4_5771811987075891766.mp3
6.43M
شراب تلخ بیاور که وقت شیداییست
که آنچه در سر من نیست بیم رسواییست
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند
همیشه زخم زبان خونبهای زیباییست
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشاییست
شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهاییست
کنون اگر چه کویرم، هنوز در سر من
صدای پَر زدن مرغهای دریاییست
#فاضل_نظری
خوانش #عاطفه_حمیدی
تكنوازى تار: استاد #فواد_صفدرى
لهجهام درّ دری اما زبانم پارسیست
روح من شهنامه است و جسم و جانم پارسیست
از تبار رستم و از زادگاهِ آرشام
تیرهایم واژگان است و کمانم پارسیست
این زبان واحد، این پهنای فرهنگ سترگ
این جنون عشق در خون رگانم، پارسیست
این زبان رودکی و مولوی و حافظ است
گنگ اگر من خواب دیدم، ترجمانم پارسیست
دوست دارم مولویوار این زبان شمس را
این زبان شعر و منطق در دهانم پارسیست
هر کجا در من نهال دوستی بنشاندهاند
باغ صلح و آشتیام، باغبانم پارسیست
میروم از فرش تا عرش خدا بیواسطه
راهپیمای سلوکم، نردبانم پارسیست
از «اهورا» مانده این آواز در گوش زمان:
من خدای مهرم و پیغمبرانم پارسیست!
شوق پرواز است در من بیکران در بیکران
کفتر آزادگیام، آسمانم پارسیست
#نجیب_بارور
َشاعر افغانستانی
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگی است زمانی که نباشی
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
ای باد سبکسار مرا بگذر و بگذار
هشدار که آرامش ما را نخراشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی است چه باشی...چه نباشی...
#عليرضا_بديع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل! تو هم گشتی رقیب من
خیال خود به شبگردی، به زلفش دیدم و گفتم
رقیب من! چه می خواهی تو از جان حبیب من
نهیبی می زدم با دل که زلفت را نلرزاند
ندانستم که زلفت هم، بلرزد با نهیب من
خوشم من با تب عشقت، طبیب آمد جوابش کن
حبیبم! چشم بیمار تو بس باشد طبیب من
من از صبر و شکیبم شهریارا شهره ی آفاق
همه آفاق هم حیران از این صبر و شکیب من
.
.
✒🎙شعر و دکلمه از استاد #شهریار
.
فرقی نمیکند چه برایم نوشته دوست
گیرم که ناسزاست ولی دستخط اوست
آیینهوار خیره به تنهایی توام
آری! سکوت سادهترین راه گفتگوست
این درس را زعشق تو آموختم که گاه
راه وصال دست کشیدن ز جستوجوست
هرکس به قدر وسع خریدار یوسف است
سرمایهی شکستهدلان چیست آرزوست
بیچاره ما که گرچه عزیزیم نزد خلق
چیزی که پیش دوست نداریم آبروست
#فاضل_نظری
برسان سلامِ ما را،
به رفو گرانِ هجران
ڪه هنوز پاره ی دل، دو سه بَخیه
ڪار دارد ...
#شهریار
به رفو گران ، بگویید
ز ، رفو ، گذشت ، این دل،
چه رفو کنم ، دلی را ؟
که هزار پاره دارد
#راحم_تبریزی
زرد زردم، قسمت من از بهار این گونه است
غم نباید خورد کار روزگار این گونه است
بارها در راه دریا بر زمین افتاده ام،
آری آری دیده ام من، آبشار اینگونه است!
دست بر دل می گذاری، ناله از سر می رود،
در میان عاشقان حال سه تار این گونه است!
آه ای رویای باد آورده می بازم تو را،
عاقبت امروز یا فردا، قمار این گونه است
گیج گیجم، منگ منگم، راه را گم کرده ام
حالت سیاره های بی مدار این گونه است!
سرد و سنگینم، پر از آثار اشک و گرد و خاک،
ای ز حالم بی خبر، سنگ مزار این گونه است!
هر دم از بادی به دامانی پناه آورده ام،
دامن از من وامکش، آری غبار این گونه است!
#حسین_جنتی
.
بیتو هرلحظه مرا
بیم فروریختن است
مثل شهرے ڪه
بروے گسل زلزلههاست
باز میپرسمت از
مسألهٔ دورے و عشق
و سڪوت تو
جواب همهٔ مسألههاست ...!!
#فاضلنظرے
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
با خیال تو ڪہ شب سر بنهم بر خارا
بستر خویش بہ خواب از پر قو میبینم
استادشهریار💌
°❀°
🦋°❀°
°❀°🦋°❀°
دل بریدم تا نبینم دوست با من دشمن است
دل بریدن گاه تنها راه عاشق ماندن است
خود به چاه انداختم خود را مگر باور کنی
آنچه باقیمانده از یوسف همین پیراهن است
گریهها کردم ز شوق آن شب که سوزاندی مرا
سرنوشت شمع جانسوز است اما روشن است
هر کسی از عشق با خود یادگاری میبرد
آنچه من بردم تنی بیروح و روحی بیتن است
من غمم! جای مرا با شادمانی پر مکن
هر کجا چشمی بگردانی نشانی از من است
فاضل نظری
دیوانه نبودی، نه به اندازهی کافی
هر شب ننشستی که خیالات ببافی
بی حدّی غم، شوق رسیدن به تو را برد
هرگز نشود اشک به دیدار تلافی
بعد از تو نفهمید کسی عمق غمم را
من ماندم و یک سینه پر از حرف اضافی
من ماندم و یک حسرت و یک قصهی کوتاه
من ماندم و یک خنده و یک گریه و یک آه
فرق است میان من و تو، ساده بگویم
من بنده ی مضمونم و تو بند قوافی…❤️
سیدتقی_سیدی
"شتاب مکن
که ابر بر خانهات ببارد
و عشق
در تکهای نان گم شود
هرگز نتوان
آدمی را به خانه آورد
آدمی در سقوط کلمات
سقوط میکند
و هنگامی که از زمین برخیزد
کلمات نارس را
به عابران تعارف میکند...
آدمی را توانایی
عشق نیست
در عشق میشکند و میمیرد..."
#احمدرضا_احمدی
شعر زیبای بدون نقطه
دلا کم رو سوی کاری که هردم درد سر دارد
که هر کس در هوس گردد مراد دل هدر دارد
درا در کوی دلداری که گردی محرم دلها
دلی کو گرد او گردد همه در و گهر دارد
اگر درد دلی داری مگو در مسمع هر کس
ره او رو سوی او رو که در هر کو دری دارد
هوای وصل او داری اگر در سر، سحرگه رو
که هر کس وصل او را در دعاهای سحر دارد
#فاضل_جمی
شده در حسرت یک شانه ی محکم باشی
زیر آماج بلا در پیِ مرهم باشی
شده از دید همه صاحب یک قصر ولی ...
در خودت ارگ فرو ریخته ی بـم باشی
شده چون هرزه گیاهی به بیابان کویر
سالها منتظر قطره ی شبنم باشی
شده یک عمر درون قفسی حصر شوی؟
روز در برزخ و شب حبسِ جهنم باشی
شده احساس کنی هست ولی نیست کسی
دم به دم در تبِ یک حالت مبهم باشی
غرقِ رویای کسی باشی و یادت نکند
تو ولی در طلبش شهره ی عالم باشی
بی وفا هستی و می دانم و ای کاش دمی
پشت هر هق هق من شانه ی محکم باشی
#فـاطـمـه_اتـحـاد
حیـــــاط خــانــهٔ مــــا را معطّــــر مـیکنـی یـا نــه ؟
اتــاق کــوچــک مــــا را منــــوّر مـیکنــی یـا نــه ؟
بگو ای چشم و ابروی تو، مضمون دو بیتیها
به قدر یک غزل، با شاعرت سر میکنی یا نه ؟
شرابی نیست در این خانه اما جرعه شعری هست
دو بیـت آتشیــن دارم، لبـی تــر میکنـی یـا نـه ؟
فقـط عـاشــق غــزل را در میــان اشک میگــویــد
هنوز این صفحه نمناک است، باور میکنی یا نه ؟
چنین بیدل شدم تا گوشهی ذهن تو بنشینم
هنـوز اشعـار بیــدل را تو از بر میکنی یا نه ؟
چه دستی میکشی روی سر گلها ! ... بگو آیا
گلـی را با دلی عـاشـق ، بـرابـر میکنـی یا نه ؟!
تو با نامهربانی هم قشنگی، پس نمیپرسم
کمی با من دلت را مهربانتر میکنی یا نه ؟!
«قاسم صرافان»🍃
يکي را دوست دارم
ولي افسوس او هرگز نميداند
نگاهش ميکنم شايد
بخواند از نگاه من
که او را دوست مي دارم
ولي افسوس او هرگز نميداند
به برگ گل نوشتم من
تو را دوست مي دارم
ولي افسوس او گل را
به زلف کودکي آويخت تا او را بخنداند
#فریدون_مشیری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
فرارسیدن ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) برشیفتگان و عاشقان حسینی و رهروان عاشورا تسلیت باد. 🏴
آقا سلام! ماه محرم شروع شد
ماه عزا و گریه و ماتم شروع شد
بازآمدم به محضر تو ای قتیل اشک
اشکم برای این دهه، نمنم شروع شد
جا دارد از هجوم غمت جان دهم ولی
شادم، دوباره سینهزنی هم شروع شد
کمکم لباس مشکی و کمکم نگاه تو
آدم شدن ز شرم تو از کم شروع شد
نام بلند تو، سَرِ لبهای قدسیان
افتاد، حُزن حضرت آدم شروع شد
هاجر که از عطش به لبش جان رسید، گفت:
«جانم حسین!» و جوشش زمزم شروع شد
میگفت عارفی: «ز ازل خلق اشکها
اصلا برای مرهم این غم شروع شد»
با ذکر «یا بُنیَّ» چهها کرد روضه خوان!
باران اشک و هروله، یک دم شروع شد
تا برد نام مادرتان، دل رقیق شد
باز آرزوی گنبد و پرچم شروع شد
میگفت خادمی که: «منم (خادمالحسین)!
در هیئت تو فیض دمادم شروع شد»
میریخت چای روضه و میگفت زیرلب:
«آقا سلام! ماه محرم شروع شد»
🔸فهیمه انوری🔸
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین
سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما،یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
#شهريار
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
ای آن که گاه گاه ز من یاد میکنی
پیوسته شادزی که دلی شاد میکنی
گفتی: «برو!» ولیک نگفتی کجا رود
این مرغ پر شکسته که آزاد میکنی
پنهان مساز راز غم خویش در سکوت
باری، در آن نگاه، چو فریاد میکنی
ای سیل اشک من! ز چه بنیاد میکنی؟
ای درد عشق او! ز چه بیداد میکنی؟
نازکتر از خیال منی، ای نگاه! لیک
با سینه کار دشنه پولاد میکنی
نقشت ز لوح خاطر سیمین نمیرود
ای آن که گاه گاه ز من یاد میکنی
«سیمین بهبهانی»
٢٨ تیر _زاد روز بانوی غزل «سیمین بهبهانی» 🍃
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
تحت تعقیب
یک روز از بهشتت
دزدیده ایم یک سیب
عمری است در زمینت
هستیم تحت تعقیب!
خوردیم در زمینت
این خاک تازه تاسیس
از پشت سر به شیطان
از روبرو به ابلیس
از سکر نامت ای دوست
با آن که مست بودیم
مارا ببخش یک عمر
شیطان پرست بودیم...
حالا در این جهنم
این سرزمین مرده
تاوان آن گناه و
آن سیب نیم خورده
باید میان این خاک
در کوه و دشت و جنگل
عمری ثواب کرد و
برگشت جای اول ...!
سعید بیابانکی
از کتاب یلدا....انتشارات سوره مهر
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیم
مستیم اگر ساکن میخانه نباشيم
ما را چه غم ار باده نباشد که دمی نیست
از عمر که با ناله مستانه نباشیم
سرگشته محضیم و دراین وادی حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
چون می نرسد دست به دامان حقیقت
سهل است اگر در پی افسانه نباشیم
هر شب به دعا می طلبیم اینکه نیاید
آن روز که ما در غم جانانه نباشیم
در خواب نبینیم پریشانی آن شب
کاشفته گیسویِ تو دُردانه نباشیم
نامیم تو را شمع مُراد خود و ننگ است
گر زآنکه به شیدایی پروانه نباشیم
مهدی_اخوان_ثالث
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از «حزین» است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد....
حزین_لاهیجی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
رفتی وُ بعد از تو تمام شهر خــــــــالیست
حتی برایـــم زنده مانـــدن احــتـــمالیست
آنقدر شــب ها در نبودت گریـــــــــه کردم
در برکه ی چشم سیاهم خشــــکسالیست
عطــر غـــــــزل های کسی پیچیده اینجا ؟
یا ردپـــــــــــای غصه ای دراین حوالیست؟
آماده اند تا خونِ شعـــــــــرم را بــــــریزند
حال و هوای هر شـــــب من پرتقالیـــــست
بعد از تو هر فصلی که من دیدم خزان بود
دور و برعشـــــــقت فقط گل های قالیست
دیــــشب گرفتی دستــــــــهای خسته ام را
تا آمـــدم بــــــــاورکنم دیدم خیـــــــالیست
سمیه_ملکی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎https://eitaa.com/molookfarib💎