🌼 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
🍃لباس سفيد بپوشيد؛ زيرا جامه سفيد، نيكوتر و پاکیزهتر است🍃
🍁الْبَسُوا اَلْبَيَاضَ؛ فَإِنَّهُ أَطْيَبُ وَ أَطْهَرُ🍁
📗الکافي ج ۶، ص ۴۴۵
#امام_زمان
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
📖 تفسیر قرآن کریم با داستان📖
✳️ آثار گناهان در دنیا
🍃وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ🍃
🍂هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داده ايد، و بسيارى را نيز عفو مى كند!🍂 (شوری : ۳۰)
✅ تنبیه الهی
✍ مرحوم حاج شيخ رجبعلى خياط كه يكى از اخيار و اهل مكاشفه بود، يك روز همراه عدهای در حياط منزل يكى از دوستانش نشسته بود، كه در آن جمع يكى از صاحب منصبان دولتى هم حضور داشت، كه به دليل بيمارى، پايش را دراز كرده بود.
آن صاحب منصب و افسر، رو به جناب شيخ كرد و اظهار داشت كه مدّتى است گرفتار اين درد پا شده و داروهاى گوناگون هم كار ساز نبوده است.
حضرت شيخ مطابق شيوه هميشگى خودش، از تمام افرادى كه در آنجا بودند، خواست كه همه با هم سوره حمد را جهت شفاى ايشان بخوانند، سپس خود و همگان شروع به خواندن (سوره حمد) كردند.
آن گاه توجهى كرد و فرمود: اين درد پاى شما از آن روز پيدا شد، كه زن ماشين نويس را، به دليل اينكه نامه را بد تايپ كرده است، توبيخ كردى و سر او داد زدى، او زن علويه بود، دلش شكسته و گريه كرده است، اكنون بايد او را پيدا كنى و از او (دلجويى كنى) تا پايت درمان شود.
📚 داستانهای سوره حمد
#امام_زمان
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری از فاضل نظری که مورد توجه رهبری قرار گرفت✨
237-yousef-fa-ansarian.mp3
4.44M
#صوت_ترجمه #صفحه_237 سوره مبارکه #یوسف
#سوره_12
#جزء_12
منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان
www.quran-365.ir
@quran_365
🌼 امام علی علیهالسلام :
🍃هرکس بدون عاقبت اندیشی در کارها دست به کاری زند، خود را گرفتار سختیها و مصائب کند.🍃
🍂منْ تَوَرَّطَ فِي اَلْأُمُورِ بِغَيْرِ نَظَرٍ فِي اَلْعَوَاقِبِ فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلنَّوَائِبِ🍂
📗 تحف العقول، ص ۹۰
#امام_زمان
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
📖 تفسیر قرآن کریم با داستان 📖
✳️ شرایط استجابت دعا
🍃وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ🍃(بقره: ۱۸۶)
🍂هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم!🍂
☘ از این آیه استفاده میشود که استجابت دعا دو شرط دارد؛ با قصد جدی و واقعی دعا کردن، فقط خدا را خواندن و ناامیدی از همه اسباب (المیزان ج ۲، ص ۳۳)
✅ نامه به خدا
🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
✍ به هارون الرشيد خبر دادند، دزدانى چند سر راه قافله را میگیرند، دست به سرقت و قتل میزنند و چند قافلهای از حجاج و زائرين بيت اللّه الحرام را مورد دستبرد قرار دادهاند.
هارون مأمورين را فرستاد و دستور داد با آنها به شدّت عمل كنند و همه را دستگير كنند.
مأمورين هارون پس از تلاشهای زياد سارقين را دستگير كردند، و قاصدى هم به دربار هارون فرستادند، و عدد دزدان هم كه ده نفر بودند به خليفه گزارش كردند.
مأمورين با دزدان به طرف بغداد حركت كردند، شبها در منزلى استراحت میکردند، روزها هم راه میرفتند. اتّفاقا يكى از اين شبها كه میخواستند بخوابند با اينكه مأمورين به نوبت نگهبانى میدادند كه دزدها فرار نكنند، با اين حال وقتى صبح بيدار میشوند میبینند دزدها نه نفر شده اند و يكى از آنها فرار كرده، هرچه جستجو مى كنند اثرى نمییابند.
از طرفى هم عدد آنها بگوش هارون رسيده است حالا اگر نُه نفر را ببرند، هارون میگوید: آن فرارى رشوه به مأمورين داده...
خلاصه مأمورين حيران و ناراحت جلوى راه ايستادند، پيرمردى را ديدند از حج برمیگردد، دستهای او را بستند، هرچه گفت: موضوع چيست؟ گفتند: يك نفر كم داريم و او را با آن نُه نفر دزد به بغداد آوردند و به دربار هارونى تسليم و سپس به زندان انداختند.
دزدان از زندان نامههایی به دوستان و آشنايان خود فرستاده و كمك خواستند، دوستان آن نُه نفر دزد واقعى، كه در دستگاه هارون مقامى داشتند، دست به كار شده و به مدت دو روز آنها را از زندان آزاد و آنها بكار خويش ادامه دادند. فقط پيرمرد حاجى كه از مكّه برگشته؛ بیگناه و به خاطر اينكه يكى كم داشتند در زندان ماند، زندانبان دلش به حال او سوخت و گفت: همانطور كه رفقايت براى دوستانشان نامه نوشتند و مدد خواستند و اقداماتى هم براى آزادى آنها شد و نجات پيدا كردند، تو هم فكرى بكن شايد دوستى به نظرت برسد و نامهای به او بنويس كه از زندان آزاد شوى.
پير مرد گفت: آرى دوستى دارم و از تو میخواهم كاغذى با قلم براى من بياورى.
زندانبان برايش آورد
و پيرمرد نوشت: (من العبدالذليل الى الربّ الجليل) از طرف بنده ذليل بسوى پروردگارجليل.
سپس نامه را به زندانبان داد و از او خواست نامه را روى پشت بام زندان بگذارد.
زندانبان نامه را به خواهش پيرمرد زندانى، بالاى بام زندان گذارد و برگشت داخل زندان و به پير مرد گفت: نامه را روى پشت بام گذاردم و باد آن را به هوا بلند كرد.
پير مرد گفت: بسيار خوب نامه به دوستم خواهد رسيد.
هارون الرشيد شب در بستر آرميده بود، كه در خواب میبیند، كسى به او میگوید: پيرمردى از بندگان من در زندان تو است كه بیگناه مانده، همين امشب او را با احترام آزاد كن و اگر نجاتش ندهى، زيان متوجه تو و قصرت خواهد شد.
هارون الرشيد از خواب بيدار شد و وزيرش را فرستاد زندان را مورد بازديد قرار داد، پيرمرد را از زندان بيرون آورده به حضور هارون آوردند.
هارون پير مردى را ديد كه در نهايت فصاحت است، علّت زندان افتادن او را پرسيد؟
گفت: من نمیدانم مأمورين مرا گرفته و گفتند: يك نفر را كم داريم چند روز است در ميان زندانم.
📚 داستانهای سوره حمد
#امام_زمان
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شعر طنز نمازدر محضر مقام معظم رهبری"
مواظب باشیم اگه خواستیم نماز بخونیم 👆اینطوری نماز نخونیم😅
💠اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم💠
بفرمایید لبخندحلال😂👌