میدونستید
دختر حضرت مسلم "حمیده" وقتی به خیمهها
حمله میکنند زیر سم اسب ها میمونه!؟
از بدنش چیزی نمیمونه
وقتی حضرت زینب سراغِ حمیده را میگیرن
فقط یه تیکه لباس براشون میارن💔
حضرت رباب خیلی زن بود خیلی
باوفا بود باوفا
از امام سجاد اجازه میگیرن بمونن کربلا
امام ایشون را میسپارن دست قبیله بنیاسد
میگن ساعتها زیر آفتاب مینشستند
و به نقطهای زل میزدن
صداشون میکردیم که چرا اونجا میشینین
میگفت من خودم دیدم مولای من حسین
ساعتها و روزها زیر آفتاب بود....🚶🏿♀💔
خیلی از زنها و بچهها موقع آتیش زدن خیمهها
سوختند .....
حضرت رباب و بقیه زنها
بیشتر از یک سال و خوردهای بعد از واقعه عاشورا و اسارت طاقت نیاوردند
میگما فکر کردیم
چقدر سختِ عاشورا رو ببینی خب؟
غیرتت سرکوب بشه و عمه و خواهراتو جلوت بزنن
به سر پدرت بیحرمتی کنند
جای زخم های اسارت روی بدنت تا آخر عمرت باهات باشه
آب ببینی گریه کنی
شش ماهه ببینی علی اصغر یادت بیاد
سه ساله ببینی و....
چقدر این آقا مظلوماند
داغ اسارت خیلی سنگینِ خیلی
اونقدری که امام سجاد فقط فرموند
شام برای ما سخت بود
اونم نه یه بار سه بار
الشام الشام الشام
امان از شام
امان از مجلس شراب
امان از شام
از بالای پشتبوم ها آتیش میریختند روی سر اهل بیت
مولا میگن دستها بسته بود
آتیشی افتاد و عمامهام را سوزاند
نتونستم مانع بشم به سرم رسید
آخخخ بمیرممم
حالا قافله داغ دیده رسیده کربلا
زینب رسیده ڪربلا
دوباره همه چی تداعی میشه
دوباره روز عاشورا تکرار میشه
آخخ علمدار دیدی بعد تو چی اومد سرمون؟
دیدی داداش با غیرتم
داغ ما دوتاست
جاماندن از کربلا و داغ این اسارت
زنده ماندن زیر این دو داغ تعجب دارد💔:)
کربلایی شدن به کربلارفتن نیست
کربلایی واقعی باشیم پیرو مکتب ولایت
از قافله جاماندیم از زیارت جاماندیم
اما بترسیم از اینکه از این مکتب جابمانیم