eitaa logo
مجردان انقلابی
14.5هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20220428-WA0080_6003621246170827713.mp3
4.05M
🌸 جزء‌‌‌‌‌بیست‌و‌ششم🔗 به‌نیابت‌ازشهیدبلباسی🍂.. هدیه‌به آستان‌مقدس‌ امام‌زمان(عج)🌼🌿.. بانوای‌: استاد معتز آقایی🎙 .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌‌      ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #خریدار_عشق💗 قسمت11 برگشت اومد سمتم ،ترسیدم ازش با هر قدم که می اومد منم یه قدن عقب ت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت12 مریم: بسم الله، چی شده ،جنی شدی سر صبح - اون پسره خودش عاشق یه نفره دیگه اس سهیلا: امکان نداره - خودش گفته مریم: دروغ میگه بابا،پسرها که میشناسی یه روده راست تو شکمشون نیست، ما چند وقته آمارشو داریم با هیچ کسی رفیق نیس - مگه مرض داره دروغ بگه .... ،من دیگه نیستم بابا ..فعلن داشتم وارد کلاس میشدم که احمدی از کلاس داشت می اومد بیرون بدون هیچ حرف و نگاهی از کنارش رد شدم رفتم ته کلاس نشستم بعد یه مدت هم وارد کلاس شد... یه دفعه بچه ها شروع کردن به سوال کردن از من خانم صادقی نگفتین میخواین از کی خواستگاری کنین روت نیست بهش بگی بهار جون،کی عاشق شدی که ما نفهمیدیم... بهار از بچه های این دانشگاهه... بگو ما بریم صبحت کنیم... -گفتم همه چی تموم شدبینمون... اون لیاقتمو نداشت.... همه شروع کردن به خندیدن... احمدی هم سرش پایین بود و به کتابی که جلو روش بود خیره شده بود و توجه نمیکرد... بعد استاد اومد و همه ساکت شدن بعد تمام شدن کلاس صدای اذان و شنیدم و رفتم وضو گرفتم که برم سمت نماز خونه در ورودی نماز خونه باز با همدیگه رو به رو شدیم... اون رفت سمت نماز خونه برادران من رفتم نماز خونه خواهران بعد از خوندن نماز نشستم لقمه ای که مامان داده بود و از کیفم درآوردم و خوردم، دستش درد نکنه مامان خوبم... .•°``°•.¸.•°``°•                    @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸💗 _عشق💗 قسمگت13 تا غروب کلاس داشتم مریم و سهیلا که کلاسشون ساعت ۳ تمام شد رفتن منم تنها شدم زمستون هوا خیلی زود تاریک میشد گوشیمو از کیفم درآوردم شماره جواد و گرفتم.... - الو داداش جواد: سلام خانم بی معرفت... - سلام کجایی داداش؟ جواد: بازاریم با خانم محمدی... -عع هنوز بازارین؟ خریدتون تمام نشد جواد : نه ، چطور؟ - دانشگاهم ،خواستم بگم بیای دنبالم ( همین لحظه احمدی از کنارم رد شد) جواد:بهار جان، من از دانشگاهتون، خیلی دورم ،ترافیکه تا برسم که زیر پات علف سبز میشه - باشه داداش یه کاری میکنم... جواد: بهار آژانس بگیر... - چشم جواد: ماشین گرفتی ،خبرم کن - چشم، به زهرا جون سلام برسون جواد: چشم ،خدانگهدار از دانشگاه رفتم بیرون یه نگاه به اطرافم کردم ،ماشینی نمیدیم که خیلی خلوت هم بود... همینجور قدم میزدم تا برم سر جاده اصلی شاید دربست گیرم بیاد که یه ماشین کنارم ایستاد قلبم وایستاد سرعتمو زیاد کردم دیدم از ماشین پیاده شد و صدا زد خانم صادقی برگشتم نگاهش کردم،احمدی بود... - بله احمدی: این موقع ماشین پیدا نمیشه، خلوت هم هست درست نیست،بفرمایید تا یه جای میرسونمتون - خیلی ممنون ،بفرمایید مزاحمتون نمیشم ( پسره پرو، نه اون برخوردش نه این حرفش) راهمو ادامه دادم که یه دفعه یه موتوری وارد کوچه شد دوتا پسر جوون هیکلی ،چشمشون به من بود خیلی ترسیدم... سمت ماشین احمدی رفتم زد به شیشه یه نگاهم به موتور سوارا بود یه نگاه به احمدی احمدی شیشه رو داد پایین کاری داشتین؟ - ببخشید اگه میشه تا یه جایی باهاتون بیام احمدی یه نگاهی به موتور سوارا کرد.... که نگاهشون به ما بود ببینند چه میگیم... گفت :بفرمایید - خیلی ممنونم در عقب ماشین و باز کردم و نشستم صورتمو کردم سمت خیابون و حرکت کردیم گوشیم زنگ خورد اخ داداش رضا بود،یادم رفت بهش خبر بدم - جانم داداش جواد: بهار ماشین گرفتی؟ - اره داداش ،یکی از همکلاسیام لطف کردن منو سوار کردن جواد: باشه، میگم ما بازاریم میتونی بیای اینجا - باشه داداش ،آدرسو بفرست برام میام جواد : باشه خواهری الان میفرستم،فعلن یا علی - به سلامت از این سکوت متنفر بودم... صدای پیامک اومد ،دیدم جواد آدرسو فرستاد - ببخشید اگه میشه همینجا نگه دارین من پیاده میشم احمدی: میرسونمتون... - نه خیلی ممنون ،مسیرم عوض شده باید برم پیش داداشم احمدی: مشکلی نیست ،آدرسو بدین میرسونمتون - خیلی ممنون آدرسو به احمدی دادم نیم ساعت بعد رسیدیم به پاساژی که جواد آدرسشو فرستاد - بازم ممنوم که منو رسوندین احمدی: ( حتی سرشو برنگردوند نگام کنه) گفت خواهش میکنم وظیفه بود و رفت ( وظیفه چی!!¿ ) .•°``°•.¸.•°``°•                    @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
خداوند به موسی علیه‌السلام فرمود: «اى موسى! هرچه بدان نياز دارى از من بخواه، حتى علف گوسفند و نمك غذايت را» .•°``°•.¸.•°``°•                    @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
1_3583825883.mp3
2.29M
  💥 چگونه دعا کنم؟ 📿 «دعا» هم مانند هر ارتباط دیگری در این عالم : اصول/ قاعده/ و ریاضیاتِ خاصِ خودش را دارد✘. .•°``°•.¸.•°``°•                    @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری غرورآفرین از حضور ایرانی ها در راهپیمایی روز قدس برای 🔹 این مردم غیرت و اعتقاد را به مشکلات نمی‌فروشند، راهپیمایی روز جهانی قدس همچون سال‌های گذشته در سراسر ایران پرشور برگزار شد. .•°``°•.¸.•°``°•                    @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️ یعنی میشه.... یک روز بقیع هم... به زیبایی ساخته بشه!؟ بشه ملجا دردهای آدمیان!؟ بشه محل توکل و توسل!؟ امان از خرابه بقیع...:)))) .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
حرم_حضرٺ_عشـق❤️ ماهے ڪه در آن برڪٺ بسیار روان اسٺ ایامِ خوشِ خاطره سازِ اسٺ جز در رمضان، نیسٺ دعایم آنجا حرم الله ترین شهر جهان اسٺ 🌺🍃 ✋ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رمضان که می‌آید هرکس با حاجتی سر سفره مهمانی خدا می‌نشیند؛ خوش به حال آنها که تنها حاجتشان شماييد امام زمانم..♥️ ♥️ صبحتون مهدوی 🌙✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
🔴 💠 نقل می‌کنند یک جوان طلبه در سال اوّل طلبگی خود به محضر یکی از بزرگان و اولیاء خدا می‌رسد و از ایشان برای موفّقیت در سیر و سلوک و تهذیب نفس طلب دستورالعمل ویژه می‌کند. ایشان به این مضمون می‌گوید: "مهمترین دستورالعمل بنده این است که فقط حال و هوای طلبگی را تا آخر، حفظ کنید!" یعنی همان نگاه و احساسی که به طلبگی دارید مثل امام زمان علیه‌السلام، تلاش برای ترک گناه، انجام واجبات و مستحبّاتی چون نماز شب و ... را کنید. 💠 در زندگی مشترک، حفظ روزهای اوّل زندگی خیلی مهم است. حفظ رفتارهایی از احترام به یکدیگر، عشق‌ورزی، مهربانی، گذشت، زبان تشکّر، زبان عذرخواهی، تواضع در برابر یکدیگر، گفتگوهای صمیمی و دهها رفتار دیگر. 💠 یقیناً فضای کنونی زندگی‌ بسیاری از همسران حال و هوای روزهای اوّل زندگی را ندارد امّا می‌توان با یک زیبا گاه با همسرمان قرار بگذاریم هفته‌ای یک روز یا چند ساعت خودمان را در روزهای اوّل زندگی فرض کنیم و در این چند ساعت همان رفتارهای تازه داماد و تازه عروس را از خود نشان دهیم. 💠 تکرار رفتارهای روزهای اوّل زندگی خوبی برای مبارزه با هوای نفس، ایجاد رابطه جدید، و لذّت بخش است و می‌تواند به شما تازه از جنس خاطرات زیبای گذشته هدیه دهد. 🤔 .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
51.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 فیلم『 ژانر: کمدی،احتماعی .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آسیب شناسی روابط دختر و پسر قبل از ازدواج چگونگی آشنایی با روحیات همسر آینده .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌‌
✅ راه‌های ایجاد آرامش : 1- جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه کنید. 2- دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که دارید فکر کنید. 3- افراد آرام به خود می‌گویند که برای تغییر گذشته کاری نمیتوان کرد ، آنگاه از فکر ادامه زندگی لذت می‌‌برند. 4- وقتی احساس میکنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست ، با قدم زدن ، آنها را پاک کنید. 5- اگر نتوانید کسی را ببخشید ، افکار خشمگین‌ تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد کرد. شاد کردن دیگران ، باعث آرامش می‌شود. 6 - آرامش را از کودکان بیاموزید ، ببینید که چگونه در همان لحظه‌ای که هستند ، زندگی میکنند و لذت می‌برند. 7- از همان که هستید راضی باشید ، در این صورت احساس آرامش بیشتری می‌کنید. 8- هر چه اکسیژن بیشتری به شما برسد ، آرامتر خواهید شد ، خوب است در محل کار و زندگی خود گیاهی نگه دارید. 9- مهم نیست که با شما مودبانه برخورد کنند یا نه ، برخورد مودبانه‌ی شما ، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد. 10- سرعت حرکت شما با احساستان رابطه‌ای مستقیم دارد ، آرام راه بروید و حرکات بدن خود را آرامتر کنید ، طولی نمی‌ کشد که آرام خواهید شد. گاهی میتوانید برای رسیدن به آرامش ، دراز بکشید ، عضلات خود را شل کنید و به هیچ چیز فکر نکنید. 11- با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده ، احساس آرامش را به جمع منتقل کنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید که با صدای بلند صحبت کند؟ 12- با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنید. 13- راحتی ، یکی از عناصر مهم آرامش است ، مثل دمای مناسب ، صندلی راحت و لباس و کفش راحت 14_هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و خود را از فشار زمان نجات دهید. 15_ در آوردن کفشها به کاهش فشار عصبی کمک میکند. 16 _لباسهای گشاد و راحت ، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش میشود. 17- هوای دریا ، آب شور و صدای امواج ، همگی باعث آرامش میشوند ، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نکنید. تماشای ماهیها مثل خیره شدن به دریا ، در شما ایجاد آرامش میکند ، زیرا ماهیها آرام شنا میکنند و آرام تنفس میکنند. 18- آهسته غذا خوردن و جویدن ، باعث تجدید قوای فکری و احساس آرامش خواهد شد. 19_احساسات و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید. 20- یکی از مهمترین مهارتها در آرام بودن ، فکر نکردن به مسایل کوچک است ، دومین مهارت ، کوچک شمردن تمام مسایل است. .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ✘ کمر ماه رمضون شکست! ✘ ماه رمضون افتاد توی سرازیری! ✘ شبهای قدر، مهمترین شبهای ماه رمضان بودند! این عبارات، اصلاً حقیقت ندارند! ⛔️ اتفاقاً رمضان به مهمترین روزهایش رسیده است! ※ دسترسی به دعا "وداع با رمضان" . .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|🍀😂|•• 🙈😂👈🏽 واای یکبار همه رو اینطوری سرکار گذاشتم یك هفته همه بامن قهر کرده بــودن😂 کلیپ دیدم یاد شر بــودن خــودم افتادم🙈 😁•••|↫ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌‌
AUD-20220429-WA0124_6005582259518704768.mp3
4.08M
🌸 جزء‌‌‌‌‌بیست‌و‌هفتم🔗 به‌نیابت‌استفاده جهانی 🍂.. هدیه‌به آستان‌مقدس‌ امام‌زمان(عج)🌼🌿.. بانوای‌: استاد معتز آقایی🎙 .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌‌      ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خدا معامله کن نه بنده خدا خیلی قشنگ تره .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌‌      ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸💗#خریدار _عشق💗 قسمگت13 تا غروب کلاس داشتم مریم و سهیلا که کلاسشون ساعت ۳ تمام شد رفتن م
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت14 وارد پاساژ شدم و شماره جواد و گرفتم - داداش کجایین جواد: بهار جان من دارم میبینمت برگرد سمت چپ و نگاه کن... - عع اره دیدمت رفتم سمتشون.. - سلام زهرا: سلام عزیزم خسته نباشی - خیلی ممنون جواد: سلام ،همکلاسیت رفت؟ - اره منو رسوند و رفت جواد: باشه ،بریم؟ - کجا؟ جواد:غذا بخوریم - مگه نگفتین دارین خرید میکنین جواد: چرا ،تمام شد... - ععع ،پس چرا گفتی بیام زهرا: که باهم غذا بخوریم... - ولی من اگه جای شما بودم... تنهایی میرفتم غذا میخوردم جواد: ععع بیخووود،مگه میزارم... -واا دادااااش جواد: بریم که گشنمه خیلی شب خیلی خوبی بود ،بعد از خوردن شام زهرا جون و رسوندیم خونشون بعد رفتیم خونه دو روز دیگه عقدشون بود و من هیچ کاری نکردم.... اصلا خوابم نمیبرد فکرم درگیره احمدی بود که چقدر فرق داره یعنی مریم راست میگفت، کسی تو زندگیش نیست! فقط به خاطر پیچوندن من این حرف زده! ای خدااا ،خل شدم رفت بعد از خوندن نماز صبح خوابم برد با صدای زنگ ساعت گوشیم بیدار شدم امروز تصمیممو گرفتم ، که سر از کارای این پسره دربیارم چرا اینقدر برام مهم بود کسی تو زندگش هست خودم نمیدونم ... لباسامو پوشیدم و رفتم پایین همه درحال صبحانه خوردن بودن - سلام به همگی مامان: سلام جواد:چه عجب زود بیدار شدی بابا: سلام بابا ،بیا پیش خودم بشین - چشم، داداش جواد امروز ماشینت و نیاز نداری؟ جواد: چطور؟ - نیازش دارم ! جواد: کجا میخوای بری؟ - خوب نیاز دارم دیگه، اصلا هیچی بیخیال جواد : خوبه بابا، قهر نکن ،تا ساعت ۲ برام بیار که باید برم دنبال خانم محمدی،بریم جایی - بابا داره زنت میشه خانم محمدی چیه مسخره ش در آوردی زهرا جون خیلی سخته زهرا خانم. جواد: ععع بهار ،هنوز نامحرمیم... - ای بابا ,فردا محرم میشین دیگه... مامان: بهار ،واسه خودت خرید نکردی - نه ،امروز میرم ،لطفا کارتمو شارژ کنین بابا: باشه بابا دارم میرم حجره برات واریز میکنم جواد: 100 بزنه کافیه بهار - وااا با 100تومن چی میشه! بابا: شوخی میکنه بهار جان - از این شوخیا با من نکنین قلبم وایمیاسته. مامان: از دست تو ... سویچ ماشین و گرفتم و حرکت کردم ، امروز روز تعقیب و گریزه ... توی کلاس احمدی بود چند تا صندلی جلو تر از من نشسته بود... مریم: ( آروم ) پیس،پیس پیس هووو بهار نگاهش کردم : چیه مریم: به کجا خیره شدی؟ - هیچ جا... سهیلا:واقعن دیگه کاری با احمدی نداری - نه خیر،گوشیتم مال خودت مریم: ای خاک بر سرت - خودت دیونه استاد: چه خبره اونجا سهیلا: هیچی استاد، در کیفش باز بود بهش گفتیم درو ببنده... استاد : تو چکاری داری به کیف اون... کلاس بهم میزنی... ببخشید استاد... .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 _عشق💗 قسمت15 بعد از تمام شدن کلاس ،وسیله هامو جمع کردم سهیلا: بهار ،حالا که دیگه تموم شده ،با هم بریم خونه... - ماشین آوردم میخوام بازار مریم: اخ جوون بازار ،ما هم میایم دیگه - نه جایی کارم دارم بعد میرم بازار سهیلا: مشکوک میزنیااا ،بازار واسه چی - ععع نگفتم بهتون، فردا عقده داداش جواده مریم: عععع چه خوب،اون خانم خوشبخت کیه - همکارشه سهیلا: اوه اوه کل خانواده نظامی شدن... - فعلن من برم ،دیرم شده مریم : باشه برو تن تن از کلاس زدم بیرون که به احمدی برسم ماشینشو ندیدم .... اه لعنتی سوار ماشین شدم اعصابم خورد بود ،ای کاش یه کم زودتر میاومدم بیرون ماشین و روشن کردم یه دفعه از آینه نگاه کردم ،احمدی سوار موتور شده... - وااا ماشینش کو پس منم پشت سرش حرکت کردم نزدیکای ظهر بود اول رفت سمت یه مسجد وارد مسجد شد ،صدای اذان و میشنیدم ،فهمیدم که رفته نماز بخونه منم رفتم یه گوشه ماشین و پارک کردمو رفتم داخل مسجد بعد از خوندن نماز سریع اومدم بیرون ،تا دوباره ناپدید نشه با دیدن موتورش یه نفس آروم کشیدم سوار ماشین شدم و منتظر موندم بعد ده دقیقه اومد بیرون حرکت کرد از خیابونا گذشتیم وارد یه کوچه شد و ایستاد موتورشو وپارک کرد و پیاده شد وارد یه موسسه تدریس خصوصی شد نیم ساعتی منتظر شدم نیومد از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل موسسه مثل دزدا سرمو داخل بردم ... اثری از احمدی نبود وارد شدم یه دفعه یه خانم پرسید ببخشید کاری داشتین - میخواستم ببینم اینجا چه کارایی انجام میدین؟ خوب تدریس دیگه! - چه درسایی؟ فیزیک،ریاضی، .... - خوب منم میتونم بیام تدریس کنم؟ چی؟ - همه چی، من ریاضی ، فیزیک، ادبیات ،هنر همه چی،؟ دانشجو هستین؟ - بله اتفاقن یه مدرس واسه ریاضی پایه متوسطه نیاز داریم ،این فرمو پر کنین برین داخل اون اتاق ،با مدیر آموزشگاه صحبت کنین - چشم... .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجةالسلام و المسلمین دکتر رفیعی 🌱 ‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌‌