🌹#با_شهدا| شهید مصطفی چمران
🔸 دست مرا گرفت و بوسید.
▫️یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از آن که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، میبوسید و همانطور با گریه از من تشکر میکرد. من گفتم: برای چه مصطفی؟ گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدّس است و باید آن را بوسید. گفتم: از من تشکر میکنید؟ خب، این که من خدمت کردم مادر من بــود، مادر شما نبود، که این همه تشکر میکنید. گفت: دستی که به مادرش خدمت کند مقدّس است و کسی کـه بـه مادرش خیر ندارد بـه هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبّت و عشق به مادرتان خدمت کردید.
📚 به روایت همسرش غاده
▫️به مناسبت سالروز شهادت مصطفی چمران
⚪️ منادی زمان
@Monadizaman
🌹#با_شهدا|شهید مصطفی چمران
▫️ قهوه
🔸مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که این دختر صبح که از خواب بلند میشه باید یه لیوان شیرقهوه جلوش بذاری و ... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته. اما خدا میدونه مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمیخورد اما همیشه برای من قهوه درست میکرد. میگفتم: واسه چی این کار رو میکنی؟ راضی به زحمتت نیستم. میگفت: من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم. همین عشق و محبتهاش بود که به زندگیمون رنگ خدایی داده بود.
📚 کتاب افلاکیان، جلد ۴، صفحه ۷
⚪️ منادی زمان
@Monadizaman
🌹#با_شهدا|شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
✍🏻 یادت باشه
▫️شب آخر به همسرم گفتم: نمیدونم زمان عملیات چه شبی است؛ اما بشین تا برات حنا ببندم، روی مبل نشست و موها، محاسن و پاهایش را حنا بستم. تا صبح خوابم نمیبرد و به همسرم که خوابیده بود، نگاه میکردم. صبح صبحانه آماده کردم و وقت رفتن سه بار در کوچه به پشت سرش نگاه کرد، چهره خندانش را هیچ وقت فراموش نمیکنم... روش نمیشد پیش دوستانش بگه دوستت دارم گفت من بهت میگم یادت باشه تو هم یادت بیوفته که دوست دارم موقع اعزام از پلهها پایین میرفت و هی میگفت: یادت باشه.
📚 راوی: همسر شهید
◻️ منادی زمان
🔲 @Monadizaman
🌹#با_شهدا|شهید محمد بروجردی
ازدواج
▫️هفده سالش که شد ازدواج کرد. عروسیشان خانه پدرزنش بود؛ توی برّ بیابان. همه را که دعوت کرده بودند، شده بودند پنج شش نفر. من حلقه نمیخواهم... موقع خرید حلقه، گفت: من حلقه نمیخوام. چیزی نگفتم. من هم پیشتر گفته بودم که آئینه شمعدان نمیخواهم. مشهد که رفتیم، برایشان به جای حلقه، یک انگشتر عقیق خریدم. گفتم باشه به جای حلقه. بعد از شهادت ناصر، وسایلش را برایم آوردند. انگشتر عقیقش هنوز خونی بود.
📚 کتاب یادگاران، جلد ۱۲ کتاب شهید بروجردی، صفحه ۶
#شهید_محمد_بروجردی
🔰 منادی زمان
🟢 @Monadizaman
🌹#با_شهدا|شهید مصطفی چمران
☕️ قهوه
🔸مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که این دختر صبح که از خواب بلند میشه باید یه لیوان شیرقهوه جلوش بذاری و ... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته. امّا خدا میدونه مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمیخورد، امّا همیشه برای من قهوه درست میکرد. میگفتم: واسه چی این کار رو میکنی؟ راضی به زحمتت نیستم. میگفت: من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم. همین عشق و محبّتهاش بود که به زندگیمون رنگ خدایی داده بود.
📚 کتاب افلاکیان، جلد ۴، صفحه ۷
📅 بازنشر به مناسبت ۳۱ خردادماه؛ سالروز شهادت شهید مصطفی چمران
🔰 منادی زمان
🟢 @Monadizaman
🌹#با_شهدا|شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی
✍🏻 امورات خانواده
▫️یک روز جمعه خدمت آقای بهشتی رسیدیم و گفتیم: یکی از مقامات سیاسی خارجی به تهران آمده، از شما تقاضای ملاقات کرده است. ایشان نپذیرفت و گفت: من این ملاقات را نمیپذیرم، مگر اینکه امام رحمتالله به من تکلیف بفرمایند، ولی اگر ایشان این تکلیف را نمیکنند، نمیپذیرم؛ چون برای خودم برنامه دارم و امروز که جمعه است، متعلق به خانواده من است. در این ساعات باید به فرزندانم دیکته بگویم و در درسها به آنها کمک کنم و به کارهای خانه برسم؛ چون روز جمعه من، مخصوص خانواده است.
📚 سیره شهید دکتر بهشتی، نشر شاهد، صفحه ۷۰
🔰 منادی زمان
🟢 @Monadizaman