امان از توشه هایی که با رنج به دست آمدند و با لحظه ای غفلت از دست رفته اند ...
برخی از آیه ها عجیب آدم را درگیر خود میکند...
بقره/۲۶۶
@monajatnamaz
رفقا!!
نشستن و ژست گرفتن سر مزار رفیق شهیدت
برای لایک جمع کردن... یعنی نه تنها راهش و
ادامه نمیدی بلکه زدی تو خاکی..!
@monajatnamaz
به کوچیکی گناه نگاه نکن، به بزرگی کسی نگاه کن که ازش نافرمانی کردی !
@monajatnamaz
امامصادق(ع)فرمودند:
ایمان خودرا قبل از ظهور
تکمیل کنید، چون درلحظات ظهور،
ایمان ها به سختی مورد
امتحان و ابتلا قرار می گیرند..!!
📚اصولکافی؛ج۶؛ص۳۶۰؛ح۱
🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹
┄┅═✼✿❣❤️❣✿✼═┅┄
@monajatnamaz
زندگی هایمان پر از گره های کور شده است،پر از حیرانی،دلواپسی...
...و تو خود گفتی که گشایش روزهای سخت ما در دعا برای ظهور توست...
اینک این ما و این دست های رو به آسمانمان...
این ما و این زمزمه های بغض آلودمان...
این ما و این استیصال و اضطرارمان...
...ما برای پایان این فراق دعا می کنیم و تو،ای آبرومندترینِ خلق نزد خدا،به دعایمان آمین بگو...
...که ما روسیاهیم و گنه کار و تو حجت خدایی و دلیل استجابت...
@monajatnamaz
﷽ #احکام
🌸 نماز مرد با زنجير و #انگشتر طلا چه حكمى دارد؟
🌼 همه مراجع (به جز خامنهاى): نماز با آن باطل است.
🌼 آیتالله خامنهاى: بنابر احتياط واجب، نماز با آن باطل است.
📚 نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه، رساله دانشجويى ؛ پرسش ۱۲۷
@monajatnamaz
💠 شهید ابراهیم هادی برای ازدواج کمکم کرد...💠
🌸بعد از کلی تماس و اصرار.... آمده بود دفتر انتشارات. می گفت: باید ماجرایی را برایتان بگویم. بی مقدمه گفت: سن و سال من بالا رفته بود. شغل خوبی داشتم. بارها برای ازدواج به خواستگاری رفتم. هر بار به یک مشکل بر می خوردم و ازدواج من عقب می افتاد.
🌸یک بار سر مسئله حجاب به توافق نرسیدیم. یکبار مسئله مهریه، بار دیگر تفاوت فرهنگی خانواده ها و..... دیگر مادر و خواهرم خسته شدند. خودم بیش از بقیه اذیت شدم.
🌸روزها گذشت تا اینکه دوسال قبل در اول اردیبهشت رفتم بهشت زهرا. با دوستانم بر سر مزار یادبود ابراهیم، برایش مراسم تولد برگزار کردیم. افراد بسیاری آمدند و از خاطرات ابراهیم شنیدند. خوشحال بودم که توانستم قدم کوچکی در این راه بردارم.
🌸وقتی همه رفتند، به تصویر ابراهیم خیره شدم و گفتم: شما تا زنده بودی تلاش می کردی که گره از کار مردم بازکنی، حالا هم که شهید شدی و خدا شما را زنده معرفی می کند.
🌸بعد در دلم گفتم: ابراهیم جان، همه برای تولد کادو می برند، من از تو کادو می خواهم. یک کاری کن که دفعه بعد با همسرم به دیدنت بیایم!! روز بعد یکی از دوستان تماس گرفت و خانواده ای معرفی کرد. با اینکه دیگر حوصله این کار را نداشتم اما بار دیگر با مادر و خواهرم راهی شدیم.
🌸تمام مراحل کار خوب پیش رفت. همانی بود که می خواستیم. هیچ مشکلی نبود. نه مهریه و نه موارد دیگر، هیچ اختلافی بین خانواده ها نبود. بعد از تمام صحبت ها به ما گفتند: برای صحبت های خصوصی به این اتاق بروید.
🌸به محض اینکه به همراه دخترخانم وارد اتاق شدیم، چشمم به تصویر بزرگ آقا ابراهیم بر روی دیوار افتاد!! وقتی نشستیم، به عنوان اولین سوال پرسیدم: شما ابراهیم هادی را می شناسید؟
ایشان هم با تعجب گفت: بله، شهید هادی همرزم پدرم بودند. آن ها در یک محل زندگی می کردند و بنده هم به این شهید والا مقام بسیار اعتقاد دارم و....
🌸خلاصه، هفته ی بعد بعشت زهرا (علیه السلام) رفتم. همراه با همسرم به کنار مزار یادبودش آمدیم و برای عرض تشکر، ساعتی را در کنارش نشستیم. آخر همسرم نیز مانند من، از ابراهیم خواسته بود که یک همسر مناسب برایش انتخاب کند.
✅کتاب سلام بر ابراهیم
@monajatnamaz