eitaa logo
لحظه های ماندگار .کلیشادhttps://eitaa.com/mokeb5
1.4هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
3 فایل
جعفری خادم امام رضا(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
21.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زمستان زیبای روستای چهارطاق ارسالی مخاطب گرامی از روستای چهارطاق شهرستان کیار، استان چهارمحال وبختیاری 🇮🇷|رسانه مردمی شهرستان فلاورجان| 🔎 @falavarjan
پرواز حُجّاج ایرانی با هواپیمایی پن امریکن در سال 1353 عکسهاے زیرخاکے @Axezirkhaki
حجت‌الاسلام کافی رحمة الله علیه: دکتر گفت روغن زرد حیوانی نخور، برای کبدت بد است! من گفتم روغن نباتی آمریکایی برای کبد من خوبه و روغن زرد اعلای حیوانی براش بده؟ پدر و جد من از همین روغن زرد حیوانی خوردند، نود سال سنشان هست و صورتشان مثل هلو سرخ🍑
🌹🍃 ࿐ྀུ‌  🌹🍃 ࿐ྀུ‌🌹🍃 ࿐ྀུ‌ ─═ঊঈ حکایت# ঊঈ═─ 🔸!!* ✍نقل است که : امیر نصر سامانی (یکی از امرای سامانی که از سال 301 تا  331  ه.ق سلطنت کرد) در ایّام کودکی معلّمی داشت، که نزد او درس می خواند، ولی از ناحیه ی معلّم کتک بسیار خورد . 🔸امیر نصر کینه ی معلم را به دل گرفت و با خود می گفت: هر گاه به مقام پادشاهی برسم، انتقام خود را از او می کشم و سزای او را به او می رسانم. 🔹وقتی که امیر نصر به پادشاهی رسید، یک شب به یاد معلمش افتاد و در مورد چگونگی انتقام از او اندیشید، به خدمتکار خود گفت: برو در باغ چوبی از درخت «به» بگیر و بیاور. 🔸خدمتکار رفت و چنان چوبی را نزد امیر نصر آورد و امیر به خدمتکار دیگرش گفت تو نیز برو آن معلم را احضار کن و به اینجا بیاور. 🔹خدمتکار نزد معلم آمد و پیام جلب امیر را به او ابلاغ کرد، معلم همراه او حرکت کرد تا نزد امیر نصر بیاید، معلم در مسیر راه از خدمتکار پرسید: علت احضار من چیست؟ 🔸خدمتکار جریان را گفت. معلم دانست امیر نصر در صدد انتقام است، در مسیر راه به مغازه ی میوه فروشی رسید، پولی داد و یک عدد میوه ی «بِهِ خوب» خرید و آن را در میان آستینش پنهان کرد. هنگامی که نزد امیر نصر آمد، دید در دست امیر نصر چوبی از درخت«به» هست و آن را بلند می کند و تکان می دهد. 🔹همین که چشم امیر نصر به معلم افتاد، خطاب به او گفت: از این چوب چه خاطره را می نگری؟ (آیا می دانی با چنین چوبی چقدر در ایام کودکی من، به من زدی؟) 🔸در همان دم معلم دست در آستین خود کرد و آن میوه ی «به» را بیرون آورد و به امیر نصر نشان داد و گفت:« عمر پادشاه مستدام باد، *این میوه ی به این لطیفی و شادابی از آن چوب به دست آمده است.» ( یعنی بر اثر چوب و تربیت معلم، شخصی مانند شما فردی برجسته، به وجود آمده است).* 🔹*امیر نصر از این پاسخ جالب، بسیار مسرور و شادمان شد، معلم را در آغوش محبت خود گرفت، جایزه ی کلانی به او داد و برای او حقوق ماهیانه تعیین کرد، به طوری که زندگی معلم تا آخر عمر در خوشی و شادابی گذشت.*
📌قرائت دعای پرفیض کمیل ✨به مناسبت هفتمین روز شهدای حادثه‌ کرمان✨ 🔸با نوای حاج مهدی منصوری 💢زمان: پنجشنبه ۲۱ دی ماه بعد از نماز مغرب و عشا 💢مکان: فلاورجان، پیربکران، محله‌ی جوچی، مسجد امام حسین(ع) 🇮🇷|رسانه مردمی شهرستان فلاورجان| 🔎 @falavarjan
35.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رشادت‌های شهیدحاج‌احمدکاظمی 🇮🇷 در بخشی از این فیلم مرحوم به همراه شهیدکاظمی و فرماندهان دفاع‌مقدس مشاهده می‌شود. 🌷شادی ارواح طیبه همه شهدا و گذشتگان صلوات @sooderjan_ir
هیئت مداحان امام رضا( ع ) کلیشاد.
هر روز صبح که چشم می گشایی ... یعنی قرار است که باشی یعنی هنوز باید نقشت را در این صحنه شگفت زندگی بازی کنی یعنی هنوز فرصت داری تا زندگی کنی و هر روزی جدید می تواند آغازی جدید باشد.. نگاهی نو حضوری نو تجربه ای نو برای شما.. امروزتون را زندگی کن ...🍃 سلام صبحتون بخیر 🌸