اقاجان...
در این وانفسای دنیایی به کوه و صحرا و دریا نگریستن دیگر یادتان را زنده نمیکند ...
بلکن چشمانمان را !؛ ...
از آن بگذریم قلبمان را از جای خالی نبودنتان تنگِ تنگِ تنگ میگرداند "
انقدر که دیگر هرچه در ان شادی های ظاهری بریزیم باز نمیشود ... گشوده نمیگردد... استقبال نمیکند...
دلمان مانند کاغذهای باطله ی انشای کودکی درهم تنیده و پیچیده ، گوشه ی سطل زباله ای به نام دنیا کز کرده است ...
اقای من ...
این دل انقدر گرفته که حتی با اواز دردناک پیرمرد دوره گرد هم اشکهایش جاری میشود ...
دلتنگی... دوری... اشفتگی...
برای ما محدودها ، حدی دارد، ندارد ؟!
پدر این مردم بی پناه !
نمی آیی؟...
💔... ! 🥀ممتحنه
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
_
تمام دردها و گناهان زمانی بر سرم آوار شد که فکر کردم بدون شما میتوانم ، دست از دستتان کشیدم و رفتم ...
برای یک زخمیِ خسته که از دست خویش و گناهان پناهی ندارد روز و شب عرفه یعنی شروعی جدید و جانی تازه(:
چقدر این دخترتان دوست داشت شب را گوشه صحنتان صبح کند
رو به گند شما با معبود ِ خویش صحبت کند
اشکهای ناشی از توبه نگاهش به گنبدتان را تار کند...
تا صبح گریه کند و آغوش شما ضمانت پاکی دوبارهاش شود
تا صبح کنار شما عهد ببندند و توبه کند
حال چه کند که رویاهایش مثل همیشه بر سرش آوار شده
حال چه کند که سجادهاش مثل همیشه پناهش هست امشب به جای گوشه صحنتان!؟
حال کجا ببرد این دل و روح خسته را؟
حال کجا ببرد جانی را که کسی خریدارش نشد؟
حال چگونه شب را صبح کند؟ :)💔
روز عرفه کجا پناهی بهتر از شما پیدا کند؟
بطلب دق کردیم بطلب
الهی به رقیه رزق محرممون حرمت باشد بابارضا((((:
✍🏻ســـــآدات
lll_1565200759_Ataei-Shab1Moharram13975B015D.mp3
7.04M
به مناسبت شهادت حضرت مسلم🖤
#پیشنهاددانلود