استاد داشت سخنرانی میکرد گفت امام زمان حاضرن یا غایب بین تمام غایبایی که شنیدم بینشون گفتم حاضرن چند نفر خندیدن.. اخرش گفتم این ماییم که غایبیم نه اقا..!
اقا الان خیلی وقته اومدن اما ما نمیتونیم ببینیمشون چون چشمامون الوده به گناهه..💔😢
این متن خیلی دلمو آتیش زد
دردودل حضرت ولی عصر با امام حسین
حسین جان ....
مهدی ام مهدی خسته ! دلم از بی وفایی ها شکسته ...
حسین جان ... مانده ام تنهای تنها !
شده کرب و بلایم کوه و صحرا!
حسین جان ...
کاش من جای تو بودم !
چو یارانت بُدم گِرد وجودت !
شما گفتی ولی آنها نرفتند ...مرا یاران همه ، یک یک برفتند
حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته
حسین جان
سال ها در انتظارم
هنوز حسرت به یاران تو دارم
حسین جان
انتقام نگرفته ام من
به جای امّتم شرمنده ام من
حسین جان
قطعه قطعه جسم اکبر(ع)
سر افتاده'ی علی اصغر(ع)
دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)
کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)
صدای ناله'ی جانسوز زهرا(س)
فرار کودکان در دشت وصحرا
همه منزل به منزل در اسارت
چنان که شد به آل تو جسارت !
حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته
هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده
بود هر صبح و شام در پیش دیده
ز قلبم میزند بیرون شراره
چه کاری سخت تر از انتظاره
حسین جان
از شما شرمنده هستم
گناه امّتم بسته دو دستم
چه قدر دیگر بگویم من به امّت
دعا باشد کلید قفل غیبت
حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته😭😭😭
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨✨✨✨✨✨✨
🔆 #پندانه
✍ قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
روزی طلبه جوانی که در زمان شاهعباس در اصفهان درس میخواند نزد شیخ بهایی آمد و گفت:
من دیگر از درسخواندن خسته شدهام و میخواهم دنبال تجارت و کار و کاسبی بروم، چون درسخواندن برای آدم، آب و نان نمیشود و کسی از طلبگی به جایی نمیرسد و بهجز بیپولی و حسرت، عایدی ندارد.
شیخ گفت:
بسیار خب! حالا که میروی حرفی نیست. فعلا این قطعه سنگ را بگیر و به نانوایی برو چند عدد نان بیاور با هم غذایی بخوریم و بعد هر کجا میخواهی برو، من مانع کسبوکار و تجارتت نمیشوم.
جوان با حیرت و تردید، سنگ را گرفت و به نانوایی رفت و سنگ را به نانوا داد تا نان بگیرد ولی نانوا او را مسخره نمود و از مغازه بیرون کرد.
پسر جوان با ناراحتی پیش شیخ بهایی برگشت و گفت:
مرا مسخره کردهای؟ نانوا نان را نداد هیچ، جلوی مردم مرا مسخره کرد و به ریش من هم خندید.
شیخ گفت:
اشکالی ندارد. پس به بازار علوفهفروشان برو و بگو این سنگ خیلی باارزش است، سعی کن با آن قدری علوفه و کاه و جو برای اسبهایمان بخری.
او دوباره به بازار رفت تا علوفه بخرد ولی آنها نیز چیزی به او ندادند و به او خندیدند. جوان که دیگر خیلی ناراحت شده بود، نزد شیخ آمد و ماجرا را تعریف کرد.
شیخ بهایی گفت:
خیلی ناراحت نباش. حالا این سنگ را بردار و به بازار صرافان و زرگران ببر و به فلان دکان برو و بگو این سنگ را گرو بردار و در ازای آن، صد سکه به من قرض بده که اکنون نیاز دارم.
طلبه جوان گفت:
با این سنگ، نان و علوفه ندادند، چگونه زرگران بابت آن پول میدهند؟
شیخ گفت:
امتحان آن که ضرر ندارد.
طلبه جوان با اینکه ناراحت بود، ولی با بیمیلی و به احترام شیخ به بازار صرافان و جواهرفروشان رفت و به همان دکانی که شیخ گفته بود، رفت و گفت:
این سنگ را در مقابل صد سکه به امانت نزد تو میسپارم.
مرد زرگر نگاهی به سنگ کرد و با تعجب، نگاهی به پسر جوان انداخت و به او گفت:
قدری بنشین تا پولت را حاضر کنم.
سپس شاگرد خود را صدا زد و در گوش او چیزی گفت و شاگرد از مغازه بیرون رفت.
پس از مدت کمی شاگرد با دو مامور به دکان بازگشت. ماموران پسرجوان را گرفتند و میخواستند او را با خود ببرند.
او با تعجب گفت:
مگر من چه کردهام؟
مرد زرگر گفت:
میدانی این سنگ چیست و چقدر میارزد؟
پسر گفت:
نه، مگر چقدر میارزد؟
زرگر گفت:
ارزش این گوهر، بیش از 10هزار سکه است. راستش را بگو، تو در تمام عمر خود حتی هزار سکه را یکجا ندیدهای، چنین سنگ گرانقیمتی را از کجا آوردهای؟
پسر جوان که از تعجب زبانش بند آمده بود و فکر نمیکرد سنگی که نانوا با آن نان هم نداده بود، این مقدار ارزش داشته باشد، با لکنتزبان گفت:
به خدا من دزدی نکردهام. من با شیخ بهایی نشسته بودم که او این سنگ را به من داد تا برای وامگرفتن به اینجا بیاورم. اگر باور نمیکنید با من به مدرسه بیایید تا به نزد شیخ برویم.
ماموران پسر جوان را با ناباوری گرفتند و نزد شیخ بهایی آوردند. ماموران پس از ادای احترام به شیخ بهایی، قضیه مرد جوان را به او گفتند.
او ماموران را مرخص کرد و گفت:
آری این مرد راست میگوید. من این سنگ قیمتی را به او داده بودم تا گرو گذاشته، برایم قدری پول نقد بگیرد.
پس از رفتن ماموران، طلبه جوان با شگفتی و خنده گفت:
ای شیخ! قضیه چیست؟ امروز با این سنگ، عجب بلاهایی سر من آوردهای! مگر این سنگ چیست که با آن کاه و جو ندادند ولی مرد صراف بابت آن 10هزار سکه میپردازد.
شیخ بهایی گفت:
مرد جوان! این سنگ قیمتی که میبینی، گوهر شبچراغ است و این گوهر کمیاب، در شب تاریک چون چراغ میدرخشد و نور میدهد. همان طور که دیدی، قدر زر را زرگر میشناسد و قدر گوهر را گوهری میداند. نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمیدهند و همگان ارزش آن را نمیدانند.
وضع ما هم همین طور است. ارزش علم و عالم را انسانهای عاقل و فرزانه میدانند و هر بقال و عطاری نمیداند ارزش طلب علم و گوهر دانش چقدر است و فایده آن چیست. حال خود دانی، خواهی پی تجارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز.
پسر جوان از اینکه می خواست از طلب علم دست بکشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#حرفحساب
مُدشده،
افراد به اصطلاح مذهبی!
ی چیزی میزنن!به اصطلاح رل||:
(ما میگیم رابطه غیرشرعی)
از همه جالبتر طرف گفته؛
مگه رل مذهبی اشکال داره!!
بله هر رابطهی با نامحرم،
مذهبی و غیرمذهبی
مجازی و واقعی و... |گناهه!
حالا افرادی خودشونو توجیح میکنن،
با استدلالهای که بسی خنده داره!
بعد پروف این
دوست دختر پسرای مذهبی!
عاشقانه وسط بینالحرمین،شلمچه،
قطعه شهدا :/ !
کجای کاری رفیق،چی زدی!
امامحسین لحظه شهادتشون
دلهره داشتن نامحرم طرف
خیمهها نره!
شهدا هیچ رابطه غیرشرعی با نامحرم
نداشتن،حتی خوشتیپترینشون!
حواسمون باشه یه امامزمانی حواسش
هست،
اشتباه کردی! | برگرد...دیر نشه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم | تلاوت ترتیل صفحه ۱۰۵ قرآن کریم شامل آیات ۱۷۱ تا ۱۷۵ سوره مبارکه نساء
🍃🌹🍃
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «اَصدَقُ القَولِ وَ اَبلَغُ المَوعِظَةِ وَ اَحسَنُ القَصَصِ، کِتابُ اللهِ» راست ترین گفتار و رساترین پندها و نیکوترین قصهها کتاب خداست. (امالی صدوق /۳۹۴)
🎙 استاد: منشاوی
🆔 http://eitaa.com/meyarpb
🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
بزرگواران سلام..
من بعد از ظهر میرم حرم مطهر هستم اگر کسی از شما میخواد نامه ای رو به اقا بده من میتونم براتون هم بخونمش روبه رو ضریح و هم میتونم بنویسم بندازم توی ضریح اگر مایلید به پی وی بنده ارسال کنید.. ایدی در بیو کانال قرار داره..🌱
🌺🍃منتظران(مہدے³¹³عج)🌺🍃
بزرگواران سلام.. من بعد از ظهر میرم حرم مطهر هستم اگر کسی از شما میخواد نامه ای رو به اقا بده من می
ضمن اطلاع هر دو ایدی برای خودم هست
امام محمد باقر (ع)
کسیکه از درون خود پند پذیری ندارد، اندرز دیگران برایش نتیجه ای نخواهد داشت.
#سخن_بزرگان
حاج آقا قرائتی میگن: فردی گناهکار بود و به او تذکر دادم؛ او هم جواب داد: ای بابا حاجآقا فکر کنم تو خدا رو نمیشناسی!
خدا خیلی خیلی بخشنده و کریمه..
استاد قرائتی هم که استادِ مثاله، گفت: بانکم خیلی خیلی پول داره ولی تو بری بگی بده، میده؟ نه نمیده! چون حساب و کتاب داره.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷زن آبروته، نکنه کوچیکش کنی...
✨«هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ»✨
🎤 استاد دانشمند
📎 #سبک_زندگی
📎 #قرآن
💔🖤•|- مـنـتـظـران مـهـدے -|•
🥀@mongi312🥀
ای که مرا خوانده ای،راه نشانم بده🌱
گوشه ای از کربــلا، جا و مکانم بده🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگم به اسمِ تو قسم
دلتنگم به شوقِ تو هواییام...💛
#امام_رضا
#آقای_ابۍ_عبداللّٰھ
#یـَٰالَثٰاࢪَاتَ_اَلْحُسَـیْن🥺✨
🌿🧡
شکرگزار باش...!
خدا جونم ممنون
امروز بیمار نبودم🤧
ممنون امروز گرسنه نبودم
ممنون امروز بیخانمان نبودم
ممنون امروز
در جنگ و ناامنی نبودم
ممنون امروز تصادف نکردم📌
خلاصه ممنون
با این که کلی گناهکارم
حتی لحظهای
به فکرِ رها کردنم نبودی(:
+دلبریکنباخدا♥️
💔🖤•|- مـنـتـظـران مـهـدے -|•
🥀@mongi312🥀
وقتی مجروح شده بود
احساس نمی کرد زخمیه!
میخندید ومدام میگفت
فدایحضرتزینب...
[شهیداحمد مشلب]
#شهیدانه
🌑خصلت انسانهای اهل جهنم🌑
🌹امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔥جهنمیان سه خصلت دارند:
👈بدزبان، مغرور، فخرفروش
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💔🖤•|- مـنـتـظـران مـهـدے -|•
🥀@mongi312🥀
🌸آثار مراقبه🌸
🌱آیت الله حسن زاده آملی می فرماید:
استادم علامه طباطبایی درخلوتی به من گفت:هرروزی که مراقبه ام بیشتر است درآن شب خوابهای بهترو واضحتری می بینم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💔🖤•|- مـنـتـظـران مـهـدے -|•
🥀@mongi312🥀