☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت سی و چهارم : شهرک المهدی
✔️ راوی : علی مقدم، حسین جهانبخش
🔸از شروع #جنگ يك ماه گذشت. ابراهيم به همراه حاج حسين و تعدادی از رفقا به شهرك المهدی در اطراف سرپلذهاب رفتند. آنجا سنگرهای پدافندی را در مقابل دشمن راه اندازی كردند. نماز #جماعت صبح تمام شد. ديدم بچهها دنبال ابراهيم میگردند! با تعجب پرسيدم: چی شده؟! گفتند: از نيمه شب تا حالا خبری از ابراهيم نيست! من هم به همراه بچهها سنگرها و مواضع دیدهبانی را جستجو كرديم ولی خبری از ابراهيم نبود!
🔸ساعتی بعد يكی از بچههای دیدهبان گفت: از داخل شيار مقابل، چند نفر به اين سمت مییان! اين شيار درست رو به سمت دشمن بود. بلافاصله به سنگر دیدهبانی رفتم و با بچهها نگاه كرديم. سيزده عراقی پشت سر هم در حالی كه دستانشان بسته بود به سمت ما میآمدند! پشت سر آنها ابراهيم و يكی ديگر از بچهها قرار داشت! در حالی كه تعداد زيادی اسلحه و نارنجك و خشاب همراهشان بود. هيچكس باور نمیکرد كه ابراهيم به همراه يك نفر ديگر چنين حماسهای آفريده باشد! آن هم در شرايطی كه در شهرك المهدی مهمات و سلاح كم بود. حتی تعدادی از رزمندهها اسلحه نداشتند.
🔸يكی از بچهها خيلی ذوق زده شده بود، جلو آمد و كشيده محكمی به صورت اولين اسير عراقی زد و گفت: «عراقی مزدور!» برای لحظهای همه ساكت شدند. ابراهيم از كنار ستون اسرا جلو آمد. روبروی #جوان ايستاد و يكی يكی اسلحهها را از روی دوشش به زمين گذاشت. بعد فرياد زد: برا چی زدی تو صورتش؟! جوان كه خيلی تعجب كرده بود گفت: مگه چی شده؟ اون دشمنه. ابراهيم خيره خيره به صورتش نگاه كرد و گفت: اولاً او دشمن بوده، اما الان اسيره، در ثانی اينها اصلاً نمیدونند براي چی با ما میجنگند. حالا تو بايد اين طوری برخورد كنی؟!
🔸جوان #رزمنده بعد از چند لحظه سكوت گفت: ببخشيد، من كمی هيجانی شدم. بعد برگشت و پيشانی اسير عراقی را بوسيد و معذرت خواهی كرد. اسير عراقی كه با تعجب حركات ما را نگاه میکرد، به ابراهيم خيره شد. نگاه متعجب #اسير عراقی حرفهای زيادی داشت!
🔸دو ماه پس از شروع جنگ، ابراهيم به مرخصی آمد. با دوستان به ديدن او رفتيم. در آن ديدار ابراهيم از خاطرات و اتفاقات جنگ صحبت میکرد. اما از خودش چيزی نمیگفت. تا اينكه صحبت از نماز و عبادت رزمندگان شد. يک دفعه #ابراهيم خنديد و گفت: در منطقه المهدی در همان روزهای اول، پنج جوان به گروه ما ملحق شدند. آنها از يك #روستا با هم به جبهه آمده بودند. چند روزی گذشت. ديدم اينها اهل نماز نيستند!
🔸تا اينكه يك روز با آنها صحبت كردم. بندگان خدا آدمهای خيلی سادهای بودند. آنها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه به امام آمده بودند جبهه. از طرفی خودشان هم دوست داشتند كه نماز را ياد بگيرند. من هم بعد از ياد دادن وضو، يكی از بچهها را صدا زدم و گفتم: اين آقا #پیشنماز شما، هر كاری كرد شما هم انجام بديد. من هم كنار شما میایستم و بلند بلند ذكرهای نماز را تكرار میکنم تا ياد بگيريد.
🔸ابراهيم به اينجا كه رسيد ديگر نمیتوانست جلوی خندهاش را بگيرد. چند دقيقه بعد ادامه داد: در ركعت اول، وسط خواندن حمد، امام جماعت شروع كرد سرش را خاراندن، يك دفعه ديدم آن پنج نفر شروع كردند به خاراندن سر!! خيلی خندهام گرفت اما خودم را كنترل كردم. اما در سجده، وقتی امام جماعت بلند شد مُهر به پيشانيش چسبيده بود و افتاد. پيش#نماز به سمت چپ خم شد كه مهرش را بردارد. يك دفعه ديدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز كردند! اينجا بود كه ديگر نتوانستم تحمل كنم و زدم زير خنده!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید #ابراهیم_هادی🕊🌹
شادی روح پاکش صلوات 🌹
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠توصیه های اخلاقی (۱)
🔸آیت الله العظمی مظاهری
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
037-baghare-fa-ansarian.mp3
6.22M
#صوت_ترجمه #صفحه_37 سوره مبارکه #بقره
#سوره_2
#جزء_2
منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان
www.quran-365.ir
@quran_365
🌼 امام صادق علیهالسلام:
🍃چيزى چون شُكر، بر امورِ خوشايند نيفزايد و چيزى چون صبر از امورِ ناخوشايند نكاهد🍃
🍂لمْ يُسْتَزَدْ فِي مَحْبُوبٍ بِمِثْلِ اَلشُّكْرِ وَ لَمْ يُسْتَنْقَصْ مِنْ مَكْرُوهٍ بِمِثْلِ اَلصَّبْرِ🍂
📗 تحف العقول ص ۳۶۳
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت سی و پنجم : حلال مشکلات
✔️ راوی : یکی از دوستان شهید
🔸از پيامبر سؤال شد: «کدام يک از مؤمنين ايمانی کاملتر دارند؟ فرمودند: آن که در راه خدا با #جان و #مال خود جهاد کند». سردار محمد کوثری( فرمانده اسبق لشكر حضرت رسول) ضمن بيان خاطراتی از ابراهيم تعريف میکرد:
🔸در روزهای اول جنگ در سرپلذهاب به ابراهيم گفتم؛ برادر هادی، حقوق شما آماده است هر وقت صلاح میدانید بيا و بگير. در جواب خيلی آهسته گفت: شما کی میری تهران؟ گفتم: آخر هفته. بعد گفت: سه تا آدرس رو مینویسم، تهران رفتی حقوقم رو در اين خونهها بده! من هم اين کار را انجام دادم. بعدها فهميدم هر سه، از خانوادههای #مستحق و آبرودار بودند.
🔸از #جبهه برمیگشتیم. وقتی رسيدم ميدان خراسان ديگر هيچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فكر؛ الان برسم خانه همسرم و بچههایم از من پول میخواهند. تازه اجارهخانه را چه كنم!؟ سراغ کی بروم؟ به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبی نداشت. سر چهارراه عارف ايستاده بودم. با خودم گفتم: فقط بايد خدا کمک کند. من اصلاً نمیدانم چه كنم!
🔸در همين فكر بودم که يك دفعه ديدم #ابراهيم سوار بر موتور به سمت من آمد. خيلی خوشحال شدم. تا من را ديد از موتور پياده شد، مرا در آغوش کشيد. چند دقیقهای صحبت كرديم. وقتی میخواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتی؟! گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولی مهم نيست. دست کرد توی جيب و يک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نمیگیرم، خودت احتياج داری. گفت: اين قرضالحسنه است. هر وقت حقوق گرفتی پس میدی. بعد هم پول را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت.
🔸آن پول خيلی #برکت داشت. خيلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم. خيلی دعايش کردم. آن روز خدا ابراهيم را رساند. مثل هميشه #حلال مشكلات شده بود.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
شادی روح پاکش صلوات 🌹
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥حتما ببینید 💥
💥اثر مال حرام آن قدر زیاد است که حتی به نوه ها هم میرسد
💥 آیتالله جوادی آملی
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
🌷السلام علیک یا اباعبدالله
😭مناجات پایانی سیدالشهدا ع
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
#شب_جمعه
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸