اگه به این نیاز رسیدیم بعد از مدتی از خودمون می پرسیم چه کسی ارزش پرستیدن داره؟
یعنی به دنبال یه معبود میگردیم که اونو بپرستیم!
برای همه ما پیش اومده که دلتنگ کسی بشیم که باید خدا باشه اما دلمون برای پرستش خدا تنگ نمیشه
اگه دلت برای پرستیدن خدا تنگ شد خدا را پیدا میکنی 🌼(:
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
برای همه ما پیش اومده که دلتنگ کسی بشیم که باید خدا باشه اما دلمون برای پرستش خدا تنگ نمیشه اگه دل
مثل همون جوونی که دلش ازدواج میخواد و بی قرارِ
اگه این حس نیاز در یک جوون به وجود بیاد
کم کم نیمه خودشو پیدا میڪنه
کم کم اون نیازه راهو بهش نشون میده بهش آدرس میده
ما باید در وجود خودمون نیاز به پرستش رو پیدا کنیم و بعد بیدارش
نه نیاز به ویژگیهای این کار رو
کمی سختِ (:
به همین دلیلِ که به یکی میگی بیا نماز بخون
میگه براچی بخونم؟!
میگی برا مناجات با خدا
میگه خب بدون نماز مناجات کنم چی میشه!؟
این فرد نیازش رو به پرستش درک نکرده نفهمیده
ولی نیازش رو به نجوا کردن با خدا فهمیده
اگه نیازش رو به پرستش هم میفهمید میگفت
من دوست دارم با کسی مناجات کنم و اون به من دستور بده که من دستورشو انجام بدم
اگه نیاز به پرستش در من بیدار شد
میگم: دوست دارم خدایی داشته باشم که حمایتم کنه من باهاش حرف بزنم مهربون باشه پناهم بده
اگه دستور داد و انجام ندادم مجازاتم کنه (:'
به خاطر همین ارتباطِ که انسان خودش رو عبد میدونه
پس اگه گفتند انسان چیه کیه؟
تو خودتو به عنوان انسان چی میدونی چی شناختی؟
میرسی به این نکته و میگی
من یک عبد هستم📿!'
بحث تا همینجا بمونه
بعدا درباره خود کلمه عبد وعبد شدن صحبت میکنیم :))
صلواتی ختم ڪنید🌻