eitaa logo
گروه فرهنگی _ تبلیغی منادیان حق
93 دنبال‌کننده
485 عکس
295 ویدیو
12 فایل
گروه فوق الذکربامجوز از سوی دفتر تبلیعات حوزه علمیه توسط تعدادی از طلاب بومی شهرستان کوهدشت تاسیس شده وماهیت کاملا فرهنگی تبلیغی داردومحتوای ان توسط اعضای گروه بارگذاری میشود آدرس ما در تلگرام monadianehag98@
مشاهده در ایتا
دانلود
جرعه ای از کلام علامه بزرگ حضرت آیت الله جوادی آملی 💠 محبّت به اهل بیت علیهم السلام ▪️ ﴿رَضِی اللَّهُ عَنْهُ وَ رَضُوا عَنْهُ﴾؛[1] یعنی به تمام الهی راضی است و تمام كارهای او هم مرضی خداست؛ اما چطور می ‌شود انسان به اینجا برسد؟ اگر كسی به غیر خدا دل نبسته است این گرایش خودش را به كجا گِره زده؟ به هر حال انسان دارای یك محبّت و گرایشی هست به كجا گِره زده؟ انسان همان ‌طوری كه ترس دارد, رجا و امید دارد, عداوت و محبّت هم دارد، این محبّتش به كجا گِره خورده؟ آنها را كه دوست ندارد كسی كه ﴿حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ﴾[2] دوستی ‌اش را به كجا گره زده؟ حالا اگر كسی تمام دوستی خود را به یك جا گره زده كلّ دوستی خود را به یك جا گره زده، آن وقت چیزی نمی‌ ماند كه به دیگری بدهد. اگر كسی تمام سرمایه خود را به زید داد، دیگر چیزی ندارد به عمرو بدهد. ▪️ در سوره مباركه «شوریٰ» آن‎جا مشخص شد كه آن است كه تمام دوستی خودش را یكجا بده به ، نه اینكه آنها را دوست داشته باشد آنها را خیلی‌ها دوست دارند. شما كسی را در ایران می شناسید كه را بشناسد, قمر بنی ‌هاشم را بشناسد و به او علاقه نداشته باشد؟ اینكه چنین آدمی پیدا نمی ‌شود و این كافی نیست! آیه 23 سوره مباركه «شوریٰ» كه قبلاً ملاحظه فرمودید این بود: ﴿ذلِكَ الَّذِی یبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ من همین را می ‌خواهم! اكثری ماها عمل ما چه بدانیم چه ندانیم برابر این است كه این ﴿فِی الْقُرْبَی﴾ را مفعول واسطه می ‌گیریم برای مودّت ﴿إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾, ﴿فِی الْقُرْبَی﴾، «فاء» حرف جرّ, «الْقُرْبَی» مجرور, این جار و مجرور متعلّق است به «المودة» تا ظرف, ظرف لغو باشد. این كفِ محبت است، این را خیلی‌ ها دارند این مشكل را حلّ نمی ‌كند؛ آن كه مشكل را حلّ می‌كند این است كه ما این ظرف را ظرف لغو نداریم بدانیم. اگر از ما سؤال كردند این آیه را تركیب بكن باید رویمان بشود که بگوییم این ﴿فِی الْقُرْبَی﴾ متعلّق به «المودّة» نیست این ظرف, ظرف لغو نیست: هر ظرف که آن حال، صفت یا خبر است ٭٭٭ البته مدان لغو که او مستقر است ▪️ این ﴿فِی الْقُرْبَی﴾ متعلّق است به «المستقرة»؛ «الاّ المودة المستقرّة فی القربی» اگر تمام مودّت ما به وابسته شد دیگر ما چیزی نداریم به دیگری بدهیم، این را از ما می ‌خواهند! با دیگری رفت و آمد داریم، ما با كفار خرید و فروش داریم؛ اما ذرّه ‌ای علاقه نداریم مگر علاقه لازم است؟ پول می ‌دهیم جنس می‌گیریم, جنس می ‌دهیم پول می ‌گیریم. اگر ما یكجا همه علاقه را دادیم به ، آن وقت چیزی نداریم به دیگری بدهیم. اگر «المستقرّ» را ما پذیرفتیم كه صفت باشد برای مودّت و این ﴿فِی الْقُرْبَی﴾ متعلّق به «المستقرّة» باشد، كلّ مودّت ما یكسره برای اینهاست «الا المودة المستقرّة فی القربی» که این نتایج فراوانی دارد حالا گوشه ‌ای از آن در [راهپیمایی] بیست میلیونی و فلان از آن‎جا ظهور می ‌كند، این جنگ هشت ساله را هم پیش برده است. [1]. سوره مجادله، آیه22. [2]. همان. 📚 سوره مبارکه مجادله جلسه 21 تاریخ: 1396/12/05
💠 حدیث روز 💠 💎 وعده بهشتی به آتش نشانان 🔻پیامبر صلی الله علیه و آله: 🔻من رَدَّ عَن قَومٍ مِنَ المُسلِمینَ عادِیَةَ ماءٍ أو نارٍ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ ❇️ کسی که دسته ای از مسلمانان را از خطر سیل یا آتش سوزی نجات دهد، بهشت بر او واجب می شود. 📚 الکافی، ج ۵، ص ۵۵
استاد طباطبایی دام عزه: از جناب سید السالکین و اسوة العارفین ، قهرمان توحید آیت الحق مرحوم آقا سید علی قاضی قدس الله نفسه الزکیة این کلمه عرشی نقل شده است که:« محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام به مقام توحید برسد.» و «سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و پیش کار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام است ». بر این اساس وجود مبارک سیدالشهدا علیه السلام، معیار توحید قرآنی و میزان عرفان واقعی است. و هر مسلک عرفانی و روش سیر و سلوکی در مسیر توحیدی از مصباح هدایت حسین بن علی علیهماالسلام استضاء نکند انحراف و تاریکی است، چه این که از حکیم متأله عارف عظیم‌الشأن مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه نقل شده است: حضرت حسین بن علی علیهماالسلام برای رفع حجاب و موانع سیرالی الله نسبت به سالکین راه خدا عنایتی عظیم دارند.  توسل به آن حضرت خصوصاً به وسیله زیارت عاشورا مورد توجه اهل معرفت بوده است
جرعه ای از کلام نور سخنان علامه جوادی آملی حفظه الله 💠 عزیز بی جهت 🔹 اصرار قرآن كریم این است كه خدا نام دارد, ذكر دارد و این كتاب ﴿ذِی الذِّكْرِ﴾[1] است، شما را می‌ خواهد كند ﴿إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ﴾؛[2] در قبال این افكار نورانی, كسانی هستند كه دو مشكل جدّی دارند: یكی اینكه عزّت و اعتلا و استكبار و مقام‌ خواهی دارند و دیگر اینكه سعی می ‌كنند خود را از دیگران جدا كنند؛ این ، این غرور و این باعث می ‌شود كه وحدت اسلامی را «شَق» كند و داعیه ‌ای داشته باشد؛ این دو چیز كه یكی محصول دیگری است، درد خانمان ‌برانداز این است. عزّت اینها دروغین است. 🔹 در سوره مباركه «بقره» بحث آن گذشت كه فرمود: ﴿وَ إِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ﴾؛[3] وقتی یك آمر به معروف و یك ناهی از منكر به اینها می‌ گویند از خدا بپرهیزید، اینها هستند ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ﴾ در اثر «اثم» و گناه و معصیت خود را عزیز و نفوذناپذیر كردند؛ این گروه كه عزیز بی‌ جهت هستند می باشند. اگر یك فرد یا ملتی عزّتش دروغین و بی‌ جهت بود، ذلّتش راستین است و با جهت، چون دیگر معنا ندارد كه هم این دروغ باشد و هم آن دروغ, این یك اصل و اصل دوم اینکه قیامت هم است، هر چه حق است در ﴿ذلِكَ الْیوْمُ الْحَقُّ﴾[4] ظاهر می‌ شود, چون عزّت اینها دروغ بود و ذلّت اینها راست بود در قیامت ذلّت و «هوان» و «هون» و خواری و رسوایی اینها روشن می ‌شود این هم اصل سوم. 🔹 این رسوایی كه ذلّت است، است و آن عزّتی كه در دنیا داشتند، بود كه ﴿إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ﴾ و اینها چون در عزّت كاذب‌ هستند سعی می ‌كنند كه صف خودشان را از جامعه جدا كنند؛ جامعه را اولاً «مُنشق» می‌ كنند به دو شِق مثل درّه، سیل كه می‌ آید این بستر یكسان كوه را به دو قسمت تقسیم می ‌كند و درّه درست می ‌كند؛ در یك جهت خودشان و مستكبران دیگر قرار دارند و در جهتی توده مردم قرار دارند. فرمود: ﴿ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّكْرِ ٭ بَلِ الَّذینَ كَفَرُوا﴾ اینها ﴿فی‏ عِزَّةٍ﴾ هستند یك, آن عزّت بی‌جهت باعث شقاق اینهاست دو؛ به اینها اعلام كن که بسیاری از افراد به همین عزّت دروغین و «شِقاق» مبتلا بودند و ما آنها را به دست عذاب سپردیم.[5] [1]. سوره ص, آیه1. [2]. سوره زخرف, آیه44. [3]. سوره بقره, آیه206. [4]. سوره نبأ, آیه39. [5]. سوره ص, آیه3 📚 سوره مبارکه ص جلسه یک تاریخ: 1393/02/14
روایتی که تن انسان را میلرزاند امام موسی کاظم(علیه السلام) در گلایه از شیعیان فرمودند: لَوْ مَيَّزتُ شِيعَتِی لَمْ أَجِدهُمْ إلَّا وَاصِفَةٌ وَ لَوْ اِمْتَحَنتُهُمْ لَما وَجَدتُهُمْ إِلَّا مُرْتَدِّين وَ لَوْ تَمَحَّصْتُهُمْ لَما خَلَصَ مِنَ الْاَلفِ وَاحِدٍ وَ لَوْ غَرْبَلتُهُمْ غَرْبَلَةً لَمْ يَبْقَ مِنهُمْ إلَّا مَا كَانَ لِی، إنَّهُمْ طَالَ مَا اتَّكَوا عَلَى الْأرَائِِک، فَقَالُوا نَحْنُ شِيعَةُ عَلِيٍّ عَلَیْهِ السِّلَام، إنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ عَلَیْهِ السَّلَام مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُه. ♦️اگر شيعيان خود را جدا و مشخص کنم، در میان آنان جز حراف نیابم. اگر آنان را امتحان کنم،همگی مرتد از کار در آیند.اگر آنان را در بوته آزمایش گذارم،از هزار نفر يک نفر خالص پیدا نشود. ♦️اگر آنان را غربال كنم،جز آنچه نزد من است، در غربال نماند. آنان مدت هاست، بر اریکه‌ها لمیده‏‌اند،و می‌گویند؛ ما شيعه على علیه السلام هستيم. ♦️ درصورتی که شيعه على علیه السلام فقط كسى ست،كه اعمال او گفتارش را تصديق كند. 📚الكافی، ‏ ج ‏۸، ص ۲۲۸
💠 زهد و نصیحت در بیانات حکیم متاله حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله 🔹این دعاها واقعاً نورانی است، یك وقت انسان را می‌ خواند برای ثواب، البته همه ما این كار را می ‌كنیم، اما فهم است؛ از یك خارج و فقه و اصول خیلی سنگین ‌تر است! اصرار این دعاها این است كه آدم را كند؛ یعنی طوری انسان را می ‌پروراند كه در صحنه نبرد مبارزه با ابلیس پیروز در بیاید. یك بیان نورانی از امام عسکری (سلام الله علیه) است که فرمود هر كاری كه بالأخره پایانش بی ‎آبرویی است نكن! «مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ»[1] یك چیزی كه پایانش بی ‎آبرویی است هوس آن كار را نداشته باشید، سخن از جهنم و اینها بعد است «مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ» یك وقت است انسان هوس یك كاری را دارد كه پایانش بی ‎آبرویی است؛ یعنی در آن كار باید با آن رقیب درگیر شود موفق نمی ‌شود بی ‎آبرو می‌ شود. این این همه سفارش تنها برای ثواب است یا اینها واقعاً علم است؟ می ‌بینید ما به ائمه(علیهم السلام) می ‌كنیم، در چه اقتدا می ‌كنیم؟ در آغاز همین دعایی است كه «بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجاتِ هٰذِهِ الدُّنْیا»[2] ما به كسی سر سپرده ‌ایم كه خدای سبحان اگر خواست به آنها مقام دهد چه اینكه داد اولین شرط آن است «بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجاتِ هٰذِهِ الدُّنْیا». 🔹 این دعای نورانی امام زمان (سلام الله علیه) را كه غالب روزها می‌ خوانیم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ» دارد «عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِیحَةِ».[3] زاهد یعنی بی ‎رغبت، آدم وقتی رغبت نداشت اگر چیزی نبود، نبود و دیگر دنبال آن نمی ‌رود تا شود «مسلوب الحیثیة». اینها فهمیدند كه میدان جنگ كجاست و اصرار اینها هم این است كه یك چیزی كه آبروریزی به دنبال دارد نرو، زیرا آن‎جا پیروزی شیطان را به همراه دارد، این را می‌ گویند علم؛ یعنی یك چیزی كه انسان با تجربه و بحث‎ های فلسفی و كلام و اینها به دست آدم نمی ‌آید، با آبروی آدم به دست می‌ آید که محل ابتلای خود ما هم هست؛ این را به صورت دعا بیان كردند، به صورت حدیث بیان كردند که می ‎گویند شما هر كاری كه می ‌خواهید انجام دهید بالأخره ببینید كه می ‌توانید یا نمی ‌توانید یا یك هوس بی ‎جاست؟ اگر هوس بی‎ جاست «مسلوب الحیثیة» بودن به‎ جا را به همراه دارد، كسی كه بی ‎جا كار می‌ كند آبروریزی به‎جا به دنبال او هست «مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ». شما به اینها مقام خواستید بدهید؟ بله، دیگر شرط كه نكردید. فرمود مسئله و و رعایت و اینها سر جایش محفوظ است، مگر امام مسئولیت او همین زاهد بودن است؟ این همه وظایف او را در كتاب‎های كلامی می ‌گوید برای امام هست که همه آنها دارا هستند، اما آن وظیفه محوری كه در و امثال ندبه آمده این است كه «بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجاتِ هٰذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیةِ» نفرمود «بعد ان شرطت علیهم الجاه، بعد ان شرطت علیهم الاقتصاد» اینها مسائل عادی است كه خود بشر عادی هم می ‌فهمد. آن چیزی كه آدم را بی‎ آبرو می ‌كند رغبت بی‎ جاست و همین را هم وجود مبارك (ارواحنا فداه) در آن دعای «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ» می ‌رسد به جایی كه می ‌فرماید: «عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِیحَةِ». 🔹 حالا یك دعای كوتاه چند جمله‌ای هم هست بعد از این دعایی كه در كتاب مفاتیح می‌ خوانیم، آن دیگر البته برای همه هست مخصوصاً برای مسئولین، ببینید با یك ناله ‌ای امام زمان دعا می ‌كنند: خدایا تو را به حق قدرتت به فقرا برس! این یك دعای اقتصادی است برای تأمین رفع نیاز مردم که آن خیلی چیز خوبی است، الهی به حق قدرتت و به حق چه و به حق «مَنْ نَاجَاكَ»[4] خدایا به حق همه انبیا كه با تو مناجات كردند مشكل مالی مردم را حل كن! فقر را برطرف كن! این یك دعای خوبی است؛ این یك دعای چند سطری است كه بعد از آن دعای «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ» است كه آن هم همه ما مخصوصاً مسئولین ما «حفظهم الله» هم بخوانیم هم عمل بكنیم كه مشكل اقتصادی مردم حل شود، گرانی حل شود. ناله این است كه خدایا به حق همه كسانی كه با تو مناجات كردند فقر مردم را حل كن! این دعای خوبی است که مهم است و لازم هم هست، اما آن دعای كلیدی كه با همه ما هست در همه شئون، این است که فرمود: «عَلَی عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِیحَةِ» ـ ان ‌شاء ‌الله ـ امیدواریم حوزه ‌ها بر محور اداره بشود. [1]. تحف العقول, ص489. [2]. الاقبال (ط ـ الحدیثه)، ج1، ص504. [3]. البلد الأمین، ص349. [4]. المصباح(کفعمی)، ص306. 📚 درس خارج فقه قبض ـ جلسه 9 تاریخ: ۹۲/۱۱/۹
🔻 💧 تأثیر سعه صدر 🔰 روزی با شهید محمدرضا کامیاب، پیاده به طرف منزلشان که در خیابان گاز بود، می‌ رفتیم. چند نفر از بچه‌ های نوجوان (که گویا از سوی افراد دیگری تحریک شده بودند)، اطراف ایشان را گرفتند و علیه روحانیت شعارهای دادند. من به ایشان گفتم: «اجازه دهید با آن‌ ها برخورد کنم؛» ولی «شهید کامیاب» خیلی آرام و بامتانت گفتند: «کاری با آن‌ ها نداشته باشید. خودشان می‌ روند.» 👈 آن‌ ها همچنان شعار می‌ دادند تا اینکه خسته شدند و رفتند. تقریباً سه یا چهار روز بعد که داشتیم از همان مسیر می‌ آمدیم، همان بچه‌ های نوجوان نزد شهید کامیاب آمدند و با احوالپرسی از ایشان، ابراز پشیمانی کردند. 🌹شهید کامیاب همانجا خم شدند، آن‌ ها را در آغوش گرفتند، بوسیدند و به من گفتند: «اگر آن روز عصبانی می‌ شدید و با آن‌ ها رفتار بدی می‌ کردید، امروز نمی‌ آمدند و اینگونه رفتارشان عوض نمی‌ شد.» ⚡️منبع: مهدی منصوریان، سیره تبلیغی شهدای روحانی، ص ۶۸.
پاره ای از کلام گهر بار علامه جوادی آملی حفظه الله 💠 خطر تکاثر 🔹 سرّ اینكه گروهی گرفتار كفر و تكذیب می ‌شوند چیست؟ می ‌فرماید سرّ آن زرق و برق و لذت‌ های دنیا است كه در پنج مرحله خلاصه می ‌شود و همه این مراحل خمسه هم لهو و غرور است. آیاتی كه مصدّر به ﴿اعْلَمُوا﴾ است ناظر به اهمیت و هشدار دادن به آن مطلب است. ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِی اْلأَمْوالِ وَ اْلأَوْلادِ﴾; فرمود دنیا پنج مرحله دارد: در مرحله كودكی و نوجوانی انسان گرفتار است، در دوران جوانی گرفتار است، در دوران كهولت دوران است، در دوران پیری و سالمندی دوران است. ﴿أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ﴾ برای خردسالان كه به بازی سرگرم هستند. 🔹 از دوران خردسالی كه گذشتن از آن بازی ‌ها فراغت پیدا می ‌كنند, چیزهایی هم آنها را به خود سرگرم می ‌كند. از دوران نوجوانی گذشته به مرحله جوانی كه رسیدند, به می ‌پردازند, به فكر بازی نیستند به فكر زینت, آراستن‌, لباس ‌های خوب در بر كردن و همسر گرفتن هستند در این مرحله. از این مرحله كه گذشت, دوران به مقام و جاه و منصَب و سمت است, وقتی بازنشست نشد, دوران اشتغال به كار است كه دوران كهولت اوست; بین چهل تا 55 و شصت. و از دوران كهولت كه گذشت به دوران پیری و شیخوخیت رسید, دیگر نه اهل لعب است, نه گرفتار لهو و كودكانه و نوجوانانه است, نه می ‌تواند زینت كند خود را «و لن یصلح العطار ما أفسد الدهر»,[1] نه مقامی دارد که به او فخر كند, فقط به جمع مال و نوه و اولاد افتخار می ‌كند, این قدر داشتم و این قدر دارم, این از بستگان ما است, این قدر نوه دارم, این قدر فرزند دارم, این قدر داماد دارم, این قدر قبیله دارم, این قدر عشیره دارم, تا بمیرد; از لَعِب شروع می ‌شود تا ؛ این تكاثر آن قدر است: ﴿أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ ٭ حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ﴾.[2] 🔹 این آخرین خطر دامن ‌گیر ابنای دنیا است كه فرمود: ﴿أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ﴾ به جای اینكه به دنبال بروید, گرفتار تكاثر شدید; ما گفتیم معارف الهی كوثر است: ﴿یؤْتِی الْحِكْمَةَ مَنْ یشاءُ وَ مَنْ یؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا كَثیرًا﴾[3] به دنبال معارف و علوم الهی و اسلامی بروید, اینها است، كوثر را رها كردید, تكاثر شما را گرفت. این طور نیست كه اگر ما را آرام و مهار نكردیم, او ما را رها كند، اگر ما او را سرگرم و مهار نكردیم, او مهار می ‌كند! ما اگر او را به تحصیل وادار نكردیم، او ما را به تكاثر گرفتار می ‌كند! اگر اهل مال است, او را به تكاثر مال و زمین و باغ گرفتار می ‌كند؛ اگر طلبه است و معمم است, به تكاثر شركت ‌كننده‌ گان در بحث گرفتار می ‌كند; این‌طور نیست كه او كسی را رها بكند, این‌طور نیست كه كسی از چنگ او نجات پیدا بكند. اگر امام جماعت است او را به تكاثر مأمومین گرفتار می‌كند و اگر نویسنده است به تكاثر خوانندگان كتاب گرفتار می ‌كند. كم كسی است كه از گرفتاری تكاثر نجات پیدا كند. اینكه گفتند هر لحظه خود را مواظب باشید, این است. 🔹 آن كسی كه از آمدن و رفتن یك عده و پای وعظ او یا به پای بحث او یا به پشت سر او, خوشحال می‌ شود، معلوم می ‌شود او هنوز گرفتار تكاثر است; عمری در تحت است و خیال می ‌كند تحت است و دارد كارهای مثبت انجام می ‌دهد. بدترین وضع برای ما است كه ما ندانیم در تحت ولایت چه كسی هستیم و خود را نسنجیم، اگر خود را سنجدیم معلوم می ‌شود كه این كارهای ما «لله» است یا «للهویٰ». [1] . بلاغات النساء، ص137. [2] . سوره تکاثر, آیه1 و 2. [3] . سوره بقره, آیه269. 📚 سوره مبارکه حدید جلسه 14
📚ماجرای امام سجاد ع و راهزن 🏷مرحوم علاّ مه مجلسى به نقل از شيخ الطايفه مرحوم طوسى حكايت كند: روزى حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السّلام به عنوان انجام مراسم حجّ خانه خدا، عازم مكّه مكرّمه گرديد. در مسير راه از شهر مدينه به مكّه ، به بيابانى رسيد كه دزدهاى بسيارى جهت غارت و چپاول اموال حاجيان و اذيّت و آزار ايشان ، سر راه ايستاده و كمين كرده بودند. همين كه امام عليه السّلام نزديك دزدان رسيد، يكى از آن دزدها جلو آمد و راه را بر آن حضرت بست و منع از حركت آن بزرگوار به سوى مكّه معظّمه گرديد. امام زين العابدين عليه السّلام با متانت و خون سردى به آن دزد خطاب نمود و اظهار داشت : چه مى خواهى ؟ و به دنبال چه چيزى هستى ؟ دزد پاسخ داد: مى خواهم تو را به قتل رسانده و آن گاه وسائل واموال تو را غارت كنم . حضرت فرمود: من حاضر هستم كه با رضايت خود اموال و آنچه را كه همراه دارم ، با تو تقسيم كنم و با رضايت خويش نصف آن ها را تحويل تو دهم . دزد راهزن گفت : من نمى پذيرم و بايد برنامه و تصميم خود را، كه گفتم اجراء كنم . حضرت سجّاد عليه السّلام فرمود: من حاضرم از آنچه كه به همراه دارم ، به مقدار هزينه سفر خويش بردارم و بقيّه آن را هر چه باشد در اختيار تو قرار دهم . وليكن دزد همچنان بر حرف خود اصرار مى ورزيد و با لجاجت پيشنهاد امام زين العابدين عليه السّلام را نپذيرفت . پس چون حضرت چنين حالت و برخوردى را از آن دزد مشاهده نمود، از او سؤ ال نمود: پروردگار و ارباب تو كجاست ؟ دزد پاسخ داد: در حال خواب به سر مى برد. در اين موقع حضرت كلماتى را بر زبان مبارك خود جارى نمود و زمزمه اى كرد كه ناگهان دو شير درّنده پديدار گشتند؛ و به دزد حمله كردند و يكى سر دزد و ديگرى پايش را به دندان گرفت و هر يك او را به سمتى مى كشيد. سپس امام سجّاد عليه السّلام اظهار داشت : تو گمان كردى كه پروردگارت غافل است و در حال خواب به سر مى برد؟! و بعد از آن ، امام عليه السّلام به سلامت و امنيّت به راه خود ادامه داد و به سوى مكّه معظّمه حركت نمود.(1) 📚 امالى شيخ طوسى : ص 605 بحارالا نوار: ج 46، ص 41، ح 36.
💠 الفبای دین از دیدگاه علامه جوادی آملی 🔹 تلاش اسلام بر است، اداره مردم عاقل سخت نیست؛ اما افراد به تعبیر قرآن كریم اینها خودشان مشكل دارند، مشكل حكومت هم به عهده آنهاست. مختال یعنی آدم خیال زده. آنچه كه در قرآن كریم استعمال شده باب افتعال است ﴿إِنَّ اللّهَ لا یحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ﴾،[1] انسان هر طوری كه به او گفتند موی سرت را آن ‌طوری كن می‌گوید چشم، لباست را آن‌طوری كن می‌گوید چشم، نه می ‌فهمد چه كسی گفته، نه می‌فهمد چه كسی آن كار را كرده، نه می‌فهمد مصالح چه كسی در آن لحاظ است، نه می‌فهمد مفاسد چه كسی در آن ملحوظ شده است. فرمود خدا آدم كه با خیال دارد زندگی می ‌كند دوست ندارد. وجود مبارك پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) در تمام موارد اصرار داشت كه مردم بشوند، این برنامه ‌ها را ائمه (علیهم السلام) مخصوصاً وجود مبارك امام صادق امام باقر در حوزه‌ های علمیه رواج دادند و رسمی كردند. 🔹 خود (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) افرادی را كه اعزام می‌ كرد شخصاً او را بدرقه می ‌كرد، به پای ركاب اسبش یا شترش می‌رفت و این جمله‌ها را می ‌گفت؛ معاذ را كه می ‌خواست به یمن بفرستد او را كاملاً بدرقه كرد و به معاذ گفتی وقتی به یمن رفتی «یا مُعَاذُ عَلِّمْهُمْ كِتَابَ اَللَّه»؛[2] مردم با قرآن آشنا كن. نه درس قرآن كه روخوانی قرآن [کنند]، روخوانی قرآن یك گوشه از وظائف است آنها كه مشكل را حل می ‌كند است. نفرمود: «اتل علیهم القرآن» فرمود: «عَلِّمْهُمْ كِتَابَ اَللَّه»! خب حالا آن پیغمبر می ‌آید پای ركاب معاذ تا آنجا نصیحت كند سفارش كند! معاذ رفتی یمن مبادا تعلیم قرآن فراموشت بشود! شما این را مراجعه كنید ببینید وجود مبارك حضرت در منزل شخصی خود این دستورات را می ‌دهد یا را او هم بدرقه می ‌كند و پای ركاب اسبش هم می ‌رود؟! برو آنجا مردم را قرآن یاد بده، برو آنجا تفسیر بگو، برو آنجا قرآن را منتشر کن. اگر مردم اهل فهم باشند اداره مردم بفهم سخت نیست. 🔹 كسی كه مواظب زبانش نیست، مواظب چشمش نیست، مواظب گوشش نیست، كشوری درست می ‌كند كه پرونده ‌اش هفت هشت میلیون است خب معلوم است سخت است همه در زحمت ‌اند. مشكل جامعه كه مسئله شبهه ابن كمونه و مسئله ترتب اصول و اینها نیست كه آیا اجتماع امر و نهی جایز است یا نه، این مشكلات ماهاست كه در حوزه ‌ایم. مشكل جامعه همین است؛ آقا مواظب زبانت باش! حرف بد نزن! تعدیه نكن! سبقت نگیر! وقتی كه گفتند در اینجا ورود ممنوع است اینجا نرو! همین است. [1]. سوره لقمان، آیه18. [2]. تحف العقول، ص25؛ «یا مُعَاذُ عَلِّمْهُمْ كِتَابَ اَللَّهِ وَ أَحْسِنْ أَدَبَهُمْ عَلَى اَلْأَخْلاَقِ اَلصَّالِحَةِ وَ أَنْزِلِ اَلنَّاسَ مَنَازِلَهُمْ خَیرَهُمْ وَ شَرَّهُمْ وَ أَنْفِذْ فِیهِمْ أَمْرَ اَللَّهِ وَ لاَ تُحَاشِ فِی أَمْرِهِ وَ لاَ مَالِهِ أَحَداً فَإِنَّهَا لَیسَتْ بِوَلاَیتِكَ وَ...». 📚 سخنرانی عمومی در جمع طلاب تاریخ: 1390/08/23
💠 معیار عقل در اندیشه علامه جوادی آملی حفظه الله ▪️ مستحضر هستید از آدم تا خاتم، نام هر پیامبری را ذات أقدس الهی در قرآن کریم گاهی خطاب می‌کند، گاهی اسم را می‌گوید ما به فلان کس گفتیم، یا می‌گوید: ﴿یا دَاوُدُ﴾،[1] ﴿یا نُوحُ﴾،[2] ﴿یا عِیسَی﴾،[3] ﴿یا مُوسی﴾؛[4] اما وجود مبارک حضرت را هرگز نامش را نمی ‌برد: ﴿یا أَیهَا النَّبِی﴾،[5] ﴿یا أَیهَا الرَّسُولُ﴾،[6] با جلال و شکوه از پیغمبر نام می ‌برد، اسم نام مبارک حضرت را اصلاً نمی ‌برد و اگر نام مبارک حضرت شد،[7] آنجا خطاب ذات أقدس الهی نیست. ▪️ برای پیغمبر اسلام (عَلَیهِ وَ عَلَی آلِه ‏آلَافُ التَّحِیةِ وَ الثَّنَاء) یک ای قائل است و به جان او قسم یاد می ‌کند: ﴿لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِی سْكْرَتِهِمْ یعْمَهُونَ﴾،[8] این عمر، است. خدا به عقل قسم می‌ خورد که آنها مستانه می‌ روند. انسان به جایی می‌رسد که عمر او می‌شود بینه! خدا در مقابل بینه قسم نمی ‌خورد، به خود بینه قسم می‌ خورد، قسم به جان تو اینها به بی راهه می‌روند، برای اینکه تو هستی. ▪️ مطلب مهمی که ذات أقدس الهی به پیامبر خود فرمود: ﴿وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَینَیكَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا﴾،[9] چقدر این تعبیر زیبا و لطیف است! او علمش فراوان هست؛ اما به هر حال از یاد گرفت، فرمود: ﴿وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾؛[10] ما یادت دادیم! درست است که هر چه بشر بخواهد وجود مبارک حضرت می ‌داند؛ اما به هر حال در محضر «الله» یاد گرفت: ﴿وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ﴾.[11] ▫️ علمی نیست در قبال علوم دیگر. ما یک فلسفه داشته باشیم، کلام داشته باشیم، فقه داشته باشیم، اصول داشته باشیم، تاریخ داشته باشیم، علم لدنی داشته باشیم! علم لدنی علمی در قبال فقه و امثال فقه نیست. همین علوم را اگر کسی از لدن، از نزد «الله» بلاواسطه فرا بگیرد، لدنی می‌شود. نه اینکه یک علم خاصی باشد، موضوع و محمولی داشته باشد. فرمود: ﴿وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ ﴾، ما قرآن را از محضر اساتید یاد می ‌گیریم، ذات أقدس الهی پیغمبر را در محضر خود کرد. ▪️ در همین قرآن فرمود تو بدان و به آنها بگو! دنیا برای کسی میوه نمی ‌شود: ﴿وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَینَیكَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ﴾ فرمود: ﴿زَهْرَةَ﴾، این «زَهر» و «زَهرَه»؛ مثل «تمر» و «تمره»؛ یکی برای جنس است و آن «تاء» هم برای وحدت است. «تمر» جنس است، «تمرة»؛ یعنی یک خرما. «زَهر» جنس است و «زهرة»؛ یعنی یک شکوفه. این کتاب زَهر الربیع سید جزائری (رِضْوَانِ اللَّهِ عَلَیه) هم همین است، نه «زُهر الربیع». «زَهر»؛ یعنی شکوفه، . در این آیه فرمود رسول من بدان! ریاست، سلطنت، امامت ظاهری، حکومت، برای هیچ کسی میوه نمی ‌شود، فقط شکوفه است! تا می‌ رسد یک کم به بار بنشیند و به صورت میوه دربیاید، پاییز سرد زودرس می‌ رسد و همه شکوفه ‌ها را می‌ ریزد. هیچ کسی در دنیا میوه دنیا نچید. «از آن سرد آمد این کاخ دل‌آویز» دنیا جای سردی است «که تا جا گرم کردی گویدت خیز»[12] شما برو، دیگری باید بیاید. این سمت‌ ها که می ‌بینید تودیع و معارفه، تودیع و معارفه همین است. فرمود میوه چیدن جای بهشت است که ﴿أُكُلُها دائِمٌ﴾؛[13] «اُکُل»؛ یعنی خوردن، خوراکی. میوه بهشت دائم است، نه پُرخوری! «اُکُل»؛ یعنی «مأکول» نه «أکل». [1]. سوره ص, آیه26. [2]. سوره هود, آیات32 و46 و48. [3]. سوره آل عمران, آیه55؛ سوره مائده، آیه110. [4]. سوره بقره, آیات55 و61؛ سوره مائده22. [5]. سوره انفال, آیات64 و65 و70. [6]. سوره مائده, آیه41 و67. [7]. سوره آل عمران، آیه44؛ سوره احزاب، آیه40؛ سوره محمد، آیه2؛ سوره فتح، آیه29. [8]. سوره حجر, آیه72. [9]. سوره طه، آیه131. [10]. سوره نساء، آیه113. [11]. سوره نمل، آیه6. [12]. نظامی خمسه، خسرو شیرین، بخش29. [13]. سوره رعد، آیه35. 📚 .سخنرانی عمومی تاریخ: 1396/09/15
✨﷽✨ ✅امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «از مواردی که به زیارت زائرم می‌آیم شب اول قبرست. » ✍پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «محبت به من و اهلبیتم در هفت موقف بسیار هولناک، نجات بخش است: 1⃣هنگام مرگ و حضور فرشته مامور قبض روح. 2⃣هنگام بازجویی در برابر فرشتگان مسئول برزخ در شب اول قبر. 3⃣هنگام زنده شدن مردگان در قیامت. 4⃣هنگام باز شدن پرونده عمل در برابر انسان در قیامت و یا زمانی که پرونده عمل هر شخصی را به دستش می‌دهند. 5⃣هنگام حساب و حضور در دادگاه عدل الهی. 6⃣هنگام سنجش افکار و اعمال انسان با معیارهای حق و الگوهایی که در آن روز است. 7⃣هنگام عبور از صراط و پلی که بر روی دوزخ نهاده شده است. » 📗بحار، ج ۷، ص ۲۴۷