بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
درس سیزدهم: میلاد موعود معهود (محمّد صلی الله علیه و آله و سلّم)
#عهدمعهود
در جلسهی گذشته به ترور اجداد پیامبر خاتم اشاره نمودیم و اینکه یهودیان تمام تلاش خود را کردند تا نگذارند کسی را که خداوند او و اهل بیتش را به عنوان جانشین خود بر روی زمین انتخاب کرده بود و دربارهی ایشان از همهی بنی آدم عهد گرفته بود، به دنیا بیاید. آنها گمان میکردند با این کار، نقشهی خدا را برای آیندهی زمین بر هم میزنند و خود وارث و فرمانروای زمین میشوند. اما هر بار وقتی وارد عمل میشدند که کار از کار گذشته و مولود بعدی در راه بود. خداوند متعال در قرآن کریم به نقشهی ایشان اشاره میکند و میفرماید: «آنها میخواهند نور خدا را خاموش سازند اما ...»
اما نور خدا به دنیا آمد.
همان محمود احمد که خداوند رحمان، گل آدم را به شوق میلاد او سرشت.
همان محمد که مالک آسمانها و زمین، مقام جانشینی خود بر زمین را با همهی قدرت و عظمتش به او و خاندانش عطا فرمود. (إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً)
همان موعود معهود که خالق متعال از همگان برای دوستی و پذیرش او و اهلش عهد گرفت.
همان بشارت موسی، مژدهی عیسی، همان نبیّ مکرّم، همان رسول مبارک ...
هنگام تولدش نوری عظیم از جانب حجاز همهی زمین را روشن کرد.
ایوان کسری که بزرگترین کاخ سلطنت زمین بود، لرزید و 14 کنگرهاش فرو ریخت.
دریاچهی ساوه که مورد پرستشِ گمراهان بود، خشک شد.
آتشکدهی فارس که از هزار سال قبل روشن بود، خاموش گشت.
تخت فرمانروایان سرنگون شد و جمیع پادشاهان در آن روز قدرت تکلم خود را از دست دادند.
سحر ساحران باطل شد و شیطان از شدت ناراحتی و پریشانی ضجّه سر داد.
هر بتی که در سراسر عالم بود، با صورت بر زمین افتاد و مردم، شگفت زده ندایی از آسمان شنیدند که میفرمود:
جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
حق آمد و باطل نابود شد؛ همانا باطل نابودشدنی است.
...
علمای یهود خوب میدانستند معنای این نشانهها و اتفاقها چیست. آنها در کتابهای پیامبرانشان خوانده بودند زمانی که احمد به دنیا بیاید احوال زمین و آسمان چگونه خواهد شد. پس سراسیمه به جستجو پرداختند.
یکی از یهودیان در مکه سراغ جماعتی از قریش رفت و از آنها پرسید آیا دیشب کودکی در میان شما متولد شده؟ قریشیان که از میلاد محمد (ص) بی خبر بودند پاسخ منفی دادند و علت این سوال را جویا شدند. مرد یهودی گفت دیشب علائمی در آسمان دیده شد که نشانهی میلاد موعودی به نام «احمد» است. او که بیاید کار یهود تمام خواهد شد. اعراب مکه که اهل کتاب را به سبب دانشی که از کتب آسمانیشان داشتند، افرادی عالم میدانستند، کنجکاو شدند تا از ماجرا سر در بیاورند و فهمیدند عروس عبدالمطلب شب گذشته کودکی به دنیا آورده. این خبر که به گوش مرد یهودی رسید و مشخصات کودکِ متولد شده را که دانست، نعرهای زد و بر زمین افتاد. پس از آنکه به هوش آمد خطاب به مردمی که او را با تعجب نگاه میکردند گفت به خدا پیامبری تا قیام قیامت از بنی اسراییل گرفته شد!
خبر در شهر پیچید و خشم و غضبِ یهود جوشیدن گرفت. و چه به جاست اشاره به این کلام خداوند که خطاب به یهود فرمود: مُوتُوا بِغَیظِكُمْ! به خشم خود بمیرید! همانا خدا از درون سینههاتان باخبر است.
آنها هنوز فرصت داشتند.
تا زمان بعثت پیامبر خاتم و اعلان رسمیِ دینش هنوز زمان باقی بود.
پس باید کودک تازه متولد شده را زودتر به چنگ میآوردند.
عبدالمطلب و آمنه به خوبی از خطر یهود آگاه بودند. همهی دسیسههای یهود عقیم مانده بود و اکنون آماده بودند تا بغض شکستهایشان را به تمامی بر سر محمد (ص) خالی کنند. مکه محل رفت و آمد کاروانهای متعدد و افراد غریبه بود. در چنین مکان شلوغی دست اندازی به یادگار عبدالله کار دشواری نبود. پس چاره ای برای عبدالمطلب نماند جز اینکه از جگرگوشهشان دل بکند و او را مخفیانه به مکانی امن انتقال دهد. اما مگر میشد گل سرسبد خلقت را دست هر کسی به امانت سپرد؟
عبدالمطلب دنبال دایهای معتمد گشت تا بتواند با خیالی راحت امانت خلقت را به دستان او بسپرد. هر کسی لایق حفاظت و نگاه داشتن این گنجینه نبود. به پردهی کعبه چنگ زد و با تضرّع، خداوند رحمان را خواند تا بتواند فردی شایسته را برای این امر مهم پیدا کند. خداوند دعایش را مستجاب نمود و حلیمه را برای نگهداری از محمد فرستاد.
حلیمه زنی بود پارسا، موحّد، عاقل، زیبا، نیک رفتار و با اصل و نسبی که به ابراهیم خلیل الرحمن و فرزندش اسماعیل علیهماالسلام میرسید. محمد (ص) به او سپرده شد تا کیلومترها دور از مکه برده شود.
ادامهدارد...
@monji265
....ادامه
پس سبب اینکه محمد (ص) در روزهای نخستین تولدش همراه حلیمه به بیابانها فرستاده میشود این نبود که رسم اعراب به دایه گرفتن باشد؛ که اگر چنین بود عبدالمطلب به اشاره ای صد دایه در مکه استخدام میکرد بی آنکه مجبور باشد دوریِ پارهی تنش را تحمل کند.
حتی آنطور که داستانها ساختهاند و بدیِ آب و هوا یا شیوع بیماری را دلیل فرستادن محمد (ص) به بادیه عنوان کردهاند هم نبود؛ که اگر چنین بود باید در اسناد تاریخی گزارشی از وخامت اوضاع آن زمانِ مکه و کوچ مردم یا لااقل کودکان به چشم میخورد. حال آنکه آنچه تاریخ تصریح دارد این است که در همان ایام کودکان دیگری که در خاندان عبدالمطلب بودند در مکه مانده و بزرگ شدهاند.
و اساسا وقتی مدت شیرخوارگی نوزاد، 2 سال است، چرا محمد (ص) 5 سال از خانه و کاشانه و عزیزانش دور میمانَد؟
پاسخ این سوال، کاملا آشکار است. حفظ جان محمد (ص) از توطئهی یهود!
یهودیان میدانند محمد (ص) را به دایه سپردهاند. اما از اینکه به چه کسی و در چه منطقهای، اطلاعی ندارند.
اگر بنی اسراییل از موسی (ع) و دیگر پیامبرانشان نام دایهی «احمد» را نیز پرسیده بودند همان روزهای اول او را یافته بودند. اما اکنون مجبور بودند وجب به وجب مکه و اطرافش را جستجو کنند. این کار 5 سال از آنها زمان برد.
عاقبت، مخفیگاه احمد را پیدا کردند.
حلیمه که متوجه رفت و آمدهای مشکوکی در اطراف خیمهاش شده بود، امانت الهی را برداشت و به مکه نزد عبدالمطلب گریخت.
حالا نوبت عبدالمطلب بود تا با همهی قدرت و ثروتش از دردانهی خلقت پاسبانی نماید. او بزرگ مکه بود و همواره پسران رشیدش و خدمتکاران و ملازمان زیادی در اطرافش حضور داشتند. با این اوصاف، یهود راه نفوذی برای نزدیک شدن به محمد (ص) نداشت. عبدالمطلب حتی در جلسات رسمی و مهمی که به ریاست وی در کنار کعبه برگزار میشد، محمد (ص) را که کودکی خردسال بود، از خود جدا نمیکرد. او را بر جای خود مینشاند و لحظهای از آن درّ گرانبها چشم بر نمیداشت.
وقتی عبدالمطلب به آخرین روزهای حیاتش نزدیک شد، پسرش ابوطالب را فراخواند و مسوولیت حفاظت از محمد (ص) را به او محوّل کرد.
ابوطالب نیز همچون پدرش در هیچ شرایطی محمد (ص) را از خود جدا نمیکرد. شبها کنارش میخوابید تا به کوچکترین صدایی بیدار شود؛ از غذایی که محمد (ص) میخواست بخورد، میخورد تا مطمئن شود مسموم نیست؛ هر جا محمد میرفت با او همراه میشد تا از نبود هرگونه خطری اطمینان پیدا کند ...
او با آنکه پیشهاش تجارت بود، برای پاسداریِ مداوم از امانت خدا دیگر به سفر نرفت. یکبار هم که به سبب فشار قحطیای که مکه را فراگرفته بود تن به سفر داد، محمد (ص) را با خود برد و همواره مرکب او را جلوی چشمانش نگاه میداشت تا خیالش از امنیت او راحت باشد. در همین سفر یکی از دانشمندان مسیحی به نام بحیرا، محمد (ص) را از روی نشانههای کتب آسمانی شناخت و خطاب به ابوطالب گفت:
"**به خدا سوگند این پسر همان است که ... در زمین تهامه مبعوث میشود و به مدینه مهاجرت مىكند، اسمش در میان قومش امین (محمد امین) است و در آسمانها احمد و او از نسل اسماعیل بن ابراهیم است**."
و در حالی که دست و پای محمد (ص) را بوسه میزد میگفت:
"اى كسى كه روشنىِ دنیا از فروغ اوست ...
كلیدهاى بهشت و دوزخ در دست تو است ...
تو همانی كه قیامت برپا نشود تا آنكه همهی پادشاهان با فروتنى به دین تو در آیند...
اگر در زمان نبوّت تو زنده باشم با شمشیر به یاریات بر مىخیزم
تو سید فرزندان آدم و سرور رسولانى، تو پیشوای متّقین و خاتم انبیائى ...
تو دعاى ابراهیم و بشارت عیسایى ..."
سپس رو به ابوطالب کرد و عاجزانه از او خواست تا هرچه سریعتر محمد (ص) را به مکه بازگرداند چراکه:
"همهی اهل كتاب خصوصا یهودیان از ولادت این نوجوان آگاه هستند و اگر او را ببینند و چنان كه من مىشناختم آنها هم بشناسند شرّى به او میرسانند.
ادامهدارد...
@monji265
...ادامه
از آن پس ابوطالب از ترس جان محمد (ص) دیگر به هیچ سفری نرفت. او حتی شبها به دفعات جای خواب محمد (ص) را با فرزندانش عوض میکرد تا در صورت حملهی احتمالی دشمن، جان عزیزش در خطر نباشد.
یهود هر چه خدعه و نیرنگ و امکانات داشت به کار گرفت تا پیش از بعثت پیامبر خاتم، او را از بین ببرد. اما ارادهی خداوند این بود که محمد (ص) جانشین او بر روی زمین شود و برای زمینیان رحمت و هدایت و سعادت به ارمغان آورَد.
محمد (ص) به رسالت مبعوث شد و وعدهی همهی انبیاء و فرستادگان آسمانی محقق گردید. همگان به اسلام - دین تسلیم بودن در مقابل خالق متعال - فراخوانده شدند و البته شرط مسلمان بودن، پذیرش اشرف مخلوقات یعنی محمد مصطفی و اهل بیت پاکش به مِهتری و سرپرستی و اطاعت همه جانبه از ایشان بود:
"إِنَّما وَلِیكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون"
همانا سرپرست شما خدا و رسولش و امیر مومنان و 11 امام از نسل ایشان هستند.
"یَا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ"
ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید از خدا و اطاعت کنید از رسول و اولیای امرتان (اهل بیت پیامبر)
این، یعنی همان عهدی که خداوند از آدم و فرزندانش گرفته بود! محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و فرزندان حسین را به برتری و سرپرستی خود بپذیرید و از ایشان اطاعت کنید
@monji265
🔴 ترتیب حوادث آینده «جنگ سوریه» قبل از ظهور
✍️ مصطفی امیری
▪️حضور سفیانی به عنوان حاکم آینده دمشق [1]، ناگهانی نخواهد بود بلکه سلسله حوادثی در ضمن فتنه طولانی شام[2] پیش از به قدرت رسیدن سفیانی موردحمایت غربیها به وقوع میپیوندد که زمینه را برای ورود وی فراهم خواهد ساخت.
▪️مجموعه حوادثی که البته عربها، عجمها[3]، ترکها[4] و رومیها[5] را درگیر فتنه طولانی شام خواهد کرد و متعاقب آن کشور عراق نیز تحتتأثیر قرار خواهد گرفت[6] که حاکی از تضاد منافع و تنازع «بلوک شرق و غرب» در حوادث فتنه منطقه شام قبل از ظهور دارد.
▪️و از جمله این حوادث که به ترتیب اتفاق خواهد افتاد:
🔹خسف جابیه
🔸مارقة تمرق من ناحیة الترک
🔹هرج الروم
🔸حمله اخوان الترک
🔹حضور نظامی مارقة الروم در صحنه تحولات میدانی فتنه شام و فلسطین[7]
✅ پینوشت:
1. «السُّفْیَانِیُّ... یَسْتَوِیَ عَلَی مِنْبَرِ دِمَشْق» (نعمانی، الغیبة، ص۳۰۶. و مشابه آن: صدوق، کمالالدین و تمامالنعمة، ج۲، ص۶۵۱).
▪️این عبارت، حاکی از قدرت رسانهای حامی سفیانی و فضاسازی برای به قدرت رسیدن وی میباشد و در رأس آن از حمایت رسانههای غربی برخوردار است:
▪️«السُّفْیَانِیُّ...فِی عُنُقِهِ صَلِیبٌ» (طوسی، الغیبة، ص۴۶۳).
2. فتنه شام، طولانی و تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت:
▪️«تَکُونُ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ کُلَّمَا سَکَنَتْ مِنْ جَانِبٍ طَمَّتْ مِنْ جَانِبٍ، فَلَا تَتَنَاهَی حَتَّی ینَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: إِنَّ أَمِیرَکُمْ فُلَانٌ» (مقدسی شافعی، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ص۷۵)؛
▪️«لَا یَرْفَعُونَهَا مِنْ نَاحِیَةٍ إِلَّا انْفَتَقَتْ مِنْ نَاحِیَةٍ أُخْرَی» (ابنطاووس، الملاحم و الفتن، ص۶۸؛ متقی هندی، کنزالعمّال، ج۱۱، ص۱۶۳)؛
▪️«لَا یظْهَرُ الْقَائِمُ حَتَّی یشْمَلَ النَّاسَ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ یطْلُبُونَ الْمَخْرَجَ مِنْهَا فَلَا یجِدُونَهُ» (نعمانی، الغیبة، ص۲۷۹. حر عاملی، إثبات الهداة، ج۵، ص۳۶۸).
3. «الإختلاف بین أمراء العرب و العجم، فلا یزالون یختلفون الی أنّ یصیر الأمر إلی رجل من ولد أبی سفیان» (محدث نوری، کشف الأستار عن وجه الغائب، ص۲۲۱. صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، ج۲، ص۱۶۷).
4 و 5. «یَجِیئُکُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِیَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْح...و سَیُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْکِ...و سَتُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّوم» (نعمانی، الغیبة، ص۲۸۰. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۵۷).
6. «تُطِیفُ بِالشَّامِ وَ تَغْشَی الْعِرَاقَ وَ تَخْبِطُ الْجَزِیرَةَ بِیدِهَا وَ رِجْلِهَا» (ابنطاووس، الملاحم و الفتن، ص۶۸. متقی هندی، کنزالعمّال، ج۱۱، ص۱۶۳. تویجری، إتحاف الجماعة بما جاء فی الفتن و أشراط الساعة، ج۱، ص۶۱).
7. نعمانی، الغیبة، ص۳۰۵. طوسی، الغیبة، ص۴۶۱. مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲، ص۲۱۶ و ۲۵۳. نعمانی، الغیبة، ص۲۷۹. مفید، الإختصاص، ص۲۵۵. طوسی، الغیبة، ص۴۴۲. عیاشی، التفسیر، ج۱، ص۶۴. مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲، ص۲۳۷.
@monji265
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رضایت مشتری عزیزمون از پکیج موشکها
@monji265