41.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#همه خادم الرضائیم
🍀یکصدو پنجاهُ هشتمین جلسه معرفتی چهارشنبه های امام رضایی این هفته :
🍀 چهارشنبه یازدهم بهمن ماه ۱۴۰۲
🚩درکانون تخصصی خدمت رضوی _ خیریه نذر سلامت امام زمان ( عج ) و موکب حضرت زهرا ( س ) برگزارمیگردد
برنامه جلسه :
🎤۱۸:۳۰ الی ۱۹ قرائت حدیث شریف کساء توسط مداح اهل بیت ( ع ) آقای یزدانی
🎤۱۹ الی ۱۹:۴۵ سخنرانی استاد اخلاقی پیرامون تفسیر جامعه کبیره
🎤۱۹:۴۵ الی ۲۰:۱۵ قرائت زیارت امین الله و مداحی توسط آقای حاج میرزایی
🍀 ضمنا حضوردر جلسه چهارشنبه های امام رضایی در مصداق فوق گزارش دهی و ثبت خواهد گردید
✍منتظر قدوم سبز شمابزرگواران و دوستداران به خاندان اهل بیت ( ع ) هستیم
🍀🚩🍀🚩🍀🚩🍀🚩🍀🚩🍀🚩
🌐 اصفهان _ خیابان احمدآباد _ ابتدای خیابان خواجه نظام الملک _ روبروی دبستان شهید آوینی _ نبش کوچه ۲ _ سالن اجتماعات
# کانون _ خبر _ و _ فضای _ مجازی
#خیریه _ نذر_ سلامت _ امام زمان ( عج )
# مدیریت _ کانونهای _ خدمت _ رضوی _ استان _ اصفهان
🚩https://zil.ink/mokebhzes_ir🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم رضا و دلم تا حرم رسید
از سوی او نسیمی به چشم ترم رسید
دست ادب به سینه و لبریز التماس
گفتم ابالجواد و مراد دلم رسید...
#چهارشنبههای_امام_رضایی
#چهارشنبههای_مهربانی
#کانون_خادمیاری_تخصصی_سلامت
#خیریه_نذر_سلامت_امام_زمان_عج
#موکب_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#محتوای_رسانه
#کانون_خبر_و_فضای_مجازی
هدایت شده از کشیک سوم خادمیاران کشوری
👈 دیدم تو آسایشگاه یه گوشه ای نشسته، جوراباشو درآورده داره ساق پاهاشو ماساژ میده، رفتم جلوتر دیدم چندتا تاول بزرگ کف پاش زده، نزدیک شدم کنارش نشستم گفتم چند روزه اینجایین؟
گفت: با امشب سه شبه فردا میخوام برم
گفتم: شما پاهاتون تاول زده نمیخواد برین ویلچر بیایین براتون جای ساده تری رو تعریف کنم
گفت: دو سال بود نیومده بودم، تو ولایت خودمون یکی از آشناهامون رو که زندانی بود ضمانت کردم بره مرخصی، چند روز پیش بهم زنگ زدن که فلانی از مرخصی برنگشته، یکهفته مهلت دارید تحویلش بدید اگر نه حکم جلب شما صادر میشه، منم هر چی دنبالش گشتم اثری ازش نبود، دنیا رو سرم خراب شده بود، تو همین احوال یک شب یاد حرم امام رضا ع افتادم با خودم گفتم میرم مشهد هم خدمت میکنم هم از آقا کمک میخوام بقیش با خدا، اومدم و هیچی هم به آقا نگفتم آخه روم نمیشد بعد از دوسال که نیومده بودم چیزی از مشکلاتم به آقا بگم، امروز صبح یک شماره ناشناس بهم زنگ زد دیدم همون بنده خداست که ضمانتش کرده بودم، گفت فلانی من سر مرزم میخواستم از ایران برم ولی چند روزه کارم درست نمیشه، از دیروز یکسره امام رضا (ع) تو نظرمه و هی به خودم میگم این نامردیه این کار رو نکن بخاطر امام رضا(ع) اینکار رو نکن از خود امام کمک بخواه یک نفر دیگه رو گرفتار نکن، خواستم بهت بگم نگران نباش برمیگردم و خودم رو معرفی میکنم. بعد سرشو بلند کرد و با چشم خیس گفت شما بگو وقتی آقام اینقدر مرده من چجوری غیر از ویلچر برم کار دیگه ای بکنم؟ بخدا اگر از پاهام خون هم بیاد باید امشبو ویلچر برونم.
ازش پرسیدم شام خوردی؟
گفت: گرفتم بیارم بین راه یک زائری ازم گرفت
دیگه حرفی نداشتم