در گرما و شرجی تابستان سفر تفریحی به شهر توریستی رفته بودند در راه برگشت لیدر گروه گفت در این قسمت ساحل توقفی کنیم . «دختری» که چادر ابتداء سفرش تبدیل به مانتو شده بود به همراه دو زن فامیلشان با بولیز و شلوار مشغول آببازی شدند به یکی از آقایان همشهریشان گفتند از ما فیلم بگیر مقیدتر بود رد کرد و رد شد موبایل را من گرفتم از جنگولک بازیشان کمی ضبط کردم ؛ لیدر به نقطهای با دست اشاره و حرف میزند : [با من هستند] . مسئول ساحل نزدیک بود سیلی را در گوش دو جوان همسفر بزند ؛ چه شده ؟ شورتکهایشان کوتاهتر از حد مجاز بود ..
بیروت ۱۳۹۰ / تور یک روزه مسافران ایرانی از دمشق به لبنان
منبثات ✍
در گرما و شرجی تابستان سفر تفریحی به شهر توریستی رفته بودند در راه برگشت لیدر گروه گفت در این قسمت س
آنها فهمیدند که جیغ کشیدن و جنگولک بازی در شأن چادر نـیست اما صداسیما و پیروانش نه ؟!
منبثات ✍
۱۹۱) فروش کلاغ به جای قناری ؛ هر چند مردم معنای «توسعه» را بفهمند آنرا به عنوان بدترین فحش ها به کا
توسعه ء کمتر = زندگی بهتر ..
یحیی المازني می گوید : مدتی طولانی در جوار امیرالمومنین در مدینه و در نزدیکی مسکن زینب بودم والله نه شخص او را دیدم نه صدایی از او شنیدم ؛ برای زیارت رسول الله شب خارج
میشد حسن سمت راست او حسین سمت چپ او و امیرالمومنین جلوی او ؛
هنگام نزدیکی به قبر شریف امیرالمومنین از او پیشی میگرفت و نور قنادیل را خاموش میکرد و یک بار حسن از او دراینباره پرسید؟ فرمود : نگرانم که احدی شخص خواهرت زینب را ببیند ..