✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙
✈️ #قسمت۳۹
✈️ #آدم_و_حوا
- همینا سالم مونده بود . چیز بیشتري باقی نمونده . باید تا زمانی که پیدامون کنن با اینا سر کنیم .
با درموندگی پرسیدم .
من – کافی نیست ؟
سري تکون داد .
- غذاي زیادي نیست . آب هم که اگر فقط براي خوردن بود بازم کم بود چه برسه به اینکه..
و سکوت کرد .
یه کم فکر کردم ببینم منظورش چیه که با فشاري که توي مثانه م اومد منظورش رو خوب فهمیدم . یعنی دستشویی رفتنمون هم باید جیره بندي می شد .
براي بار هزارم توي دلم گفتم " واي خدا ! چه مصیبتی.
با کمک مرد جوون بیرون رفتیم . چیزي تا تاریک شدن کامل هوا نمونده بود . فقط یه کورسوي از نور خورشید باقی مونده بود .از روي اون سنگا که رد شدیم چند قدم اون طرف تر زمین کمی هموار بود .تموم مدت گوشه ي لباسش رو گرفته بودم که نیوفتم . اون بدبخت هم سعی کرد باهام کنار بیاد . گرچه که آخرش گفت:
- من نمی دونم شما خانوما چرا انقدر به پاشنه بلند علاقه دارین . بقیه ي کفشا کفش نیست ؟
بدون اینکه جوابش رو بدم پشت چشمی نازك کردم و روي یکی از سنگا نشستم . اونم به سمت هواپیما راه افتاد .
دستی به مانتوم کشیدم که به لطف سقوط چند جاش پاره شده بود . شلوارم هم که دست کمی ازش نداشت .
دوباره فشار مثانه م یادم انداخت نیاز مبرمی به دستشویی دارم .
رو به مرد جوون گفتم .
من – آقاي ...
چرخید به سمتم .
- درستکار هستم .
واي.... چنان با لحن خاصی گفت انگار از روزي که دنیا به وجود اومده این جناب همه ي کاراش درست بود و به این خاطر این اسم رو براي نام فامیلش انتخاب کردن
💙 #رمان_خوان
💙 به قلم گیسو پاییز
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙
✈️ #قسمت۴۰
✈️ #آدم_و_حوا
زیر لب " از خود راضی بهش گفتم.
من – آقاي درستکار اینجا کجا می شه ...
و حرفم رو خوردم . روم نشد بگم نیاز به دستشویی دارم . همونجور که سرش پایین بود اخمی کرد . انگار داشت سعی می کرد بفهمه منظورم چیه .تو دلم گفتم " خوب بفهم منظورم چیه دیگه . وگرنه ناچار می شم تو روت بگم . اونوقت تو بیشتر از من خجالت می کشی برادر " ...متفکر برگشت و نگاهی به سمت هواپیما انداخت .همونجور بلند گفت .
درستکار – فکر کنم بشه رفت پشت هواپیما . بهتره زیاد دور نشین که اگر مشکلی پیش اومدن بتونم کمکتون کنم .
بلند شدم و درمونده نگاهی به کفشام کردم . چه جوري دوباره این راه سنگلاخی رو طی می کردم ؟
صداش باعث شد نگاهش کنم .
درستکار – بهتره از این طرف برین سمت هواپیما . این قسمت راهش بهتره .
نگاه کردم به سمتی که اشاره می کرد . منظورش این بود که برم سمت مخالف جایی که ازش بیرون اومده بودیم .راست می گفت راهش بهتر بود و دید هم نداشت .
بلند شدم برم اون طرف . که اومد به سمتم و یکی از بطري هاي آب رو گرفت طرفم .
بطري رو گرفتم و زیر لب تشکري کردم .
سعی کردم خیلی آب هدر ندم . معلوم نبود چه بلایی سرمون بیاد . تا کی اونجا بمونیم . بدون آب هم که نمیشد کاري کرد .وقتی برگشتم دیدم منتظرم نشسته . با دیدنم بلند شد .
درستکار – اگر کار دیگه اي ندارین این کلت رو بگیرین و همین جا بمونین تا من بیبنم می تونم یه آتیشی درست کنم یا نه .
متعجب گفتم:
من – با چی آتیش درست کنین
💙 #رمان_خوان
💙 به قلم گیسو پاییز
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عفو و گذشت امام هادی علیه السلام✨️
در کلام استاد فاطمی نیا
#پیشنهاد
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
48.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ🖐️
#نجم_الثاقب🌟
#امیرالمومنین_حیدر🎉
مژده مژده🎉
دوستان و همراهان...!
پس از بازنشر ادیت های فوق العاده زیبای دو کار جانم علی و بابا علی از گروه زیبای نجم الثاقب بریم برای نماهنگ جدید این گروه🥳
این شما؛ این نماهنگ تازه نجم الثاقبی ها ویژه عیدغدیر؛ استوری های کار جدید در این هفته پوشش داده خواهند شد😎🫶
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنیدد
#یک_فنجان_ارامش
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
••|💓💒|••
#قرار_عاشقی
#سلام_اربابم_حسین
اینروزهاغمِحرموغربتوفراق
افتادهمثلزخمبهجانم،حسینجان🥰
•
خَلقنَگَشتِہ،گَشتِہاَمعٰآشِق
وَشُدَممُبتَلٰآۍِتو،یٰآحُسِین!(:【♥️】
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•~🤍
#السلام_تیها_الغریب
#سلام_امام_زمانم
بہڪجارفتےتواِےلیلےمن
انتظارتمےڪشندمجنونها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#انچه_مجرپان_باید_بدانند
🔆 اولین موضوعی که در زمینهسازی ازدواج از شرایط ازدواج موفق به شمار میآيد، کسب اطلاعات لازم برای ازدواج است.
▫️گاه به دلیل عدم اطلاع از برخی قوانین و مسائل،انسان دچار سردرگمی میشود؛ بنابراین جوانی که قصد دارد ازدواج کند، لازم است چندین کتاب در این خصوص مطالعه کند.
▫️جوان پسری که قصد ازدواج دارد؛ لازم است چندین کتاب پیرامون شخصیت زن مطالعه کند.
دختر خانمها نیز باید در ارتباط با روحیات و شخصیت آقایان مطالعاتی داشته باشند.
❗️البته شناخت نسبت به جنس مخالف، تنها از راه مطالعه کسب نخواهد شد وگاه مشاکره با بزرگانی که در این امر خبرهاند، میتواند به شما کمک بزرگی کند.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ختم_مجرب
ازآقاحضرت علی(ع) بگیری شروع ختم- یکشنبه 3 تیر پایان ختم- سه شنبه
عید غدیر
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه وارد رابطه شدین سعی کنین مثل آقای همساده طرف به دلتون بشینه :))
#زنگ_تفریح
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
746_44368380228450.mp3
2.21M
#ارتباطباجنسمخالف
🎙 صوت بسیار مهم از کلام دکتر داودی نژاد
با عنوان
📋 رفت ، اما آثارش باقی موند ....
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹دختری که خوابه
ولی ملائکه براش گناه مینویسند 😳❗️
همین برای مردها هم هست اگر توجه نکنن و هر تصویری رو از خودشون نشر بدن /کی گفته چون مرد هست می تونه از بدن برهنه ی خودش تو فضای مجازی رو نمایی کنه🤦♂
#تلنگر❤️🩹
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
••『🧡🌾』••
🔺 رونمایی از نقاشی
حسن روحالامین برای عید غدیر
🔺 حسن روحالامین نقاش که برای مناسبتهای مذهبی، نقاشی خلق میکند از نقاشی جدید خود برای عید ولایت رونمایی کرد.
🔺 نقاشی دیجیتال «فهذا علی» عنوان جدیدترین نقاشی اوست که بهشکرانه و مناسبت عید غدیر کشیده شده است. این نقاشی در حرم حضرت علی علیهالسلام نصب میشود.
🔺 سال گذشته هم نقاشی دیجیتال «بعثت در غدیر» حسن روحالامین بهمناسبت عید سعید غدیرخم بر دیوار حرم حضرت علی (ع) رونمایی شد.
🧡•••|↫ #قشنگيجآت
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
👆👆عوامل موثر
در ازدواج کردن به هر قیمتی⚜️❤️⚜️
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاعـر شدهام با غـزل ناب نگاهـت
لاحـول و لا قـوة اِلّا به نگاهـت❤
#عاشقانھ
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
اقتدار مرد رو قلقلک بدین👇👇
نگویید:
❌تو نسبت به من بی توجه شدی!
❌تو دیگر مرا دوست نداری!
❌تو بلد نیستی با یک خانم چه طور
رفتار کنی!
🔹 بگویید:
✅من به توجه تو نیاز داشتم و
احساس کردم به من توجه نداری!
✅من به محبت بیشتر تو نیاز دارم!
✅من به اینکه به من بگویی دوستم
داری نیاز دارم!
✅دلم می خواهد با من این طوری
صحبت کنی!
✅من دوست دارم با من این طوری
رفتار کنی!
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🔹 سوال شما :
درخواستگاری معمولا از ما پسرها می پرسند که وضع مالیت چطوره!! آیا پسر باید صبر کنه تا وضع مالیش بهتر بشه و بعد ازدواج کنه ؟
💬 پاسخ کارشناس :
🔻 اینکه بعضی از خانواده ها در مرحله ی اول خواستگاری سوال می کنند که شما خانه یا ماشین دارید، اشتباه است و باعث میشود ازدواج ها را به تاخیر بیندازد ؛ مهم جُربزه ی طرف است .آیا همهی مردها وقتی به خواستگاری رفتند ماشین و خانه داشتند ؟
✅ ملاک باید اخلاق ،دین و اصالت خانوادگی باشد .اگر فرد توان و علم به کار را داشته باشد یعنی صنعتی را می داند یا تحصیلاتی دارد ، نباید جواب رد داد. اگر شما رشد شخصیتی، اجتماعی ،بلوغ فکری و قدرت مدیریت بحران داشته باشید ، ازدواجتان را به دلیل مسائل مالی نادیده نگیرید.
#مسئله_مالی #خواستگاری
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
752_44812815596059.mp3
7.23M
#فن_ببان
قسمت شانزدهم : چطور لهجه رو مدیریت کنیم ؟
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙 ✈️ #قسمت۴۰ ✈️ #آدم_و_حوا زیر لب " از خود راضی بهش گفتم. من – آقاي درستکار اینجا کج
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙
✈️ #قسمت۴۱
✈️ #آدم_و_حوا
با دست به کمی اون طرف تر اشاره کرد .
درستکار – اونجا چندتا درخته . احتمالاً چوب خشک هم باید باشه. ناچاریم هر جور می تونیم یه آتیش به پا کنیم . اینجوري حیوونا نمی تونن غافلگیرمون کنن .
با ترس سري تکون دادم . کلت رو گرفتم و نشستم و منتظر شدم ببینم چیکار می کنه .نیم ساعت بعد به زور آتیشی به پا کرد . البته با استفاده از یه سري چوب و روکش چندتا صندلی و کبریتی که از جیب مسافراي به ملکوت پیوسته پیدا کرده بود .
خوبی آتیش این بود که دیگه تو تاریکی نبودیم .
جایی نزدیک آتیش رو براي نشستن انتخاب کردم . خودش هم رفت کمی اون طرف تر .
نگاش کردم ببینم چیکار می کنه که دیدم شروع کرد به تیمم کردن . بعد تکه پارچه اي پهن کرد و ایستاد به نماز خوندن .
پوفی کردم . این وضع و اینجا نماز خوندنم داشت ! نمازش که تموم شد رو کرد بهم .
درستکار – نمازتون رو زودتر بخونین بهتره . اینجا افقش معلوم نیست .
خوشم نیومد گفت نماز بخونم . می خواستم بگم تو چیکار به کار من داري ! همین که تو نمازت رو خوندي بسه دیگه چیکار به نماز من داري . اصلاً دلم می خواد قضا بشه . اما در یک حرکت خبیثانه جواب دادم .
من – من نماز نمی خونم .
و این حرفم باعث شد با بهت نگاهم کنه .
منم زل زدم تو چشمش .تازي فهمیدم چشماي جناب برادر درستکار سبز تیره ست .
سریع نگاهش رو ازم گرفت و در سکوت بلند شد و پارچه رو جمع کرد . بدون حرف اومد و جایی نزدیک آتیش نشست و چشم دوخت بهش .
چند دقیقه اي که گذشت از تصور اینکه باید تا صبح همینجوري صمم بکم بشینیم اعصابم به هم ریخت .خدا هم عجب برنامه اي برام درست کرده بود . نکرده بود یکی رو نصیبم کنه که بشه دو کلوم حرف زد باهاش. این برادر الهی حتماً به خاطر ترس از آتیش جهنم سعی می کرد باهام حرف نزنه .
بی اختیار با صداي آرومی گفتم:
من – واي خدا من
💙 #رمان_خوان
💙 به قلم گیسو پاییز
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙
✈️ #قسمت۴۲
✈️ #آدم_و_حوا
درستکار –وقتی حاضر نیستین براش نماز بخونین چرا صداش می کنین ؟
پر حرص نگاهش کردم . در حالی که هنوز به آتیش خیره بود حرف می زد .
من – دلم نمی خواد بخونم چون من رو وسط این بیابون ول کرده .
درستکار – مگه ازش طلبکارین ؟
اخمی کردم . دلم می خواست بگم " به تو چه " ولی در عوض گفتم .
من – آره . وقتی ما رو آفریده در قبال ما مسئوله .
درستکار – درسته مسئوله ولی وظیفه نداره . در ضمن مسئوله که الان صحیح و سالم اینجا نشستین دیگه .
با سر به هواپیما اشاره کردم .
من – اونا که سالم نیستن !
درستکار – اونا وقتش بود که برگردن پیش خودش .
من – ولی حق نداشت ما رو اینجوري ، اینجا ول کنه .
درستکار – حق و نا حق رو خودش معین می کنه . نه مایی که حتی نمی دونیم چی به صلاحمونه و چی نیست
انگار ایشون وکیل وصی خدا بود که اینجوري ازش طرفداري می کرد . براي بهش نشون بدم خودش هم به حرفاش اعتقاد نداره گفتم:
من – خودت الان ناراحت نیستی که اینجایی ؟
کمی مکث کرد ... کمی بعد آروم گفت:
درستکار – حتماً حکمتی داره !
پوزخندي زدم .
من – از اونایی هستی که هر چیزي رو به حکمت خدا ربط می ده و خودش رو راحت می کنه ؟ یه کم فکر کنی می بینی همچینم حواسش به ما نیست .
درستکار – حواسش بهمون هست که سالمیم . وگرنه می تونست خیلی راحت دست و پا یا شایدم بدتر، چشمون رو ازمون بگیره . با این سقوط هر چیزي امکان داشت و چندان بعید نبود
💙 #رمان_خوان
💙 به قلم گیسو پاییز
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙
✈️ #قسمت۴۳
✈️ #آدم_و_حوا
رفتم تو فکر . خوب از اینکه سالم بودیم خیلی هم خوشحال بودم . راست می گفت . می تونست اتفاق بدي برامون بیفته . ولی این دلیل نمی شد که بگم خدا ممنونم که من رو وسط این بیابونی که معلوم نیست چه جک
و جونوري داره انداختی .
طلبکار گفتم:
من – خودت از این سقوط ناراضی نیستی ؟
خیلی قاطع جوابم رو داد:
درستکار – نه . چون می دونم یا داره امتحانم می کنه که ببینه تو سختی ها چه جوریم ! نا فرمانی می کنم ؟ کفر می گم ؟ حواسم هست که همه چی تو فرمان خودشه ! ایمانم محکمه یا نه ؟ ... یا ممکنه تاوان یکی از گناهانم باشه که باید شکرش رو به جا بیارم که بدتر از این رو برام نخواسته ... یا می خواد با این سختی بهم درجه ي بالاتري بده . مثل کربنی که وقتی قراره بشه الماس باید فشار و گرماي خیلی زیادي رو تحمل کنه.. براي همین ناراضی نیستم .
پوزخندي زدم .
من – معلوم نیست تا فردا زنده بمونیم یا نه اونوقت چه تعبیري داري از این سقوط پر دردسر !
نگاهی به آسمون انداخت ...
درستکار – اگه بهش ایمان داشته باشین این تعبیر عجیب به نظر نمیاد .
با حالت تمسخر گفتم:
من – ایمان چه ربطی داره به این چیزا ؟
درستکار – ایمان یعنی اعتقاد قلبی .یعنی اعتماد داشتن بهش که هیچوقت بد بنده ش رو نمی خواد .
من – وقتی طعمه ي گرگا شدیم می بینیم این ایمان به چه دردي می خوره !
سرش رو چرخوند به سمتم و در حالی که جایی تو تاریکی رو نگاه می کرد گفت:
درستکار – وقتی نماز نمی خونین یعنی ایمانتون به قدري نیست که بخواین بهش اعتماد کنین دیگه !
با تندي گفتم:
من – من دلم نمی خواد نماز بخونم . چه اجباریه که شما دائم بهم می گین !
با طمأنینه گفت:
💙 #رمان_خوان
💙 به قلم گیسو پاییز
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موشن_گرافیک | توصیههای امام رضا (ع) برای ایام عید غدیر
🔹چرخ و فلک عالم چرخید و دوباره به روزی رسیدیم که ماه و خورشید در کنار هم ایستادن و روشنا رو از افلاک به زمین آوردن، بله رسیدیم به عید غدیر خم، بزرگترین عید شیعیان...
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´