eitaa logo
ندای مُنْتَظَر
1.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
5.2هزار ویدیو
119 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى كجاست آنكه پيشوا و صدرنشين آفريدگان و اهل نيكوكارى و تقوى است یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک ↔️ کپی صلواتی ☑️ ارتباط با ادمین @Montazar59
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ۲ ▫️کربلا، نمایشی قدرتمند از سکانس پایان است! ❣عاشقانه‌ترین، زیباترین، توحیدی‌ترین و مطلوب‌ترین سکانس پایان در سبک زندگی الهی! و مَماتی، مَماتَ محمّدٍ و آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ... 💥اما همه نمی‌توانند به سکانس پایان کربلا در زندگی خویش، برسند! ✦ فقط کسانی قادرند این پایان را برای خود ثبت کنند؛ ✓ که در تمام مسیر زندگی، با کربلا تنظیم و هماهنگ بوده باشند! ✓ کسانی که کربلا، منشاء تمام انتخابها و ارتباطاتشان بوده باشد ! 💫 همان اهلِ " محیایَ محیا محمدٍ و آل محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله " ... علیه السلام 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
14.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش bbc علیه حسینیه معلی و ... خوبه خودمون رو هم که می کشتیم نمی تونستیم این بخش از صحبتای رو توی بی بی سی پخش کنیم، به برکت علیه السلام این اتفاق افتاد. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 👈تمام کسانی که در جریان کربلای سال ۶۱ ه.ق، نتوانستند انتخاب درست یا تصمیم‌گیری به‌موقعی، داشته باشند، آدم‌های بدی نبودند! بعضاً، سابقه‌های علمی، معنوی و مبارزاتی خوبی هم داشتند! اما دوراهی‌های مسیر، کار دستشان داد! 💥این دوراهی‌ها، حتماً و قطعاً، در مسیر همراهی ما با امام زمانمان، برای ما هم پیش می‌آید! علیه السلام علیه السلام چه کنیم بازنده نباشیم! 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀 ۱۴ قهقهه شیطانی ۱ 📌 چهارمین شبی که در بیمارستان بودم، با اتفاق عجیبی همراه بود. در زمان بیداری و هوشیاری، چنان دردی در سرم احساس می کردم که قابل تحمل نبود. دوست داشتم هرچه سریع تر به خواب رفته یا بیهوش شوم. 📌 هرشب از بدنم جدا می شدم و ماجرایی نزدیک به مرگ را تجربه می کردم. کاملا متوجه بودم که این اتفاقات با خواب و رؤیا متفاوت است. در عالم خواب، فضا با آنچه من تجربه می کردم متفاوت بود. من در بیمارستان خواب هم میدیدم و بعضا به خاطر دردهای شدید از خواب می پریدم، اما بحث خواب، هیچ ربطی به این تجربه ها نداشت. زمانی هم که به بدنم می آمدم، بدون اینکه چشم باز کنم می دانستم چه کسی و از چه زمانی بالای سرم بوده. برای اینکه این ماجراها فراموش نشود، بارها برای شخص همراه خودم کامل توضیح می دادم که در این مدت به کجا رفتم و چه اتفاقاتی برایم افتاده تا او هم بنویسد. 📌 هرچند باور این مطالب برای آنها بسیار سخت بود، اما این قدر نشانه های دقیق بیان می شد که باور می کردند. مثلا یک بار شاهد بودم که دکتر بخش، به فرد همراه من، در بیرون از اتاق گفت: اگر ۲۴ ساعت دیرتر به بیمارستان آمده بود، مننژیت او را کشته بود. هرچند حالا هم وضعیت خیلی خوبی ندارد. من شاهد این مکالمه بودم. وقتی به هوش آمدم همین مطلب را به فرد همراهم گفتم. او با تعجب گفت: من بیرون اتاق بودم، تو چطور متوجه صحبت دکتر شدی؟! 📌 اما در آن شب، وقتی روح از بدنم خارج شد و به فضای بالای بیمارستان آمدم، متوجه شدم صدای خنده و قهقه‌های وحشتناک و نفرت انگیز به گوش می رسد؟ 📌 به دنبال منبع صدا رفتم. دوست داشتم آن صدا را خفه کنم. در آسمان تهران کمی به این طرف و آن طرف رفتم. یک اتوبان بزرگ زیر پایم بود. چیز عجیبی دیدم. پایین آمدم تا با دقت بیشتری نگاه کنم. باز هم توضیح بدهم که پایین آمدن من زمان نمی خواست. اراده می کردم انجام می شد. این اتوبان شبیه بزرگراه امام علی (علیه السلام) بود که در گودی قرار داشت. یک طرفه بود و تقریبا هشت ردیف خودرو به سمت پایین شهر حرکت می کردند. نکته عجیب برای من این بود که تمام اتوبان، تا سقف ماشین ها در کثافت و فاضلاب فرو رفته بود!! 📌 من نگاهی به خودروها کردم و دیدم تمام آنها پر از سرنشین هستند و از اینکه در این منجلاب قرار دارند، هیچ شکایتی ندارند! حتی داخل خودروها پر از کثافت بود، اما هیچ کس ناراحت نبود! با خودم گفتم چرا تلاش نمی کنند که از این شرایط بیرون بیایند؟ مگر نمی بینند که چقدر آلوده شده اند؟! 📌 حتی پایین تر رفتم تا به خودروها کمک کنم، اما هیچ کس کمکی نخواست. همه در مسیر آلودگی بودند و به این شرایط راضی بودند؟ 📌 در راستای همین اتوبان و چسبیده به آن، کنارگذری با ارتفاع بالاتر وجود داشت که خودروهای آن بدون آلودگی و تمیز بودند. آنها هم به همان جهت خودروهای پایین اتوبان حرکت می کردند. این مسیر کندرو، ورودی و خروجی به اتوبان اصلی داشت و در هر ورودی و خروجی، تعدادی خودرو از پایین (قسمت فاضلاب) به بالا می آمدند و از فاضلاب خارج شده و تمیز می شدند و از قسمتی دیگر، چندین خودروی پاک، وارد فاضلاب شده و در منجلاب فرو می رفتند! 📌 هنوز آن خنده های وحشتناک به گوش می رسید. از مسیر همین بزرگراه و برخلاف جهت خودروها حرکت کردم. هرچه جلو می رفتم صدا بیشتر میشد؟ 📌 در بالای شهر و ابتدای این بزرگراه مشاهده کردم که یک لوله بسیار قطور قرار دارد و... 🖌 ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ، یٰا مَهْدِی اَدْرِکْنِی مـی بـهـشـت نـنـوشم ز دست ساقـی رضـوان مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم سعدی علیه السلام 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 💥 ما، سابقه‌ی خوبی در «امام‌داری» نداریم! سرگذشت یازده ولیِّ معصوم، این را می‌گوید! و خداوند، آخرین ذخیره‌اش را، به بشریت باز نخواهد گرداند؛ مگر آنکه در آزمون‌های ویژه‌ی قبل از ظهور، نمره‌ی قبولی بگیرند ❗️ چه آزمون‌هایی؟! علیه السلام 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🏴 ۳ ▪️کربلای سال ۶۱ هجری تمام نشد و مجالس عزاداری، کربلا را ادامه دادند! - ادامه‌ی کربلا، - استمرار کربلا، - و تپشِ هزار ساله‌ی نبض کربلا، به‌عهده‌ی اشک بود! ✦ اشک، کربلا را ادامه داد ... و میوه‌هایی نورسِ و کال را آبیاری کرد و آبیاری کرد و آبیاری کرد! تا امروز که میوه‌هایش، رسیده... و زمین برای چیدنش آماده شده است! 💥اما همه‌ی اشکها، کربلا را ادامه نمی‌دهند، میوه نمی‌دهند، گاهی بر شوره‌زار بی تپشی می‌چکند و تمام می‌شوند! ✦ اشک برای ادامه‌ی کربلا، باید بر دلی زنده که جرأت قیام دارد ببارد ... و دیگر هیچ ! علیه السلام 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من با خیالت دلخوشم... 👤 زیبای «خیلی فرق داری با بقیه» با نوای کربلایی محمدحسین تقدیم نگاهتان ◾ علیه السلام 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59