اساساً روح که بزرگ شد تن به زحمت می‌افتد ، و روح که کوچک شد تن آسایش پیدا میکند. یعنی وقتی که روح بزرگ شد ، جسم و تن چاره ای ندارد جز انکه به دنبال روح بیاید ، به زحمت بی‌افتد و ناراحت شود . اما روح کوچک به دنبال خواهش های تن میرود . [ استاد مرتضی مطهری ]

شیخ انصاری ، استاد آیت الله شوشتری بودن ولی هفته ای یکبار میرفتن منزل آیت الله شوشتری دو زانو مینشستن جلوشون میگفتن موعظه‌م کن! به قول استاد کاشانی آدم خوبه یه رفیق داشته باشه گاهی وقتا بگه برام حرف بزن ، موعظه‌م کن بالاخره رفیق چاله چوله ها رو بهتر میشناسه امروز اینو در نهج البلاغه دیدم قلبت را با موعظه زنده کن ... - نهج‌ البلاغه نامه ۳۱ - + نزاریم قلب هامون بمیره...!

نزاریم قلب هامون بمیره...!

- قانون پایستگی امتیازات خدادادی 🧿 ▫️خدا به یه اندازه مشخص مواد‌خام نعمت ها رو رو بین همه‌ پخش کرده. شما با تلاش و برنامه بهش ارزش افزوده میدی و به ثمر میرسونی▫️ قانون پایستگی نعمت میگه 🔻 وقتی خدا بهت یه نعمت نمیده در عوض یک چیز دیگه داده ! 🔻وقتی بهت یک نعمتی‌ میده در عوض بهت یک نعمت دیگه‌ نداده ! 📌 آقا امیرالمؤمنین کنایه ای نفرموده ! صریح! بدون تعارف ؛ [ ولا ینال العبد نعمته الا بفراق آخری ] و هیچ نعمتی به کسی‌ نمیرسه‌ مگه اینکه‌ نعمتی ازش گرفته‌ میشه . •• هم خبر خوبیه هم خبر بد هم وحشتناکه هم رمز آلود •• ادامه دارد..

•💛•

امروز سالروز اولین جنگ داخلی مسلمانان به نام جنگ جمل ِ! حوالی ساعت ۶ چند خطی مختصر مینویسم از ماجرای جنگ و آقایی مولامون💚 اولین #شحذالقین ( هشتگ محفل‌هامون بجای دربست ظهور ) ان شاءالله

‌ ‌ |...لَيُشْحَذَنَّ فِيهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَيْنِ النَّصْلَ...| + پس گروهى در كشاكش آن فتنه ها بصيرت خويش را چنان صيقل دهند كه آهنگر تيغه شمشير را... - بخشی‌ازخطبه۱۵۰نهج‌البلاغه -

•💜• [ إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ.... ] + (به خاطر بیاورید) هنگامى را که از کوه بالا مى رفتید و ( از وحشت)به هیچ‌کس نگاه نمى‌کردید. در حالى که پیامبر از پشت سر ، شما را صدا مى زد و.... #شحذالقین

میخوام از زبان عُمَر (خلیفه‌دوم) شان‌نزول آیه ۱۵۳ سوره آل عمران رو تعریف کنم براتون🌱 با افتخار میگه که... روز جنگ احد ⚔ وقتی مشرکان حمله کردن⛓ اکثرمون فرار کردیم من از کوه بالا میرفتم و از ترس میدویدم یهو به خودم اومدم، دیدم مانند بز کوهی دارم از کوه بالا میرم :)🐑 - الدر المنثور فى تفسیر المأثور ج ۲ ص ۸۸ - رسیدم به جای امن پایین رو نگاه کردم👀 دیدم جز سه چهار نفر (عدد‌تو ذهنتون‌باشه) کسی با پیامبر نمونده! • پیامبر صدامون میکردن که فرار نکنیم ؛ هیچ کس توجه‌نمی‌کرد! • اون دوسه نفر هم زخمی شده بودن جز علی که از پیامبر دفاع می‌کرد!

دیدم که شمشیر علی شکست ! ناگهان صدای لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار سه مرتبه در همه جا از آسمان پخش شد و شمشیر علی به حالت اول برگشت . . . عثمان(خلیفه‌سوم) چنان فرار کرد که بعد از سه روز برگشت. پیامبر به او فرمود راه زیادی پیمودی (خدا قوت خسته نباشی پهلوون دل همه مشرکین رو شاد کردی😂)....

🔺- یکی از اون سه چهار نفری که بالاتر گفتیم عمر گفت دیده که در جنگ احد کنار پیامبر موند و فرار نکرد ، زُبِیر بود -🔻 شخصیت خیلی بزرگیه 🖇"بدترین ریزش تاریخ اسلام" انحراف زبیر بود. که به وقتش مفصل راجع بهش میگم. •• همین زبیری که ۱۵ سال اول خلافت خلفا پرچمدار دفاع از امیرالمؤمنین بود•• ••داماد ابوبکره! اما طرفدار امیرالمؤمنینه•• •• بعد شهادت پیامبر بیعت نمیکنه با ابوبکر‌ •• •• حتی زمانی که‌ حضرت زهرا سلام الله علیها در بستر بودن به امیرالمؤمنین فرمودن درخواستی ازت دارم اگر انجام نمیدی بگم زبیر انجام بده تا این حد نزدیکه به این خاندان •• •• در تشییع جنازه بانو هم حضور داشت•• •• حتی در شورا ۶ نفره تعیین خلیفه به امیرالمؤمنین رای داد••

این آقای •زبیر به همراه •عایشه(همسرپیامبر) و پسر عموشون •طلحه ( اسم‌هاشون یادتون بمونه با این سه نفر خیلی کار داریم🤝) به بهانه خونخواهی عثمان (خلیفه‌سوم) ( که البته کشتن عثمان زیر سر خودشون بود تا به حکومت برسن ) علیه حضرت قیام میکنن و جنگ جمل رو راه میندازن. •| از مقدمات و حاشیه ها و جریانات جنگ جمل میگذرم . از وحشی گری های سپاه عایشه و حماقت هایی مثل بو کردن و خوردن و برداشتن پشکل‌ شتر عایشه برای تبرک هم میگذرم... جنگ به نفع امیرالمؤمنین تموم میشه. به بهانه خونخواهی یک شخص بنام عثمان بین ۷ تا ۲۵ هزار نفر کشته شدن⚔ •| همه منتظر بودن ببینن امیرالمؤمنین چندنفر رو برای خونخواهی اون ۷ هزار نفر میکشه یا سرنوشت بزرگانی که جنگ راه انداختن علیه حضرت چی میشه؟! •| روش خلفا این بود !خون بجای‌خون بجای یک نفر( عثمان ) ۷ هزار نفر رو کشته بودن! مردم منتظر بودن بجای خون اون ۷ هزار نفر همه اهل بصره کشته بشن. اما تصمیم آقا و مولای ما چیز دیگری بود🌱