#اعلمو_انی_فاطمه

میدونید چی جانکاهِ؟:)

اینو پر کنی به امید اینکه رضایت پدرت رو میگیری ولی بعد از کلی حرف زدن نمیشه که نمیشه... نمیدونم چرا گریم نمیاد

آخه به مادر توسل کردم و نشد و این یعنی بهترش در زمان بهتری قرارِ نصیبم بشه :))

اینم به وقتِ یکشنبه ۲۸ آذرِ ۱۴۰۰ بماند به یادگار تا زمانی که بیام روش ریپ بزنم بگم دیدین گفتم؟ نوبت منم رسید الان اونقدری آدم شدم بتونم چشم تو چشم شهدا بشم . .

پدر گفت کِی میبرن؟ گفتم فکر کنم اسفند نزدیکای عید گفت نه اون موقع میریم مشهد ان شاءالله همین منو آروم نگهداشته :)

گفت و گوهای من و پدر معمولا خیلی جالبه وسط‌هاش با بغض لعنتی خندم میگیره . .

میگم برم میگه نه.. میگم باشه بعد میگه تو توانشو داری آخه کار انجام بدی؟ گفتم میتونم (ولی‌تو‌دلم‌گفتم‌کار‌برا‌شهداست‌‌قوت‌شم‌خودشون‌میدن) خب اگه نمیذاری برم چرا هی میپرسی؟😄 یا باز میگه میری خطرناکه کسی همراهت نیست گفتم من خدا رو دارم خدا با منِ شما بر خلق خدا توکل میکنید؟ ولی باز تو دلم گفتم پدر هرکسی لایق شهادت نیست من اونقدر خوب نشدم که فکر کنی ممکنِ منو بخرن . . . .

هم راضی بود گفت بره خوبه شاید بهتر‌شه برگرده یه دلش گفت یه وقت نره شهید بشه😂😐💔

بســْــم‌ࢪب‌ّشــهــٰـادٺ.!'

https://eitaa.com/moniiib/9780 سلام رفیق میشه دربارش توضیح بدید مشتاق شدم دربارش بدونم . . سلآم و نور✨ . . خادمی راهیانِ نور :)