-
#حدیـثِرۅز
‹لاتَكُنْ وَليّا لِلّهِ فىِ الْعَلانِيّةِ، عَـدُوّا لَهُ فِى السِّـرِ›
اينگونـہمباشڪهدرظاهربـاخـدا
دوستىڪنىودرپنـهانىدشـمنى!
جوادالائمهعلیهالسلام|بحارالانوار
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
اگر فردی تابع رهبری باشد بدون چون و چرا هیچ دغدغهای به جز اجرایی کردن فرمان رهبری نخواهد داشت. ـ ح
برای انتخاب راه درست باید نگاه به کلام رهبر دوخت. - حاجحـسینیڪتا
اینم حدیث امروز :
مولا جانم علی بن ابیطالب میفرمایند : با دوستت آرام بیا، بسا که روزی دشمنت شود، و با دشمنت آرام بیا، بسا که روزی دوستت شود.
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
اینم حدیث امروز : مولا جانم علی بن ابیطالب میفرمایند : با دوستت آرام بیا، بسا که روزی دشمنت شود، و
+به شدت حق ..
تا نرسیم بهش متوجه نمیشیم چی فرمودن
احتیاط کنید رفقا ..
این احادیث یعنی اخطار، یعنی زنگ خطر . اگه توجه نکنیم بهشون به خودمون اسیب زدیم و یه عمر پشیمونیم ک چراا !🚶🏻
-
#حدیـثِرۅز
‹اِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَما تَمَلُّ الاَْبْدانُ فَابْتَغُوا لَها طَرائِفَ الْحِكَمِ›
دلهـانـيـزمانندبدنهاخـسـتـهمـىگـردند، بـراىآسـايـشدل،درپـىحڪمتهاىنو
وبرآييد.
امیرالمومنینعلیهالسلام|نهجالبلاغه-حڪمت۸۹
#ازطرفشما
برام از سید ابراهیم بگو اینکه چجوری حس میکنی کنارته تو زندگیته یکی بخواد باهاش رفیق شیشه شیش بشه باید چجوری باشه باهاش؟ جواب بدا رو هم میده مگه نه؟ اونا روهم تحویل میگیره؟💔 بهش بگو من بعد خدا و اهل بیت بهش امید دارم. زندگیم داره خراب میشه.بگو برام برادری کنه.
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
#ازطرفشما برام از سید ابراهیم بگو اینکه چجوری حس میکنی کنارته تو زندگیته یکی بخواد باهاش رفیق شی
اگه بخوام از سید بگم باید تا فردا بنویسم:)
حاج مصطفی دقیقا همون وقتی کع تو بدترین حالت روحی بودم قبولم ڪرد:)
واقعا دستمو گرف
اما خب من قدر نمیدونم
نمیدونم اینجا فرستادم یا نه اما مادرشون میگن سید خیلی رفیق بازه:).
واقعا در حقم برادری کرده
انگا به یکی از بچهها گفته که به فلانی بگو من دعاش میکنم.
این ینی آدم بدارم رفیق خودش میدونه
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
#ازطرفشما برام از سید ابراهیم بگو اینکه چجوری حس میکنی کنارته تو زندگیته یکی بخواد باهاش رفیق شی
ما نیستیم که انتخاب میکنیم خودشونن که انتخاب میکنن مارو :)
و به شخصه دیدم که من نه حاج حسین رو و نه داداش مصطفی رو خودم انتخاب نکردم
به طور عجیبی وارد زندگیم شدن
و جدیدا فهمیدم یه بخش کوچیکی از رسالت باقی مونده حاج حسین شاید رو دوش منِ (:
و اما سید ابراهیم !
عاشقی رو که هیچوقت کسی یاد نمیگیره
مشق کردنش نیاز به سواد نداره
همه جا کنارمه امشب یه اتفاقی برام افتاد شیطان قشنگ داشت منو به دست میگرفت که خودمو خالی کنم و دعوا کنم
اما یکی آرومم کرد ؛ هم قلبمو هم زبونمو
و واقعا تونستم سکوت کنم و انگار لال شده بودم
بعدش بغض داشتم رفتم گریه کردم پنهونی و گفتم داداااااش مصطفی
فقط از ته دل صداش زدم
دیدم آروم شدم ؛ نمیخواستم تو جمعشون شام بخورم اما انگار یکی منو نشوند سر سفره و برام کشید و گفت بخور خواهرم :))
من امشب حضورشو خـــــیلی حس کردم خیلی
هر روز نگاهم میکنه و حواسش بهم هست
مگه شهدا اینجوریاند که یه عده رو تحویل بگیرند و یه عده رو نه؟
شڪ نکنید صداتونو از آسمونا دارن ڪافیه صداشون کنی ((((: