eitaa logo
ملازمان حرم
431 دنبال‌کننده
1هزار عکس
165 ویدیو
3 فایل
﷽ 🚨شـهـادت گـل خـوشـبـو و مـعـطری اســت کـه جـز دسـت برگزیدگان خـداوند در میـان انـسـانـهـا به آن نـمی رسد. "مـقـام مـعـظـم رهـبـری"
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🍂🕊 باران شدیدی در تهـران باریده بود؛ خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود... چند پیرمرد می‌خواستند به سمت دیگر خیابان بروند، مانده بودند چه کنند!! همان موقع ابراهـیم از راه رسید، پاچه‌ی شلوار را بالا زد با کول کردن پیرمردها، آن‌ها را به طرف دیگر خیابان برد... ابراهـیم از این کارها زیاد انجام می‌داد... هدفی هم جز شکستن نفسِ خودش نداشت!مخصوصا" زمانی که خیلی بینِ بچه‌ها مطرح بود... اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمد🌸🍃
💢خون‌ماراهمچون‌رودسازید تا‌هرچه‌برسرراه‌دارد،بردارد تابه‌دریای‌حکومت‌عدل‌ حضرت‌مھدی(عج)برسید. 💚
4_6010596509282734763.mp3
9.46M
ظلم به سر می‌رسد ای یار . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 ماه رجب _ سنگر _ جبهه🔻 ای باد از آن باده نسیمی بمن آور . . . کان بوی شفا بخش بود دفع خمارم . . . ✨مقام معظم رهبری: گاهی انسان در یک محیطی قرار می گیرد که محیط، محیط توجه است همه ی دلها به سوی خداست همه ی اشکها جاری است.اینجا حالت تضرع برای انسان آسانتر دست می دهد این محیط مساعد است .محیط مساعد، خودسازی را آسان می کند. 🔸 یکی از محیطهای مساعد، خودِ مجموعه ی دفاع مقدس بود. 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 بازنشر 📹 ببینید | لحظاتی از حضور رهبر انقلاب در منزل شهید علی‌محمدی‌‌ ‌ 👈انتشار به‌مناسبت سالروز شهادت دانشمند هسته‌ای، شهید مسعود علی‌محمدی‌‌.
مداحی آنلاین - بدون ترک گنه انتظار بی معناست - مطیعی.mp3
2.26M
با (عج) بدون ترک گنه انتظار بی معناست امید دیدن روی نگار بی معناست . . . 🎙
🌷 یک روز با بچه‌های گردان رفته بودیم کوه. محمد توجه ویژه‌ای به مردم حاضر در مسیر داشت. می‌گفت: ما هر کاری که انجام می‌دهیم برای رضای خدا و این مردم عزیز است. باید همیشه خودمان را توی جمع مردم بدانیم. وظیفه‌ی حراست از انقلاب به دوش ماست و این انقلاب هم به برکت این مردم شهیدپرور و حمایت و پشتیبانی این ملت، شکل گرفته. می‌گفت: ان‌شاءالله با پشتیبانی مردم و هدایت مقام معظم رهبری بتوانیم انقلاب را به صاحب اصلی‌اش برسانیم. 📚به نقل از کتاب
⭕️ سال 62 یا 63 بچه‌های سپاه که دم درب بودند گفتند یک پیرزنی از آمده و میگوید من حضرت را می‌خواهم ببینم. من رفتم گفتم بفرمایید ! کاری داری شما؟ گفت که والله هر چی دارم و ندارم برداشتم آوردم بدهم به آقا برای . من رفتم خدمت حضرت آقا و عرض کردم این طور شده است. گفتند سریع بگویید بیاید داخل. رفتم او را آوردم داخل. یک زیلو، یک سجادة نماز، یک یا - در حدّ همین چند قلم بود که - به حضرت آقا داد و گفت من دیگر امیدی به زنده بودن ندارم. همینها را دارم از مال دنیا و آمدم اینها را از طریق شما به جبهه‌ها بدهم و به این وسیله دِین خودم را ادا کرده باشم. . 💠حالتی در آقا به وجود آمده بود که اصلاً وصف‌ناپذیر بود. عظمت این زن را می‌دید که از اراک راه افتاده آمده و هر آنچه دارد و ندارد برای جبهه‌ها می‌دهد. او بعد مورد تفقد حضرت آقا قرار گرفت و تشکر کردند. بعد از اینکه آن پیرزن رفت، آقا یکی از کارمندان دفتر را صدا کردند و گفتند بروید آدرسش را بگیرد و در حدّ ممکن نیازهای اولیه‌اش را برطرف کنید. آن سجاده را آقا تا زمانی که در ریاست جمهوری بودند به عنوان سجادة خودشان حفظ کردند. البته چندین برابر پول آن را آقا به حساب جبهه واریز کردند، یعنی در واقع آن را خریدند. بعد فرمودند که بقیه‌اش هم در موزه باید باشد.