eitaa logo
مجردان انقلابی
14.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋⃟📸 آغاز می‌کنم سخنم را به یاحسین در می‌زنم به خانه‌ی معبود با حسین کاری به خاطر رمضانم نکرده ام اما گرفت دست تهیِ مرا حسین ما روزه دارها همه یاد لب تواییم ای تشنه لب‌تر از همه‌ی تشنه‌ها حسین آخر مرا برای خودش می‌خرد شبی من میشوم مسافر کرببلا... 📸|↫ 🦋| @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍✋ 🌷 این صاحبنا 🌷 🌼 ای یارِ سفر کرده ندارم خبر از تو 🌸 عصیان شده علت که نبینم اثر از تو ‌ 🌼 آمد رمضان کاش که با جان شنوم من 🌸 گلبانگِ مناجاتُ دعای سحر از تو 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 🤲 اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج بحق فاطمه(س) 🤲 🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷 @mojaradan
❤️رشـد هـای لازم در ازدواج 💞رشد جسمی: کسی که می‌خواهد ازدواج کند، حداقل باید به سن بلوغ رسیده باشد. 💞رشد عقلی: منظور از رشد عقلی، این است که خوب و بد را تشخیص دهد و فهم ادارهٔ زندگی را داشته باشد. شاید تعجب کنید که از این که چنین حرفی می‌زنیم؛ اما افراد بسیاری هستند که سن‌شان بالا رفته، بدون آن که عقلشان به همراه سن‌شان رشد کرده باشد. برخی از این افراد در سن سی سالگی، مانند یک نوجوان پانزده ساله رفتار می‌کنند! 💞رشد اقتصادی: این نکته دربارهٔ پسرها است. منظور از رشد اقتصادی، آن است که پسر بتواند امکانات زندگی را در اندازهٔ دختری که می‌خواهد با او ازدواج کند، فراهم کند؛ البته اگر بتواند این زندگی را به کمک پدر و مادرش تدارک ببیند، باز هم مشکلی نیست. 💞رشد عاطفی: رشد عاطفی را در دو بعد می‌توان بررسی کرد: اولا کسی که می‌خواهد از اج کند، باید از نظر عاطفی رشد کرده باشد که بتواند طرف مقابل را نیز از جهت عاطفی تامین کند. برخی دخترها یا پسرها، در زندگی مثل مجسمه هستند. اصلا ابراز دوستی و عطوفت را بلد نیستند. خانه‌ای که از عاطفه خالی باشد، خانه نیست. بیشتر شبیه یک ادراه است. 💞بعد دوم رشد عاطفی، در مدیریت عاطفه ظهور می‌کند. برخی بلد نیستن عواطف خود را مدیریت کنند. خیلی زود تحت تاثیر قرار می‌گیرند و عنان اختیار خود را از دست می‌دهند. 🙂😂 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💑 غر زدن و بهانه‌جویی ممنوع! 🔸آفَت خطرناکی که زوج‌های خوشبخت همیشه از آن دوری می‌کنند، غر زدن و بهانه‌ جویی است. نالیدن فضای گفتگو را به سمت تشنج و درگیری می‌کشد. 🔸وقتی همسرتان به خانه می‌آید؛ مدام به او غر نزنید که خسته‌ام یا بچه‌ها اذیتم کرده‌اند یا درآمد تو اندک است و مسافرت‌های خوب نمی‌رویم. 🔸محتوای این نالیدن‌ها حتی اگر درست هم باشد؛ به خاطر لحن آزاردهنده‌شان بر حجم مشکلات می‌افزاید و این حس را در همسرتان بیدار می‌کند که او فرد با ارزشی در زندگی شما نیست. 🔸زوج‌های خوشبخت تحلیل واقع بینانه‌تری از شرایط، چالش‌ها و مشکلات خود دارند، بنابراین به جای غر زدن و نالیدن، به سمت حل واقع بینانه مسئله گام برمی‌دارند. ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @mojaradan ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
همرنگ جماعت نشو‼️ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽چند دقیقه از عظمت های مولامون حضرت علی(ع) بشنوید تا دلهاتون جلا بگیره😍 🎙 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اوج قله تقدیر ۳ 🌕 @mojaradan ⠀ ⠀⠀⠀
4_5969787469497896153.mp3
12.38M
۳ ✖️ من نمی‌دونم چرا نمی‌تونم " قدرِ "خودمو بدونم، ناخواسته وارد بحث‌ها و کارایی میشم، که شخصیت‌ام رو لِه می‌کنند! ✖️ من نمی‌دونم چرا، نمی‌تونم شخصیتم وزن نداره، و هر اتفاقی میفته، منو توی دام غمها و اضطرابهاش گرفتار میکنه! 💥 خطر = شما اول باید یاد بگیری، "قدرِ" خودت رو بدونی، تا بتونی "شب قدر" رو درک کنی❗️ @mojaradan
✅اعمال شب قدر ادعیه و اذکار شب_19_رمضان 👈شب نوزدهم ماه رمضان اولین شب از شب‌ های قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمی‌ رسد و عمل در آن بهتر از عمل در هزار ماه است. 📖 اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام می‌ شود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است. 📖 اعمال_مشترک_شبهای_قدر 1⃣ غسل. 2⃣ دو رکعت نماز وارد شده است. 3⃣ قرار دادن قرآن بر سر. 4⃣ ده مرتبه 14 معصوم را صدا زدن. 5⃣ زیارت امام حسین علیه السلام است؛ 6⃣ احیا داشتن این شب‌ ها. 7⃣ صد رکعت نماز 📖 : 1⃣صد مرتبه "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه". 2⃣ صد مرتبه " اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ". 3⃣ دعای "یا ذَالَّذی کانَ..." خوانده شود . 4⃣ دعای " اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ..." خوانده شود. ⬅️جهت مشاهده متن کامل ادعیه و اعمال‌ شب‌های قدر به مفاتیح الجنان مراجعه کنید. @mojaradan
مجردان انقلابی
*🍀﷽‌🍀 رمـان #نــگـــــاه‌خـــــــــــدا 👀🕋 #پارت۳۳ 📜 رفتم تو اتاقم مانتویی که بابا بهم کادو داد
*🍀﷽‌🍀 رمـان 👀🕋 ۳۴ 📜 پروازمون تاخیر نداشت،سوار هواپیما شدیم همیشه از لحظه بلند شدن هواپیما میترسیدم چشمامو بستمو مثل بچه کوچیکا سرمو گذاشتم روی دست بابا کتشو چنگ میزدم بیچاره کتشو اینقدر چنگ زدم چین افتاده بود خیلی زود رسیدیم از هوا پیما پیاده شدیم رفتم داخل فرودگاه چمدونامونو برداشتیم رفتیم به سمت بیرون که عمو حسین و دیدم بیرون منتظر ما بود و دست تکون میداد بابا و عمو حسین همدیگه رو بغل کردن - سلام عمو حسین عمو حسین: سلا سارا جان خوبی ؟ عیدت مبارک - عید شما هم مبارک سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم سمت خونه عمو حسین دل تو دلم نبود که سلما رو ببینم چقدر دلم براش تنگ شده بود رسیدیم خونه عمو حسین با کلید در خونه رو باز کرد : یا الله ،یاالله ،صاحب خونه کجایین ،؟ مهمونای عزیزتون اومدن خاله ساعده با سلما اومدن خاله ساعده( بغلم کرد،گریه اش گرفته بود) سلام عزیزم ،سلام دخترم خیلی خوش اومد - سلام خاله جون مرسی سلما: واییی مامان بزار منم بغلش کنم خندم گرفت سلما : وااااییییی سارا چقدر خوشحالم که اینجایی - منم خیلی خوشحالم که میبینمت (چمدونمو بردم اتاق سلما ، با اینکه اتاق خالی دیگه ای هم داشتن من همیشه دلم میخواست برم اتاق سلما ،واقعن اتاقش پر از انرژی بود و حالمو خوب میکرد سلما رشته اش عکساسی بود طراحیش هم بی نظیر بود دیوارای اتاقش عکس بچه های فلسطینی و عکسای شهدا بود ) اینقدر خسته بودم که خواهش کردم یه کم استراحت کنم ،با صدای اذان از خواب بیدار شدم واییی که چقدر دلم برای این صدا تنگ شده بود ،انگار با رفتن مامان فاطمه این صدا هم تمام شده بود ، بابا که صبح تا شب حجره بود ، روزای جمعه هم که خونه بود میرفت نماز جمعه یا مسجد چقدر دلتنگ این صدا بودم بلند شدم لباسمو عوض کردم رفتم داخل پذیرایی سلما و خاله ساعده داشتن نماز میخوندن همیشه برام سوال بود اینجا خیلیا آزاد زندگی میکنن چرا اینا هنوز به یه چیزایی مقید هستن سلما که نمازش تمام شد اومد سمتم سلما : سارا خانم نیومده خوابیدن و شروع کردیااا ( نمیدونم چرا اتاق سلما میرم همش احساس خواب میکنم ) - ببخشید دیگه تقصیر من نیست ،مشکل اتاق توعه که مثل قرص خواب آور میمونه خاله ساعده: سارا جان بریم تو آشپز خونه یه چیزی بیارم بخوری - چشم بابا رضا کجاست؟ خاله ساعده: همراه حسین آقا رفتن بیرون سلما: واییی سارا چقدر حرق واسه گفتن دارم باهات - منم همین طور خاله ساعده : این طور که مشخصه شماها به درد من نمیخورین ،سلما یه کم وسیله بردا برین تو اتاقتون ،بابا حسین و حاج رضا اومدن صداتون میکنم سلما: چشم مامان خوشگلم ، پاشو بریم سارا* ✍🏻فــــاطـــــمــه‌.ب @mojaradan
*🍀﷽‌🍀 رمـان 👀🕋 ۳۵ 📜 سلما: خوب شروع کن - نوچ ،اول تو سلما: باشه، من دارم ازدواج میکنم ( از خوشحالی جیغ کشیدم که سلما دستشو گذاشت روی دهنم ) سلما: هیسسسس ،چه خبرته - واییی شوخی نکن کیه؟ میشناختیش؟ سلما: نه نمیشناختم ،به بار که اومدم ایران ،همراه بابا رفتیم ستادشون واسه عکاسی اونجا دیدمش - وایییی ،پس عاشق هم شدین سلما: نوچ ،من عاشق شدم - شوخی میکنی ،از چیش خوشت اومد؟ سلما : از گریه هاش - یعنی چی ،دیونه شدی سلما: یه بار که رفته بودم همراه بابا ،ستاد مشغول عکس گرفتن بودم ،صدای گریه شنیدم ،صدا رو دنبال کردم دیدم یه مردی روی ویلچر نشسته داره به عکسا نگاه میکنه و گریه میکنه اولش فقط جالب بود برام ،و چند تا عکس گرفتم ازش خونه که اومدم از بابا پرسیدم که چرا این آقا گریه میکنه بابا هم گفت ، علی یکی از مدافعین حرم بوده ،همراه چند تا از دوستاش میره و بدون اونا بر میگرده ،علی هم به خاطر خمپاره هایی که انداختن پاهاش آسیب میبینه و قطعش میکنن خیلی برام جذاب بود،روزای دیگه هم به بهانه های مختلف همراه بابا میرفتم میدیدمش ،که کم کم فهمیدم عاشقش شدم - وایییی دختر تو عاشق یه مرد ویلچری شدی؟ سلما: اره - تو دیونه ای خوب ،بعدش چی کار کردی؟ سلما: اولش فکر میکردم یه حس ترحمه ولی کم کم متوجه شدم نه این حس ،حسه عشقه ،یه روز رفتم باهاش حرف زدم ،گفتم من از شما خوشم میاد با من ازدواج میکنین -وایییی تو دیگه کی هستی سلما : یه عاشق - خوب اونم حتمن از خدا خواسته گفت باشه نه؟ سلما: نه ،گفت قصد ازدواج ندارم - واییی خدااا ، سلما: ،اونم به همین خاطر دیگه ستاد نیومد. که شاید این حس از سرم بپره ،ولی من وقتی نمیاومد بیشتر دلتنگش میشدم واسه همین به بابا گفتم ،از اونجایی که بابا همیشه به نظراتم احترام میزاشت ،چون هیچوقت نشده بود کاری انجام بدم که اشتباه باشه بابا هم گفت میره باهاش صحبت میکنه -خاله ساعده چی؟ سلما: مامان که تا مدت باهام حرف نمیزد تا اینکه خودش رفت با علی صحبت کرد ،نمیدونم چی گفتن به هم که مامان راضی شد الانم یه صیغه محرمیت خوندیم که درسم تمام بشه بعد عقد و عروسی و باهم بگیریم - سلما من هنوز تو شوکم سلما ( خندید) سارا وقتی عاشق بشی دیگه نقطه ضعف طرف اصلا پیدا نمیشه - پس خدا کنه عاشق نشم ، سلما: من که دعا میکنم عاشق بشی تو - سلما الان باید بیای ایران زندگی کنی؟ سلما : نه ،همینجا زندگی میکنیم ،علی میخواد بیاد همینجا پیش بابا کار کنه* ✍🏻فــــاطـــــمــه‌.ب ادامـــــــه. دارد...... @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستورالعمل استاد فاطمی نیا برای شب قدر🌱🌱🌱🌱🥀🥀🥀 💚♡@mojaradan💚 ━⊰❀❀❀💚💚❀❀❀⊱━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋⃟📸 آغاز می‌کنم سخنم را به یاحسین در می‌زنم به خانه‌ی معبود با حسین کاری به خاطر رمضانم نکرده ام اما گرفت دست تهیِ مرا حسین ما روزه دارها همه یاد لب تواییم ای تشنه لب‌تر از همه‌ی تشنه‌ها حسین آخر مرا برای خودش می‌خرد شبی من میشوم مسافر کرببلا... سلام اربام 💚♡@mojaradan💚 ━⊰❀❀❀💚💚❀❀❀⊱━