eitaa logo
امتداد حکمت‌ و فلسفه
841 دنبال‌کننده
406 عکس
22 ویدیو
128 فایل
#اِمتدادِحِکمت‌وَفَلسَفِه، از ضرورت جریان یافتن اعتقادات تا عمل در مقیاس جامعه، بحث می‌کند. همان دغدغه‌ای که فَقیه‌ِحَکیم‌ِحاکمِ‌انقلاب از اهالی فلسفه مطالبه می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
خطوط قرمز غرب را بشناسیم 👈 عصبانیت یک سایت از چاپ مقاله دکتر مرعشی در نقد حذف خودارضایی و همجنسگرایی از DSM چندی پیش جناب استاد دکتر سید علی مرعشی، مقاله ای را به زبان فارسی و با عنوان 《نقد حذف خودارضایی و همجنسگرایی از فهرست اختلالات روانی در DSM》به چاپ رساندند. ایشان، محتوای مطالب این مقاله را در یکی از مجلات بین المللی نیز انتشار دادند. حال، یک سایت خارجی، در گزارشی آورده است که به چه حقی ویراستاران و داوران مجله خود را مجاز دانسته اند که یک مقاله #هوموفوبیک (ضد همجنسگرایی) را چاپ کنند و گویا این ویراستاران و داوران را به اعلام برائت از مقاله و مجلّه و انتشار آن اجبار کرده است! علی رغم پذیرش چاپ صدها مقاله در راستای منافع دگرباشان جنسی در دنیا، انتشار یک مقاله مخالف، اینچنین ایشان را به ستوه می‌آورد. درست همانگونه که بسیاری از مقالات مخالف با نظریه داروین رد می‌شوند (مستند اخراج شدگان را در این رابطه ببینید)، هرگونه صدای مخالفی با جنبش آزادی جنسی در غرب نیز باید خاموش شود. به نظر می‌رسد اینها برخی از خطوط قرمز جبهه استکبار است👇 #لیبرالیسم، #داروینیسم، #هولوکاست، #جنسیت_سیّال، #نظام_سرمایه_داری، #آزادی_جنسی پیشنهادات ویژه: مستند 《زن چیست؟》محصول سال ۲۰۲۲ ایکسونامی ایجاد تغییر در این #جنگ_نابرابر_ترکیبی، مردان و زنان #مجاهد می‌طلبد... بسم الله... دکتر محسن عزیزی ابرقوئی، روانشناس https://eitaa.com/joinchat/4203216913C592b78c231
امتداد حکمت‌ و فلسفه
❇️نهی از منکر 🔹از ابتدای شورش سال قبل، به شکل عجیبی برخی اقدامات به سمت توجیه همجنس گرایی پیش رفت.
🔰 ایران، نقطه کانونی مقاومت در برابر بی‌عفتی در دنیا شده است؛ چه با کار فرهنگی، چه با برخورد امنیتی_انتظامی نباید از موضوع حجاب عقب نشست، جریان مقابل منتظر است تا ایران در برابر بی‌عفتی زانو بزند. @monir_ol_din
غربگرايان، منشأ مشکلات کشور 🔹آیت‌الله میرباقری گفت: مردمی که پرچمدار عصر ظهور و زمینه‌ساز ظهور امام زمان (عج) هستند، درست نیست که زیر چرخ دنده‌های توسعه خرد شوند و این کار خیانت است، مشکلات مردم حتما باید حل شود. این غربگراها و بنیان سرمایه‌داری فاسد هستند که چنین مشکلاتی ایجاد کرده‌اند. @monir_ol_din
مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای: مرحوم کامبوزیا به‌قدر حساسیت بر یهودی‌ها، نسبت به هیچ چیزی در دنیا حساسیت نداشت… یک دید خیلی وسیعی نسبت به دخالت‌های یهود داشت… مرحوم کامبوزیا برای ما اثبات کردند که حتی شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و جنگ صفین نیز به نیرنگ و دسیسهٔ یهود بوده. کتاب ، زندگینامه و خاطرات دانشمند شهید امیرتوکل کامبوزیا، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ اول، ١٣٩٧، صفحه ١۴
❇️گزارشی کوتاه از جلسه‌ای متخلقانه و عالمانه 🔹دیروز، روز شهادت امام صادق (سلام الله علیه) (۲۶/ ۲/ ۱۴۰۲)در محضر برخی از اساتید و طلاب، در منزل حاج آقای فربهی (زیدعزه) جلسه‌ای با عنوان «جبر و اختیار» تشکیل شد. خاستگاه تشکیل این جلسه، بازگشت میکرد به سخنان استاد شهیدی(دام ظله) که در درس اصول فرموده بودند: قاعده «الشیء مالم یجب لم یوجد» منتهی به جبر فلسفی میشود. واکنش آقای فربهی به این بیان این بود که، این قاعده نیاز به توضیح دارد و منافاتی با اختیار انسان ندارد. براساس همین واکنش، جلسه مذکور در منزل ایشان تشکیل شد تا منتهی به روضه و ذکر مصیبت گشته و سفره اطعامی هم پهن گردد. 1⃣نکته اول؛ مهمترین ویژگی جلسه دیروز، تخلق حاکم بر جلسه بود. از ابتدا تا انتهای بحث، بدون هیچ تعصبی، بدون واکنش حق بجانبی از ناحیه موافقین و مخالفین، در فرآیندی پژوهشی و فکری، فقط و فقط حل مسئله مطمح نظر حاضرین بود. و البته، اخلاق جناب آقای فربهی نیز در این میان ستودنی بود. با اینکه، بنده و برخی دیگر، به عنوان منتقد نسبت به تبیین ایشان مواجهه‌ انتقادی داشتیم، اما این مواجهه هیچ تلاطمی و هیجانی در ایشان ایجاد نکرده و مانع از برقراری گفتگوی عالمانه نگشت. 2⃣نکته دوم؛ بحث درباره قاعده «الشیء ما لم یجب لم یوجد»، در فراز و فرودهایی واقع شد. ماحصل بیان ایشان چنین شد که؛ آن ضرورتها و ایجابهای پیشینی و سابقی که فاعل مختار ایجاد میکند، با نظر به اینکه، دارای منشأ انتزاع است، او میتواند با برداشتن آن منشأ انتزاع، ایجاب و ضرورت را هم بردارد، لیکن با تحفظ بر همان ضرورت و ایجاب، نمیتوان از ارتفاع ایجاب سخن گفت؛ چون مستلزم تناقض است. عمده اشکالی که در این ناحیه طرح شد این بود که: اولاً: چه وجه فلسفی برای ضرورت طرح مرحله «ایجاب سابق» وجود دارد؟ فاعل مختار در حالت تسویه ای که نسبت به فعل دارد میتواند آن را ایجاد نماید، چه توضیح فلسفی وجود دارد که حتماً ایجاب سابق باشد؟ ثانیاً: اگر این مرحله، صرفاً تحلیلی بوده و دارای اثر واقعی نیست که نیست، اما اگر مرحله ای واقعی است، آیا فاعل مختار میتواند میان دو مرحله ایجاب و ایجاد، فاصله بیاندازد؟ به این صورت که، بعد از ضرورت بخشی، قبل از ایجاد، آن ضرورت را بردارد؟ ثالثاً: حتی اگر بگوییم که، خود فاعل مختار ایجاب بخشی و ضرورت دهی میکند، اما آن فعلی که ناشی از این ایجاب و ضرورت است، قطعاً به عنوان «فعل اختیاری» نمی توان از آن تعبیر کرد؛ چون بالضروره و باید محقق شود. 3⃣نکته سوم؛ بحث دومی که انجام شد، درباره قاعده ضرورت علیتی بود که از آن به قاعده «عندیت» تعبیر میکردند. به این بیان که، هرگاه علت به تمامیت رسید، باید و بالضروره معلول ایجاد گردد. مهمترین نقطه بحث برانگیز در این قاعده، رابطه میان فاعل مختار با فعل «اراده» است، آیا در این رابطه هم چنین رابطه ضروری وجود دارد؟ مهمترین اشکالی که در این بحث مطرح شد این بود: اگر، در نفس صدور اراده از ناحیه فاعل مختار، صفت ذاتی اختیار او به همراه سایر شرایط زمینه صدور اراده هستند، دو پرسش مطرح میشود: اولاً: آیا آن شرایط، واقعیاً اثرگذار در صدور اراده از انسان هستند یا خیر؟ یا اینکه، صدور اراده از انسان - چه به فعل تعلق بگیرد چه به ترک- فقط و فقط وابسته به صفت ذاتی اختیار انسان است؟ ثانیاً: اگر آن شرایط، و اقعیاً اثرگذار باشند، آیا این نتیجه پذیرفته میشود که؛ اگر تمام شرایط فراهم شد، باید و بالضروره، از ناحیه اختیار انسان، صدور ا راده صورت بگیرد و انسان نمیتواند اراده نداشته باشد؟ پرواضح است که، اگر صدور اراده از انسان، وابستگی به شرایط داشته باشد و هنگامی که آن شرایط آماده شد، بالضروره و باید، از ناحیه انسان و از آن صفت ذاتی اختیار، فعل اراده صادر شود، پس جبر ارادی واقع شده است و بود و نبود آن صفت ذاتی، علی السویه است. و اگر گفته شود که، شرایط دیگر، تأثیری واقعی در صدور اراده از ناحیه قدرت اختیاری انسان ندارند و صدور اراده تنها وابسته به صفت ذاتی اختیار دارد، قطعاً اراده انسان، علی الاختیار صادر شده است و فعل اختیاری هم معنا می یابد. ✅باز هم متذکر میشوم؛ بیش از ابهامات و ایرادات علمی که در جلسه طرح شد، باب گفتگویی که به واسطه عدم تعصب طرفین مفتوح گشت، بسیار ارزشمند و جای شکر فراوان دارد. الحمدلله. https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️گویا این مناظره متفاوت بوده و بار محتوایی خوبی دارد... https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️شفاف درباره لیبرالیسم 🔹در مناظره دیشب، آقای غنی نژاد اصرار بر معنای مدرسی و نظری لیبرالیسم داشته و تأکید داشت که هیچ مصداقی از لیبرالیسم در اقتصاد ایران وجود ندارد و اقتصاد ایران رفاقتی و خصولتی است. هرچند این سخن، از صواب هم بدور نیست، اما تأکید ایشان بر «هیچ» محل ابهام و پرسش است. در مقابل، آقای علیزاده با تأکید بر همان مبنای «فردیت»ی که جناب غنی نژاد در توضیح اندیشه لیبرال آن را گشود، بر ضعیف شدن امر اجتماعی بعد از سال 68 در ایران و گسترش دامنه لیبرالیسم تأکید میکرد. 🔹با تمرکز بر همین دو نقطه ای که طرفین مناظره تأکید داشتند، میتوان گفت؛ مناظره دیشب نقطه تلاقی خوبی پیدا کرده بود و آن نقطه همان، تعیین موضع درباره امر ملی، امر اجتماعی، مسئولیت دولت در برابر اقتصاد بود. هرچند، این سخن نیز دور از آبادی نیست که آنچه در اقتصاد ایران میگذرد لیبرالیسم نیست، اما نمیتوان انکار نمود که، آنچه در بنیان همین اقتصاد قرار گرفته و بسط پیدا کرده، همان «فردیت» لیبرال است که در برابر «امر ملی» و «امر اجتماعی» قرار میگیرد؛ چه این فردیت، در قالب یک شرکت خصوصی به معنای واقعی کلمه تحقق یافته باشد چه در شرکت‌های دولتی خصوصی شده (خصولتی‌ها). و آقای غنی‌نژاد نمیتواند از این واقعیت فرار کند که، در کنه و عمق روابط اقتصادی ایرانیان، فردیت لیبرالیتی خانه گزیده و آنچه که مانع از فروپاشی اجتماعی میگردد، دین و مذهب و ملیت است که همچنان این پیوند میان مردم را محکم نگاه داشته است. https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️تصویری از انسان مطلوب الهی و ایثارگر..... https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️گزارشی کوتاه از یک جلسه 🔹روز ۲/ ۳/ ۱۴۰۳ بعد از نماز مغرب و عشا، در جمع محدودی از طلاب، جلسه‌ای داشتم با موضوع «فرهنگستان علوم اسلامی قم». الحمدلله، جمع گرم و صمیمی و همراه با اشکالات تند و تیز بود. محتوای جلسه به دو بخش تقسیم میشود: ۱. بخشی که در پاسخ به مشهورات غلط درباره فرهنگستان گذشت. ۲. بخشی که به بحث از دانش منطق ارسطویی و نسبت آن با عینیت سپری شد. 1⃣درباره بخش اول معمولاً در اذهان برخی افراد، نسبت به فرهنگستان علوم اسلامی قم، اشکالاتی وجود دارد که، بخش عمده ای از آنها را میتوان «مشهورات غلط» نامید. مشهوراتی که اصل و اساس ندارند و متأسفانه کسانی که ردای «استادی» به تن دارند، همین مشهورات را بدون تحقیق پیرامون آنها، به شاگردان خود منتقل مینمایند: 🔸مثل اینکه؛ نظرات فرهنگستان مبهم است و هیچ اثری بیرون نمیدهد و همه حرفهای خود را پنهان کرده است. پاسخ روشن است: نظرات هر مجموعه ای که حرف نوی دارد، مبهم است اما اینکه هیچ اثری بیرون نمیدهد نشان از کم اطلاعی افراد دارد. بسیاری از مباحث ابداعی فرهنگستان، در آثار استاد میرباقری و سایر اساتید و پژوهشگران فرهنگستان منعکس گردیده و انتشار عمومی یافته است. دوره های متعدد درسگفتار در فرهنگستان تشکیل شده و به اطلاع عموم رسیده و جلسات آنها ضبط و در اختیار قرار گرفته است. 🔸یا اینکه، گفته میشود: فرهنگستان اصل تناقض را قبول ندارد. این ادعای عجیب و غریب را فقط میتوان اینگونه پاسخ داد: هیچ مجنونی نمیتواند منکر استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین شود چه برسد به عاقل. 🔸یا اینکه، گفته میشود: فرهنگستان مدعی است دانش ریاضیات، اسلامی و غیر اسلامی دارد. اگر منظور از این سخن این است که، از نظر اسلامی دو دو تا میشود پنج تا، نه تنها فرهنگستان مدعی چنین نظر سخیف و مبتذلی نیست، بلکه به آن هم فکر نکرده است. و مقصود، معنایی اعمق و ادق از ماهیت ریاضیات است که، با ارائه آقای سیدمرتضی حسینی (فرزند مرحوم استاد سیدمنیرالدین حسینی) در مجامع مختلف، تحسین و همراهی برخی از متخصصین حوزه منطق و فلسفه ریاضیات را هم به دنبال داشته و کتاب آن هم چند سالی است که انتشار عمومی یافته است. و.... 2⃣درباره بخش دوم در این بخش، گفتگویی پیرامون ماهیت و کارآمدی علم منطق صورت گرفت. سخن از این رفت که؛ آیا میتوان از دانش منطق ارسطویی برای پاسخ به دغدغه «امتداد حکمت تا عینیت» بهره گرفت؟ یا اینکه، این دانش نه تنها چنین ظرفیتی ندارد بلکه اصلاً رسالتش این نیست که، راهبر ذهن از عمق مفاهیم نظری فلسفی تا اطلاعات حسی تجربی باشد؟ تفصیل مطالب درباره این بخش، باید در فرصت دیگری مورد بحث قرار بگیرد. ✅پیشنهاد و توصیه: یکی از نکاتی که در این جلسه بارها مورد تأکید قرار گرفت این بود که، روش صحیح و معقول آن است که، طلاب محترم در دوران تحصیلی - علی الخصوص در مقطع لمعتین و مقدمات- خود را درگیر اثبات یا رد افکار و نظریات نکنند؛ زیرا، آن توان و بضاعت علمی لازم برای قضاوت و داوری را ندارند و تنها در پیله توهماتی که دیگران برای ایشان می‌تنند گرفتار میشوند. و اتفاقاً مجموعه‌هایی مانند فرهنگستان علوم اسلامی، مشتاق جذب کسانی هستند که برخوردار از دو ویژگی باشند: بضاعت علمی و نقادی. قطعاً طلابی که در مقدمات قرار دارند، نه میتوانند مدافعین خوبی برای این نظریه باشند نه منتقدین قابل استفاده‌ای. پس بهتر آن است که نه (له) و نه (علیه) باشند و فقط به تحصیل و کسب قوت علمی بپردازند و این مسائل را در گوشه ذهن خود نگاه دارند تا به وقت مناسب پیرامون آن بیاندیشند. در چنین موقعیتی است که نقادی منصفانه ایشان میتواند در تعمیق و تدقیق هر نظریه‌ای _ مخصوصا دیدگاه فرهنگستان_ یاریگر و مساعد باشد. https://eitaa.com/monir_ol_din
document.pdf
570.8K
🔹کتابچه چکیده مقالات همایش «فلسفه، جامعه، آزادی» 📆خرداد ۱۴۰۲- سالروز بزرگداشت مقام ملاصدرا 🌐بنیاد حکمت اسلامی صدرا https://eitaa.com/monir_ol_din
🔰 گزارش کوتاه استاد علیرضا پیروزمند از دیدارهای مجموعۀ فرهنگستان علوم اسلامی قم با رهبر معظم انقلاب اسلامی (مُدظلّه): «بعد از رحلت علامه سید مُنیرالدّین حسینی (رحمةُ‌ ‌الله علیه)، یک دیدار خصوصی و سه دیدار دیگر با رهبر معظم انقلاب (مُدظلّه)، برگزار گردیده، لکن مطالب آن جلسات توسط مجموعۀ رسانه‌ای بیت رهبری منتشر نشده است و بنده به‌عنوان شاهد عینی، با توجه‌ به یادداشت‌های برداشته‌شدۀ داخل جلسات، مطالبی را عرض می‌کنم. البته بسیار خوشحال می‌شویم که متن کامل این جلسات انتشار پیدا کند تا به صورت مستندتری مطالب را تقدیم کنیم و نیز جلوی سوء‌استفادۀ بعضی افراد را، که فرمایشات رهبری معظم را تقطیع‌شده و ناقص منتشر می‌کنند تا وجهۀ فرهنگستان را تخریب کنند، بگیریم. یک جلسۀ خصوصی به‌همراه خانواده علامه حسینی، خدمت رهبری رسیدیم که هم از خانوادۀ ایشان تفقد شد و هم در مورد روند چگونگی ادامه کار، مطالبی بیان فرمودند. دو جلسۀ دیگر به‌صورت حضوری، به‌همراه عده‌ای دیگر که معمولاً در روزهای دوشنبه برگزار می‌شود، انجام شد. دیدار چهارم هم مربوط به بازدید نمایشگاه فرهنگستان در آخرین سفر ایشان به قم است. دو سری نکات کلی در این دیدارها بیان شده است؛ یک‌سری تحذیرهایی بود که در کار باید ملاحظه می‌شد و دیگری در مورد اهمیت و اصل حرکت است. مطالب سری اول که فرموده شده، یک نمونه، نحوۀ مواجهه با بزرگان حوزه و از طرف دیگر جوانان حوزه بود؛ فرمودند تا بنایی مستحکم ساخته نشده، بناهای قبلی تخریب نشود. نکته دیگر اینکه افراد توانا باید این کار را انجام دهند؛ هم پژوهشگران و هم مخاطبان باید افراد فرهیخته‌ای باشند. توصیه دیگر این بود که سعی کنید عباراتی که استفاده می‌کنید، مغلق نباشد؛ به‌ویژه با اشاره به ادبیات استاد فقید، فرمودند که من شاگرد کم‌هوشی نبودم، جزواتی را آقای حسینی آوردند (متن پیاده شده جلسات پژوهشی)، و من مطالعه کردم ولی مطالب منتقل نشد. البته ایشان خاطره‌ای دیگر هم ذکر کردند که من آقای میرباقری را نمی‌شناختم، در رادیو صحبتی شنیدم و احساس کردم که این صحبت، عقبه علمی قوی دارد. من پرسیدم که ایشان چه کسی هستند؟ گفتند آقای میرباقری، از شاگردان استاد حسینی هستند، و من خوشحال شدم و گفتم که الحمدلله آقای حسینی یک زبان گویایی پیدا کردند. این مطالب عمدتاً هشدارها و توصیه‌هایی بود که ما باید به آنها توجه کنیم و فرهنگستان، همان موقع، برای تحقق این اوامر، سیاست‌ها و ضوابطی را در حوزۀ «پژوهش، ترویج و نیروی انسانی» مصوب و پیگیری کرد. مطالب دیگر، ناظر به اهمیت و بعضاً تأیید کار بوده است. در همان ملاقات اول بعد رحلت استاد حسینی (رحمةُ الله علیه)، جزوه‌ای در مورد مأموریت فرهنگستان، قبل از ملاقات به ایشان داده شده بود و هم داخل جلسه، نکاتی را استاد میرباقری بیان کردند و نیز گفتند که ما طبق نظر شما ادامۀ مسیر خواهیم داد و چنانچه شما بخواهید، مجموعه را تعطیل خواهیم کرد. رهبری معظم فرمودند که بعد از رحلت حضرت امام خمینی (رحمةُ الله علیه)، آقای حسینی آمدند و همین را از من پرسیدند و من همان موقع هم گفتم که شما فعالیتتان را ادامه دهید. معظم‌له در وصف فرهنگستان بیان فرمودند که: «بنیانٌ أسّسَ علی التّقویٰ». و اضافه کردند مرحوم حسینی با تقوا فرهنگستان را بنا نهاد و بدون اینکه توقعی داشته باشد، برای انقلاب زحمت می‌کشید. همچینن بیان داشتند که شما به‌دنبال نرم‌افزار اداره نظام اسلامی هستید و فرمودند من سراغ ندارم این کار را مجموعه‌ای دیگر انجام بدهد و اگر هم سراغ داشتم باز می‌گفتم که شما هم انجام بدهید، چرا که اهمیت کار زیاد است. این جملۀ تعیین‌کننده‌ای برای اعضاء فرهنگستان بود. در جلسات دیگری نیز مطالبی در تأیید این مطلب فرمودند؛ از جمله در یکی از جلسات دوشنبه فرمودند منتظر نباشید که کار شما زود به انتها برسد، بلکه به‌تدریج مباحث را ارائه دهید. همچنین فرمودند که مطالبی را که به کاربرد نزدیک‌تر است بیان کنید و الزاماً از مطالب بنیادی‌تر شروع نکنید. همچینن با مثال از اندیشه شهید صدر فرمودند که انتظار نداشته باشید که به‌زودی به شما اقبال شود، کمااینکه شهید صدر بعد از شهادت بیشتر تفکراتش شناخته شد. فرمودند این کار به‌طور طبیعی زمان می‌برد. در پایان متذکر می‌شوم کسانی که با تقطیع بیانات بزرگان، دنبال تخریب وجهۀ فرهنگستان هستند، این روششان، روش علمی نیست. درمجموع، برداشت ما این است که رهبر فرزانه انقلاب، به نتایج فرهنگستان اهتمام دارند، لکن مانند باغبانی، به‌دنبال رفع آفات هستند و نصیحت می‌کنند و راه پیشِ رو را نشان می‌دهند.» (اسفندماه ۱۴۰۰، مصاحبه در سالگرد رحلت مرحوم علامه حسینی) ➡️http://www.isaq.ir/vdcg.z9qrak9xxpr4a.html https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️خلاصه سخنرانی دکتر طالب زاده در همایش «داوری در ترازوی داوری» 🔹در این گفتار که در همایش «داوری در ترازوی داوری» (۶ خرداد ۱۴۰۲) القا شده، دکتر طالب زاده محور سخنرانی خود را کتاب «فارابی موسس فلسفه اسلامی» دکتر داوری قرار داده است. 🔹دکتر طالب زاده: «این کتاب در سال ۵۴ و نزدیک به تحول عظیمی که تحت عنوان انقلاب اسلامی بعداً شکل می‌گیرد، منتشر شد. در سال ۶۱ و ۶۲ این کتاب تحت عنوان فارابی موسس فلسفه اسلامی سه بار چاپ شد. در سال ۷۴ با عنوان فارابی و در سال ۸۹ با تغییراتی به عنوان فارابی فیلسوف فرهنگ منتشر شد که عنوان نهایی آن است» 🔹مفاد اصلی این کتاب بحث‌ از تاسیس فلسفه اسلامی در پاسخ به این پرسش بنیادین است که امر سیاسی چیست و چگونه ممکن است؟ دکتر داوری بیان می کنند که تاسیس فلسفه اسلامی ناظر به این پرسش اساسی است که امر سیاسی چیست و چگونه ممکن است؟ 🔹این پرسش در نسبت و هم‌سخنی با متافیزیک افلاطونی و یونانی است. امر سیاسی، کانون تاسیس مابعدالطبیعه در یونان بوده زیرا امر سیاسی به معنای نحوه تدبیر و سامان زندگی فردی و جمعی در پولیس و دولتشهر است. 🔹اهمیت امر سیاسی و عطف نظر مابعدالطبیعه به امر سیاست از این جهت است که سیاست متکفل زندگی انسانی است و می تواند موجب کمال انسانی شود و برای فضیلت محور شدن جامعه نیاز به مابعدالطبیعه است. 🔹چرا فارابی مجددا احساس نیاز به تاسیس فلسفه می کند؟ زیرا فارابی با پرسش تازه ای مواجه شد که برای فیلسوفان یونان مطرح نبود. پرسش این است: امر سیاسی در نسبت با وحی چیست و چگونه ممکن است؟ لذا فارابی دست به تجدید مبانی در فلسفه می زند. 🔹پاسخ سوال این است که امر سیاسی و تدبیر زندگی مردمان بر وفق شریعت باشد و شریعت است که ضامن سعادت است. اما اگر بپرسیم این نحوه زندگی چگونه ممکن است؟ پاسخ این است که به این شرط ممکن است که رییس اول مدینه پیامبر صاحب شریعت باشد. سپس پرسش این می شود که پیامبر کیست و پیامبری چگونه ممکن است؟ 🔹پیامبر یک شخص است نه فرد. فرد مصداق کلی است اما شخص در مقابل فرد است یعنی فرد تکین. نبی شخصی است که برگزیده شده نه اینکه آن مقام را تحصیل کرده باشد. این برگزیدگی، تصادفی و اتفاقی نیست این برگزیده شدن انقلابی در وجود پیامبر است که وجود پیامبر را با کل نظام تکوین متحد می کند. نه اینکه مشاهده کننده آنها باشد بلکه متحد با هستی است. در این اتحاد است که پیامبر انسان را می شناسد و به این ترتیب می شود واضع النوامیس(وضع کننده قوانین). پیامبری مانند دفترچه راهنمایی برای طی کردن قوس صعود برای انسان ها است. 🔹تا اینجا هیچ احتیاجی به فلسفه نیست. پس چرا فلسفه اسلامی تاسیس می شود؟ زیرا نبی و واضع النوامیس شخص و تک است و اگر از دنیا برود یا نباشد مدینه معطل می ماند، راه این شخص باید  تداوم پیدا کند تا مدینه فاضله تداوم یابد. این شخص باید از شخص بودگی خارج شود و به امر کلی تبدیل شود شخص تا به امر کلی مبدل نشود تداوم و تاسیس مدینه فاضله ممکن نیست و این وظیفه فیلسوف است. فیسوف است که امر شخصی را به امر کلی مبدل می کند. 🔹فیلسوف کسی است که نظام تکوین را در قوس صعود و قوس نزول به نحو عقلانی تصور می کند. پیامبر در حق الیقین بود اما  فیلسوف در علم الیقین است و نمی تواند از علم الیقین بالاتر برود. 🔹فیلسوف مراتب هستی را عقلا تصور می کند. بنابر این تصور، حکمت نظری تاسیس می شود و حکمت عملی هم باید در امتداد تکینگی پیامبر برای اداره جامعه شکل بگیرد که این بر عهده فقیه است. یعنی دو امر کلی در کنار یک امر تکین تاسیس می شود. فقیه به عنوان رییس مدینه و تداوم بخش وضع نوامیس است.  فقه و فلسفه در امتداد وحی می شوند دو امر کلی. 🔹مطلوب فارابی در تاسیس فلسفه اسلامی این بود که این دو با هم متحد شوند. یعنی فیلسوف فقیه و فقیه فیلسوف اما در تاریخ این دو از هم جدا شدند. 🔹وقتی این دو (فقه و فلسفه)از هم جدا شدند و هرکدام خود را مطلق انگاشتند، فلسفه اسلامی تبدیل شد به امری انتزاعی یعنی قوانینی عقلی منسجم و منطقی که آنقدر انتزاعی است که خود را حکمت خالده خواند و فقاهت ارتباط خود را با عقلانیت از دست داد و تحت حکمت نظری قرار نگرفت و به امری انتزاعی مبدل شد. 🔹بنابراین امر سیاسی که در کانون فلسفه اسلامی بود در تاریخ خودش منحل شد و در این انحلال سامان زندگی مردم از دست رفت. 🔹امروز یک بار دیگر باید سوال کنیم که امر سیاسی چیست و چگونه ممکن است و اینبار باید از فارابی عبور کنیم. 🌐 کانال مشق فلسفه https://eitaa.com/monir_ol_din
سکان‌دار (سازمان اطلاعات ) شد تا بدین‌ترتیب یک فلسفه‌خوانده بر صدر نهاد امنیتی این کشور تکیه بزند. کالین پیش‌تر سخنگوی نهاد ریاست جمهوری ترکیه و مشاور امور خارجه بود. این تغییر در کنار انتصاب رئیس سابق میت () به مقام وزارت خارجه، پیام‌هایی روشنی دارد. کالین، پایان‌نامه دکتری خود را در سال ۲۰۰۲ در زمینه فلسفه تطبیقی در دانشگاه جورج واشنگتن زیر نظر تالیف نمود. یکی از آثار وی به نقد مبانی معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی اختصاص دارد. Knowledge as Light. Critical Remarks on M. Hairi Yazdi's Principles of Epistemology in Islamic Philosophy: Knowledge by Presence. In: American Journal of Islamic and Social Sciences. Vol. 16 (1999), pp. 85–97 (online). https://www.ajis.org/index.php/ajiss/article/view/2105 هشت عنوان مقاله در مجله «AMERICAN JOURNAL OF ISLAM AND SOCIETY» از وی چاپ شده است. کالین، همکاری با را نیز در کارنامه خود دارد و به موضوع اسلام‌هراسی و اسلام سیاسی توجه ویژه داشته است. آن‌چه این انتخاب را مهم می‌کند، سابقه وی در است؛ شاید همین پیشینه مورد توجه اردوغان در این انتصاب بوده است. 🌐 کانال دوران جدید عالم https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️همایش علمی؛ کریم مجتهدی: فیلسوف ایرانی https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️فیلسوف ایرانی کیست؟ 🔹به بهانه بزرگداشتی که برای دکتر کریم مجتهدی گرفته شده و از ایشان با عنوان «فیلسوف ایرانی» یاد شده، پرسشهایی را برای تأمل بیشتر مطرح میکنم: ⁉️مقصود از «فیلسوف ایرانی» کیست؟ چه کسی را فیلسوف ایرانی میگویند؟ آیا کسی که به لحاظ «نژادی» در ایران متولد شده است، فیلسوف ایرانی نام میگیرد؟ یا کسی که هم نژاد او ایرانی است و هم در این خاک زیسته، فیلسوف ایرانی است؟ یا اینکه، اصلاً ایرانی بودن فیلسوف، ربطی به نژاد و وطن او ندارد، بلکه وابسته به «مسئله او»ست؟ ⁉️آیا فیلسوف ایرانی کسی است که، درباره «ایران» می اندیشد؟ و ممکن است که اصلاً به لحاظ نژادی و وطنی ایرانی نباشد؟ اگر فیلسوفی، از حیث نژاد و وطن، ایرانی باشد، اما مسئله اش ایران نباشد، آیا به او «فیلسوف ایرانی» میگویند؟ اگر، او را فیلسوف ایرانی بخوانند، درحالیکه مسئله اش ایران نیست، کاری سیاسی انجام داده اند و میخواهند در برابر سایر نژادها و ملل، فلاسفه ای را مطرح کنند یا اینکه، اقدامی فکری و فرهنگی است؟ ⁉️خلاصه اینکه؛ آیا وقتی فیلسوف صبغه و رنگ ملی میگیرد، مسئله‌اش ملی میشود یا نژاد اوست که او را ملی میسازد؟ https://eitaa.com/monir_ol_din
⁉️الزامات امتداد حکمت چیست؟ 🔹مهمترین گفتمانی که میتوان در عصر حاضر متوجه فلسفه اسلامی دانست، گفتمان «امتداد حکمت و فلسفه» است. این گفتمان که با مطالبه رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی از اهالی فلسفه صورت گرفته، در مراتب متعددی با بیانات مختلف، طرح گردیده است. متأسفانه، بعد از سالها، همچنان برخی از اساتید فلسفه اسلامی، تلقی دیگرگونی از معنای «امتداد حکمت و فلسفه» دارند. تلقی‌ای که چندان با مطالبه رهبر انقلاب اسلامی، سازگاری و تناسب ندارد. تلقی‌ای که بارزترین ویژگی آن «ذهنیِ مجرد بودن» است؛ درست همان چیزی که برخلاف روح گفتمان امتداد حکمت است. به جهت دریافت تصویری روشن از این گفتمان به این جملات ایشان توجه کنیم: «دو سه نکته درخصوص آموزش فلسفه و پژوهش فلسفی عرض می‌کنم، که خوشبختانه دیدم در ذهن بعضی دوستان هم هست. یکی مسأله‌ی امتداد سیاسی - اجتماعی فلسفه است که من مکرّر به دوستان گفته‌ام و الان هم در تأیید فرمایش بعضی از آقایان عرض می‌کنم؛ منتها نه با تعبیر رنسانس فلسفی؛ نباید به این معنا مطرح شود. ما به رنسانس فلسفی یا واژگون کردن اساس فلسفه‌مان احتیاج نداریم. نقص فلسفه‌ی ما این نیست که ذهنی است - فلسفه طبعاً با ذهن و عقل سروکار دارد - نقص فلسفه‌ی ما این است که این ذهنیّت امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد. فلسفه‌های غربی برای همه‌ی مسائل زندگی مردم، کم و بیش تکلیفی معیّن می‌کند: سیستم اجتماعی را معیّن می‌کند، سیستم سیاسی را معیّن می‌کند، وضع حکومت را معیّن می‌کند، کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن می‌کند؛ اما فلسفه‌ی ما به‌طور کلّی در زمینه‌ی ذهنیّاتِ مجرّد باقی می‌ماند و امتداد پیدا نمی‌کند. شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و این ممکن است؛ کما این‌که خود توحید یک مبنای فلسفی و یک اندیشه است؛ اما شما ببینید این توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد. «لااله‌الا اللَّه» فقط در تصوّرات و فروض فلسفی و عقلی منحصر و زندانی نمی‌ماند؛ وارد جامعه می‌شود و تکلیف حاکم را معیّن می‌کند، تکلیف محکوم را معیّن می‌کند، تکلیف مردم را معیّن می‌کند. می‌توان در مبانی موجود فلسفیِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت به‌وجود می‌آورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن می‌کند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آن‌گاه یک دستگاه فلسفی درست کنید. از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانی ملاّ صدرا، - اگر نگوییم از همه‌ی اینها، از بسیاری از اینها - می‌شود یک دستگاه فلسفیِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی درست کرد؛ فضلاً از آن فلسفه‌های مضاف که آقایان فرمودند: فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی اقتصاد و.... این، یکی از کارهای اساسی است. این کار را هم هیچ‌کس غیر از شما نمی‌تواند بکند؛ شما باید این کار را انجام دهید.» 🔹برای اینکه بتوان به این گفتمان، صورت تحقق بخشید باید به این پرسشها پاسخ داد: ⁉️مقصود از ذهنی مجرد بودن فلسفه اسلامی چیست؟ چنین صفتی نسبت به فلسفه اسلامی، متوجه به کدام اصل و قاعده فلسفی میشود که ذهنی مجرد است و امتداد نیافته است؟ اگر یک اصل و قاعده‌ای، ذهنی مجرد بود، آیا امکان امتداد دارد؟ در صورت امکان امتداد، آیا به منطق و روش جدیدی برای امتداد نیاز است یا اینکه، با تکیه بر همان اصول و قواعد پیشین، و فقط صرفاً با اضافه به موضوعی مانند فرهنگ، سیاست، اقتصاد میتوان مدعی امتداد فلسفه گشت؟ آیا وقتی که فیلسوفی، با دغدغه امتداد فلسفه، همان مبانی و اصول پیشین فلسفی را به موضوع عینی ضممیه میکند، یعنی فلسفه را امتداد بخشیده است؟ یعنی، در وضعیت امتداد فلسفه، حالت قبل از انضمام به موضوع و با حالت بعد از انضمام به موضوع، برای فلسفه یکسان است و هیچ تغییری در اصول و منطق آن ایجاد نمیکند؟ و.... https://eitaa.com/monir_ol_din
هدایت شده از الفقه و الاصول
❇️درسگفتار 🔹سلسله جلسات بررسی «ادله نهی از قیام در عصر غیبت» 🔹با ارائه: حجة الاسلام محمد متقیان تبریزی 🔹تعداد جلسات: ۱۰ جلسه 🔹روز شروع: شنبه ۳/ ۴/ ۱۴۰۲ مصادف با ۵ ذی الحجة ۱۴۴۴ 🔹زمان جلسه: ۹ صبح الی ۱۰:۳۰ 🔹مکان جلسه: مدرسه امام کاظم (سلام الله علیه)، طبقه سوم (مرکز تخصصی)، اتاق ۳۱۴ @alfigh_alosul
امتداد حکمت در فلسفه ابن‌سینا 🔺شماره اول ❇️ناموس / nomos 🔸از مقایسه میان فارابی و ابن‌سینا در ناحیه حکمت عملی به دست می‌آید که، ابن‌سینا علیرغم اهتمام ویژه و پرمایه‌ای که در حکمت نظری دارد، اما در بخش حکمت عملی بسیار رقیق عمل کرده است. با این وجود، نکاتی در کلمات او طرح شده است، که برای پژوهنده فلسفی، مجال دقت و تعمق را فراهم می‌سازد. یکی از آن نکات، مفهوم «ناموس» در اندیشه اوست. این مفهوم در کلمات موجود است (الفارابى فى حدوده و رسومه، ص: ۶۰۲)، لیکن در کتاب‌های مربوط به سیاسات، طرح نشده است و شاید بتوان گفت این مفهوم در متن اندیشه سیاسی و اجتماعی فارابی قرار ندارد. و اما ابن‌سینا درباره این واژه، چنین می‌گوید: «قسم سوم از اقسام حکمت عملی، آن قسمی است که در آن اصناف سیاسات و اجتماعات مدنی فاضله و ردیه شناخته می‌شود و درباره اینکه چگونه می‌توان هرکدام از آنها را استیفاء نمود و درباره علت زوال و جهت انتقال آنها که به مربوط به امر ملک است، بحث می‌شود. کتاب و در امر سیاست، شامل این مباحث است. و مباحثی از آن بخش که به و تعلق دارد، دو کتاب درباره نوامیس است که این مباحث را دربرمی‌گیرد. مقصود فلاسفه از ناموس، آن معنای حیله و خدعه‌ای که عامه گمان می‌کنند نیست، بلکه ناموس، نزد ایشان همانا سنت و مثال قائم ثابت و نزول وحی است. عرب نیز به ملکی که نازل کننده وحی است ناموس می‌گوید. این جزء از حکمت عملی، آن بخشی است که به سبب آن معرفت به اصل وجود نبوت و معرفت به نیاز نوع انسان در وجود و بقاء و تحولاتش به شریعت، حاصل می‌شود.» 📙تسع رسائل فى الحكمة و الطبيعيات، ص: ۱۰۷ (رسالة فی اقسام العلوم العقلیة) 🔸 آیا معنای ناموس نزد فلاسفه مسلمان، خصوصاً ابن سینا همان nomos در کلام ارسطو است؟ @monir_ol_din
امتداد حکمت در فلسفه ابن‌سینا 🔺شماره دوم ❇️ثسموس و نوموس در یونان / ناموس در فلسفه ابن سینا 1⃣ ثسموس {تمیس} دستور / فرمان زورآور شده ای است که از سوی عاملی جدا و برتر صادر می شود و افرادی که تحت آن دستور / فرمان قرار می گیرند آن را اجبار آور می یابند. در معنای بنیادین نوموس نیز اجبار و نهفته است، اما این الزام و اجبار بیش از آنکه از حجیت مرجعی که آن را صادر کرده ناشی شده باشد، از این واقعیت نشأت می گیرد که همه افراد تحت سامان و نظم نوموس آن را بی چون و چرا معتبر می دانند. هم از این روی، هنگامی که از ثسموس و نوموس در معنای قانون نهاده {موضوعه} سخن می گوییم، با دو معنای متفاوت از قانون روبه رو می شویم: ثسموس، قانون را دستور یا فرمان زورآور شده ای می داند که از سوی قانون گذاری گذاشته می شود و همگان به ناگزیر باید آن را معتبر بدانند؛ حال آنکه نوموس، قانون را حکمی می داند که از سوی معتبر دانسته می شود و از این جهت تصدیق شده و پذیرفته می شود. ثسموس، حجیت و اعتبار خود را از قانون گذار برتر می گیرد اما نوموس، هم از نخست، قانون را امر معتبر و مورد توافق همگانی قلمداد می کند. این دو دریافت متفاوت از قانون نهاده، دو صورت متفاوت از نظام سیاسی را پدید می آورند. نظام سیاسی برآمده از ثسموس کمترین توجهی به توافق و پذیرش همگانی ندارد و بنابراین (استبدادی) خواهد بود. نظام سیاسی برآمده از نوموس، بیشترین تأکید را بر توافق و پذیرش دارد، بنابراین مشارکت سیاسی و برابری میان همگان برای توضیح و تفسیر خیر عمومی در کانون قرار می گیرد. (آذرافزا و قوام صفری) 2⃣ همانطور که ملاحظه گشت، نوموس در اندیشه سیاسی یونان باستان به معنای قانون موضوعه برآمده از اراده عمومی و پذیرفته شده همگانی است اما در تعریف ابن سینا یعنی؛ سنت، مثال قائم ثابت و نزول وحی. پرواضح است که، ناموس با ریشه و خاستگاهی الهی نمی تواند همان نوموس یونانی باشد. اما با این وجود، هری ا. ولفسون در مقاله ای تطبیقی پیرامون موضوع تشکیک، چنین می گوید: «وقتى آدمى به ياد مى‏آورد كه واژه يونانيى كه ارسطو در اين عبارت براى قانون به كار برده است nomos است، و در فلسفه اسلامى اين واژه به صورت ناموس راه جسته است و در همان مفهوم به كار رفته است رابطه ميان مثال فارابى و ابن سينا و عبارت ارسطو روشن‏تر مى‏گردد.» 📙هری ا. ولفسون ، «اصطلاح مُشکّک ، در آثار ارسطو و فلسفة اسلامی و آثار ابن میمون »، ترجمة فریدون بدره ای ، در منطق و مباحث الفاظ : مجموعة متون و مقالات تحقیقی ، چاپ مهدی محقق و توشی هیکو ایزوتسو، تهران 1353ش ؛ ▫️این بیان ایشان برای بنده، با نظر به تحقیق مدققانه ای که جناب آذرافزا در ریشه های یونانی کلمه نوموس انجام داده است، روشن نگشت. فتأمل. @monir_ol_din
🔹دوشنبه‌ها ۲، ۹، ۱۶ و ۲۳ مردادماه ۱۴۰۲ چهار جلسه. 🔹برای ثبت نام به آدرس philosophyofmedicinecircle@gmail.com ایمیل بزنید و نام نام خانوادگی و شماره همراه خود را ذکر کنید. https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️فلسفه اسلامی و چالش کارآمدی 🔹به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «فلسفه اسلامی و چالش کارآمدی» امروز چهارشنبه ۷ تیرماه از سوی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی برگزار شد. 🔹محمد فنایی اشکوری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه می‌خوانید؛ این موضوع از مدت‌ها قبل در جامعه ما مطرح  بوده و افراد زیادی در این زمینه نظر داده‌اند که بین فلسفه و مخصوصا فلسفه اسلامی و زندگی اجتماعی ارتباطی وجود دارد یا خیر و فلسفه چه کمکی به پیشرفت و تمدن‌سازی می‌کند؟ آیا فلسفه فقط بُعد نظری و تئوریک دارد یا با عمل هم مرتبط است؟ گاهی گفته می‌شود تفاوت بین فلسفه اسلامی و غربی در این است که فلسفه غرب ناظر به زندگی است و آثار اجتماعی دارد اما فلسفه اسلامی در حد نظری و کلیات باقی مانده و منشأ تحول نشده است اما آیا این تفاوت ناشی از ذات فلسفه اسلامی است یا چنین نیست؟ پس چه تحولی باید در فلسفه اسلامی پیش بیاید که بتواند منشأ اثر باشد و در ساخت تمدن اسلامی سهیم شود. 🔸دو رویکرد در فلسفه اسلامی به لحاظ تاریخی می‌توانیم بگوئیم دو نوع رویکرد در این زمینه غلبه داشته است؛ یک رویکرد که تا حدود نیم قرن پیش رایج بوده، این بوده است که گویی فلسفه اسلامی هیچ‌گونه ارتباطی با مباحث اجتماعی و زندگی انسان ندارد بلکه برخی مباحث عقلی و انتزاعی است و حداکثر در باب اثبات برخی مباحث دینی همانند توحید و خداشناسی از آن استفاده می‌شود. واقعیت این است که در چند قرن گذشته، فلسفه اسلامی همین وضعیت را داشته و در عمل تأثیرات زیادی در جامعه نداشته است. ما فیلسوفان بزرگی داشته‌ایم که در مباحث مابعدالطبیعه به شکل بسیار دقیق و ظریف بحث کرده‌اند ولی در میان آثار اینها نشانی از طرح مباحث اجتماعی یا دغدغه‌ای نسبت به حل مسائل روز نمی‌بینیم. اندیشمندان اهل عرفان هم تقریبا چنین وضعیتی داشته‌اند. در عصر ما علامه طباطبایی اولین کسی است که با تفکر فلسفی، به طرح مسائل جدید و ناظر به پرسش‌های روز پرداخته و اندیشه‌ها و تأملاتی در این زمینه داشته و منشأ جریانی جدید در فلسفه اسلامی شده که امروزه در میان شاگردان با واسطه و بی‌واسطه وی ادامه دارد. البته پیش از این عزیزان هم بزرگانی همانند سیدجمال الدین اسدآبادی، دغدغه اجتماعی داشته‌اند اما به دلیل اینکه فعالیت اجتماعی وی بسیار گسترده بود فرصت چندانی برای ارائه اندیشه‌های خودش پیدا نکرد و صرفاً اندکی از این اندیشه‌ها در آثار وی یا شاگردانش وجود دارد. بنابراین فلسفه اسلامی بیشتر دغدغه حل مسائل بنیادین هستی‌شناسی را داشته است. در یونان باستان توجه زیادی به رابطه فلسفه و مسائل اجتماعی وجود داشت. از نظر فیثاغورث فلسفه، فن نیکو زیستن است و افلاطون و ارسطو هم فلسفه را به نظری و عملی تقسیم کرده‌اند. در جهان اسلام هم فارابی قهرمان اندیشه سیاسی است و ابن سینا هم در کنار مباحث مابعدالطبیعی و پزشکی، مباحث حکمت عملی هم مطرح می‌کند. خواجه نصیرالدین طوسی هم نگاه جامع داشته و حکمت را در معنای وسیعی دیده و آن را به مباحث خاص هستی‌شناسی محدود نکرده است. در واقع حکمای اشراقی، فلسفه را به استکمال نفس انسان تعریف می‌کردند که با تحصیل معارف در بعد نظری و عملی حاصل می‌شود. با این حال رویکرد دستگاه با آنچه امروزه برای ما مطرح است تفاوت‌هایی دارد. در دوران جدید یعنی در دوران خود ما، گرایش دیگری وجود دارد که به نحو تفریطی مطرح شده و گویا نه تنها فلسفه با مسائل اجتماعی ارتباط دارد بلکه کلید حل همه مسائل است و مثلاً برای هر مشکلی می‌گویند سراغ حکمت متعالیه برویم و آن را حل کنیم. 🔸از فلسفه انتظار معجزه نداشته باشیم معتقدم نه فلسفه با مسائل اجتماعی بیگانه است آنگونه که در قرون گذشته مشاهده می‌کنیم و نه اینکه حلال همه مشکلات است چراکه بسیاری از مسائل در اجتماع و تمدن‌سازی نقش دارند که یکی از آنها فلسفه است. گاهی گفته می‌شود اگر در غرب پیشرفت و تحولی شکل گرفته، این تمدن محصول فلسفه است و اگر ما هم قرار است پیشرفتی حاصل کنیم باید سراغ فلسفه برویم. البته موافقم که یکی از عوامل ساخت این تمدن، فلسفه است اما عوامل دیگری همانند تکنولوژی، هنر، مدیریت و ... در این زمینه دارای نقش هستند بنابراین نباید از فلسفه انتظار معجزه داشته باشیم و گمان کنیم جواب همه سؤالات را می‌توانیم از فلسفه بیرون بیاوریم هرچند که فلسفه هم به عنوان یک ستون برای این خیمه اهمیت دارد و نقش آن زیربنایی است. ادامه در فرسته بعد👇👇👇
👆👆👆ادامه از فرسته قبلی ⁉️حال سؤال این است که آیا فلسفه اسلامی می‌تواند در پیشرفت و تمدن‌سازی نقش داشته باشد؟ قطعاً جواب مثبت است اما سؤال دیگر این است که کدام تلقی از فلسفه می‌تواند در تمدن‌سازی و تحول آفرینی نقش داشته باشد؟ طبیعتا تلقی گذشتگان از فلسفه، ارتباط چندانی با تحول و تمدن‌سازی ندارد چون فیلسوفان بزرگی داشته‌ایم که فلسفه آنها نقشی در تحولات اجتماعی نداشته است بنابراین گام اول این است که باید درک خود از فلسفه را بازسازی کنیم تا فلسفه ما منشأ تحول شود. ما نیازمند منظومه معرفتی هستیم که این منظومه، بُعد عقلانی دارد که فلسفه متکفل آن است و متکلف بُعد وحیانی آن هم قرآن و سنت است. بازسازی کنیم تا فلسفه ما منشأ تحول شود. ما نیازمند منظومه معرفتی هستیم که این منظومه، بُعد عقلانی دارد که فلسفه متکفل آن است و متکلف بُعد وحیانی آن هم قرآن و سنت است. 🔸رابطه فلسفه و سایر حوزه‌های علمی البته تمدن، تنها با علم و معرفت شکل نمی‌گیرد بلکه معنویت، هنر، اخلاق و مدیریت کارآمد هم باید وجود داشته باشد. در این راستا باید تلقی خودمان از فلسفه را تصحیح کنیم. معمولا در سنت چند قرن گذشته گفته شده موضوع فلسفه، وجود است در حالی‌که این تنها یک شاخه از فلسفه است که گذشتگان به آن فلسفه اولی یا متافیزیک یا مابعدالطبیعه می‌‌گفتند در حالی که فلسفه شامل طبیعیات، الهیات، ریاضیات، منطق، اخلاق، سیاست، تدبیر منزل و علوم عملی می‌شود اما ما یک شاخه از فلسفه را جایگزین سایر شاخه‌ها کردیم. امروزه در دنیا هم فلسفه به معنای گسترده مد نظر است و صرفاً به معنای هستی‌شناسی نیست بنابراین ما هم باید معنای فلسفه را بسط داده و به معنای هر نوع تفکر عقلی در باب مسائل بنیادی بشر در نظر بگیریم. نکته دیگر این است که توجه داشتیم که باید علاوه بر فلسفه، سایر حوزه‌های معرفتی هم فعال شوند تا تحول در جامعه رخ دهد چون اساسا تحول در فلسفه وابسته به تحول در سایر حوزه‌های معرفتی است. یکی از تفاوت‌های فلسفه در معنای امروزین و گذشته این است که گذشتگان، فلسفه را به عنوان امری ایستا در نظر می‌گرفتند اما فلسفه در معنای جدید پویا است و شاخه‌های جدید فلسفه دائما تولید می‌شوند یعنی فلسفه در حال ساخته شدن و در ارتباط با سایر حوزه‌ها است. در اسلامی‌سازی علوم هم فلسفه صرفاً یکی از عناصر است و اگر بخواهیم در این زمینه موفق باشیم باید علوم مختلف را در نظر داشته باشیم هرچند که تفکر فلسفی در این زمینه نقش زیادی دارد. ✅اگر بزرگانی همانند علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت‌الله مصباح و دیگران، در حوزوه‌های دیگر معرفتی، فلسفه‌ورزی کردند به خاطر این بود که فلسفه را به هستی‌شناسی محدود نکردند بلکه تلاش داشتند فلسفه اسلامی را در حوزه‌های مختلف بسط دهند. این سنت امروزه جریان دارد و نسلی از فلسفه‌ورزان هم تا حد قابل قبولی به این مسئله توجه دارند چون در این صورت اثرات فلسفه در حیات اجتماعی به خوبی قابل رویت خواهد بود.   https://eitaa.com/monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا