eitaa logo
مجردان انقلابی
14.5هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنده هم دی جی هستم اسمم دی فامیلم جی و زندگی بدون عشق مثل پیژامه بدون کش است 😅😅😅😅😅 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
*🍀﷽‌🍀 رمـان #نــگـــــاه‌خـــــــــــدا 👀🕋 #پارت۷۴ 📜 بابا رضا: پس واسه چی ناراحتی - قلبش بابا
*🍀﷽‌🍀 رمـان 👀🕋 ۷۵ 📜 از اون روز دیگه زندگیمون عوض شد یا امیر میاومد خونمون یا من میرفتم خونشون بدون امیر نمیتونستم زندگی کنم از بابا خواستم که عقد و عروسیمونو باهم بگیره که هرچه زودتر بریم زیر یه سقف کلاسارو یه خطر درمیون میرفتم ،روزا با مریم جون میرفتم خرید جهیزیه شبا هم با امیر میرفتیم بیرون و خوابیدن میرفتیم خونشون بابای امیر یه آپارتمان ۱۰۰ متری نزدیک خونشون برامون خرید خیلی قشنگ بود دلم میخواست هر چه زودتر بریم سر خونه زندگیمون وسیله هامو بچینم ، صبح بیدار شدیم با امیر قرار بود بریم واسه لباس عروس بگردیم امیر هیچ وقت به خاطر حجابم اعتراض نکرده بود واسه همین چون طلبه هم بود دلم میخواست لباسی انتخاب کنم که اون شب کنار همه راحت باشم واسه همین خیلی گشتیم تا یه لباس باحجاب پیدا کردیم رفتم داخل از فروشنده خواستم لباس و بده تا پرو کنم دلم میخواست اولین نفری که منو با این لباس میبینه امیر باشه امیرو صدا زدم درو باز کردم امیر: خیلی قشنگ شدی بانوی من ( منم ذوق مرگ شدم با این حرفش) قرار شده بود عقدمونو تو گلزار شهدا بگیریم بعدش همه شام بریم تالار ،بدون هیچ اهنگ و بزن و برقصی من خرم عشق چشمام و کور کرده بود و گفتم چشم البته خانواده من مذهبی بودن و با خوشحالی قبول کردن ولی خانواده امیر خیلی سخت راضی شدن* ✍🏻فــــاطـــــمــه‌.ب @mojaradan
*🍀﷽‌🍀 رمـان 👀🕋 ۷۶ 📜 دو روز مونده بود به عروسیمون که جهیزیه مونو بردیم چیدیم همه چیزی اون طوری که دلم میخواست اتفاق افتاد شب قبل عروسی من رفتم خونه .امیر هم رفت خونشون تو اتاقم دراز کشیده بودم که مریم اومد داخل مریم : میتونم بیام داخل - بله بفرمایین مریم اومد جلوم نشست و اشک تو چشمام حلقه زده بود مریم : ای کاش مادرت اینجا بود - مریم جون مادرم همیشه بامنه هر کجا ،هر لحظه ،شما هم کمتر از مادر نبودین برام ( بغلش کردم ) مریم جون خیلی دوستتون دارم صبح شد و امیر اومد خونمون در حالی که من هنوز خواب بودم امیر : سارای من،سارا جان بیدار نمیشی؟ - نمیشه یه کم دیگه بخوابم ،دیشب تا صبح نخوابیدم امیر: یعنی من تا حالا عروسی ندیدم که روز عروسیش تا لنگ ظهر خوابیده باشه -(چشمامو نیمه باز کردمو نگاهش کردم) مگه شما جز اسفالت و تسبیح چیزه دیگه ای هم میبینین برادر امیر : بله که میبینیم شما کجاشو خبر داری - عع یه نمونه اشو بگین ماهم فیض ببریم برادر امیر: هووووممم بزار فکر کنم - اوووو پس نمونه خیلی داری ،از قدیم میگفتن از نترس که هایو هو دارد ،از آن بترس که سر به تو دارد ،داره به تو میگه هااا امیر: استغفرلله ،پاشو پاشو خواستم خوابت بپره یه چی گفتم ،من میرم پایین تو هم زود بیا - اررررره جون خودت ،تو گفتی و من باور کردم ،باشه برو* ✍🏻فــــاطـــــمــه‌.ب ادامـــــــه. دارد..... @mojaradan
مجردان انقلابی
*🍀﷽‌🍀 رمـان #نــگـــــاه‌خـــــــــــدا 👀🕋 #پارت۷۶ 📜 دو روز مونده بود به عروسیمون که جهیزیه مونو
باعرض سلام وخداقوت 🔺ببخشید امکانش نیست تعداد پارت بیشتری درکانال هرشب قراربدین؟ چون خیلی ماجرای قشنگی هست دوست داریم حداقل ۴قسمت باشه هرشب👌🙏 🔻فقط اگه امکانش هست این رمان روبیشتربزارین کم میزارین ممنونم ازشما 🔸میشه زود به زود بزارین خیلی قشنگه 🔶سلام لطفا پارت بیشتری بذارید الان یه پارت اضافه کنید 🔹سلام میشه روزانه قسمت های بیشتری از رمان رو بذارید.خیلی جذابه تشکر.ممنون از کانال خوبتان واقعا خوشحال و مسرور هستیم که داستان مورد رضایت شما عزیزان قرار گرفته است که آن شاءالله داستانهای آموزنده بهتر و عالی تری در کانال قرار خواهیم داد. فقط یک توضیح کوچک باید داده بشه که امکان گذاشتن بیشتر از دو پارت در روز را نداریم چون باید کانال طبق برنامه پیش بره و اگه بیشتر پارت های رمان بزاریم باید از پست ها دیگه کاتال را حذف کنیم که امکان پذیر نیست. از تمام بزرگوارانی که ما را مورد لطف و مهربانی خودشون قرار دادن کمال تشکر را دارم و الهی به حق امام رضا حاجت روا بشن ‌ آن شاءالله خدا به ما توفیق بده که بتونیم وظیفه خودمون در قبال شما خوبان درست انجام بدیم .❤️ در پناه خدا باشید یاعلی @mojaradan
4_310226054725763589.mp3
10.08M
غذاهایی که زمینه التهابات جنسی، را در انسان افزایش می دهند؛ بشناسیم... سبک تغذیه روزانه خود را، برای جلوگیری ازهیجانات جنسی، چگونه میتوان تنظیم کرد؟ 🎤 @mojaradan🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••『⏰🎞』•• ••|🧡✍|•• دلشکسته وبیقرارم ای هشتمین فصل عشق ای که طعم نگاهت شعر بلند رهایی است، مددی آقا بطلب دلتنگ حرم هستیم🤲 السلام علیک یا علی بن موسی الرضا💚 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿⃟♥ ✋ ❤ما ساده دلیم و به دلی کار نداریم ❤جز حضرت ارباب خریدار نداریم ❤با لطمه به روی بدن خود بنوشتیم ❤ما مست حسینیم به کسی کار نداریم 🤲😭 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔗🖇️🔗🖇️🔗🖇️🔗 🍃@mojaradan🍃 ╰━⊰❀❀❀❀❀♡❀❀❀❀❀⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋💐 🕊❤️ 🌾 دلم برای تو تنگ است تا کجا هجران؟ 🦋 دوای سینه ی خسته بُوَد چرا هجران؟ 🌾 طلوعِ قامت تو ای نهایتِ هستی! 🦋 بَرَد از این دلِ پر درد بینوا هجران 🌾 بهارِ مقدم تو چونکه بشکفد باران 🦋 ز‌ خاکِ تشنه ی عدلت کند رها هجران 🌾 هوای باغ تو را دارم ای گل نرگس! 🦋 که تا بُوَد ز دل من گره گشا هجران 🦋🌤 اللهم عجل لولیک الفرج 🌤🦋 @mojaradan ━⊰❀❀❀💚💚❀❀❀⊱━
سالم این شکلی است! همه می خواهند ازدواج موفق و خوشبختی ناتمامی داشته باشند. اما فقط عده کمی به این خواسته می رسند.چرا؟ چون ازدواج موفق هم رمز و رازی دارد که باید آن را یاد بگیرید: ❣ ایده آل های مشخص دارند: های خوشبخت، قبل، حین و بعد از ازدواج، می دانند از زندگی چه می خواهند و چطور باید به این خواسته ها برسند. وقتی آدم ها تکلیف شان با خودشان روشن باشد، در انتخاب شریک زندگی هم دقیق تر عمل می کنند و زندگی را از روی برنامه و نقشه ای که در ذهنشان دارند، پیش می برند. ❣ عشقشان را تازه نگه می دارند: دوستی، احترام، عشق بین زوج های خوشبخت هر روز بیشتر می شود. چرا؟ چون نهال عشقشان را آبیاری می کنند. دوستت دارم را زیاد می گویند، به یکدیگر کمک می کنند، از هم حمایت می کنند و رابطه جنسی شان را در گذر روزها، از دست نمی دهند. رابطه جنسی قوام دهنده رابطه عاطفی و است و با حذف آن زندگی زناشویی تبدیل به یک رابطه اجتماعی می شود و کم کم به سردی می گراید. ❣ دعوا کردن بلدند: زوج موفق، حل مساله بلد است. آنها قهر نمی کنند، به جای پرخاشگری، با هم صحبت می کنند. برای دلخوری شان محدودیت زمانی تعیین می کنند. رازدار مشکلاتشان هستند و نمی گذارند کسی از دعواهایشان با خبر شود. 🙂😂 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ خیلی مختصر و مفید در مورد خط انحرافی خانوادگی و : بهترین منطق برای اقناع و متقاعد کردن کسایی که حقیقتا دنبال پاسخ هستن اینه که به تاریخ و گذر زمان نگاه کنین! اگر اونقدر ساده هستین و دلتون سمت حجاب استایل و دنیاشه، که حرف و استدلال های مختلف قانعتون نمی‌کنه، برید و تغییر اعتقادات این افراد رو ببینید. ملاحظه کنین که طی مرور زمان از دین واقعی و درست، جز یه ظاهر خالی (که اونم جای بحث داره) هیچی براشون نمونده. باطن پوک! بدون تعهد به دین و اموری که دین واجب دونسته و انسان بودن در ذیل اونها معنی پیدا می‌کنه. چیزایی مثل بی تفاوت نبودن نسبت به زندگی بقیه، قناعت داشتن، امر به معروف و نهی از خطا ها، غیرت داشتن ، متعهد بودن به خانواده، حفظ شئون اخلاقی در برخورد با نامحرم و محرم(چه در حقیقی و چه در فضای مجازی)، رعایت حیا و عفاف در زندگی شخصی و اجتماعی و.. در انتها اینکه اگه نخوای یه چیزیو بپذیری، از قرآن هم برات دلیل بیارن، باز بهونشو جور می‌کنی! @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ♨️ ارتباط با نامحرم 1⃣ 🎞 عاشق یکی از هنرپیشه‌های سینما شدم؛ درخیالم با او زندگی می‌کنم ... آیا گناه است؟ 2⃣ 📲حکم پیامک زدن به نامحرم 🎙 سرکار خانم نیلچی زاده @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 📍قسمت پنجاه و چهارم ✅نتایج دعا برای فرج مولف کتاب گرانقدر مکیال المکارم تذکراتی در
📍قسمت پنجاه و پنجم ✅ نتایج دعا برای فرج 💠 بیان فرموده امام در توقیع ... در توقیع شریفی که از آن حضرت روایت شده ،چنین آمده: و بسیار دعا کنید برای فرج که آن فرج شماست. منظور از فرج ظهور حضرت است . و منظور از جمله «آن فرج شما است»را در چند احتمال می آوریم: 🔸احتمال یکم: شاید منظور فرج خود آن حضرت باشد یعنی»»»فرج شماها بستگی به ظهور من دارد . 🔸احتمال دوم: یعنی بسیار دعا کردن مایه ی فرج است. 🔸احتمال سوم: این که مقصود از آن ،همین دعا برای تعجیل فرج باشد،یعنی با دعا کردن برای تعجیل فرج و ظهور من ،فرج شما حاصل میشود. 🔸احتمال چهارم: اینکه منظور بیان اثر بسیار دعا کردن است. ودر ادامه نویسنده به اثرات دعا برای خود دعا کننده میپردازد‌: اینکه به حوایج دنیایی خود میرسد و هم و غم از او بر طرف میشود و صبر و استقامت بیشتری به دست می آورد. 📚منبع: مکیال المکارم ▫️باچه رویے بنویسم که بیاآقاجان شرم دارم،خِجِلَم من زِ شماآقاجان ▫️چه کریمانه به یادهمه‌ے ماهستے آه ازغفلت روزوشب ماآقاجان 📍با مرور کتاب مکیال‌المکارم با ما همراه‌باشید. ✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫 @mojaradan⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
👤 انسان شناسی ۳۲ @mojaradan ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
4_5812001267374886580.mp3
11.03M
۳۲ ➕تو بایـــد خیـــلی زنده باشی! خیـــلی زندگی کنی! ✖️این زندگی نیست که تو داری! معنیِ واژه‌ی زندگی برای یک انسان، با معنیِ این واژه برای سایر مخلوقات، متفاوته! ←حالا یک سؤال؛ همین الآن ... زندگی ما، با گیاهان و حیوانات، چه فرق‌هایی داره؟ چه فرق‌هایی باید داشته باشه ؛ که نداره؟ @mojaradan ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
مجردان انقلابی
*🍀﷽‌🍀 رمـان #نــگـــــاه‌خـــــــــــدا 👀🕋 #پارت۷۶ 📜 دو روز مونده بود به عروسیمون که جهیزیه مونو
*🍀﷽‌🍀 رمـان 👀🕋 ۷۷ 📜 دست و صورتمو شستم و لباسمو پوشیدم برم پایین که گوشیم زنگ خورد عاطفه بود - آخ که چقدر دلم برات تنگ شده عاطی عاطی: سارا اصلا حالم خوب نیست؟ - چرا ؟ عاطی: این چه کاریه که میخوای انجام بدی!چرا میخوای آینده تو خراب کنی - واااااییی عاطی یادم رفت بهت بگم عاطی: چیو - اینکه من دیگه نمیخوام برم ،میخوام با امیر زندگی کنم عاطی: برو بابا دروغ میگی که ارومم کنی - به جون آقا سیدت راست میگم عاطی: جونه شوهرمو الکی قسم نخور - به خاک مامان فاطمه ،عاشقش شدم ( صدایی جیغش،گوشمو کر کرده بود) هوووو چته تو گوشی دم گوشمه هاااا عاطی: سارا میکشمت ،پوستتو میکنم الان به من میگی،میدونی چه حالی داشتم این مدت - جبران میکنم فعلن من برم شاه دوماد پایین منتظرمه عاطی: باشه ..واااییی چی بپوشم من بای بای - دیووونه از پله ها رفتم پایین مریم جون لقمه به دست دم در منتظر من بود - الهی فداتون بشم چقدر ماهین شما مریم: خوبه حالا لوس نشو برو که زیر پای امیر اقا علف سبز شد - واییی اره اره بیچاره فعلن مریم: در امان خدا رفتم دم در دیدم امیر نیست به گوشیش زنگ زدم - الو امیر کجایی؟ امیر : شرمنده بانو جان دیر کردی پشیمون شدم رفتم - عع لوووس نشو دیگه بیا امیر : شرمنده خواهر دیگه خودتون باید بیاین دنبالم تماس و قطع کرد - واااا پسره لوووس رفتم سمت ماشین که خودم برم ارایشگاه دیدم داخل ماشین نشسته - خیلی بی مزه بود امیر : ها ها ها سوار ماشین شدم و رفتیم سمت ارایشگاه ساعت دو بود که اماده شده بودم شماره امیرو گرفتم - سلام برادر امیر : سلام خواهر - برادر من آماده ام منتظر شمام امیر : ببخشید خواهر من که ماشین ندارم شما بیاین دنبال من - وااا امییر امیر: جاااانه امیر - بیا دیگه دیرت میشه هاا امیر : میترسم بیام بیرون دخترا بدزدنم - نترس بابا تو تا آخر عمر بیخ ریشه خودمی زود بیا منتظرم امیر: بیا بیرون دم درم - واااییی شوخی نکن الان میام رفتم بیرون امیر اومد جلو با یه دسته گل ،گل مریم امیر: تقدیم به همسر عزیزم - واییی امیر چه خوشگل شدی امیر : ععع اختیار دارین شما هم خوشگل شدین* ✍🏻فــــاطـــــمــه‌.ب @mojaradan
*🍀﷽‌🍀 رمـان 👀🕋 ۷۸ 📜 یه چادر از پشتش دراورد امیر: خانمم میشه این چادرو بزاری سرتون ؟،دلم نمیخواد این صورت زیبا رو نامحرم ببینه ( یه نگاه به چشمای عسلیش کردم ) - چرا که نمیشه امیر : عاشقتم - ما بیشتر چادرمو گذاشتم سرم،امیر جلوی چادرمو کشید پایین هیچ جایی رو نمیدیدم - امیر آقا الان دارم درکتون میکنم که به جز آسفالت چیزیو نمیبینی سویچ و دادم دستش : ببخشید دیگه زحمت رانندگی و خودتون باید بکشین امیر : نمیشه با آژانس بریم - نخیر دلم میخواد باهم دوتایی بریم ( امیر تو بچگی یه تصادف خطرناکی داشته با خانواده اش ،که خدا رو شکر خطر جانی نداشت ولی از اون به بعد ترس از رانندگی داشت ) - امیر جان نرسیدیم ؟ امیر : نه عزیزم ( چادرمو یه کم زدم بالا ): وااا امیر لاکپشت از تو سریع تر میره اینجوری تا شبم نمیرسیم امیر : سارا جان دیگه بیشتر از این نمیتونم گاز بدم -یادم باشه بعد عروسی ،چند جلسه برات کلاس رانندگی بزارم بعد دوساعت رسیدیم بهشت زهرا همه اومده بودن پیاده شدم ،امیر دستمو گرفت که زمین نخورم رسیدیم گلزار شهدا عاقد هم شروع کرد به خوندن عقد و بار سوم من بله رو گفتم بعدش عاقد از امیر پرسید اونم گفت بله بعد ش همه اومدن کنارمون بهمون تبریک میگفتن اصلا کسی و نمیدیدم فقط صداشونو میشنیدم چقدر سخته، ای کاش چادر نمیزاشتم یه دفعه دیدم یکی سرشو اورد داخل -واییی عاطفه خدارو شکر یه مسلمون دیدم عاطی: واییی سارا وقتی دیدمت از خنده داشتم میترکیدم تو و چادر - کوووفت نخند عاطفه : زشته عروسیااا با ادب باش - عاطفه گریه ام داره در میاد چیکار کنم هیچ جا رو نمیتونم ببینم عاطی: باید تحمل کنی دیگه عزیزم تا بری خونه - واییی راست گفتیاا عاطی: چیو - هیچی بابا باز خودت میفهمی ،فعلا برو ملت صف وایستادن پشت سرت عاطی: دیوونه ،فعلا کت امیرو میکشیدم امیر : جانم سارا جان - امیر آقا یه موقع سختت نباشه داری همه جا رو دید میزنی ( بلند خندش گرفت) چی شده خسته شدی؟ - اره بریم امیر دستمو گرفت و از همه خدا حافظی کرد و رفتیم سر خاک مامان ،یعنی تو این فاصله ده بار نزدیک بود با کله برم رو سنگ قبر که امیر منو میگرفت سر خاک مامان فاتحه ای خوندیم رفتیم سوار ماشین شدیم* ✍🏻فــــاطـــــمــه‌.ب ادامـــــــه. دارد..... @mojaradan