _فقط از وجود من اینجا ناراحتید و این رو گره ابروهاتون داااره فریاد میزنه درست میگفت ولی دلم نمیخواست تا این اندازه به خودش بگیره خلاصه که محبت کرده بود برای شاد کردن دل دخترکم مارو همراهی کرده پس در جوابش اول کمی چهره مو تغییر دادم تا اینقدر عبوس به نظر نیام بعد هم گفتم: _آقا محمد از محبتی که در حق روجا کردید ممنونم ولی ... _خوااااهش میکنم اول اینکه قصدی نداشتم تا در حق روجا محبت کنم بلکه فقط برای حال خودم خواستم اینجا باشم متفکر نگاهش کردم تا از چهره اش بخونم یعنی کنار ما بودن حالش رو خوب میکرد؟ زود به خودم اومدم و ادامه دادم _آقا محمد روجا باید بدونه فعلا گزینه ای به نام پدر در زندگیش نیست! _فعلاً...؟ _به گفته ی خودتون من هم ازدواج میکنم و... _بله ان شاالله به سلامتی خوشبخت بشید. ولی الان در این شرایط اگر بخواهید فقط اخم کنید دل روجا رو بیشتر میگیره پس حضور من رو تحمل کنید. چی میگفت برای خودش؟ مگر من از حضورش ناراحت بودم؟ من از لجبازی روجا برای چیزی که نداره ناراحتم. چرا به خودش گرفته؟ صدا های داخل سالن خیلی زیاد بود سمتش چرخیدم سرم رو نزدیک تر بردم و کنار گوشش گفتم: _من از حضور شما کنارمون ناراحت نیستم بلکه واقعا ممنونم که وقت گذاشتید و دل دخترکم رو شاد کردید من از روجا ناراحتم که واقعیت رو نمی پذیره وقتی چرخید سمتم متوجه شدم چقدر نزدیکیم فاصله ای نبود با خجالت عقب کشیدم و سرم رو پایین انداختم که به طبع از رفتار من کمی جلو اومد و با لبخندی بر لب گفت: خواااهش میکنم سوجان خانم @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
1_1055798504.mp3
10.95M
「‌‌‌‌ 𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂 」 ۲۲ 💌 میزانِ کرامت و بخشندگی شما، ارتباط مستقیم با میزان جذب شما دارد! ⚡️آنان که دستان تنگ، و قلب منقبض دارند، و نمی‌توانند دیگران را به آسانی در دارایی‌های خود، سهیم کنند؛ هرگز در ارتباطات خود، و جذب قلوب دیگران، موفق نخواهند بود. @mojaradan