eitaa logo
موج نور
174 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
17 فایل
امواج نور را به شما هدیه می‌دهیم. @Mohammadsalari : آیدی آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸هادی دین پدر شده🌸 🍂🍂🍂 🍃🍃 🥀 🌼میلاد با سعادت امام حسن عسکری (علیه السلام) مبارک باد🌼 🥀 🍃🍃 🍂🍂🍂 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
021-baghare-fa-ansarian.mp3
5.98M
سوره مبارکه منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان www.quran-365.ir @quran_365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼امام حسن عسکری علیه‌السلام: 🍃هیچ فرد با عزّتی حق را رها نکرد، مگر آن که خوار شد و هیچ خواری حق را نگرفت، مگر آن که عزّت یافت.🍃 🍂ما ترَکَ الحقَّ عزیزٌ إلاّ ذَلَّ، و لا اخَذَ بهِ ذلیلٌ اِلا عَزَّ🍂 📗بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۷۴ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تدابیر امام عسکری (ع) که باعث گسترش دایره‌ی نفوذ ائمه (ع) و وسعت دایره‌ی شیعه در زمان ایشان شد 🔸گوشه‌ای از زندگی سیاسی-مبارزاتی امام حسن عسکری علیه‌السلام در کلام مقام معظم رهبری 📚 برگرفته از کتاب انسان ۲۵۰ ساله ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
022-baghare-fa-ansarian.mp3
5.53M
سوره مبارکه منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان www.quran-365.ir @quran_365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼امام رضا علیه‌السلام : 🍃هر كس (حضرت معصومه عليهاالسلام) را در قم زيارت كند، چنان است كه مرا زيارت كرده است.🍃 🍂مَن زارَها بِقُمَّ كَمَن زارَني🍂 ؛ 📚كامل الزيارات ، ص ۵۳۶ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت بیست و چهارم : کردستان (۱) ✔️ راوی: مهدی فريدوند 🔸 ۱۳۵۸ بود. بعد از نماز ظهر و عصر جلوی مسجد سلمان ايستاده بوديم. داشتم با ابراهيم حرف می‌زدم که يک دفعه يکی از دوستان با عجله آمد و گفت: پيام امام رو شنيديد؟! با تعجب پرسيديم: نه، مگه چی شده؟! گفت: امام دستور دادند و گفتند بچه‌ها و رزمنده‌های را از خارج کنيد. 🔸بلافاصله محمد شاهرودی آمد و گفت: من و قاسم تشکری و ناصر کرمانی عازم کردستان هستيم. ابراهيم گفت: ما هم هستيم. بعد رفتيم تا آماده حرکت شويم. ساعت چهار عصر بود. يازده نفر با يک ماشين بليزر به سمت کردستان حرکت کرديم. يک تيربار ژ۳، چهار قبضه اسلحه و چند نارنجک کل وسایل همراه ما بود. 🔸بسياری از جاده‌ها بسته بود. در چند محور مجبور شديم از جاده خاكی عبور كنيم. اما با ياری خدا، فردا ظهر رسيديم به سنندج. از همه جا بی‌خبر وارد شهر شديم. جلوی يک دکه ايستاديم. 🔸ابراهيم پياده شد که آدرس مقر سپاه را بپرسد. يک دفعه فرياد زد: بی‌دین اينها چيه که می‌فروشی!؟ با تعجب نگاه کردم. ديدم کنار دکه، چند رديف مشروبات الکلی چيده شده. ابراهيم بدون مکث اسلحه را مسلح کرد و به سمت بطری‌ها کرد. 🔸 بطری‌های مشروب خرد شد و روی زمين ريخت. بعد هم بقيه را شکست و با عصبانيت رفت سراغ صاحب . جوان خيلی ترسيده بود. گوشه دکه، خودش را مخفی کرد. ابراهيم به چهره او نگاه کرد. با آرامش گفت: پسر جون، مگه تو مسلمون نيستی. اين نجاست‌ها چيه که می‌فروشی، مگه خدا تو قرآن نمی‌گه: «اين کثافتها از طرف شيطانه، از اينها دور بشيد.» جوان سرش را به علامت تأييد تكان داد. مرتب می‌گفت: غلط کردم، ببخشيد. 🔸ابراهيم كمی با او صحبت كرد. بعد با هم بيرون آمدند. جوان مقر را نشان داد. ما هم حرکت کرديم. صدای گلوله‌های ژ۳ سکوت شهر را شکسته بود. همه در خيابان به ما نگاه می‌کردند. ما هم بی‌خبر از همه جا در شهر می‌چرخیدیم. 🔸بالاخره به مقر سپاه سنندج رسيديم. جلوی تمام ديوارهای سپاه، گونی‌های پر از خاک چيده شده بود. آنجا به يک دژ نظامی بيشتر شباهت داشت! هيچ چيزی از ساختمان پيدا نبود. هر چه در زديم بی‌فایده بود. هيچكس در را باز نمی‌کرد. از پشت در می‌گفتند: شهر دست ضد انقلابه، شما هم اينجا نمانيد، برويد فرودگاه! گفتيم: ما آمديم به شما کمک کنيم. لااقل بگویيد کجاست؟! 🔸يکی از بچه‌های سپاه آمد لب ديوار و گفت: اينجا امنيت نداره، ممکنه ماشين شما را هم بزنند. سريع از اين طرف از شهر خارج بشيد. کمی که برويد به فرودگاه می‌رسید. نيروهای انقلابی آنجا مستقر هستند. 🔸ما راه افتاديم و رفتيم فرودگاه. آنجا بود که فهميديم داخل چه خبر است. به جز مقر سپاه و فرودگاه همه جا دست ضد انقلاب بود. سه گردان از سربازان ارتشی آنجا بودند. حدود يک گردان هم از نيروهای سپاه در فرودگاه مستقر بودند. گلوله‌های خمپاره از داخل شهر به سمت فرودگاه شليک می‌شد. 🔸براي اولين بار محمد را در آنجا ديديم. جوانی با ریشه‌ها و موی طلایی، با چهره‌ای و خندان. برادر بروجردی در آن شرايط، نيروها را خيلی خوب اداره می‌کرد. بعدها فهميدم فرماندهی سپاه غرب کشور را بر عهده دارد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید شادی روح پاکش صلوات 🌹 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴