eitaa logo
مُنیب .
1.3هزار دنبال‌کننده
201 عکس
182 ویدیو
2 فایل
هوالباقی ؛ ‌‌ به قول ِآقای شهید هادی یه‌کاری کن که خدا خوشش بیاد ، نه بنده‌ی خدا . ‌ - متون ِمکتوب را به روح بسپارید ! ‌‌‌ * في آغوش الله .
مشاهده در ایتا
دانلود
مُنیب .
؛ هذه المعركة تحتاج فقط [ إلى قائد مثلك ] ! این نبرد فقط به فرماندهی شبیه تو نیاز دارد :) #سوریة / #
_ دختر سوری نوشته : « ای شوالیه‌ی ایرانی ! در این لحظه که تروریست‌ها به پشت شهرها رسیدند و وحشت همه‌جا را گرفته .. اگر بگویند جانت را بده ، تا حاج قاسم برگردد ، لحظه ای درنگ نخواهم کرد ! »
- بسم‌الله .
مُنیب .
‌‌ اگه حس میکنی خیلی تنهایی ، دو تا خط تلفن بگیر ؛ با یکیش به اون یکیش پیام بده ! ولی نذار [ هر کسی
‌ من سوریه نبوده‌ام ؛ هیچ کاسه‌ی آبی پشت سرم ریخته نشده ، هیچکس مرا به حضرت زینب نسپرده ، هیچ پلاک دوقسمتیِ کُدداری از گردنم آویزان نیست . هیچوقت پایم به سرزمین شام نرسیده است ، سوار هواپیمای نظامی نشده‌ام و هیچ فرودگاهی را به مقصد دمشق پرواز نکرده‌ام . کوچه‌های باریک منتهی به حرم را با قدم‌های سنگین طی نکرده‌ام ، من دستم به آن ضریحی که ستون‌ها احاطه‌اش کرده‌اند نرسیده است و پای ضریح عمه جانمان خون گریه نکرده‌ام . پوتین هایم ریف جنوبی حلب را قدم رو نرفته . فِرنچِ نظامی نپوشیده‌ام ، کلاش دو خشابه دستم نگرفته‌ام و پشت هیچ بیسیمی نام ابو نرجس را فریاد نزده‌ام . موج هیچ کورنِتی مرا نگرفته است ، و پایم از هیچ ترکشی لنگ نمیزند . با اسم رمز " یازهرا " به دل تکفیری‌ها نزده‌ایم ، من روی تپه‌های خانطومان نبوده‌ام ، آن تویوتای سفید پر از جنازه و مجروح را ندیده‌ام . قطع شدن دست و سر بچه‌هایمان را ندیده‌ام . با اولین پرواز ، کنار تابوت رفیق‌هایمان برنگشته‌ام . بقیه الله بستری نشده‌ام و هیچ دکتری بالای سرم گریه نکرده است . من سوریه نبوده‌ام ، وصیتنامه‌ای میان قرآن نگذاشته‌ام ، با هیچ وداعی دلم نلرزید . در هیچ قرارگاهی قرنطینه نشده‌ام ، اسمم در هیچ لیست اعزامی نبوده است ، پشت هیچ تیرباری احساس غرور نکرده‌ام و با صدای صوت خمپاره‌ای دلهره نگرفته‌ام . من شهادت را به چشم ندیده‌ام .. [ هر چه بود و ماند برایم ، حسرت بود . ]
- بسم‌الله .
؛ تولدت مبارك ، آقای بی‌ادعایی که هر صبح جمعه جای خالی‌تان در چهار چوب شبکهٔ خبر ، بیداد میکند . / .
1_8083905590.mp3
16.43M
جهت ِتلطیف ِروح ؛
- بسم‌الله .
مُنیب .
‌ من سوریه نبوده‌ام ؛ هیچ کاسه‌ی آبی پشت سرم ریخته نشده ، هیچکس مرا به حضرت زینب نسپرده ، هیچ پلاک د
‌ آقای امام‌رضا قَدِ « شلوغی خیابون امام رضا و یه سلام یهویی وسط جمعیت » ، قَدِ « یه قُلُپ آب سقاخونه اِسمال طلا که همه غم و غصه‌ها رو می‌شوره می‌بره » ، قَدِ « مهربونی خادمای شکلاتی » ، قَدِ « کنج صحن قدس و همون همیشگی » ، قَدِ « کشیدن نفس عمیق و یه سلام تو صحن انقلاب » ، قَدِ « دم‌نوشای چایخونه‌‌تون که تو سرما می‌چسبه » ؛ [ دلم براتون تنگه . ]
- بسم‌الله .
-
مُنیب .
میگفت :‌ همیشه عکس‌ یه شھید‌ ‌تو اتاقتون داشته باشید ؛ پرسیدیم : چرا ؟ گفت: اینا چشماشون‌ معجزه میکنه هروقت‌ خواستید گناه ‌کنید فقط‌ ‌کافیه یه نگاهتون‌ بھشون‌ بخوره ، بنده‌ها فراموش‌ کارن‌ . . ‌یادشون‌ میره یکی‌ اون‌ بالا هست که همه چیزو میبینه ؛ ولی این‌ شھدا انگار انعکاس‌ نگاه ‌خدان ، انگار با نگاهشون‌ بھت‌ میگن ما رفتیم‌ که تو با گناهات‌ ظھور و عقب‌ بندازی ؟ ما رفتیم‌ که تو یادت‌ بره خدایی ‌هست ؟ میگی جوونم ؟ خب‌ منم‌ جون‌ بودم‌ شھید شدم بھتر نیست‌ یه بھونه بھتر بیاری ؟ - خیلی جاها جلوتونو می‌گیرند .
- بسم‌الله .
مُنیب .
-
‌‌ مولاي هل أنت منتبهة ؟ جرح عبدك . العبد الخائن جرح بفراق حبيبته لسنوات ... ألا تشتريه يا سيدي ؟ صدقني اشتقت اليك كثيرا ؛ يريد ضريحًا ، هذا كل شيء ... ــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ ‌ آقاي من حواست هست ؟ نوکرت زخمی شده ‌؛ نوکر بی‌وفایت سال‌هاست از فراق‌یار زخمی شده ... نمی‌خریش آقا ؟ باور کن خیلی دلتنگه خیلی ؛ دلش حرم میخواد ، همین ... ‌
- بسم‌الله .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؛ باشد که شب ِیلدا ، شعر ظهور بخوانی برایمان . .
مُنیب .
‌ آقای امام‌رضا قَدِ « شلوغی خیابون امام رضا و یه سلام یهویی وسط جمعیت » ، قَدِ « یه قُلُپ آب سقاخون
‌ یلدا ؟ ما امسال شب‌های طولانی‌‌مان یکی و دو تا نبود ! انگار دل آدم بی‌قرار باشد ، حال و هوای زمین و زمان به سامان نباشد ، روز‌ها از تقویم قِل می‌خورند و بی‌ خانه و کاشانه می‌شوند . . طولانی‌ترین شب سال ما ، شب ۳۱ اردیبشهت بود ؛ همان وقتی که خودمان گوشه خانه بودیم و دل‌هایمان جنگل ارسباران ، لا‌به‌لای درخت‌ها ، دنبال مردِ مردم می‌گشت . طولانی‌ترین شب سال شب ۷ ام و ۱۵ ام تیر بود وقتی نفر به نفر چشم انتظار برگه‌های سفید بودیم تا به وصیت پیر جماران عمل کنیم ،‌ نگذاریم کشور به دست نااهلان بیوفتد . طولانی‌ترین شب سال ، شب ۶ مهر بود ؛ زمانی که آن‌وری‌ها هروله می‌کردند و ما چشم انتظار بودیم تا سید حسن دوباره بیاید ، خطبه بخواند ، روح بدمد در جان پر التهاب ما ! طولانی‌ترین شب سال ، شب ۱۰ مهر بود ، زمانی که یک به یک موشک‌ها را نگاه می‌کردیم تا ببینیم عوض جان عزیزان ما بر سر کدام غاصب فرود می‌آید . القصه ؛ ما شب‌های طولانی زیاد داشتیم . امشب فقط قرار است یك دقیقه بیشتر ، دلمان برای پاره‌های جانمان تنگ شود ؛ همین ‌. .